نان، عشق و موتور ۱۰۰۰
نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ فیلمی در ژانر کمدی به کارگردانی و تهیهکنندگی ابوالحسن داوودی و نویسندگی پیمان قاسمخانی و ابوالحسن داوودی ساخته سال ۱۳۸۰ است.[1]
نان، عشق موتور ۱۰۰۰ | |
---|---|
کارگردان | ابوالحسن داوودی |
تهیهکننده | ابوالحسن داوودی |
نویسنده | پیمان قاسم خانی ابوالحسن داوودی |
بازیگران | اکبر عبدی گوهر خیراندیش سروش صحت بهاره رهنما جمشید اسماعیلخانی آفرین عبیسی حسام نواب صفوی امیر جعفری ریما رامینفر اصغر بیچاره عمار تفتی رضا آحادی سپند امیرسلیمانی ملکه رنجبر امیر زریوند احمد مهرانفر آرشام مؤدبیان حسین روزبه ساناز کیهان |
موسیقی | محمدرضا علیقلی |
فیلمبردار | تورج منصوری |
تدوینگر | مصطفی خرقهپوش |
تاریخهای انتشار | ۲۶ تیر ۱۳۸۱ |
مدت زمان | ۱۲۵ دقیقه |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
فروش گیشه | ۳۹۵٬۰۰۰٬۰۰۰ تومان (تهران) |
داستان فیلم
داستان فیلم -بدون ذکر نام اثر اصلی توسط نویسندگان و کارگردان- بر اساس کتاب شوهر مدرسهای (Il marito in collegio) اثر جووانی گوارسکی نوشته شدهاست. باران (بهاره رهنما) ساکن خانهٔ قدیمی است و همراه با مادربزرگ (گوهر خیراندیش)، خاله (آفرین عبیسی) و دختر خالهٔ خود (ریما رامین فر) در آنجا زندگی میکند و یارولی (اکبر عبدی) عموی باران است که بعد از درگذشت پدر و مادر باران تنها قیم او نیز بهشمار میآید، پس از تعلل باران در مورد ازدواج، او از طرف عمویش تحت فشار قرار میگیرد که در بازهٔ زمانی مشخصی همسری مناسب برای خود انتخاب کرده و ازدواج کند، وگرنه که کلیهٔ اموال و ارثیهٔ اورا به خیریه خواهد بخشید. باران که در مدت تعیین شده موفق به انتخاب همسر نشدهاست ، مورد توجه و علاقه برزو جوان تعمیرکار (سروش صحت) قرار میگیرد، که کمی قبلتر در ماجرایی اتفاقی در تعمیرگاه با او آشنا شدهاست. یارولی به دلیل رفتار خاصِ برزو بیش از سایر خواستگاران باران از او خوشش میآید و با به راه انداختن تعمیرگاهی کوچک در قسمتی از خانه نظر تأیید خود را مبنی بر ازدواج باران و برزو نشان میدهد؛ ولی باران به همراه مادربزرگ و خاله اش به دروغ به یارولی نشان میدهند که باران نیز به این ازدواج راغب است و به کمک داماد خالهٔ باران (امیر جعفری) نقشه ای طراحی کرده و عموی باران را فریب میدهند. عموی باران که به ظاهر از انتخاب همسر از جانب باران راضی است، تهران را ترک میکند. از سوی دیگر آریو شمس (حسام نواب صفوی) که به صورت به ظاهر تصادفی وارد زندگی باران میشود و ظاهراً ملاکهای ایدهآل باران را دارد ، نظر باران را برای ازدواج با خود جلب میکند. او که خود را فردی موفق و ثروتمند و ساکن آمریکا نشان میدهد، خیلی زود به باران پیشنهاد ازدواج میدهد و مورد توجه مادربزرگ باران نیز قرار میگیرد. قرار و مدار ازدواج خیلی زود گذاشته میشود، ولی در این میان مجدد سرو کلهٔ عموی باران ظاهر میشود که اینبار دادن اختیار ارثیهٔ باران را منوط بر بچه دار شدن او قرار میدهد، و دوباره تهران را ترک میکند، باران که ازاین موضوع ناراحت است ،سریعاً مقدمات عقد و ازدواج با آریو شمس را میچیند و مادربزرگش هم در حال آماده کردن اسناد و مدارک تقلبی خانه و وسایل است که همگی را به کمک داماد خالهٔ باران بفروشد، برزو که متوجه این مسئله میشود با آریو دعوا میکند و بعد از دخالت باران میفهمد که تمام مدت به بازی گرفته شدهاست و نه تنها باران علاقهٔ به ازدواج با او ندارد بلکه او را به بازی گرفتهاست، لذا ناراحت شده و وسایل خود را جمع میکند و به تعمیرگاه برمیگردد. از طرفی باران هم که در مورد ازدواج با آریو شمس دچار تردید شدهاست، بالاخره در روز عقد ناراحتی خود را بروز میدهد. از طرفی پسر خالهٔ باران ارشک (سپهر امیر سلیمانی) که در بحبوحه انتخابات با دوستانش مشغول تبلیغ برای محمد خاتمی است ،به صورت اتفاقی درگیر ماجرایی میشود و میفهمد که آریو نه تنها فردی تحصیل کرده و پولدار نیست بلکه فردی خلافکار است که در صدد فریب و دزدی از باران و خانواده اش میباشد ولی قبل از اینکه بتواند موضوع را به باران اطلاع دهد توسط آریو و دوستانش ربوده میشود.
