بلانکیسم
بلانکیسم (فرانسوی: Blanquisme) به روش سیاسی و اندیشهای گفته میشود که برگرفته از روش و نظرات لویی اگوست بلانکی (۱۸۸۱ـ۱۸۰۵) انقلابیِ فرانسوی باشد.
لویی اگوست بلانکی
وی از چهرههای برجسته رهبران کارگری فرانسه در قرن نوزدهم به شمار میآمد. بلانکی سازمان دهندهٔ انواع انجمنهای سری و باشگاههای مردمی بود که در بسیاری از توطئههای ضدحکومت شرکت داشت. اعتقاد این چهره انقلابی بر این بود که با روشهای توطئه آمیز میتوان بورژوازی را سرنگون کرد. بلانکی در انقلابهای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ پاریس شرکت داشت. همچنین شورش ۱۸۳۹ پاریس به رهبری بلانکی و باربِس از آرمانهای جمهوریخواهی و شبه سوسیالیستی دفاع میکرد. او در جریان کمون پاریس به ریاست کمون برگزیده شد.
محکومیت و پس از آن
بلانکی در ۱۸۴۰ به جرم شرکت در شورش مسلحانه به اعدام محکوم شد، اما این مجازات بعدها به حبس ابد تخفیف داده شد.
در ۱۵ می۱۸۴۸، بلانکی و حزب پرولتاریایی در رأس انبوه مردم به مجلس تازه انتخاب شده حمله بردند، با این هدف که آن مجلس را براندازند و حکومت موقت تازهای تشکیل دهند. پس از دفع حمله مردم توسط گارد ملی، بلانکی، باربِس، آلبرت و راسپای توقیف شدند. او از ۱۸۴۰ تا ۱۸۴۸ در سیاهچالهای نظام پادشاهی و از آن پس، سالها در زندانهای جمهوری و امپراتوری به سر برد. یک بار به خاطر شرکت در حوادث ۳۱ اکتبر ۱۸۷۰ به مرگ محکوم شد. او یکی از گروههایی بود که در ۳۱ اکتبر بخشی از قدرت را در اختیار گرفت. در ۱۸۷۹ به عضویت پارلمان از بوردو انتخاب شد، اما دولت انتخاب او را به رسمیت نشناخت. در طول حکومت کمون، بلانکی در قلعه «تورو» زندانی بود. بلانکی با این که خود در زندان بود، به عنوان صدر دولت حاصل از قیام اعدام شد. کوششهای کمون برای نجات او به جایی نرسید. با این که او در زمان تشکیل کمون در زندان بود و نقشی عملی نداشت در ۱۸۷۲ به همراه دیگر اعضای باقیمانده از کمون به تبعید محکوم شد، اما به علت شرایط بد جسمی این تبعید به یک سال زندان تخفیف داده شد. روز ۱۰ ژوئن ۱۸۷۱ از زندان «کلرو» آزاد شد و روزهای آخر عمرش در پاریس گذشت. او پس از یک سخنرانی در میتینگی انقلابی در پاریس سکته کرد و در اول ژانویه ۱۸۸۱ جان سپرد. این سوسیالیست فرانسوی ۳۳ سال از عمر ۷۶ ساله خود را در زندان گذراند. آرای انقلابی او زیر نفوذ بابوفیسم* شکل گرفت و در مارکس نفوذ کرد. بلانکی ماده باور (ماتریالیست) و عقل باور (راسیونالیست) بود و به پیشرفت بی پایان تاریخ باور داشت و بر آن بود که تاریخ از مرحله فردیت مطلق که روزگار انسان وحشی است، به سوی کمونیسم در حرکت است. او به تضادهای اجتماعی نظام سرمایه داری میتاخت و برای برافکندن آن روشهای آنارشیستی و توطئه گرانه پیشنهاد میکرد.
بلانکی به تئوریهای تاریخی و اجتماعی یا اقتصادی اهمیتی نمیداد، اما قلب و ذهن خود را مصروف انقلاب کارگری کرد. باور او بر انجام انقلاب توسط یک گروه زبده و به شدت سازماندهی شده کارگران بود. به طورکل جنبش کارگری در فرانسه تابع دو سنت بود: نخست سنت بلانکی و بابوف، یعنی سنت انجمنهای مخفی و انقلابی و دیگری سنت سوسیالیستی و آنارشیستی که از تعاونیها و انجمنهای همکاری و مانند آن حمایت کرد.
دیگر جنبشها
بلانکیسم در جنبشهای انقلابی دیگر کشورها، به ویژه در نارودنیکهای روسیه نفوذ کرد. نارودنیکهای روسیه بر آن بودند که روسیه بی آن که مرحله سرمایه داری را بگذراند، میتواند مستقیم به سوسیالیسم برسد و اساس آن را میتوان بر کمونهای روستایی گذاشت. جنبش انقلابی فرانسوی قرن هجدهم که هدف آن ایجاد «جمهوری برابران» بود. این جنبش نام خود را از رهبر خود، فرانسوا نوئل بابوف گرفتهاست.
منابع
- دانشنامه سیاسی، داریوش آشوری، انتشارات مروارید، ۱۳۷۶.
- جنگ داخلی در فرانسه، ۱۸۷۱، کارل مارکس، ترجمه باقر پرهام، نشر مرکز، ۱۳۸۰.
- اصلاح یا انقلاب، رزا لوکزامبورگ، ترجمه اسدالله کشاورزی، انتشارات آزادمهر، ۱۳۸۱.
- نبردهای طبقاتی در فرانسه (ویرایش دوم)، کارل مارکس، ترجمه باقر پرهام، نشر مرکز، ۱۳۸۱.
- جامعه شناسی سیاسی، حسین بشیریه، نشر نی، ۱۳۸۰.
- دانشنامه آزاد اینترنتی ویکیپدیا.
- ماهنامه چشم انداز ایران