روانشناسی فرد نگر
آلفرد آدلر، برداشتی از ماهیت انسان ارایه داد که افراد را به صورت قربانی غرایز و تعارضها و محکوم به نیروهای زیستی و تجربیات کودکی، توصیف نمیکند. او، رویکرد خود را روانشناسی فردنگر نامید؛ زیرا بر بیهمتا بودن هر فرد تاکید داشت.
به نطر آدلر، هر انسانی در درجه اول، موجودی اجتماعی است. شخصیت ما به وسیله محیط اجتماعی و تعاملهای شخصی منحصر به فرد ما، نه توسط تلاشهای ما برای ارضا کردن نیازهای زیستی، شکل میگیرد. آدلر، نقش میل میل جنسی را در نظریه خود، به حداقل رساند. از نظر آدلر، هوشیاری، جوهر شخصیت است. بنا به آموزههای او، به جای این که توسط نیروهایی برانگیخته شویم که نمیتوانیم آنها را ببینیم و کنترل کنیم، باید به طور فعال در آفریدن خودمان و هدایت کردن آیندهی خویش، مشارکت کنیم[1].
روانشناسی فردی
روانشناسی فردی آدلر، شامل نظریه شخصیت، مدل آسیبشناسی و فلسفه زندگی است. همچنین راهبردی برای تعلیم و تربیت پیشگیر و فنون روان درمانی ارایه میدهد و مردم را تشویق میکند از طریق همکاری، جرأت و احساس اجتماعی بودن، سلامت خود را تامین کنند.(کارلسون[2]،واتس[3]،مانیاتچی[4]،2005). هدف این روانشناسی نه تنها بهبود کیفیت زندگی مراجع بلکه بهبود کیفیت زندگی سایر افراد حاضر در دنیای مراجع و کل جامعه است. روانشناسی فردی به افراد بهنجار کمک میکند با دنبال کردن آرمانی امکان پذیر و الهام بخش در خصوص سلامت روان و برداشتن گامهای ضروری، برای رسیدن به این آرمان، موجبات رشد و تحول حداکثری خود را فراهم کنند.(استاین، ادواردز،1998)
مفاهیم کلیدی
روانشناسی فردی، پیچیده است و از لحاظ نظری و عملی، مفاهیم کلیدی زیادی دارد. درمیان این مفاهیم کلیدی به مفاهیمی چون تلاش برای مهم بودن، عقده حقارت، علاقه اجتماعی، احساس اجتماع بودن، هدف نهایی خیالی و سبک زندگی، ترتیب تولد و منظومه خانوادگی میپردازیم.
تلاش برای برتری
تلاش برای رسیدن به برتری و کمال در نظریه آدلر، مشابه مفهوم خود شکوفایی کارل راجرز و مفهوم تعالی کارل یونگ است. به عنوان نمونه، فردی که به دلیل دست و پا چلفتی بودن، احساس حقارت میکند، تلاش میکند با تمرین تبدیل به رقصنده ماهری شود،سعی در غلبه بر ضعفش دارد. انسان ها با غلبه بر ضعف های خود، احساس امنیت و تکامل میکنند. هدف، رقابت مادی گرایانه نیست، هر چند برخی افراد چنین برداشتی دارند. درک این چنینی از این تلاش، برای سلامت روان، مفید نیست.( استاین[5]، ادواردز[6]، 1998)
عقده حقارت
آدلر معتقد بود در تمام افراد، بعضی از اندامها از بعضی اندامهای دیگر ضعیفترند و این باعث آسیب پذیری افراد در برابر بیماریها میشود. افراد با انجام دادن کارهایی سعی میکنند که ضعف اندام حقیر خود را به شکلی افراطی جبران کنند. مانند دموستن سخنران معروف آتنی که لکنت زبان داشت. او با گذاشتن سنگ ریزه ها در دهانش، بر مشکل لکنت زبانش غلبه کرده و تبدیل به یک سخنران معروف شد.
آدلر، افکارش را در مورد حقارت عضوی، در مورد غلبه بر احساس حقارت روانی به کار برد. به اعتقاد او احساس حقارت مسالهای طبیعی در افراد است، چرا که همه ما هنگام تولد موجودی ضعیف و ناتوان هستیم. به مرور زمان، کودک با مسایلی در زندگی روبرو میشود که باید آنها را حل کند و در صورت عدم توانایی، احساس حقارت میکند. گاهی این حس تبدیل به احساس حقارت عمیق میشود و گاهی نیرویی برای رسیدن به قدرت در فرد میشود.
