بامداد خمار
بامداد خمار یکی از پرفروشترین رمانهای معاصر ایران است و به همین دلیل از ادبیات عامهپسند میباشد. این رمان با بحثهای داغ و نقدهای بسیار روبهرو شد. موافقان، آن را برای مقولهٔ روابط میان زنان و مردان جوان مفید دانسته یا درس عبرتی دانستند برای جوانان بیتجربه. مخالفان، آن را دفاع از اصالت و شرافت طبقات بالادست جامعه و تحقیر فرودستان دانستند.[3]
نویسنده(ها) | فتانه حاج سیدجوادی |
---|---|
گونه(های) ادبی | رمان |
ناشر | نشر البرز |
تاریخ نشر | ۱۳۷۴ |
شمار صفحات | ۴۴۰ |
شابک | شابک ۹۶۴−۴۴۲−۲۵۶−۲ |
- بامداد خمار رمانی است نوشتهٔ فتانه حاج سیدجوادی که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد.[1] این کتاب در ۱۰ سال ۳۰۰ هزار نسخه فروش داشته و برخی از نوبتهای چاپ آن با شمارگان ۱۰ تا ۱۸ هزار نسخه در خور توجه است. این کتاب، داستان سوزناک عشق نافرجام دختری از اعیان دوره قدیم تهران به جوانی نجار از طبقه پایین جامعه است.[2]
ترجمه آلمانی بامداد خمار توسط سوزان باغستانی نیز در آلمان با میانگین ۱۰ هزار نسخه بارها به چاپ رسیدهاست.
خلاصه کتاب
سودابه دختر جوان تحصیلکرده و ثروتمندی است که میخواهد با مردی که با قشر خانوادگی او مناسبتی ندارد، ازدواج کند. برای جلوگیری از این پیوند، مادر سودابه وی را به پند گرفتن از محبوبه، عمهٔ سودابه، سفارش میکند.
بامداد خمار داستان عبرتانگیز سیاه بختی محبوبه در زندگی با عشقش رحیم است که از همان برگهای نخست داستان آغاز میشود و همه کتاب را دربرمیگیرد. با آنکه ماجرا در روزهای نخست زمامداری رضاشاه روی میدهد، جز یکی دو مورد، همچون کشف حجاب، به دیگر جنبههای سیاسی و اجتماعی زمانه هیچ اشارهای نمیشود. محبوبه، دختر بصیرالملک بافرهنگ و اشرافی عاشق یک شاگرد نجار میشود. خواستگارهایش را رد میکند و در برابر خانواده آنقدر مقاومت میکند تا خانواده به ازدواج او رضایت میدهد، اما او را طرد میکند بهطوریکه نه او اجازه دارد به خانوادهاش سری بزند و نه در هفت سال زندگی محبوبه با رحیم، کسی از خانواده به او سری میزند.
داستان از زبان محبوبه:
پدر محبوبه برایش خانهای کوچک میخرد و دکانی نیز برای نجاری رحیم و او را به حال خود رها میکند تا دخترک پانزده ساله با عشق خود، در خانوادهای که نمیشناسد، تنها زندگی بگذراند و از خودسری خود پند بگیرد. تنها دایهٔ دختر اجازه دارد که ماهی یکبار سری به محبوبه بزند و مبلغی خرجی از سوی پدر به محبوبه برساند که همه خرج شراب خواری و زن بارگی رحیم میشود. رحیم تهیدست بیفرهنگ نهتنها قدر این دختر بافرهنگ اشرافی را نمیداند، بلکه او را تحقیر میکند و حتی کتک میزند. مادر رحیم، اهریمنی است که زندگی زناشویی آنان را به جهنمی راستین بدل میکند و از همان آغاز در خانهٔ آنان ماندگار میشود و از آنجا که کارش بنداندازی بودهاست، زبان طعنه و زخم زبان و دهان بیچاک او، تعجبی برای محبوبه باقی نمیگذارد، چراکه محبوبه این شغل را بشدت تحقیر میکند و خیلی راحت بیفرهنگیها، دوبههمزدنها، آتش سوزاندنهای مادرشوهر را ناشی از شغل پست و خاستگاه خانوادگیاش میبیند. رحیم، قدر دختر بصیرالملک را در خانهاش نمیداند و او را تا پستترین درجه نزول میدهد. دختری که در زندگیاش دست به سیاه و سفید نزده، باید ظرف بشوید و کار خانه کند.
