رو در برابر وید
رو علیه وید (Roe versus Wade) حکم تاریخی دیوان عالی ایالات متحدۀ آمریکا در خصوص قانونیشدن سقط جنین است که در آن دیوان عالی حکم داد که قانون اساسی ایالات متحده آمریکا از آزادی زن برای انجام سقط جنین بدون محدودیتهای اعمال شده توسط نهادهای دولتی حمایت میکند. این حکم باعث برچیده شدن بسیاری از قوانین فدرال و ایالتی سقط جنین شد و باعث برانگیختن بحثهای ادامهداری در سطح ایالات متحده در خصوص این موضوع که آیا سقط جنین باید قانونی باشد، چه کسی باید در خصوص قانونی بودن سقط جنین تصمیم بگیرد و نقش دین و دیدگاههای اخلاقی در این تصمیم چه مقدار باید تاثیر داشته باشد باشد، شد. رو در برابر وی شکلی تازه به سیاست آمریکا داد و آمریکا را به دو دسته موافقان و حامیان سقط جنین و مخالفان سقط جنین (جنبش حامیان زندگی) تقسیم کرد و همزمان جنبشهای مردمی از سوی هر دو گروه شکل گرفت.
این پرونده در خصوص فردی به نام نورما مککوروی[1]- که در پرونده با نام مستعار جین رو (انگلیسی: Jane Roe) از او نام برده میشود- است که در سال 1969 برای بار سوم باردار میشود. مککوروی خواهان سقط جنین بود اما او در تگزاس زندگی میکرد و سقط جنین در این ایالت غیرقانونی است مگر اینکه جان مادر در خطر باشد. او به دو وکیل به نامهای سارا ودینگتون[2] و لیندا کافی[3] مراجعه کرد و این دو وکیل به نمایندگی از او در دادگاه فدرال علیه دادستان آن ناحیه، هنری وید [4](انگلیسی: Henry Wade) شکایت کردند و بیان کردند که قوانین سقط جنین ایالت تگزاس مغایر با قانون اساسی است. گروهی متشکل از 3 قاضی دادگاه ناحیهای شمال تگزاس پرونده را مورد بررسی قرار دادند و به نفع مککوروی حکم دادند. پس از آن ایالت تگزاس درخواست تجدید نظر خود را مستقیما به دیوان عالی ایالات متحده فرستاد و دیوان عالی پذیرفت تا پرونده را مورد بررسی قرار دهد.
تاریخچه
مسئلهٔ سقط جنین تا اوایل دههٔ ۱۹۶۰ جایی در منازعات اجتماعی ایالات متحدۀ آمریکا نداشت. تا آن زمان، عمل سقط جنین بر اساس قوانین و مقررات قرن نوزدهم به مرحلهٔ اجرا گذاشته میشد. به عبارت دیگر سقط جنین اقدامی غیردینی و غیراخلاقی تلقی میشد که تنها در صورت مرگ حتمی مادر، پزشکان مبادرت به این عمل میکردند. اما تحولات اجتماعی دههٔ ۱۹۶۰ و رشد گرایشهای لیبرالیستی در جامعه، مسئلهٔ آزادی سقط جنین را به یکی از موضوعات مهم در چالشهای ایدئولوژیکی آمریکا بدل کرد.
دههٔ ۱۹۶۰، دههٔ تغییرات شگرف در جامعهٔ آمریکا بود. از یکسو نژاد سرکوب شدهٔ سیاه به پاخاست و طی مبارزات طولانی توانست به قانون حقوق مدنی با هدف رفع تبعیضها دست یابد و از سوی دیگر جنبشهای فمینیستی، کسب برابری حقوق زن و مرد را سرلوحهٔ فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود قرار دادند. در این دهه به قدرت رسیدن افرادی نظیر جان اف. کندی و جانشینش، لیندون جانسون بهترین فرصت را برای لیبرالها مهیا کرد تا جامعهٔ آمریکا را از قالب محافظهکاری خارج کند. جانسون شعار «جامعۀ بزرگ» را سر داد که در آن، حقوق کلیۀ گروههای اجتماعی به رسمیت شناخته میشد. در آن زمان، افزون بر رنگینپوستان، زنان نیز خواهان کسب حقوق جدید بود. از دید گروههای فمینیستی (زنگرا) در حال رشد، سقط جنین، حق مسلم سیاسی زنان آمریکا تلقی میشد.
