حزب
حزب در سیاست سازمانی سیاسی است که به دنبال تأثیرگذاری در حکومت است، این تأثیرگذاری معمولاً از طریق نامزد کردن کسانی با دیدگاههایی همسو با حزب برای کسب مسئولیتها و مناصب سیاسی صورت میپذیرد.[1] احزاب در فعالیتهایی نظیر کارزارهای انتخاباتی، پژوهشهای آموزشی یا اعتراضهای سیاسی مشارکت میجویند. احزاب معمولاً به دنبال به کار بستن ایدئولوژی خاص یا دیدگاهی مشخص هستند که با اهدافی معین در ساختار و برنامه هایشان ذکر شدهاست و باعث پدیداری افرادی با اهداف یکسان حول محور حزب میشود.
بخشی از سلسله مقالههای سیاسی | ||||
انتخابات | ||||
---|---|---|---|---|
گونههای پایه | ||||
|
||||
اصطلاحها | ||||
|
||||
زیررستهها | ||||
فهرستها | ||||
|
||||
همبسته | ||||
|
||||
درگاه سیاست (en) | ||||
ساختار
افرادی که چه به صورت داوطلبانه و چه به صورت استخدامی برای تأسیس و کمک در انجام کارهای حزب گرد هم میآیند به عنوان سازمان دهندگان حزب شناخته میشوند، همچنین ممکن است بنا به کارهایی که در حزب انجام میدهند به عنوان فعال حزب یا کارمند حزب نیز در نظر گرفته شوند.
یک حزب سیاسی نوعاً توسط رهبر حزب (قدرتمندترین فرد حزب که با هدایت و فرمان اعضای حزب و برای حزب از آن نمایندگی میکند)، دبیر حزب (کسی که کارهای روزانه را تنظیم و اسناد ملاقاتهای حزب را ثبت میکند)، دبیر مالی حزب (کسی که مسئول امور مالی و جمعآوری حق عضویت اعضای حزب است) و رئیس حزب (کسی که راهبردهای حزب را برای استخدام و آموزش اعضاء تنظیم میکند و ملاقاتهای حزب را برنامهریزی مینماید) و سخنگو (کسی که در جاهای دیگر به جای اعضای حزب سخنرانی میکند) اداره میشود. بیشتر مناصبی که در بالا ذکر شدند، عضو هیئت اجرایی حزب نیز محسوب میشوند، هیئتی که وظیفه اداره سازمان را بر عهده دارد و سیاستهای کل حزب را در سطح ملی تنظیم و تدوین میکند.
عموماً، در بازههای زمانی مشخص، گردهماییهای حزب برگزار میشوند تا دبیران حزب در آنها انتخاب شوند. هم چنین اگر تعداد کافی از اعضا چنین درخواستی داشته باشند میتوان انتخاباتی برای تعیین یا تغییر رهبر حزب برگزار کرد. یکی دیگر از اهداف برگزاری همایشهای حزب این است که ارزشها و برنامههای حزب در سال آینده برای اعضا بیان و مشخص شوند.
بسته به پخش و وجود اعضای حزب در کشور، اعضای حزب کمیتههای محلی یا منطقهای را تشکیل میدهند تا بتوانند به نامزدها برای شرکت در انتخابات محلی و منطقهای برای گرفتن مناصب مختلف حکومتی کمک کنند. این شعبههای منطقهای حزب بازتاب دهنده موقعیتهای دبیران در سطح ملی میباشند.
هم چنین این امر نیز برای اعضای احزاب سیاسی معمول است که دست به تأسیس شاخههایی در داخل حزب بزنند. اکثر انواع این شاخهها را میتوان در این دو دسته ذکر کرد:
- هویت محور: شامل شاخه جوانان، شاخه زنان، شاخه اقلیتهای قومی، شاخه همجنسگرایان و …
- موقعیت محور: شامل شاخههایی برای نامزدهای انتخاباتی، شهرداران، فرمانداران، متخصصین، دانشجویان و …
این گونه دستهبندیها و شاخهها برای دستاوردها، آموزش و بهکارگیری افراد در حزب بسیار مفید هستند.
ساختار حزب در نظام پارلمانی
وقتی حزب به وسیله اعضایش در مجلس نمایندگان، نمایندگی میشود، رهبر حزب همزمان به عنوان رهبر اعضای گروه در مجلس نیز به انجام وظایفش مبادرت میورزد؛ بسته به حداقل کرسیهای گرفته شده، احزاب عموماً به رهبر خود اجازه میدهند تا اگر اکثریت مجلس را در دست داشته باشند، ریاست مجلس نمایندگان را بر عهده بگیرد. در نظامهای پارلمانی وقتی که حزب تبدیل به بزرگترین مخالف رسمی حکومت شود، معمولاً اعضای حزب به گونهای رسمی دولت در سایه را تشکیل میدهند؛ و وقتی که حزب بتواند اکثریت کرسیها در مجلس را در دست بگیرد، آن وقت همان تیمی که دولت در سایه را تشکیل داده بودند تبدیل به اعضای کابینه وزیران خواهند شد.