زمانی که احساس حقارت در فرد شدید است، تبدیل به عقده حقارت میشود و باعث ایجاد احساس ضعف در حل مشکلات شده و فرد، خود را بیکفایت از لحاظ اجتماعی میداند.(آنسباخر 1967) چنین فردی برای سرپوش گذاشتن بر حس حقارتش، به شکلی ناخودآگاه، عقده برتری را در خود پرورش میدهد.(درایکورس[7]، گری[8]،1968)
اصطلاحاتی نظیر «حس حقارت » و یا «خود کم بینی » و حتی «حس پستی » و نظایر آن، که در برخی از نوشته ها به چشم می خورد بار معنایی منفی دارد و در آن ها هیچ جنبه مثبتی لحاظ نمیگردد.بر خلاف واژه «کهتری » که در آن فقط بار معنایی منفی لحاظ نشده است. بدین روی، هم می تواند مخرب و ویرانگر باشد، هم می تواند محرک و سازنده.علاوه بر این، هیچ اصطلاح و تعبیری نمیتواند بهتر و دقیق تر از اصطلاح «احساس کهتری » که تمام خصوصیات لغوی اصطلاح خارجی Inferiority Feeling را دربردارد، با مفهوم اصلی مطابقت داشته باشد.
،ربر A. Reber,1985) و الحفنی A. M.Alhefny,1994) معتقدند که احساس کهتری احساس ضعف و ناتوانی ای است که از کودکی با فرد همراه است و با نقص بدنی یا روانی تشدید می گردد و فرد را دچار یاس و ناکامی می سازد. (1)
ریموند (J. Raymond, 1985) آدلر (A.Adler,1927) و برخی دیگر از روان شناسان احساس کهتری را گران بهاترین انگیزه ای می دانند که انسان را وامی دارد تا به تکامل خویش بپردازد. (2)
بنابراین، به طور خلاصه، می توان گفت: احساسی که در نتیجه شکست ها، طردشدن ها، ناکامی ها و نامقبول شدن ها پیش بیاید که فرد همه را برتر از خود و خود را فاقد استعداد بیابد، «کهتری منفی » است و احساسی که مبنای حرکت و گذر از موقعیت کهتری به مهتری گردد، «کهتری مثبت » و مفید می باشد.
علاقه اجتماعی
از نظر آدلر،علاقه اجتماعی، جبران حقیقی و اجتناب ناپذیر ضعف طبیعی انسان است. اگر چه این علاقه فطری است ولی باید توسط فرد پرورش یابد، چرا که نقش مهمی در زندگی متعادل فرد بازی میکند. فرد در اجتماع زندگی میکند.(آنسباخر و آنسباخر[9]، 1956)
کسانی که علاقه اجتماعی بالایی دارند،درحال عشق ورزیدن، همدلی، همدردی و یاری به دیگران هستند. این افراد میدانند که صلاحشان به صلاح دیگرن بستگی دارد. انها درک میکنند که با دیگران کاری را بکنند که با خود میکنند.
آدلر معتقد بود، اگر مردم بر اساس اصول علاقه اجتماعی زندگی میکردند، خبری از جنگ و خشونت و تبعیض و نسل کشی، نبود. او برای سنجش علاقه اجتماعی افراد از آنان این دو سوال را میپرسید:
- سهم تو در زندگی چیست؟
- در سمت مفید زندگی هستی یا در سمت بی فایده آن؟
هدف نهایی خیالی و سبک زندگی
هدف نهایی خیالی، نگاه شخصی و درونی شده فرد به آینده است، که میتواند واقع بینانه و یا غیر واقع بینانه باشد. هدف نهایی خیالی، بخش مهمی از سبک زندگی است، که زندگی فرد را سازمان دهی میکند و شکل میدهد، هر چند به طور کلی، ناهشیارانه است.
افراد با علاقه اجتماعی پرورش یافته، هدف نهایی شان، مایه خدمت به دیگران است. افرادی که هدفشان صرفاً خدمت به خود است، اهداف ناسالم دارند.
سبک زندگی، رویکرد ویژه هر فرد به زندگی است. اینکه فرد چگونه با تکالیف زندگی برخورد میکند و یا چگونه اجتناب میکند. و اینکه فرد چگونه به هدف نهایی خیالی اش میرسد.
به تعداد افرادی که در دنیا زندگی میکنند، سبک زندگی وجود دارد که شالوده اش در سن پنج تا شش سالگی ریخته میشود.
