سروش گرجی
مرتضی قلی بیک گرجی متخلص به سروش از شعرای فارسی سرای گرجی ایران در دورهٔ صفویه است.[1]
مرتضی قلی بیک گرجی | |
---|---|
زاده | اصفهان |
محل زندگی | اصفهان |
تخلص | سروش |
پیشه | شاعر |
زمینه کاری | شعر، ادبیات |
در زمان حکومت | صفویان |
کتابها | شاهنامه عباسی |
پدر و مادر | اسفندیار بیک گرجی |
او فرزند اسفندیار بیک گرجی، در اصفهان رشد و نمو یافته بود. به علت مهارت تمام در سرودن شعر، تصمیم گرفت شاهنامه عباسی را به نظم درآورد و مؤلف قصص الخاقانی مینویسد: «اشعار شاهنامه وی الحال از ۱۲٬۰۰۰ بیت متجاوز است».[2]
«... کلامش تهمتنی است که کمر زنجیر فکر بدگویان را در مصاف خودنمایی گسیخته، خیالش روئینتنی است که شمشیر نطق عیب جویان را دم گیرایی ریخته…»[2]
اشعار
از اشعار اوست:
روان همچو رودی بود روزگار | سپهر آسایش بر رهگذار | |
تو چون ماهی رود، گرم شنا | رهت بر دم پرهٔ آسیا | |
دمادم در آن آب تاب اوفتد | تنت همچو خس در شتاب اوفتد | |
ز بالا به پستی دواند تو را | چنین تا به سختی رساند تو را | |
چو اندر دم چرخت افکند بخت | به یک دم ز یک گردش تند و سخت | |
تنت را بدان گونه ساید در آب | کز آن هم پشیزی نماید حباب[2] |
ز اعجاز نطقش شده دمبدم | تواضع کنان لطف و معنی به هم | |
قرین کرده در چرخ نیکاختری | دو مصرع به هم چون مه و مشتری | |
کلامش ز خوبی همه یاسمن | گلستان گلستان چمن در چمن | |
خداوند طبع سخن آفرین | سراید به مدح سروشی چنین | |
به نطق و به حرف و به عقل و به دین | فصیح و ملیح و درست و متین[3] |
دل در آن وقتی که جا بالای هفت اورنگ داشت | در هوای سجدهٔ او سوی خاک آهنگ داشت | |
بخیه در هر نفس از جامهٔ هستی گسیخت | در بر ما زندگی حکم قبای تنگ داشت[3] |
پانویس
- مولیانی، جایگاه گرجیها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، ۲۹۹–۳۰۰.
- شاملو، قصص الخاقانی، ۱۳۲–۱۳۳.
- تودوا، اتیودبی، ۱۸.
منابع
- مولیانی، سعید. جایگاه گرجیها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران. اصفهان: یکتا، ۱۳۷۹.
- شاملو، ولیقلی. قصص الخاقانی. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۱.
- تودوا، ماگالی. اتیودبی. تفلیس: ۱۹۷۵.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.