رویکردهای دانشآموز به یادگیری
رویکردهای دانشآموز به یادگیری تئوریایست از اینکه دانشآموزان، بسته به اهداف درکشده از دوره آموزشی ای که دارند آن را مطالعه میکنند، رویکردهای مختلفی را نسبت به این که چطور مطالعه میکنند به کار میبندند.
این تئوری از مطالعات بالینی دو روانشناس، Ference Marton و Roger Säljö، توسعه یافتهاست، که کشف کردند دانش آموزان، در رابطه با هر کار یادگیری، میتوانند به دو گروه متمایز تقسیم شوند:
- آنان که رویکردی فهمی را نسبت به یادگیری اتخاذ کردهاند،
- و آنان که رویکرد بازتولید (یا بازساخت) را نسبت به یادگیری اتخاذ کردهاند.
این ها عموماً تحت عنوان رویکردهای «عمیق» و «ظاهری» (یا سطحی) مورد اشاره قرار میگیرند.
رویکردهای یادگیری در برابر سبکهای یادگیری
رویکردهای یادگیری با سبکهای یادگیری یکسان نیستند. دانشآموزان از رویکردهای مخلفی برای کارهای مختلف استفاده میکنند.
رویکردهای یادگیری خصیصههای شخصیتی ذاتی نمیباشند؛ آنها بواسطه تعامل دانشآموزان با کارهای یادگیری بخصوصی به وجود می آیند.[1][2]
پانویس
- Laurillard D. (1979) The Process of Student Learning Higher Education 8, pp. 395-409.
- Laurillard D. (1997) Ch. 11 in F. Marton, D. Hounsell, and N. Entwistle, The Experience of Learning: Implications for Teaching and Studying in Higher Education (Edinburgh, Scottish Academic Press).
منابع
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Student approaches to learning». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.