فهرست اصطلاحات شکار
این فهرستی از اصطلاحات مربوط به شکار در زبان فارسی است.
- آمپایه کردن خشککردن یا تاکسیدرمی جانور.
- باد چاقکردن
- باد گرفتن حالتی که شکار بوی شکارچی را حس کردهاست.
- بچهقنداق پیش قنداق، محل قرار گرفتن دست در قسمت جلوی تفنگ و زیر لوله که ممکن است از چوب یا پلاستیک سخت باشد.
- پای محور پایی که شکارچی هنگام تیراندازی جلو میگذارد.
- پترنگیری تیراندازی به هدف استاندارد برای تشخیص نحوه پخش ساچمهها
- پنجتیر پران نوعی تفنگ نیمه خودکار (ساچمه زن) که پس از شلیک هر تیر پوکه آنرا به بیرون پرتاب و تفنگ را برای شلیک تیر بعد آماده میکند
- پوکه بدنه اصلی فشنگ که هم محل قرار گرفتن باروت است و هم در هنگام شلیک محل انفجار آن است، از نظر ایمنی، نقش پوکه از این نظر مهم است که در هنگام شلیک به خزانه چسبیده و از فرار گازهای داغ باروت که ممکن است منجر به ترکیدن لوله شود جلوگیری میکند.
- پیشگیری نشانهروی به جلوی شکار متحرک.
- تاکسیدرمی خشک کردن جانوران مختلف به شکلی که پس از خشک کردن کاملاً طبیعی به نظر برسند.
- تروفه شکاری که رکورد یا در سطح رکورد باشد. معمولاً درباره شاخ جانور میگویند.
- تفنگ بالازن تفنگی که پرتابه را بالاتر از محل نشانه روی شده روانه میکند (در تفنگهای ساچمه زن).
- تفنگ پایینزن تفنگی که پرتابه را پایین تر از محل نشانه روی شده روانه میکند(در تفنگهای ساچمه زن).
- تفنگ تهپر
- تفنگ دستساز
- تفنگ دستکش تفنگی که با حرکت پیش قنداق به جلو و عقب مسلح میشود.
- تفنگ دنگی
- تفنگ دولول رویهم یا دولول سوار، نوعی تفنگ که دارای دولولهاست که روی هم قرار دارند.
- تفنگ دولول نوعی تفنگ که روی بدنه آن دو لوله قرار دارد و با فشار ماشه هر دو لوله میتوانند یکی پس از دیگری شلیک کنند.
- تفنگ ساچمهزنی تفنگی که با شلیک هر تیر تعداد زیادی ساچمه را به سمت هدف روانه میکند
- تفنگ سرپر تفنگی که یا ریختن باروت، ساچمه و نمد از سر لوله به داخل آن پر میشود
- تفنگ سوزنی تفنگهایی که به جای چخماق و سنگ از ضربه سوزن به چاشنی فشنگ برای شروع انفجار و آتش زدن باروت استفاده میکنند، اما این اصطلاح به جای تفنگ ساچمه زن هم استفاده شدهاست.
- تفنگ کمرشکن
- تفنگ گلولهزنی
- تله
- تلهگذاری
- تمام چوک
- توله سگ شکار، چه بچه باشد، چه بزرگ.
- تیپچه وسیلهای که برای کرکگیری با آن صدا درمیآورند.
- تیرپستیر شلیک دو تیر پشت سر هم، اولی برای پراندن پرندگان و دومی برای زدن.
- تیرمست شدن حالت جانوری که تیر خورده ولی تیر کارساز نبوده و حیوان به هر سو میدود و حمله می کند.
- تیری شدن حالت جانوری که پیشتر شاهد تیراندازی بوده و از شکارچی میترسد.
- چارپاره فشنگ با ساچمههای بزرگ
- چاقوی استخوانشکن
- چاقوی شکاری
- چشم حاکم چشمی که شکارچی با آن نشانه میرود.
- چوک تنگ بودن انتهای لوله تفنگ ساچهزنی.
- خَف کردن حالت سگی که شکار را میبیند ولی در جای خود میماند و به آن نگاه میکند.
- دزدهکشی دور زدن شکار و سر در آوردن از جایی که انتظار ندارد.
- دست حاکم دستی که شکارچی با آن ماشه را میچکاند.
- دفک یا پرده (در فارس) که شکارچی پشت آن به سوی شکار میرفت. (از تاریخ مسعودی ظلالسلطان)
- دِکو یا دیکوی، مجسمه پرندگان که برای فریب و شکار پرندگان بکار میرود.
- دوربین تفنگ
- رد زدن پیدا کردن مسیر حرکت شکار از روی جای پا و دیگر نشانههای آن.
- زاج
- زاجکاری
- سالوکی
- سختدان قسمت صخرهای کوه
- سختون سختدان
- سر تیر رفتن
- تازی
- سگ شکاری
- شکار جَرگه شکاری که در آن عده زیادی جانوران را به سمت شکارچی میرانند.
- شکار هم به معنی شکار کردن و هم به معنی جانوری که شکار میشود.
- شکارکُش شکارچی بی اصول. کسی که هدفش کشتن شمار هرچه بیشتری از جانوران است.
- فول چوک
- قُرُق منطقهای که شکار در آن ممنوع است.
- قِلِق ویژگی تیراندازی که در هر تفنگ اندکی با تفنگ مشابه آن فرق دارد.
- قُنداق
- قوش پرندههای شکارگیر مثل شاهین و قرقی وطرلان.
- قوشبازی فن گرفتن و نگهداری و شکار با قوش.
- کرکگیری شکار کرک (بلدرچین) با تور و تیپچه.
- کریمپ
- کُله کومه (از تاریخ مسعودی ظلالسلطان)
- کلّه گرگی دستخوشی که شکارچی از چوپان یا اهالی روستا برای زدن گرگ میگیرد.
- کمان کامپاند نوعی کمان قرقرهدار برای تیراندازی و شکار.
- کمینکشی انتخاب جای مناسب و انتظار کشیدن برای زدن شکار.
- کولهکش کسی که به عنوان دستیار شکارچی، وسایل او را در شکارگاه حمل میکند.
- کومه پناهگاهی که شکارچی برای کمین میسازد.
- کوهمالی کار راندن شکارهای کوه به طرف شکارچی در شکار جرگه.
- گروه تیر محل برخورد چند گلوله از تفنگی ثابت به هدف استاندارد از فاصله استاندارد.
- گُل کردن عمل نکردن تفنگ یا فشنگ.
- گلنگدن
- لگد
- ماهرخ رفتن حالتی که سگ شکاری با پوزه و دست و بدن خود به جهت شکار اشاره میکند.
- مَرمی نام دیگر گلوله.
- مگسک شاخص برآمده کوچک فلزی روی انتهای جلوی لوله سلاح که در نشانهروی بکار میآید.
- نِسار طرف آفتابگیر تپه یا کوه.
- نیم چوک
- هوازنی زدن پرندگان در حال پرواز.
- وِد قطعه نمدی یا پلاستیک که درون فشنگ بین باروت و ساچمهها قرار میدهند.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.