سرچشمههای دانایی و نادانی
کتاب در واقع متن سخنرانی پوپر در ۲۰ ژانویه ۱۹۶۰ در کنفرانس فلسفی آکادمی بریتانیا است .
سر چشمه های دانایی و نادانی
این کتاب کوچک محتوی چکیده ای از نظریات پوپر درباره شناخت و آگاهی است . در طی کتاب به نظریه های توطئه و علت شکل گیری آنها میز می پردازد[1]
وی معتقد است بی اعتمادی به نیروی عقل و استعداد انسان در تشخصی حقیقت در واقع بی اعتمادی به انسان است [2] و باور به نظریه های توطئه ریشه در خوشبینی مفرط انسان به خودش و خوب پنداشتن خودش و کاسانی که مانند او فکر می کنند است . در واقع اعتقاد به پیروزی نهایی و حتمی حقیقت ریشه نظریه های توطئه است [3] پوپر در این کتاب به شرح مفصل این موضوع می پردازد که هیچ پیروزی نهایی وجود ندارد و ما تنها می توانیم در مسیر یافتن حقیقت باشیم .
وی در این کتاب هم مانند جامعه باز کار را با بررسی آرای فیلسوفان قدیمی شروع میکند و پس از شرح مسئله پاسخ خود را نیز ارائه می دهد . سوال اصلی کتاب این است که آیا شناخت نهایی و غایی و دانستن به معنای اصیل آن برای انسان ممکن است یا نه . و در پایان کتاب نتیجه گیری خود را اعلام می کند که این سوال در واقع خطاست و ما به جای تلاش برای یافتن ریشه ی حقیقت و منابع هر ادعای مطرح شده باید آن ادعا را جداگانه بسنجیم و با عقل و منطق بررسی کنیم زیرا تلاش برای یافتن ریشه نهایی حقیقت جستجویی بی پایان است [4]
پوپر در پایان این کتاب دعوت به بازگشت به عقلانیت میکند و میگوید : "من عقیده دارم که ما حتی اگر جز گستره کوچک دانایی خود ، چیزی نیاموزیم باز هم شایسته آن است که برای رسیدن به شناخت جهان بکوشیم . این نادانی دانشمندانه می تواند مشکلات بسیاری را از میان بردارد"[5]
منابع
- سرچشمه های دانایی و نادانی ، ص ۱۰.
- سرچشمه های دانایی و نادانی ، ص ۱۶.
- سرچشمه های دانایی و نادانی ، ص ۲۳.
- سرچشمه های دانایی و نادانی ، ص ۷۴.
- سرچشمه های دانایی و نادانی ، ص ۸۳.