اعضای حزب و رهبران آن در مجلس نمایندگان که نه جزئی از دولت و نه جزئی از مخالفین رسمی یا همان دولت در سایه هستند با نام صندلیهای عقب شناخته میشوند و همیشه به دنبال کسب موقعیت و فرصتِ قرار گرفتن در کرسیهای اصلی و تأثیرگذار میباشند تا بتوانند در دولت آینده سهم قابل توجهی ایفا کنند.
نظم و مقررات
مسائلی از قبیل تشکیل یک حزب، اعلام عضویت در آن و برگزاری کارزار انتخاباتی برای نامزدهای یک حزب سیاسی، همه و همه ارزشهایی سیاسی هستند که در یک لیبرال دموکراسی باید محترم شمرده شده و مورد اعمال قرار گیرند. نظام یک حزب ممکن است مقرر دارد که در سرکوبی احزاب مخالف سختگیریهای شدیدی صورت پذیرد، کما این که چنین چیزی در یک دولت تمامیت خواه امری عادی به حساب میآید، یا ممکن است به این صورت باشد که فقط احزاب خاصی که نظریات و دیدگاههایی کاملاً مخالف ایدئولوژی عام دولت دارند مورد تنبیه و سرکوب قرار گیرند.
گذشته از این، در مواردی که احزاب خیلی راست، خیلی چپ یا منطقهای در سطح مجلس ملی وجود داشته باشند، همانطور که در اتحادیه اروپا به این شکل است، جریان اصلی احزاب سیاسی ممکن است دست به تشکیل یک قرنطینه بزنند که در آن سیاستهایی اعمال شود که منجر به منزوی کردن احزاب مخالف شده و کاری کند که دیدگاههای آنان در مجلس قانون گذاری ضد نظام تلقی شده و توسط دولت قابل پذیرش نباشد. با این وجود این فضای قرنطینهای در دو دهه گذشته در کشورهایی که به دموکراسیهای چند حزبی پای بندند به شدت ممنوع شدهاست چرا که باعث میشود عدهای از احزاب نتوانند به گونهای برابر در انتخابات مشارکت جسته و احتمالاً برنده آن باشند، جدا از این که خود این امر باعث افزایش بی میلی این احزاب منزوی برای مشارکت جستن در دولت شده و در این صورت دولت دیگر نمیتواند نمادی از جمع آرای ملت یا حداقل پتانسیل احتمالی آن باشد.[2]
در نیمه دوم قرن بیستم دموکراسیهای مدرن شروع به معرفی قواعدی برای به جریان افتادن منابع مالی احزاب کردند، برای مثال میتوان به انتخابات قانون کانادا در سال ۱۹۷۶، انتخابات پی. پی. آر. ای در انگلستان و انتخابات اف. ای. سی. ای در ایالات متحده اشاره کرد که همگی در این راستا برگزار شدند. چنین نظامهایی گونههای مختلفی از مقررات را برای نقل و انتقال منابع مالی و هزینه کردن آنها فراهم آوردند؛ به علاوه محدودیتها و موانعی مشخصی را بر سر راه بعضی از فعالیتهای عمومی احزاب سیاسی، مانند کارزارهای انتخاباتی، قرار دادند.
نظامهای انتخاباتی
نوع نظام انتخاباتی عاملی اساسی در تعیین نوع نظام سیاسی احزاب هر کشور است. در کشورهایی که از نظام ساده رای اکثریت استفاده میکنند، احزاب کمی در انتخابات شرکت میجویند و تعداد احزاب در این کشورها کم است (اغلب تنها دو حزب در هر حوزه انتخاباتی). در کشورهایی که نظام انتخاباتی نمایندگی به تناسب را استفاده میکنند، همانطور که در اروپا شاهد آن هستیم، یا کشورهایی که از نظام انتخاباتی درجهبندی شده بهره میجویند، مانند استرالیا یا ایرلند، معمولاً سه یا چهار حزب برنده انتخابات مجلس میشوند که هر کدام سهم قابل توجهی از کرسیها را از آن خود کردهاند، و بنابراین احزاب شانس بیشتری برای در دست گرفتن مناصب سیاسی کشور خواهند داشت.
شیوه حزبی
شیوه و منش احزاب نسبت به حوزهای که در آن فعال هستند، گستردگی متنوعی دارد، بسته به این که چند حزب در هر حوزه فعالیت میکنند و این که هر حزب چقدر قدرت نفوذ و اثرگذاری در بین شهروندان دارد.