البته بحث حق سقط جنین برای زنان یک شبه به وجود نیامد، بلکه محصول چند سال مقاومت و ایستادگی فمینیستها بود. در سال ۱۹۶۲ یک رویداد در ظاهر کماهمیت مسئلۀ سقط جنین را در آمریکا به موضوع روز تبدیل کرد. ماجرا از این قرار بود که یک زن جوان به نام «شری فینکبین» در ایالت کالیفرنیا از پزشکان خود درخواست سقط جنین کرد. اما از آنجا که قوانین ایالتی در این خصوص صراحت نداشت، مسئولان بیمارستان از انجام عمل سقط جنین سر باز زدند. به همین دلیل فینکبین راهی کشور سوئد شد و جنین خود را سقط کرد. چاپ خبری این اقدام و همچنین سخنان نیشدار پزشکان سوئدی تا چند ماه مورد توجه افکار عمومی مردم آمریکا بود. مدتی بعد از این ماجرا یک اپیدمی سرخجه در کالیفرنیا از راه رسید. پزشکان هشدار دادند که فرزندان مادران باردار مبتلا به بیماری سرخجه ناقصالخلقه به دنیا خواهند آمد. اما علیرغم چنین هشدارهایی، اینبار نیز مسئولان بیمارستانها به دلیل نگرانی از تعقیب قانونی تن به انجام سقط جنین مادران بیمار ندادند. (۱)
این حوادث در ایالت کالیفرنیا، توجه گروههای فمینیستی را به خود جلب کرد. سازمان ملی زنان (The National Organization of Women (NOW)) به عنوان یکی از تشکلهای حامی برابری حقوق زنان از قانونگذاران فدرال و ایالتی خواستند با انجام سقط جنین موافقت نمایند. البته در ابتدا گروههای فمینیستی از منظر پزشکی و سلامت جان مادران چنین خواستهای را مطرح میکردند. اما پس از آنکه این گروهها به سوی رادیکالیسم متمایل شدند، آزادی سقط جنین بدون قید و شرط را خواستار شدند.
سقط جنین با هدف نجات جان مادران از مرگ به تدریج تا اواخر دهۀ ۱۹۶۰ متأثر از فضای لیبرالیستی جامعه در برخی از ایالتهای آمریکا مورد قبول واقع شد. ایالتهای کالیفرنیا، کلرادو و کارولینای شمالی از اولین ایالتهای بودند که سختگیریهای مذهبی و اجتماعی سقط جنین را به کناری گذاشتند. اینگونه تصمیمات با توجه به روحیه مذهبی مردم و وجود نهادهای قدرتمند ضد سقط جنین نظیر کلیسا، اقدامی رو به جلو برای گروههای فمینیست تلقی میشد. اما در عین حال عقبنشینی مجالس قانونگذاری برخی ایالتها، این گروهها را برای طرح خواستههای بیشتر تشویق کرد. از نظر فمینیستها، انجام سقط جنین بنابر ضرورتهای پزشکی هرگز نمیتوانست تأمین کنند حقوق برابر زنان باشد. چرا که اگر زنی در اثر تجاوز یا به زور باردار میشد، نمیتوانست در مورد نگهداشتن یا از بین بردن فرزند ناخواستۀ خود تصمیم بگیرد. به اعتقاد فمینیستها، این مسئله در تضاد با اصل برابری کلیهٔ شهروندان از جمله برابری زنان و مردان قرار داشت. بدین ترتیب، دههٔ ۱۹۶۰ که با درخواست سقط جنین پزشکی آغاز شده بود، با درخواست بیقید و شرط آن پایان یافت.
