شیخ ریا
شیخ ریا، عنوان داستانی منظوم در کتاب افسانهها است، که توسط علیاکبر سعیدی سیرجانی به نظم کشیده شدهاست. گرچه اصل این داستان در سال ۱۳۴۰ خورشیدی و بنا به توصیهٔ دکتر مظفر بقائی کرمانی خطاب به سعیدی سیرجانی، توسط وی سروده شده و در مجله خواندنیها و همینطور دو نوبت (در سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱) در قالب کتاب افسانهها چاپ و منتشر شده بود، امّا شهرت اصلی و جهانگیر آن، پس از تجدید چاپ آن، با برخی اصلاحات و اضافات اندک، بود که در سالهای بعد از انقلاب ایران (۱۳۵۷) و در خارج از ایران صورت گرفت. این شهرت بیشتر بواسطهٔ قدرت یافتن روحانیون در ایران و به خاطر تعریضها و کنایات متعددی بود که در سرتاسر ابیات شیخ ریا، نسبت به حکومت روحانیون به کار برده شده بود.
در همین ارتباط بسیاری معتقدند که سرودن و انتشار منظومه شیخ ریا در کتاب افسانهها، از عوامل بسیار مؤثر در خشم گرفتن حکومت اسلامی نسبت به سعیدی سیرجانی و قتل او توسط عوامل وزارت اطلاعات و سعید امامی، در قالب قتلهای زنجیرهای بودهاست.
شکلگیری منظومه
سعیدی سیرجانی در مقدمات کتاب افسانهها، چند بار تأکید نموده که نخستین بار داستان شیخ ریا را در دوران دانشجویی خویش در دانشگاه تهران، و از زبان استاد درس اخلاق خود، دکتر مظفر بقائی کرمانی شنیده بوده و این داستان را بنابه توصیهٔ همو، در سال ۱۳۴۰ خورشیدی به نظم کشیدهاست. از جمله در این ارتباط در فرازی از مقدمه افسانهها آمدهاست:
«در جلسهٔ پایانی درس اخلاق، استاد (دکتر بقائی)، وقتِ کلاس را صرف بازگوئی قصهای کرد که به روزگار جوانی در کتابی یا جزوهای خوانده بود و به یادش نمانده بود که در چه کتابی و از چه نویسندهای بودهاست. قصّهٔ دلنشین عبرت آموزی بود. پس از پایان درس، استاد مرا نزد خود طلبید و فرمود تا به نظم این قصه پردازم؛ من [=سعیدی سیرجانی] با همهٔ ناتوانی طبع و نداشتن قریحهٔ شاعری، نتوانستم از دستور دکتر بقائی سر بپیچم. نتیجه اش همین است که میبینید.»
با اینکه این افسانه دو نوبت در سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱ خورشیدی در قالب کتاب افسانهها، و چند نوبت هم در نشریاتی همچون خواندنیها (شماره مخصوص نوروز ۱۳۴۱) به چاپ رسیده و مورد استقبال قرار گرفته بود، اما دستگاه سانسور آریامهری از تجدید چاپ آن جلوگیری به عمل آورد. تا اینکه در سالهای پس از انقلاب و در جریان تجدید چاپ کتاب افسانهها که دور از دسترس مأموران سانسور حکومت اسلامی و در خارج از ایران انجام پذیرفت، اصلاحات و اضافات مختصری نیز در ابیات شیخ ریا صورت گرفت و این منظومه دوباره در دسترس مردم قرار گرفت و به میزان گستردهای در خارج و سپس داخل ایران تکثیر گردید.[در ارتباط با تاریخچهٔ شکلگیری این منظومه همچنین رجوع کنید به صفحه افسانهها در همین ویکی]
مضمون منظومه
این افسانه، داستان چوپان گمنام و بینوایی را روایت میکند که در خارج از شهر و در کوهستانی دورافتاده سکونت دارد و تنها هنر او، نواختن نی به طرزی ماهرانه و جانسوز است. این چوپان بر حسب اتفاق در مسیر وزیر مکار و حیله گر پادشاه قرار میگیرد و وزیر بدلایلی تصمیم به برکشیدن و مطرح ساختن چوپان را میگیرد و به وی وعدهٔ وصال دختر بسیار زیبای پادشاه را میدهد.
دیری نمیپاید که وزیر حیله گر، چوپان بینوا را به هیئت یک روحانی پرهیزگار و با جذبه در میآورد و به مدد تبلیغ و تلقین و بازی با احساسات پاک مذهبی مردم، آنان را سرتابه پا شیفتهٔ این روحانی (شیخ) میسازد و.....
پانویس
منابع
- علی اکبر سعیدی سیرجانی (۱۹۹۲)، افسانه ها، کوستا مسا، کالیفرنیا: نشر مزدا
- محمد محمدی غناتغسانی (۱۳۸۱)، خاطرات یک خبرنگار، کرمان: مرکز کرمان شناسی
- شیخ ریا : اثری از سعیدی سیرجانی که کمتر خوانده شده است