غیر حزبی
در نظام غیر حزبی هیچ حزب رسمی سیاسی وجود ندارد و برخی مواقع حتی محدودیتهای قانونی بر سر راه ایجاد و فعالیت احزاب سیاسی گذاشته میشود. در انتخابات غیر حزبی هر نامزد مستقلاً میتواند در انتخابات شرکت کرده و برنده آن باشد. در مجالس قانونگذاری غیر حزبی هیچ اتحادی از اعضای رسمی یک حزب در مجلس وجود ندارد. دولت جرج واشینگتن و چند مجلس اولیه ایالات متحده همگی غیر حزبی بودند. واشینگتن حتی در سخنرانی معروف خویش علیه ایجاد هرگونه حزب و مرز بندی اخطار داده بود.[3] در ایالات متحده مجلس قانونگذاری نبراسکا غیر حزبی است. در کانادا، مجلس قانونگذاری قلمروهای شمال شرقی و نوناوت غیر حزبی اداره میشوند. در نیوزیلند نیز ایالت توکلئو از مجلس غیر حزبی بهره میجوید. بسیاری از حکومتها و مجالس قانونگذاری در کشورها و ایالات مختلف به گونه غیر حزبی اداره میشوند. انتخابات غیر حزبی و اداره حکومت به این طریق در خارج از نهادهای دولتی امری رایج تلقی میشود.[4] اگر ممنوعیت قانونی علیه تشکیل و فعالیت احزاب سیاسی وجود نداشته باشد، عموماً جناحهای سیاسی فعال در نظامهای غیر حزبی تبدیل به احزاب سیاسی آینده میشوند.
انواع نظامهای حزبی
نظام تک حزبی
در نظامهای تک حزبی، یک حزب سیاسی قانوناً مجاز است تا تمام قدرت اجرایی و مؤثر را در دست داشته باشد. گرچه ممکن است در این نظامها به احزاب اقلیت هم سهمی در اداره امور داده شود؛ ولی در این صورت آنها قطعاً ملزم به این هستند که رهبری حزب اصلی را قبول کرده و مطابق با دیدگاههای وی عمل کنند. در این نظامها ممکن است چنین حزبی فقط کسب مناصب دولتی را در نظر نداشته باشد چرا که در بعضی مواقع موقعیتها و مناصبی که در داخل خود حزب هستند اهمیت بسیار بیشتری از مناصب دولتی دارند. کره شمالی و چین مثالهایی از این دست هستند، مثالهای دیگر این چنینی را میتوان در دولتهای فاشیست یافت، دولتهای نظیر آلمان نازی در سالهای بین ۱۹۳۴ تا ۱۹۴۵. نظامهای تک حزبی معمولاً با دیکتاتوری و استبداد همراه و ملازم هستند.
در نظامهای تک حزبی، احزاب مخالف ممکن است مجال حضور داشته باشند، و شاید حتی در این کشورها سنت دموکراتیک عمیقی وجود داشته باشد، اما این احزاب مخالف هیچ شانسی برای به دست گرفتن قدرت نخواهند داشت. گهگاه شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و نظر شهروندان دلیل شکست دیگر احزاب ذکر میشود. گهگاه در کشورهایی که همان سنت دموکراتیک را همان ندارند یا این سنتها کمتر در آن وجود دارند، تک حزب اصلی حتی با تقلب در انتخابات نیز به گرفتن قدرت سیاسی مبادرت میورزد. در موارد مؤخر تر این گونه نظام تک حزبی بیشتر به امری مبهم تبدیل شدهاست. مثالهای نظامهای تک حزبی را میتوان در موارد زیر برشمرد: حزب فعالیت مردم در سنگاپور، کنگره ملی آفریقا در آفریقای جنوبی، حزب حفاظت از حقوق بشر در ساموآ، کنگره ملی هند در هند از ۱۹۴۷ تا ۱۹۹۶، و حزب سوسیال دموکراتیک مونته نگرو در مونته نگرو. نظامهای تک حزب چیره همچنین در مکزیک با نام حزب انقلابی تا سال ۱۹۹۰، در جنوب ایالات متحده با نام حزب دموکرات از اواخر قرن نوزده تا دهه ۱۹۷۰، در اندوزی با نام گلونگان کاریا (حزب گروههای کارکردی) از اوایل دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۸، و در ژاپن با نام حزب لیبرال دموکرات تا سال ۲۰۰۹ وجود داشتهاند.
نظام دو حزبی
نظامهای دو حزبی در کشورهایی نظیر جامائیکا و غنا وجود دارند که در این کشورها تنها دو حزب سیاسی بر کل کشور مسلط اند و برنده تمام انتخابات یکی از آن دو میباشند، مضاف بر این، این احزاب از حضور و فعالیت دیگر احزاب جلوگیری میکنند و تقریباً مجالی برای تشکیل و فعالیت احزاب دیگر نیست. یک جناح راست که با ائتلاف یک حزب را تشکیل میدهند و یک جناح چپ که با ائتلاف یک حزب دیگر را تشکیل میدهند، معمولاً مسئلهای رایج در این نوع نظامهای دو حزبی این است که به سرکوب دیگر احزاب احتمالی دست میزنند و سعی در از بین بردن یا جذب احزاب احتمالی غیر از خود دارند.
