مربیگری

مربیگری یا کوچینگ (به انگلیسی: Coaching) گونه‌ای از رشد و پیشرفت است که در آن فردی به نام مربی، شخص آموزش گیرنده یا مشتری را برای دستیابی به اهداف حرفه‌ای یا شخصی‌اش، آموزش می‌دهد و هدایت و حمایت می‌کند. به عبارت دیگر کوچینگ یک فرایند است که مراجع را قادر می‌سازد پایبندی به اهداف خود را تقویت کند، تا در نتیجه منجر به بهبود شرایط شود.

یک مربی (یا کوچ) درزمینهٔ‌های مختلف، برای افراد در جایگاه‌های متفاوت می‌تواند مفید و مؤثر باشد. یکی از شاخص‌ترین دسته‌بندی‌های کوچین می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:[1][2]

  • کوچینگ کسب و کار (به انگلیسی: Business coaching)
  • کوچینگ اجرایی (به انگلیسی: Executive Coaching)
  • کوچینگ عملکرد (به انگلیسی: Performance Coaching)
  • کوچینگ مهارت (به انگلیسی: Skills coaching)
  • کوچینگ فردی (به انگلیسی: Personal coaching)
  • کوچینگ زندگی (به انگلیسی: Life Coaching)
  • کوچینگ سلامت (به انگلیسی : Health Coaching)
  • کوچینگ تحصیلی (به انگلیسی : Educational Coaching)
  • کوچینگ شغلی (به انگلیسی : Job Coaching)
  • کوچینگ سازمانی (به انگلیسی : Organizational Coaching)
  • کوچینگ والدین (به انگلیسی : Parent coaching)

مربی

مربی (به انگلیسی: Coach)، معلم، روانشناس یا مشاور نیست. او برای مسائل و مشکلات افراد راهکاری ارائه نمی‌کند، کسی را نیز نصیحت نمی‌کند. وی کمک می‌کند تا افراد خودشان برای رسیدن به آگاهی و رسیدن به پاسخ‌ها حرکت کنند و پیچیدگی‌های ذهنی خود را رها کرده و به شفافیت برسند. افراد به کمک مربی به آگاهی‌هایی در مورد خودشان و اهدافشان دست می‌یابند.[3]

پیدایش

پیدایش کلمه کوچ مربوط به قرن پانزدهم میلادی و روستایی به نام kocs در شمال غربی مجارستان می‌باشد. این روستا بخاطر نوآوری‌هایی که در آن زمان داشت بسیار معروف بود. امرار و معاش اهالی روستا با چرخ‌هایی ابتدایی بود اما این در اوایل قرن شانزدهم توسعه یافته و به کالسکه‌های مجلل برای حمل و نقل مردم استفاده می‌گردید. این وسیله بعدها در اروپا به محبوبیت بالایی رسید و با نام کوچ شناخته می‌گردید.

اولین استفاده ای که از واژه «کوچ» صورت گرفته‌است به سال ۱۸۳۰ و دانشگاه آکسفورد برمی‌گردد. در آن زمان کوچ به معلم خصوصی گفته می‌شد که دانشجویی را در طی فرایند امتحان همراهی می‌کرد. بعد از آن، در سال ۱۸۶۰، واژهٔ کوچ در ورزش نیز جایگاه پیدا کرد.[4]

کمتر از ۵۰ سال بعد با ورود کوچینگ به عنوان یک روش مدیریت و رهبری زندگی و کسب و کار توانست محبوبیت زیادی کسب کند و امروز به یکی از سریعترین‌های حوزه صنعت از نظر رشد در ۱۰ سال گذشته تبدیل شده‌است.

مربیگری کسب و کار

مربیگری کسب و کار یا بیزنس کوچینگ به معنی نوعی از رهبری کسب و کار است که با منتورینگ و آموزش دادن کارمندان متفاوت است. روند کار به این صورت است که یک فرد بعنوان مربی در سازمان حضور پیدا می‌کند و به‌طور متفاوتی کسب و کار و همچنین تک تک اعضای آن را مورد بررسی قرار می‌دهد اهداف و چشم‌انداز کسب و کار را مشخص می‌کند و با مهارت‌های ارتباطی و تکنیک‌های مربیگری آنها را ترغیب به تحقق اهداف سازمان توسط خود افراد می‌نماید.

