مظفر شیرازی
تاجالدین مؤید ابن مظفر شیرازی (متوفی ۶۸۸ یا ۶۸۷ یا ۶۸۱ هجری قمری)، عالم، عارف و محدث. ابتدا نزد پدرش، سعدالدین محمد، درس خواند. عمویش، شمسالدین ابوالمفاخر و شمسالدین محمد بن صفی، ابوالخیر سیرافی و شهابالدین فضلاللَّه تورپشتی و قاضی مجدالدین فالی و امام الدین بیضاوی از استادان او بودند.
وی در فقه و حدیث از سرآمدان بود و در مسجد باغ نو وعظ میکرد. اتابک ابوبکر سعد بن زنگی از مریدان وی بود. او با یکی از دختران شیخ بیضاوی ازدواج کرد و هفت فرزندش همگی از علما بودند.
کتابشناسی
حدود شصت کتاب و رساله به زبانهای عرب و فارسی نوشت. از آثار وی:
- «التلویح»،
- شرح بر «مصابیح السنة» حسین بن مسعود؛
- «غررالمعانی والنکات»،
- در شرح «المقامات» حریری،
- «غایةالایجاز فی بیان الحقیقة والمجاز»؛
- «توضیح السبیل فی الجرح والتعدیل»؛
- «المرموزات العشرین»؛
- «منتهی المطالب فی معرفة امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب- کرم اللَّه وجهه-»؛
- «تحفة الاحرار»؛ «حلیة الافاضل و زینة المحافل»؛
- «انیس القلوب»؛
- «تبصیر الملوک والسلاطین فی التحذیر عن اعوان الشیاطین»؛
- «مسائل الخلاف المستخرجة من کتب الاشراف»؛
- «منتقد الاخبار و معتقد الاخیار فی شرح احادیث النبی المختار».[1]
شعر شناسی
معنی و لفظ در شعر مظفر مظفّر به قول خودش، شاعری معنی گراست، زیرا میداند که دورهٔ الفاظ و توجه به آنها سپری شده و اینک نوبت معنی است:
گذشت دوره الفاظ و نوبت معنی است | مظفر از در معنی درآ، سخندان باش |
آنچه برای مظفر اهمیت دارد بیان مافی ضمیر و افکار متنوع و مختلفی است که او را به خود مشغول میدارد و اگر چه معمولاً میکوشد تا حدّ معنی و لفظ را توأماً نگهدارد امّا آنجا که باید جانب یکی برا رها کند، مسلماً لفظ را وامیگذارد و معنی را انتخاب میکند. حوزه معانی شعری نیز در دیوان او وسیع است و از هر دست معنایی در شعر او فراوان است: از عاشقانهها و عارفانهها گرفته تا مدح و قدح و رثا و پند و اندرز و بهاریه. و دیگر انواع معانی (که در مورد آنها اشاراتی مفصل داشتیم) امّا نکتهٔ جالب در قالبهای شعر او، آن است که مظفر را دلبستگی با غزل بیش از قالبهای دیگر است و بدون آنکه در قالب غزل دگرگونی ایجاد کند، گاهی نیز میکوشد تا همانند دیگر معاصرانش، عزل را سیاسی کند و از آن در جهت بیان مقاصد اجتماعی خود سود برد. به علاوه، همانطور که در عزل زیر ملاحظه خواهید فرمود ابایی از آوردن الفاظ عوامانه و حتی مبتذل در این نوع خاص از غزل ندارد.[2]
اشعار
عقل دیوانه شد از احمقی ذاتی ما | مهره گردان فلک، مات شد از ماتی ما | |
ارتقا بین که همان حیدری و نعمتی است | اعتدالی شماها و دموکراتی ما | |
گر خطا سر زند از حاکم ملی غم نیست | نیست مسئول به قانون شما، خاطی ما | |
سر به سر صرف نفاقیم و به هم میگوئیم | یک منافق نتواند که شود قاطی ما | |
غرض داخلی و دشمنی خارجیان | داد بر باد فنا، شهری و ایلاتی ما | |
چارهای نیست مگر داخل حزبی بشویم | که شود فیصله این دزدی و الواطی ما | |
حال امروز چنین است که میبینی فاش | تا چه آید به سر از مفسدهٔ آتی ما |
منابع
- اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
- «مظفر شیرازی؛ شعر و اندیشههایش». دریافتشده در ۲۰۱۱-۰۶-۲۲.