ایالات متحده نیز اساساً به یک نظام دو حزبی تبدیل شدهاست. از آغاز تولد این جمهوری معمولاً یک حزب محافظه کار (مثل حزب جمهوریخواه) و یک حزب لیبرال (مانند حزب دموکرات) گویای وضع موجود در سیاست آمریکایی بودهاند. احزاب ثالث (مانند حزب لیبرال) معمولاً با حمایتهای کم و پیروزیهای نادر در انتخابات روبرو میشدند. علیرغم این، مثالهای متعددی وجود دارد که نشان میدهد احزاب ثالث بر خلاف این جریان کلی، رأی را از احزاب بزرگی که انتظار پیروزی شان در انتخابات میرفت ربودند و برنده آن شدند. (مانند تئودور روزولت در انتخابات ۱۹۱۲ و جرج والاس در انتخابات ۱۹۶۸ و روس پروت در انتخابات ۱۹۹۲)
نظام سیاسی بریتانیا گرچه از نظر تکنیکی بر پایه نظام چند حزبی است، اما در کل بر مبنای دو حزب اداره میشود (که گهگاه نظام دو و نیم حزبی نیز نامیده میشود)؛ از دهه ۱۹۲۰ دو حزب بزرگ سیاسی انگلستان حزب محافظه کار و حزب کارگر بودهاند. قبل از آن که حزب کارگر در انگلستان ظهور کند، حزب لیبرال دیگر حزب بزرگ و اصلی این کشور به همراه محافظه کاران بود. از آن جا که دولت ائتلافی و حداقلی، ویژگی اساسی سیاست بریتانیا میباشد، همیشه سعی شدهاست نظام انتخاباتی برای انتخابات اصلی این کشور طراحی شود که تسلط این دو حزب را تضمین کند، گرچه همیشه این دو حزب به حزب ثالثی نیاز داشتند تا به عنوان پشتوانهای برای در دست داشتن اکثریت در مجلس نمایندگان برایشان باشد.[5] (نظامهای مبتنی بر رأی اکثریت عموماً منجر به نظام دو حزبی میشوند، این رابطه توسط موریس دورجر تبیین شدهاست که با نام قانون دورجر شناخته میشود.[6]) با این وجود، انتخابات عمومی سال ۲۰۱۰ منجر به یک دولت ائتلافی شد که حزب محافظه کار را با لیبرال دموکراتها متحد کرد. همچنین در انگلستان تعداد قابل توجهی از دیگر احزاب نیز وجود دارند که چه در گذشته و چه اکنون تعدادی از کرسیهای مجلس نمایندگان را در اختیار دارند.
نظام چند حزبی
نظامهای چند حزبی نظامهایی هستند که در آنها بیش از دو حزب وجود دارد و احزاب متعددی برای به دست گرفتن پستهای دولتی در رقابت هستند. استرالیا، کانادا، جمهوری خلق بنگلادش، پاکستان، هند، ایرلند، بریتانیا و نروژ مثالهایی از کشورهایی هستند که دارای دو حزب قدرتمند به علاوهٔ دیگر احزاب کوچکتر هستند که هر یک سهمی در اداره دولت دارند. احزاب کوچکتر یا احزاب ثالث باعث متعادل نگاه داشتن قدرت در نظام پارلمانی هستند و بنابراین همیشه ممکن است برای تشکیل دولت ائتلافی دعوت شوند که به همراه حزب بزرگتر در ساختن دولت سهیم باشند، یا ممکن است مستقل از احزاب بزرگتر دست به فعالیت و رقابت بزنند.
چیزی که بیش از هر چیزی در نظامهای چند حزبی مطرح است این است وقتی سه یا تعداد بیشتری حزب در کشور وجود داشته باشد هیچ تک حزبی نمیتواند به تنهایی کل قدرت را در دست بگیرد و احزاب در کنار یکدیگر کار میکنند تا بتوانند دولتی ائتلافی را تشکیل دهند. این امر در سیاستهای جمهوری ایرلند از دهه ۱۹۸۰ ظهور کردهاست و تقریباً همیشه در آلمان صادق بودهاست چه در سطح ملی و چه در سطح ایالتی. علاوه بر این از زمان تشکیل جمهوری ایسلند هیچگاه در این کشور دولتی نبودهاست که بر پایه دولت ائتلافی تشکیل نشده باشد (که معمولاً شامل ائتلاف حزب استقلال با یک حزب دیگر بودهاست مثل متحدین سوسیال دموکرات). تغییرات سیاسی معمولاً با یک دولت ائتلافی آسان تر انجام میشوند تا در نظامهای تک حزبی و دو حزبی.