مخاطبان مربیگری کسب و کار عموماً کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهایی هستند که فارغ از وسعت کسب و کارشان قصد ایجاد تغییرات بنیادی را دارند.[5]

کاربردها

مربیگری حرفه‌ای، طیف وسیعی از مهارت‌های ارتباطی را نظیر بیان اهداف، شنوایی، سؤال کردن، شفاف سازی و غیره را شامل می‌شود تا مخاطبین روش‌های مختلفی را برای رسیدن به اهداف خود کشف کنند. این مهارت‌ها در بیشتر انواع مربی‌گری‌ها استفاده می‌شوند. بسیاری از صنایع سعی می‌کنند این واقعیت را که کارکنان در برابر تغییر دچار یک مقاومت ناخودآگاه می‌شوند برآیند. اما کوچینگ سرمایه انسانی در شرکت‌های صنعتی به عنوان سبک جدید و خردمندانه ای از مدیریت، بیشترین ارزش را به صنعت روانه می‌کند.[6][7]

ویژگی‌های مکالمات کوچینگ محور

در تمامی مکالمات این کوچی یا مراجع است که تعیین می‌کند مکالمات، کوچینگ محور شود یا خیر. اگر در مکالمات خود موارد زیر را رعایت کرده‌اند، پس مکالمات رویکرد کوچینگ داشته است:

  • محور گفتگو در درجه اول کوچی و شرایط او باشد.
  • از آن مکالمه تفکرات، اقدامات و یادگیری حاصل شود.
  • اگر مکالمه کوچینگ محور در آن بازه زمانی اتفاق نیفتاده بود، این تفکر و یادگیری و اقدامات مذکور عاید کوچی نمی‌شد.

بنابراین وقتی این اصول ساده را به کار می‌گیریم، می‌فهمیم که همه ما یک جلسه کوچینگ را تجربه کرده‌ایم و به‌صورت عینی دیده‌ایم که کوچینگ چیست. بدون قضاوت و سرزنش، در مورد آنچه در زندگی ما اتفاق می‌افتد صحبت کرده‌ایم. ما مشکلات و رؤیاهای خود را با هم تقسیم می‌کنیم. به حرف‌های یکدیگر گوش می‌دهیم و یکدیگر را کوچ می‌کنیم. چه بسیار پیش آمده که این روند واقعاً کمک‌کننده بوده است، به یک راه‌حل پی برده‌ایم، تصمیمی گرفته‌ایم یا کم‌ترین چیزی که نصیبمان شده است گفتگویی ساده در مورد احساسات ما بوده که حس بهتری در ما ایجاد کرده است.

منابع

  1. Woods, Declan; Sleightholm, David (5 February 2016). "For Joint Release on 5th February 2016 - Global Code of Ethics for Coaches and Mentors". PRWeb. Archived from the original on 8 February 2016. Retrieved 13 May 2016.
  2. Nir، Sarah Maslin (۲۰۱۰-۱۱-۰۸). «Like a Monitor More Than a Tutor (Published 2010)» (به انگلیسی). The New York Times. شاپا 0362-4331. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۲-۰۷.
  3. "26 Benefits of Adult ADHD Coaching". Psychology Today. Retrieved 2020-12-07.
  4. coach, Online Etymology Dictionary, retrieved 4 July 2015.
  5. Cox, Elaine (2013), Coaching Understood: a Pragmatic Inquiry into the Coaching Process, Los Angeles; London: Sage Publications, ISBN 978-0-85702-825-9, OCLC 805014954.
  6. «Top 10 professional life coaching myths». www.cbsnews.com (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۲-۰۷.
  7. Cox, Elaine (2013), Coaching Understood: a Pragmatic Inquiry into the Coaching Process, Los Angeles; London: Sage Publications, ISBN 978-0-85702-825-9, OCLC 805014954.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.