تصمیم نمایندگان مجلس ایالتی نیویورک در سال ۱۹۷۰ زمینه را برای گروههای فمینیستی که خواهان سقط جنین غیرپزشکی بودند، فراهم کرد. با این مصوبه برای نخستینبار به مادران اجازه داده شد که در سه ماه اول بارداری سقط جنین کنند؛ حتی اگر برای این تصمیم ضرورتهای پزشکی نیز وجود نداشته باشد. تا دو سال بعد، برخی از ایالتهای آمریکا در مناطق نیوانگلند و غرب این کشور که به نسبت جنوب و میدلند لیبرالتر بودند، راه نیویورک را در پیش گرفتند. این تحولات در حالی روی میداد که علیرغم دههٔ ۱۹۶۰، راستگرایان حزب جمهوریخواه ایالات متحدۀ آمریکا در کاخ سفید حاکم بودند. اما از آنجا که گرایشهای لیبرالیستی عصر کندی-جانسون هنوز در جامعۀ آمریکا قوی بود و دموکراتها اکثریت کنگرهٔ ایالات متحدۀ آمریکا را در دست داشتند، مقاومت محافظهکاران در مقابل آزادی سقط جنین بیحاصل ماند. این روند سرانجام جامعهٔ آمریکا را حول موضوع سقط جنین به دو گروه کاملاً جداگانه تقسیم کرد. از این رو سرانجام دیوان عالی آمریکا به عنوان عالیترین مرجع حقوق کشور وارد عمل شد و حکم تاریخی خود را در خصوص این موضوع حساس ملی در سال ۱۹۷۲ صادر کرد.
دیوان عالی ایالات متحدهٔ آمریکا یک دهه پس از آنکه موضوع سقط جنین به یک معضل اجتماعی تبدیل شد، با صدور حکمی آن را قانونی اعلام کرد. بر اساس حکم رو در برابر وید (Roe v. Wade)، سقط جنین در سه ماه نخست بارداری حتی بدون نیاز به نظر پزشک آزاد اعلام شد. در سه ماه دوم نیز به زنان باردار اجازهٔ سقط جنین داده شد، اما از آنجا که در این مرحله، سقط برای مادر خطرناک خواهد بود، این عمل باید زیر نظر پزشک صورت گیرد. تنها براساس حکم دیوان عالی فدرال، زنان در مرحلهٔ سهماههٔ بارداری که از نظر پزشکی، جنین دارای روح است، سقط همچنان غیرقانونی خواهد بود. (۲) البته در حکم دیوان عالی فدرال به پزشکان اجازه داده شد در صورت بروز خطر جانی برای مادر در هنگام تولد فرزندش، سقط جنین صورت گیرد.
بدین ترتیب، یکی از حساسترین و جنجالیترین احکام دیوان عالی فدرال آمریکا در تاریخ این نهاد حقوقی و قضایی صادر شد. از آن زمان تاکنون دیدگاه سیاسی و اجتماعی اغلب سیاستمداران آمریکایی در ارتباط با این حکم سنجیده میشود. به عبارت دیگر، اگر فردی حکم دیوان عالی را در خصوص سقط جنین مورد تأکید قرار دهد، در زمرۀ لیبرالها قرار میگیرد، اما اگر در این حکم خدشهای وارد کند، در گروه محافظهکاران طبقهبندی میشود.