منابع مالی حزب
احزاب سیاسی معمولاً از طریق مشارکت افراد زیر تأمین مالی میشوند:
- اعضای حزب یا هر فرد دیگری،
- سازمانهایی که در دیدگاههای سیاسی با حزب همسو هستند و از فعالیتهای آن نفع میبرند یا
- از محل تأمین درآمد عمومی دولت.[7]
هنوز احزاب سیاسی توسط بعضیها جناح خوانده میشوند، به ویژه توسط کسانی که در دولت مشغول به کارند. این احزاب همیشه به شدت در حال رایزنی با سازمانها، تجارتها و گروههایی با منافع خاص مثل اتحادیههای اصناف میباشند. پول و هدیههای مالی که به حزب یا اعضای رده بالای آن اعطا میشود ممکن است به عنوان یک مشوق عمل کند. چنین کمکهایی منبع سنتی جمعآوری منابع مالی برای احزاب هستند. این شیوه از اواخر قرن نوزدهم شروع شد و احزابی که تازه تأسیس بودند به مدد همین کمکها میتوانستند شروع به کار و فعالیت کنند، نمونه بارز این دسته از احزاب، حزبهای دسته چپی کارگران بود. اما احزاب بعدها شیوه جدید را ابداع کردند، شیوهای که حزب در آن به شدت عضوگیری میکرد و منبع جدیدی را برای تأمین درآمد خویش یافت؛ حق عضویت.
از نیمه دوم قرن بیستم احزابی که تنها به کمکهای بیرونی متکی بودند، دچار مشکلاتی جدی شدند. به همراه بالارفتن امنیت کمکهای بیرونی، مشکل دیگری در عضوگیری احزاب در دموکراسیهای غربی پدید آمد که خود تبدیل به مانعی بر سر راه تأمین منابع مالی حزب شد و آن کم شدن تعداد اعضای احزاب بود. برای مثال در بریتانیا و استرالیا عضویت در دو حزب بزرگ آنها در سال ۲۰۰۶ کمتر از یک هشتم آن چیزی بود که در ۱۹۵۰ داشتند، علیرغم افزایش قابل توجه جمعیت در این بازه زمانی. در بعضی از احزاب، مانند احزاب بعد از کمونیسم در ایتالیا و فرانسه و و حزبهای سین فین و سوسیالیست در ایرلند، نمایندگان منتخب بخشی از حقوق و دستمزد خود به حزب میدهند یا در بعضی موارد کل درآمد خویش را صرف حزب میکنند در حالی که سایرین سهم کوچکی را به خزانه حزب واریز مینمایند. گرچه ممکن است چنین مثالهایی امروزه نادر باشند، اما رانت خواری شاید یک ویژگی اصلی بسیاری از احزاب سیاسی در جهان باشد.[8]
در بریتانیا میتوان مدعی شد که اشراف برای مشارکت در تأمین منابع مالی حزب تشویق میشوند و کسانی که چنین کمکهایی به حزب میکنند تبدیل به اعضای مجلس اعیان این کشور میشوند و در نتیجه در موقعیتی قرار میگیرند که میتوانند در روندهای قانونگذاری مشارکت جویند. اما یکی از مشکلات این امر چیزی بود که در دوره لوید جرج و توسط وی اتفاق افتاد و آن فروش چنین حمایتهایی و بروز فساد در نظام سیاسی بریتانیا بود. برای جلوگیری از چنین مفاسدی در آینده، مجلس بریتانیا قانون جلوگیری از سوءاستفاده را در ۱۹۲۵ به تصویب رساند و بنابراین فروش چنین کمکهایی تبدیل به یک عمل کیفری شد. اما این امر هم نهایتاً بهطور کامل جلوی فساد را نگرفت و اشراف راههایی برای دور زدن این قانون نیز یافتند.
چنین فعالیتی که از آنها با نام تأثیر نامشخص یاد میشود باعث این شد تا تقاضایی ایجاد شود که میزان این کمکهای مالی محدود و معین شود و از یک میزانی بالاتر کسی حق کمک مالی نداشته باشد. پس همانطور که هزینههای انتخاباتی شدت مییافت، تقاضا برای تأمین منابع مالی حزب نیز افزایش یافت. در انگلستان بعضی از سیاستمداران از این ایده حمایت کردند که احزاب باید به وسیله دولت تأمین مالی شوند؛ پیشنهادی که این نوید را میداد که دولت به فعالیتها و بحثهای جالبی که در کارزار انتخاباتی در کشور میشود کمک مالی کرده و هزینه آنها را تأمین کند. (در سال ۱۸۸۳)
در بسیاری از دموکراسیهای دیگر چنین کمکهای دولتی (چه به صورت کلی یا تنها برای کارزارهای انتخاباتی) دههها پیش پایهگذاری شدهاند. تأمین منابع مالی توسط دولت برای احزاب و نامزدها (در زمان انتخابات و دیگر مواقع) موارد متعددی داشته و به شدت رایج است. آلمان، سوئد، اسرائیل، کانادا، اتریش و اسپانیا مواردی از این دست هستند، گرچه کانادا عملاً تأمین منابع مالی برای احزاب توسط دولت را از سال ۲۰۱۰ برداشتهاست. از کشورهای دیگری که به تازگی در این زمینه گام برداشتهاند میتوان از فرانسه، ژاپن، مکزیک، هلند و لهستان یاد کرد.[9]
