شهرهای ناپیدا
شهرهای ناپیدا یکی از رمانهای ایتالو کالوینو است که در سال ۱۹۷۲ منتشر شد. این کتاب نخستین بار (۱۳۶۸) توسط ترانه یلدا با عنوان شهرهای نامرئی و بعد توسط بهمن رییسی دهکردی با عنوان شهرهای ناپیدا و فرزام پروا با عنوان شهرهای بی نشان به فارسی برگردانده شدهاست.
نویسنده(ها) | ایتالو کالوینو |
---|---|
عنوان اصلی | Le città invisibili |
طراح جلد | رنه ماگریت، The Castle in the Pyrenees, 1959 |
کشور | ایتالیا |
زبان | زبان ایتالیایی |
ناشر | Giulio Einaudi |
تاریخ نشر | ۱۹۷۲ |
انتشار به انگلیسی | ۱۹۷۴ |
گونه رسانه | Print (گالینگور & Paperback) |
شمار صفحات | 165 pp (first English edition) |
شابک | شابک ۰−۱۵−۱۴۵۲۹۰−۳ |
شماره اوسیالسی | ۹۱۴۸۳۵ |
۸۵۳/.۹/۱۴ | |
کتابخانه کنگره | PZ3.C13956 In PQ4809.A45 |
زمینه
ارسطو در کتاب سیاست خود مینویسد: «هدف اساسی شهرساز این است که بوسیله علم خود نه تنها در شهروندان و ساکنان شهر خود اطمینان نفس و آرامش خاطر بهوجود آورد، بلکه محیط رفاه و شادابی آنها را نیز فراهم سازد.»
این نظر که بیش از سیصد سال قبل از میلاد مسیح ایراد شدهاست، همواره فکر روشنفکران را بخود مشغول داشتهاست.
ما هماکنون شهرهای بسیاری را میشناسیم که در قرون مختلف و در اقصی و اکناف کره ارض به وجود آمده، رشد کرده، دوران شکوفائی خود را پیموده و از بین رفتهاند و داستانهای کم و بیش شگفتانگیزی از خود بهجای گذاشتهاند که دهان به دهان گشته و به گوش ما نیز رسیدهاست..
از اوّلین شهرهای بینالنهرین شنیدهایم؛ از میان آنها آشور و بابل، هگمتانه و پاسارگاد، اور و شوش، تیسفون و مداین را بیاد میآوریم که گهواره تمدن محسوب میشوند؛ از آتن، اسکندریه و شهرهای یونان باستان شنیدهایم که دمکراسی و حکومت مردم بر مردم در آنها حاکم بود. از لولههای آبرسانی معلق رومیها شنیدهایم که به کمک پلها و طاقیهای آجری و سنگی؛ اّب آشامیدنی را از فرسنگها مسافت به حوضها و فوارههای داخل شهر میرساندند. شنیدهایم که مردمان آنها در میدانهای ورزشی جمع میشدند و از کشتیگیری و نبرد بین گلادیاتورها لذت میبردند؛ بعضی مواقع مسیحیان و مخالفان دین رسمی را در مقابل چشم خود تجسم میکنیم که در همان میدانها لقمهٔ ببرها، شیرها و حیوانات وحشی دیگر میشدند؛ روم و کارتاژ، اسکندریه و قسطنطنیه را به یاد میآوریم و به عظمت از دست رفته آنها فکر میکنیم.
اهرام ثلاثه مصر را در خاطر خود زنده میکنیم و به نظم چند هزارهٔ مصریان در شمال آفریقا، هندوستان و چین در آسیا، آزتکها و اینکاها در آمریکای مرکزی و جنوبی میاندیشیم و به سازماندهی پر پیچ و خم اداری آنها فکر میکنیم.
