سیر و سلوک
سیر و سلوک .(ترکیب عطفی، اِمرکب) در لغت به معنی طی طریق و راه پیمودن و ریاضت کشیدن .(لغتنامه دهخدا) یعنی پیمودن راه و سیر، یعنی تماشای آثار و خصوصیات منازل و مراحل بین راه[1]
برخی در تبیین سیر و سلوک گفتهاند: «سلوک عبارت از سیر الی الله، و سیر فی الله است، سیر الی الله نهایت دارد، امّا سیر فی الله نهایت ندارد، یعنی سلوک عبارت از رفتن است، از اقوال و افعال و اخلاق بد، یا اقوال و افعال و اخلاق نیک و از هستی خود، به هستی خدای، چون سالک با اقوال و افعال و اخلاق نیک ملازمت نماید، انوار معارف بر وی ظاهر میگردد و حقایق اشیاء گاهی بر وی منکشف شود و از هستی خود بمیرد و به هستی خدای زنده گردد.»[2]
سفر آگاهی: در روزگاری، بر خلاف امروز، انسان میتوانست از میان آینه آمدوشد کند. امروز انسانها در آینهٔ خودشان محبوس شدهاند و از قدرت و شکل افتادهاند و جز انعکاسهایی بردهوار چیزی دگر نیستند «قطع سفر آگاهی». با این وجود، روزی میرسد که باطل السحری دوباره، آنها را آزاد میکند و به جنبش درمیآورد.[3]
انسانها مسافران دریای تیرهٔ آگاهی هستند و این کرهٔ خاک چیزی جز ایستگاه سفرشان نیست، به دلایل نامربوطی مسافران سفر خود را قطع کردهاند. انسانها در نوعی گرداب گیر افتادهاند، جریانی که به طرزی حلقه مانند میگردد و به آنان این احساس را میدهد که حرکت میکنند، درحالیکه آنان در اصل ایستا هستند. انسانها در صورت سالک – رهرو بودن، میتوانند با داشتن انضباط در هماوردی با نیرویی (انتصاب بیگانه، پروازگر) که محبوسشان میدارد، از چنگ آن نیرو رهایی یافته و به سفرِ آگاهی خویش ادامه دهند.[4]
آگاهی تنها راهی است که بشر برای دستیابی به تکامل دارد؛ و " پروازگر " امکانِ تکاملِ ما را با تصرف آگاهیمان از بین بردهاست. دون خوان امکانِ تکامل ما را به عنوان سفری وصف کرد که آگاهی ما به دریای تیرهٔ آگاهی میکند. هرگونه افزایش آگاهی انسان باید از طریق سختترین انضباط صورت پذیرد.[5]
منابع
- تهرانی، سید حسین (۱۳۶۶). رساله اللب اللباب در سیر و سلوک. نشر حکمت. صص. ۲۵.
- حسنزاده آملی، حسن (۱۳۶۵). فصوص الحکم بر فصوص الحکم. نشر مرکز فرهنگی رجاء. صص. ۳۰۹.
- بورخس، خورخه لوئیس، کتاب موجودات خیالی، مترجم احمد اخوت – تهران ماه ریز 1380- صفحه 64.
- کاستاندا، کارلُس، حرکات جادویی خرد عملی شمنان مکزیک کهن، ترجمه مهران کندری، تهران :میترا،1381- صفحات 93،94،194
- کاستاندا، کارلُس، کرانه فعال بیکرانگی، ترجمه مهران کندری، تهران :میترا،1382- صفحات 251،186،221،23.