دو دستهبندی عمده در تأمین منابع مالی وجود دارد؛ مستقیم، که یعنی انتقال مستقیم پول به حزب، و غیر مستقیم، که شامل زمان تبلیغات و برنامههای تلویزیونی در رسانههای دولتی، خدمات پستی و کالایی میباشد. بر طبق آمار مقایسهای که توسط شبکه دانش انتخاباتی ای سی ای ارائه شدهاست، در بررسی بیش از صد و هشتاد کشور، ۲۵ درصد کشورها هیچ تأمین مالی مستقیم یا غیر مستقیمی را انجام نمیدهند، ۵۸ درصد فراهم آورنده کمکهای مالی مستقیم هستند و ۶۰ درصد کشورها کمکهای غیرمستقیم اعطا میکنند.[10] همانطور که از این اطلاعات مشخص است بعضی از کشورها به احزاب سیاسی خود هم کمکهای مستقیم و هم غیرمستقیم را ارائه میدهند. کمکهای دولتی ممکن است به تمام احزاب یکسان داده شده یا بسته نتایج کارزارهای قبلی یا تعداد نامزدهای شرکتکننده در انتخابات متفاوت باشد.[11] متعاقباً احزاب نیز متکی به مخلوطی از کمکهای مالی دولتی و بخش خصوصی هستند و باید منابع مالی خویش را به دقت و با جزئیات به هیئت اجرایی انتخابات ارائه کنند.[12]
تأمین منابع مالی همچنین میتواند از طریق کمکهای خارجی (دولت خارجی) فراهم شود. یاری رسانان بینالمللی برای احزاب سیاسی در کشورهای در حال توسعه منابع مالی فراهم میکنند تا وسیلهای باشد برای ارتقای دموکراسی و پدیدآیی یک دولت خوب در آن کشور.[8] این حمایت میتواند صرفاً مالی باشد یا به طرق دیگر باعث افزایش ظرفیت توسعه قرار بگیرد با فعالیتهایی نظیر بهبود بخشیدن به مرامنامه حزب، اساسنامه حزب و مهارتهای کارزاری.[8] بهبود ارتباط میان احزابی که از نظر ایدئولوژیکی با هم یکسو هستند نیز راه رایج دیگری برای حمایتهای بینالمللی است.[8] گهگاه این حمایتها میتواند حمایت مستقیم سیاسی از یک حزب سیاسی باشد، نظیر کمک و حمایتی که دولت ایالات متحده از حزب گرجی در گرجستان در انقلاب رز کرد. یاری رسانان غیردولتی بر پایه کمکهای بیشتر بیطرفانه عمل میکنند، و به این شکل چند یاری دهنده با کمک یکسان به تمام احزاب یک کشور سعی در بهبود وضعیت دموکراتیک آن کشور دارند.[8] از دیگر اقداماتی که توسط یاری رسانان به کشورهای در حال توسعه برای پدیدآیی یک دولت خوب و بهبود وضعیت دموکراسی انجام میپذیرد میتوان به گسترش اندیشکدههایی در جای جای جهان اشاره کرد که هدفی جز حمایت از گسترش و ایجاد دموکراسی در کل جهان ندارند.[8]
رنگها و نمادهای احزاب
وقتی بهطور کلی در مورد احزاب در جای جای جهان صحبت میکنیم باید به این اشاره کرد که هر یک از این احزاب خود را با یک رنگ معرفی میکنند که قبل از هر چیز برایشان بار هویتی دارد، به ویژه در مواقع انتخابات که رأی دهندگانشان اینگونه شناسایی شوند. احزاب محافظه کار عموماً از رنگ آبی[13] یا مشکی استفاده میکنند. صورتی معمولاً نشانگر سوسیالیستهای معتدل است. زرد اغلب برای لیبرتارینها و لیبرالهای کلاسیک استفاده میشود، از آنجا که زرد رنگ طلا میباشد حاکی از استانداردهای طلایی این احزاب و اندیشه هایشان میباشد. قرمز هم معمولاً به احزاب کمونیست یا سوسیالیست اشاره دارد.
سبز رنگ احزاب سبز، احزاب اسلام گرا و احزاب جمهوریخواه ایرلندی است. نارنجی بعضی مواقع اشاره به ناسیونالیستها دارد نظیر هلند، یا در اسرائیل کمپهای نارنجی، و وفاداران اولستر در ایرلند شمالی؛ نارنجی هم چنین میتواند اشاره به اصلاحات نیز داشته باشد مانند اوکراین. در گذشته بنفش رنگ وفاداری در نظر گرفته میشد (مانند سفید) اما امروزه بیشتر برای احزاب فمینیست به کار برده میشود. رنگ سفید نیز امروزه با ناسیونالیستها پیوند دارد. حزب بنفش نیز به نوعی حزب فرضی دانشگاهی در ایالات متحده در نظر گرفته میشود که حزبی مرکزی میان دو حزب اصلی این کشور است (چرا که رنگ بنفش تلفیقی است از رنگ دو حزب اصلی این کشور؛ قرمز و آبی) و همچنین به عنوان احزاب به شدت آرمان گرایانه صلح و عشق نیز در نظر گرفته میشود (رنگ سبز نیز کار ویژهای را دارد). سیاه عموماً رنگ احزاب فاشیست در نظر گرفته میشود و به زمان بنیتو موسولینی و رنگ پیراهن مشکی وی بر میگردد ولی همچنین این رنگ به آنارشیسم هم ارتباط مییابد. به گونه مشابه قهوهای نیز با نازیسم در ارتباط است و به حزب نازی و یونیفورمهای قهوهای آنها بازمیگردد.