بالاخره باران از مراسم عقد، قبل از انجام عقد فرار میکند و خود را به برزو در تعمیرگاه میرساند و از او عذرخواهی کرده و اعتراف میکند که به او علاقمند است و برزو هم خوشحال میشود، از طرفی عمو یارولی هم در طی مراسم عقد با پلیسها سر میرسد و آریو را به جرم کلاهبرداری دستگیر میکند و معلوم میشود که خالهٔ باران (آفرین عبیسی) به صورت پنهانی به عمو یارولی ماجرا را اطلاع داده و عمو یارولی هم بعد از تحقیق فهمیدهاست که آریو کلاهبردار است و خودش را قبل از عقد میرساند و وقتی که میبیند که خود باران از ازدواج با آریو منصرف شده به او میگوید که جز خیر و صلاح اورا نخواسته و ارثیهٔ او را خیلی قبلتر به نامش کردهاست و فقط میخواسته که بهانه ای برای سرو سامان دادن به او پیدا کند،
خلاصه آریو شمس و داماد خالهٔ باران (که معلوم میشود با آریو همکار بودهاست و هردو باهم میخواستند از خانوادهٔ باران دزدی کنند) دستگیر میشوند،
باران و برزو ازدواج میکنند و صاحب دو فرزند میگردند و برزو با پشتکار و تلاشش یکی از بهترین کارخانههای موتورسیکلتی در خاورمیانه را راه اندازی میکند،
خالهٔ باران و عمو یارولی هم باهم ازدواج میکنند و صاحب پسر میشوند و دختر خالهٔ باران هم که نامزدی اش را بهم زده با خواستگاری دیگری ازدواج میکند و خوشبخت میشود و مادر بزرگ هم عاقبت به خیر میشود.
در انتها هم نشان میدهد که پسرخالهٔ باران از دست آدم ربایان فرار کرده و همراه با دوستان خود در جاده به کارناوال اسکورت محمد خاتمی (رئیسجمهور وقت) برمیخورند و برای بازگشت به تهران با او همراه میشوند.
طراح چهره پردازی
طراح گریم و چهره پردازی: رضا رادمنش (چهرهپرداز)[2]
بازیگران
بازیگر | نقش |
---|---|
اکبر عبدی | عمو یارولی |
گوهر خیراندیش | مهین بانو |
بهاره رهنما | باران |
سروش صحت | برزو |
جمشید اسماعیل خانی | اوس اکبر |
آفرین عبیسی | خاله مهری |
حسام نواب صفوی | آریو شمس |
امیر جعفری | شهروز |
ریما رامین فر | آویشن |
اصغر بیچاره | آلبرت |
عمار تفتی | مرتضی |
رضا آحادی | داریوش |
سپند امیرسلیمانی | ارشک |
ملکه رنجبر | عمه فلور |
امیر زریوند | مسعود |
آرشام مودبیان | دوست ارشک |
معراج مژده | دوست ارشک |
احمد مهرانفر | نوازنده ارکستر - خواستگار |
محمد پویا | نوازنده ارکستر - عاقد |
حسین روزبه | ماهواره فروش |
منابع
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ در ویکیگفتاورد موجود است. |
- نان و عشق و موتور 1000 در وبگاه سوره
- "رضا رادمنش (چهرهپرداز)". ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد. 2020-06-15.