محبوبه پسری به دنیا میآورد، و نیز فرزند دومش را سقط میکند و برای همیشه عقیم میشود. اما پسر پنج سالهاش در حوض خانهٔ همسایه بر اثر سهلانگاری مادر شوهرش غرق میشود. رحیم نه تنها هیچ علاقهای به بانوی ثروتمند و بافرهنگش که خانوادهاش را بخاطر زندگی با او زیر پا گذاشته نشان نمیدهد، بلکه میخواهد خانه و مغازهای را که پدر محبوبه، به نام دخترش کرده، تصاحب کند. محبوبه پس از هفت سال از دست شوهر و مادرشوهرش فرار میکند و دوباره به پدرش پناه میبرد. از عشق به جز نفرت چیزی برجای نماندهاست. طلاق میگیرد و با پسرعمویش منصور که سالها پیش خواستگار او بود و حال همسر و فرزندانی دارد، ازدواج میکند و همسر دوم او میشود. پس از ازدواج اندک اندک عاشق منصور میشود. هرچه معالجه میکند، باردار نمیشود و نتیجهٔ خودسریها و هوسهایش را، حال در بی فرزندی و همسر دوم بودن مردی میبیند که مرد رویاهایش است و میانگارد که خود کرده را تدبیری نیست و نتیجهٔ حرف ناشنوی از والدین چیزی جز سیاه بختی نخواهد بود.
حاشیه
شب سراب
پس از انتشار این کتاب، که به یکی از پرفروشترین کتابهای سال انتشار تبدیل شد، کتابی منتشر شد به نام «شب سراب» نوشته ناهید ا. پژواک از نشر البرز. این کتاب در واقع همان داستان بامداد خمار است با این تفاوت که داستان از زبان رحیم (شخصیت منفی داستان) نقل شده که میگوید محبوبه یک طرفه به قاضی رفته و اشتباه میکند. این کتاب هم به یکی از کتابهای پرفروش تبدیل شد. شکایت نویسنده کتاب بامداد خمار از نویسنده شب سراب به دلیل سرقت ادبی نیز در پرفروش شدن آن بیتاثیر نبود.[2][4]
پانویس
- کمالی، مهرک (۲۰۱۹-۰۵-۱۱). «بامداد خمار؛ رد عوامگرایی و بازگشت به خاص گرایی پدرسالارانه». BBC Farsi. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۵-۱۳.
- اشکان ایرجی- مریم دهخدایی- سعید جعفریان. «ادبیات عامه پسند: با کلاسها». همشهری جوان. دریافتشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳.
- احمد کریمی حکاک. «مروری بر «بامداد خمار» اثر فتانه حاج سید جوادی». مَد و مه. بایگانیشده از اصلی در ۱۳ مه ۲۰۱۹. دریافتشده در ۱۳ مه ۲۰۱۹.
- «بامداد خمار برعکس/حالا یک دختر، پسری را بیچاره میکند». خبر آنلاین. ۲۰ شهریور ۱۳۹۱. دریافتشده در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳.
منابع
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به بامداد خمار در ویکیگفتاورد موجود است. |
مقاله نقد و معرفی بامداد خمار در سایت وینش
- حاج سیدجوادی، فتانه (۱۳۷۴). بامداد خمار. انتشارات البرز. شابک ۹۶۴-۴۴۲-۲۵۶-۲.
- تصویر آماری بازار کتاب در ایران