رنگ حزب آنجا فایده و اهمیت بسیار مییابد که بی سوادی در میان رایدهندگان شایع باشد، در این مورد، رایدهندگان میتوانند با به خاطر سپردن رنگ حزب مطبوع خود به نامزدهای آن رأی دهند. مورد دیگری که رنگ حزب به گونهای مفید مورد استفاده قرار میگیرد وقتی است که میان احزاب مختلف ائتلاف و اتحاد صورت میپذیرد؛ برای مثال بنفش حاکی از متحدین رنگ قرمز و آبی است، یا متحدین قرمز و سبز و مثالهایی دیگر از این دست که در طول انتخابات دنیا موارد متعددی دارد و همیشه با نشان دادن ساده رنگها در کنار یکدیگر از این اتحاد و ائتلاف خبر دادهاند.
طرح رنگها در سیاست ایالات متحده از استانداردهای بینالمللی منشعب شدهاست. از سال ۲۰۰۰ رنگ قرمز تبدیل به رنگ جناح راست یا همان حزب جمهوریخواه شده و رنگ آبی نشان از جناح چپ یا حزب دموکرات دارد. با این وجود، بر خلاف رنگ احزاب در دیگر کشورها، احزاب آمریکایی خود این رنگها را انتخاب نکردهاند، بلکه این رنگها در رسانهها در انتخابات سال ۲۰۰۰ و توسط خبرنگاران برای این دو حزب در نظر گرفته شد. قبل از انتخابات سال ۲۰۰۰ در هر انتخابات ریاست جمهوری رسانهها اعلام میکردند که چه رنگی مربوط به کدام نامزد و حزب است. این چرخه تعویض رنگها تا سال ۲۰۰۰ ادامه یافت تا این که رنگهای مطرح شده در این انتخابات مورد قبول و توجه عام واقع شد و برای عدم بروز سردرگمی دیگر این رنگها برای همیشه برای این احزاب در نظر گرفته میشوند.[14]
نماد احزاب سوسیالیستی عموماً مشتی است که یک رز را دربر گرفتهاست. احزاب کمونیست عموماً از چکش استفاده میکنند تا نمایان گر کارگران باشد یا از داس برای نشان دادن کشاورزان بهره میجویند یا این که هر دوی چکش و داس را برای اشاره به هر دوی کارگران و کشاورزان در نمادهای خویش به کار میبرند.
سمبل و نماد نازیسم صلیب شکسته است که ریشه در دوران باستان دارد و در طول زمان همیشه توسط گروههایی که به تفوق نژادی و نژادپرستی معتقد بودهاند، مورد استفاده قرار میگرفتهاست.
سمبلها وقتی که حجم زیادی از رایدهندگان بی سواد هستند، میتوانند بسیار مهم باشند. برای مثال در همه پرسی قانون اساسی کنیا در سال ۲۰۰۵، حامیان قانون اساسی از موز به عنوان سمبل خویش استفاده میکردند و مخالفین قانون اساسی پرتقال را برای نماد خود انتخاب کرده بودند.
سازمانهای بینالمللی برای احزاب سیاسی
طی قرون نوزدهم و بیستم، بسیاری از احزاب سیاسی ملی، خود را با احزاب دیگر کشورها که با یکدیگر در یک خط سیر سیاسی قرار داشتند در نهادهای بینالمللی سازماندهی کردند. از مثالهای قابل توجه این سازمانها میتوان به مجمع بینالمللی کارگران (که همچنین بینالمللی اول نیز خوانده میشود) سوسیالیستهای جهان (که بینالملل دوم نیز خوانده میشود)، کمونیستهای جهان (که بینالملل سوم نیز خوانده میشود) و بینالملل چهارم که مجمعی از احزاب طبقه کارگر بود اشاره کرد. همچنین سازمانهای دیگر نظیر لیبرالهای جهان (زردها)، حزب التحریر، مجمع بینالمللی مسیحیان دموکرات و اتحادیه بینالمللی دموکراتها (آبیها) نیز در این زمینه نقشی پررنگ داشتهاند. سازمان دیگری که در ایتالیا در سال ۱۹۴۵ تأسیس شد حزب بینالمللی کمونیست بود که تا ۱۹۷۴ مقر آن در فلورانس بود و شش شعبه در شش کشور دیگر داشت و یک حزب جهانی بسیار گسترده بود. احزاب سبز در سراسر جهان نیز سبزهای جهانی را تأسیس کردند. سوسیالیستهای جهانی، لیبرالهای جهانی و اتحادیه بینالمللی دموکراتها نیز همگی در لندن پایهگذاری شدند. بعضی دولتها (نظیر هنگ کنگ) ارتباط رسمی میان سازمانهای سیاسی محلی را با نهادهای سیاسی خارجی قانوناً ممنوع اعلام کردند و در نتیجه احزاب این کشورها نمیتوانند با سازمانهای بینالمللی احزاب در ارتباط باشند.