شهرهای قرون وسطی را به یاد میآوریم و ناقوس کلیساها در گوشمان طنین میاندازد؛ به یاد صومعهها و دیرهایی میافتیم که ساکنان آنها از صبح تا شب و سپس از شب تا صبح به عبادت خدای خود مینشستند؛ کلیساها را تجسم میکنیم که بعضی مواقع با گنبدهای سر به فلک کشیده، به سوی آسمان کش میآوردند تا روح مؤمنان را به عرش والا برسانند و بعضی مواقع به دور خود حُجره میزدند تا تصویر زاهدان به زانو نشسته را نشان دهند؛ جیغ و داد «زنان جادوگر و مؤمنان مرتد؛ ملحدان دینی و علمای خطاکار» را میشنویم که زیر دستگاه تفتیش عقاید به جادوگری، مرتدی و گناه ناکردهٔ خود اعتراف میکردند و بر خرمنی آتش تقاص پس مس دادند.
شهری را در خواب میبینیم که «شهر صلح» نام دارد؛ بعضیها آن را یروشالیم یا اورشلیم مینامند و بعضی دیگر دارالسلام یا قدس و بیتالمقدس. آن را سرزمین موعود میگویند و برایش دعواها به راه میاندازند، اما وقتی فرصت پیدا میکنند، همگی بسویش مینگرند و بعد از آنکه نماز و عبادت کردند، چهها که نمیکنند: به راستی که دل خاص و عام برای آن کباب میشود!
شهرهای دوران اسلامی را میشناسیم که در زیر طاق بازارچهها و چهارسوقهای خود سر و صدای زرگران و مسگران، مخمل دوزان و قالیبافان را طنین میاندازد. حمامها را به یاد میآوریم که گاهی مردانه هستند و گاهی زنانه: از جاروجنجالی که به راه میافتد حرفی نمیزنیم که واقعاً تماشائی است! میدانهای و باغهای بغداد و اصفهان، سمرقند و بخارا، دمشق و قرنطیه را تصور میکنیم و به یاد گلدستههای مساجدی میافتیم که مؤذن از فراز آنها بانگ الله اکبر را به گوش مؤمنان میرساند. کاروانسراهایی را به یاد میآوریم که مسافران خسته و کوفته و تازه از راه سفر رسیده را آرامش میداد. به یاد بادگیرها، یخچالها، کاریزها و قناتهای آبرسانی و سایه روشنهای کوی و برزن شهرهای حواشی کویر میافتیم و در مقابل عملکرد آنها مات و متحیر میمانیم.
با یک چشم به شهر عالی و ایدئال دوران رنسانس، به مدینه فاضله و دیگر شهرهای تخیلی مینگریم و با چشم دیگر به شهر انقلاب صنعتی را به یاد میآوریم که بالاخره تمام ساکنان را در مقابل تساوی حقوق شهروندی قرار داد.
به شهرهای مملو از آسمانخراشهای سر به فلک کشیدهٔ دنیای مدرن مینگریم و آدم هادی را میبینیم که همانند مورچه از اینور به آن ورمیروند و طوری عمل میکنند که گوئی همه با هم قهر هستند: یا کلمهای رد و بدل نمیکنند یا آنکه ادا و اطوار درمیآورند و در تنهائی با خود پچ پچ میکنند. شیکاگو و نیویورک، توکیو و تهران بزرگ را میبینیم و انگشت حیرت به دهان میگیریم. از خود میپرسیم:چه چیزی برسرما آمدهاست؟ خدایا چه گناهی کردیم که چنین مصیبتی دچارمان شد؟ چرا قادر به تنفس نیستیم؟ چرا رنگ و بوی هوا و آب آشامیدنی عوض شدهاست؟
اینها و چیزهای دیگر، موضوعاتی است که نویسنده در کتاب شهرهای ناپیدا بررسی کرده و تا حدی به آنها پاسخ دادهاست. گرچه شهرهای کالوینو به هیچیک از شهرهای امروزی شهرهای امروزی شباهت ندارد، اما همچون آینه منعکس کنندهٔ تمام مسائل آنهاست.
منابع
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به شهرهای ناپیدا در ویکیگفتاورد موجود است. |
- - ایسنا
- - ایسنا
- - ایران - Book News Agency
- - مؤسسه کتاب خورشید
- - اسناد کتابخانه ملی ایران