مقابله با سقط جنین
در دهه ۱۹۸۰ با حاکمیت راستگرایان در دولت رونالد ریگان، برخی استثنائاتی در مورد حکم دیوانعالی فدرال در نظر گرفته شد. از آنجا که محافظه کاران حتی در دوران اوج قدرت خود نتوانستند به اصل حکم Roe v. Wade خدشهای وارد کنند، به سوی محدود کردن آن حرکت کردند. بر اساس یک قاعده حقوق به نام «قاعده سکوت» کلینیکهای دولتی که در زمینه برنامهریزی خانوادگی کار میکردند، از ارائه توصیه و مشورت در مورد سقط جنین به زنان حامله منع شدند. به اعتقاد محافظه کاران، پرداخت پول مالیات دهندگان آمریکایی به اقدامی که حاصل آن کشتن یک موجود زندهاست، پذیرفتنی نبود. بدین ترتیب در زمان حاکمیت راستگرایان در دهه ۱۹۸۰ و اوائل دهه ۱۹۹۰، تنها کلینیکهای خصوص مجاز بودند که زنان باردار را در مورد سقط جنین مشاوره بدهند. این قاعده بعدها در زمان کلینتون در نخستین روزهای ریاست جمهوری وی ملغی شد. به اعتقاد لیبرالها، «قاعده سکوت» موجب شده بود که زنان فقیر در شرایط دشوارتری و بدون مشاورههای رایگان کلینیکهای دولتی تن به عمل خطرناک سقط جنین بدهند. در حالی که محروم کردن این زنان به نظر هواداران «حق انتخاب» به منزله اعمال تبعیض علیه فقرا و به خطر انداختن جان آنان تلقی میشد. (۳)
همچنین در دوران ریگان – بوش، براساس «مقررات مکزیکوسیتی» دولت آمریکا از ارائه کمک به نهادهای بینالمللی که سقط جنین را در کشورهای در حال توسعه ترغیب میکردند، منع شد. راستگرایان آمریکایی در اواخر دهه ۱۹۸۰ که پرداخت سهمیه مالی دولت آمریکا به سازمان ملل را در سنای این کشور متوقف کردند، چنین ادلهای را بیان میکردند. از دیدگاه محافظه کاران، سازمان ملل متحد در چارچوب صندوق جمعیت ملل متحد به شکل آشکاری زنان فقیر را به سقط جنین تشویق میکرد. حتی برخی راستگرایان به شدت رادیکال در آمریکا دیگر شیوههای توصیه شده سازمان ملل برای کنترل جمعیت را نیز اقدامی مغایر با اخلاق اجتماعی و وظایف ذاتی سازمان ملل میدانستند. بنابراین، هنگامی که بیل کلینتون «مقررات مکزیکوسیتی» را باطل اعلام کرد و همسرش، هیلاری کلینتون در اجلاس بینالمللی جمعیت در پکن انجام سقط جنین را یکی از راههای مؤثر بارداریهای ناخواسته توصیف نمود، با موجی از خشم و نفرت راستگرایان مواجه شد. (۴)
در ماه اگوست سال ۱۹۹۴ برای نخستین بار یک پزشک به دلیل انجام سقط جنین توسط یک فرد مسلح کشته شد. پال هیل، عضو یک گروه شبه نظامی (ملیشیا) در دادگاه صراحتاً علت قتل دکتر جان بریتون را نقش این دکتر در مرگ هزاران جنین سقط شده عنوان کرد. (۵) تا پایان دهه ۱۹۹۰ بارها کلینیکهای سقط جنین توسط گروههای مورد نظر، مورد حمله قرار گرفت. اغلب این کلینیکها در منطقه جنوب که به کمربند انجیلی معرف است، واقع شده بودند.
منابع
- "Norma McCorvey". Wikipedia. 2021-05-02.
- "Sarah Weddington". Wikipedia. 2021-06-02.
- "Linda Coffee". Wikipedia. 2021-01-02.
- "Henry Wade". Wikipedia. 2021-05-26.
۱- Robert Mc Keever، Politics USA، Prentice Hall، ۱۹۹۹، P.۴۵۶
۲- https://web.archive.org/web/20020112031535/http://infoplease.lycos.com/ce6/history/A0842237.html
۳-بیل کلینتون، «یک زندگی»، بیژن اشتری، (انتشارات مهد فرهنگ، تهران، ۱۳۸۴) چاپ اول، صفحه ۷۲۰
۴-همان، صفحه ۷۲۱
۵- Robert Mc Keever، Ibid، P ۴۵۵