سایر مفاهیم آدلری
دلگرمی
دلگرمی همان فعال شدن علاقه اجتماعی در فرد است. دلگرمی جسارت و خلاقیت لازم را برای حل مشکلات زندگی فرد ، از طریق مشارکت در اجتماع، فراهم میکند. از این طریق فرد احساس قابلیت کرده و از احساس حقارتش کاسته میشود.(برد[10]، 2005)
دلگرمی دادن از فنونی است که به مستحکم شدن رابطه بین مراجع و درمانگر کمک میکند.(واتس[3]، پیتر زاک[11]، 2000)
البته دلگرمب دادن و دلگرمی گرفتن تا آنجایی که به فرد آسیبی نرساند، نشان از بالا بودن سطح سلامت روان فرد است ولی چنانچه، به مرحله ای برسد که شخصیت فرد به سمت شخصیت وابسته و یا حمایتگر منفی برود، می تواند موجب رنج و آزار خود و دیگران شود و آسیب زا باشد.
محافظت
افراد به شیوه ناهشیارانه، برای حفاظت خود از حقارت، راهبردهایی را به کار میگیرند.
- انتقاد از دیگران برای احساس برتر بودن.(دفاع تکنیکال یا بین فردی)
- مقصر دانستن دیگران در آن چه که فرد خود مسوول است.(دفاع تکنیکال یا بین فردی) فرافکنی
- متهم کردن خود به منظور رهایی از انتقادات.(دفاع درون فردی)
- عدم تعهد. (شخصیت ضد اجتماعی، دارای خشونت منفعل و اجتنابی)
- مصرف دارو و اقدام برای خودکشی برای تغییر دادن هوشیاری.(شخصیت مرزی و نمایشب)
- استفاده از نشانه های بیماری برای شانه خالی کردن از مسوولیت.(استاین، ادواردز،1998)(شخصیت اجتنابی و خشونت منفعل)
منطق خصوصی
فرایند ادراکی و شناختی هر فرد است که مخصوص و منحصر به اوست. هر فرد با این منطق، دنیا را برای خود تفسیر میکند. زمانی که دنیای بیرون با نگاه فرد تعارض دارد، فرد با اتصال به منطق خصوصی خود که برایش آشناست، آرامش خود را حفظ میکند.(آنساباخر، آنساباخر،1976)
هشیار و ناهشیار
آدلر به مفهوم ناهشایار معتقد بود با این تفاوت که ناهشیار را بخشی از هشیاری میدانست که فرد در لحظه بر آن آگاهی ندارد. هشیار و ناهشیار با همکاری یکدیگر، تشخیص مصلحت فرد را میدهند.
تکالیف زندگی و تیپ های شخصیتی
آدلر،چهار تیپ شخصیتی را بر اساس میزان علاقه اجتماعی، معرفی کرد.
- تیپ مفید برای اجتماع
- تیپ حکمران
- تیپ گیرنده
- تیپ اجتنابی
نقایص بدنی
کودکان دارای نقایص بدنی، به دلیل عدم حس اجتماعی بودن، بیشتر در معرض دلسردی قرار میگرند.
اگر به آنان بیش از اندازه توجه شود، باعث میشود از دیگران انتظار رفتار به شکل خاصی با خود داشته باشند. این باعث میشود که از روبرو شدن با مشکلات اجتناب کنند و احساس حقارت عمیقس در آنان شکل بگیرد.
درمان آدلری
کتاب درمانی و تکلیف منزل
از طریق واداشتن افراد به مراجعه به کتابها، بینش افراد بالا رفته و توانایی حل مساله و نقد را پیدا میکنند. این راهکار وقتی موثر است که افراد، بگویند که توانایی کمک به خود را پیدا کرده اند.( ادواردز[6]، گفرورر[12]،2001،ریودن[13]،ویلسون[14]،1989)
تکلیف منزل به مراجع کمک میکند با انجام کارهایی، حس علاقه اجتماعی شان افزایش یابد. تکالیف هر فرد مناسب با نیازهای او انتخاب میشود تا کمک کند به بینش دست یابند و راه حل مناسب خود را بیابند.
فرایند درمان
منابع
- شولتز، شولتز، دوان پی، سیدنی الن (۱۳۹۴). نظریههای شخصیت. تهران: ویرایش. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۱۸۴-۹۴-۷.
- Carlson
- Watts
- Maniacci
- Stein
- Edwards
- Dreikurs
- Grey
- Bird
- Pietrzak
- Gfrorer
- Rioddan
- Wilson
- نظریه های رون درمانی و مشاوره، کارول شاو آستاد، ترجمه مهرداد فیروزبخت