انواع احزاب سیاسی
دانشمند فرانسوی علم سیاست، موریس دوررزه، تمایزی میان احزاب کادری و احزابی با اعضای بسیار قائل میشود. احزاب کادری نخبگان سیاسی هستند که دغدغه پیروزی در انتخابات و تأثیر محدودی بر فضای خارج از خود را دارند، و تنها در کارزارهای انتخاباتی مشغول به کار میشوند. اما احزاب بزرگ در صدد جذب و بهکارگیری اعضای جدید میباشند که به گونهای منبع حزب برای تأمین منابع مالی در نظر گرفته میشوند و از آنان انتظار میرود در جهت گسترش ایدئولوژی حزب همانطور که در انتخابات فعالیت میکنند، کوشا باشند. احزاب سوسیالیست نمونهای از این نوع احزاب هستند در حالیکه حزب محافظه کار بریتانیا و اتحادیه مسحیان دموکرات آلمان نمونههایی از احزاب کادری میباشند. در ایالات متحده که هر دوی احزاب اصلی احزاب کادری تلقی میشوند، رقابت در دوره انتخابات قبل از این که به عرصه عمومی برسد به گونهای درون حزبی است و افراد حزب با رقابت در حزب خویش میکوشند تا به عنوان نامزد حزب برای انتخابات معرفی شوند.[15]
کلوس ون بیمه، احزاب اروپایی را به نه خانواده دستهبندی میکند، که اکثر احزاب در این دستهها جای میگیرند. او توانست هفت دسته از این دستهها را از چپ تا راست مرتب کند: کمونیست، سوسیالیست، سبز، لیبرال، دموکرات مسیحی، محافظه کار و لیبرتارین. جایگاه دو نوع دیگر که احزاب منطقهای و قومی هستند، متفاوت میباشد.[16]
پانویس
- Mc Donald, Neil (1963). The Study of Political Parties. New York.
- McDonnell and Newell (2011) 'Outsider Parties'
- Redding 2004
- Abizadeh 2005
- "General Election results through time, 1945–2001". BBC News. Retrieved 2006-05-19.
- Duverger 1954
- See Heard, Alexander, 'Political financing'. In: Sills, David I. (ed.) International Emcyclopedia of the Social Sciences, vol. 12. New York, NY: Free Press - Macmillan, 1968, pp. 235–241; Paltiel, Khayyam Z. , 'Campaign finance - contrasting practices and reforms'. In: Butler, David et al. (eds.), Democracy at the polls - a comparative study of competitive national elections. Washington, DC: AEI, 1981, pp. 138-172; Paltiel, Khayyam Z. , 'Political finance'. In: Bogdanor, Vernon (ed.), The Blackwell Encyclopedia of Political Institutions. Oxford, UK: Blackwell, 1987, pp. 454–456; 'Party finance', in: Kurian, George T. et al. (eds.) The encyclopedia of political science. vol 4, Washington, DC: CQ Press, 2011, pp. 1187-1189.
- Foresti and Wild 2010. Support to political parties: a missing piece of the governance puzzle. London: Overseas Development Institute
- For details you may want to consult specific articles on Campaign finance in the United States, Federal political financing in Canada, Party finance in Germany, Political donations in Australia, Political finance, Political funding in Japan, Political funding in the United Kingdom.
- ACEproject.org ACE Electoral Knowledge Network: Comparative Data: Political Parties and Candidates
- ACEproject.org ACE Electoral Knowledge Network: Comparative Data: Political Parties and Candidates
- ACEproject.org ACE Encyclopaedia: Public funding of political parties
- Why is the Conservative Party Blue, BBC, 2006-04-20
- Farhi, Paul (2004-11-02), Elephants Are Red, Donkeys Are Blue, Washington Post
- Ware, Political parties, pp. 65-67
- Ware, Political parties, p. 22
جستارهای وابسته
- احزاب قانونی
- احزاب غیرقانونی
- احزاب دولتی
- احزاب انجمنها و جمعیتهای سیاسی
- احزاب سیاسی ایران (غیرقانونی)
منابع برای مطالعه بیشتر
- کتاب رژیم احزاب سیاسی تألیف جهانگیر محمودی نژادیان تاریخ انتشار تابستان ۶۹
- کتاب رشد سیاسی تألیف آقای سی ایچ داد
- کتابهای علم سیاست و مبانی سیاست تألیف دکتر عبدالحمید ابوالمحمد
- کتاب احزاب سیاسی تألیف ولیالله یوسفیه
- دانشنامهٔ جهان اسلام، مدخل «حزب (۱)»