گرشاسپنامه
گرشاسپنامه منظومهای حماسی است سرودهٔ اسدی طوسی در سدهٔ پنجم هجری قمری است. آنچنان که در سرآغاز این نوشته آمدهاست در سال ۴۵۸ هجری کار سرودن آن پایان گرفته و به ابودلف فرمانروای نخجوان پیشکش شدهاست.[1] گرشاسپ نامه، به دلاوریهای گرشاسپ، پهلوان سیستانی (نیای بزرگ رستم) میپردازد که با پهلوان ایران باستان کرشاسب پسر تریتا از تبار سام یکی است گرچه جدا از یکسان بودن این نام و اینکه اسدی وی را اژدهاکش شناساندهاست همانندی دیگری میان اثر اسدی و دیگر نوشتههای اوستایی و پهلوی پیدا نمیشود.
گرشاسپنامه | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
نام قوم | گرشاسپیان |
مؤسس قوم | نریمان |
نخستین پیشوا | نریمان |
پیشوایان دیگر | گرشاسپ |
برزگان قبیله | سام، زال، رستم |
محل زندگی | کوهپایهنشین |
نوع زندگی | چادرنشینی |
نژاد | نیرم |
ملیت | ایرانی |
پایتخت | نیمروز |
سایر اطلاعات | |
شناخته شده | متحد ایرانیان |
این منظومه میان ۷۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ بیت دارد و در بحر متقارب (همچو شاهنامه) سروده شده و دربارهٔ دلاوریهای است. پایان سرایش نظم گرشاسپنامه در محدوده سال۴۵۵ هجری قمری بودهاست. که به درخواست محمد بن اسماعیل حصی وزیر ابودلف شیبانی سروده شد.
جوهره محتوای گرشاسپنامه، ارزش سخن، پند و اندرز، و اهمیت دینداری است.[2]
منابع
خود اسدی سرچشمهٔ داستان را از کتابی یادگار مهان در کردار گرشاسپ میداند که مکمل روایت فردوسی است. ازینجا روشن است که این منظومه از منبعی مکتوب برگرفته شدهاست با آنکه از کلیشههای راوی دهقان و موبد نیز مکرراً بهره گرفته شدهاست.
تاریخ سیستان نقل قولی دارد از گرشاسپ نامهٔ سروده ابوالموید که دربارهٔ ساخت آتشکده کرکوی است و اینکه گرشاسپ درآن به نیایش میپرداختهاست و بعدها کیخسرو و رستم آن آتشکده را بازسازی کرده و نوشتهای در ستایش گرشاسپ برآن آتشکده حک کردند. گرچه نشانی از این حکایت در گرشاسپ نامه اسدی نیست اما در روایت تاریخچهٔ زندگی گرشاسپ و تبار او با آن تطابق دارد. شاید نوشتهٔ ابوالموید منبع اسدی و تاریخ سیستان باشد ولی این امر بهطور قطعی مبرهن نیست. ازسوی دیگر طبری و بندهشن گرشاسپ از نوادگان توز پسر بدکار فریدون (فارسی امروزی تور) میدانند ولی اسدی و تاریخ سیستان گرشاسپ را از تبار تور پسر جمشید بر میشمرند. با این اوصاف بسیاری از نامها اجداد گرشاسپ تا به نیای او تور در میان آنها مشترک است.[3]
خلاصه داستان
تبار گرشاسپ
داستان اسدی با نیاکان گرشاسپ آغاز می شود. پس از آنکه ضحاک جمشید را سرنگون می کند. جمشید به شاه زابل کورنگ پناه می برد و دلباخته ی دختر او می شود. ازین پیوند تور زاده می شود. جمشید باز می گریزد و کورنگ تور را وارث خود می کند. تور پدر طورگ است. طورگ پسری به نام شم دارد. شم پدر اطرط است و اطرط پدر گرشاسپ است.
زایش
گرشاسپ ۷۰۰ سال پس از تور زاده می شود ولی هنوز ضحاک در مسند پادشاهی است. در بازدید ضحاک از زابلستان نظر او به گرشاسپ که پسرکی است جلب می شودو وی را به کشتن یک اژدها فرامیخواند. پسرک این کار را در کمال میل و رغبت انجام می دهد.
تبارنامه گرشاسپ
کیومرث | |||||||||||||||||||||||||
موسی | |||||||||||||||||||||||||
سیامک | |||||||||||||||||||||||||
فراوک | |||||||||||||||||||||||||
هوشنگ | |||||||||||||||||||||||||
اینجد | |||||||||||||||||||||||||
نونجهان | |||||||||||||||||||||||||
جمشید | |||||||||||||||||||||||||
تور | |||||||||||||||||||||||||
بیداسب | |||||||||||||||||||||||||
کورنگ | |||||||||||||||||||||||||
شهر | |||||||||||||||||||||||||
اثرط | |||||||||||||||||||||||||
گُرشاسپ | |||||||||||||||||||||||||
نریمان | |||||||||||||||||||||||||
سام | |||||||||||||||||||||||||
زال | |||||||||||||||||||||||||
رستم | |||||||||||||||||||||||||
پانویس
- de Blois، François (فوریه ۲, ۲۰۱۲). «GARŠĀSP-NĀMA». Iranica. X: ۳۱۸–۳۱۹. دریافتشده در ۳ مه ۲۰۲۱.
- رستگار فسایی، منصور؛ اثنیعشری، اطلس: هویت ایرانی در ادب فارسی تا حمله مغول. در نشریه: مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز ۱۳۸۴ شماره ۴۲.
- de Blois، François (فوریه ۲, ۲۰۱۲). «GARŠĀSP-NĀMA». Iranica. X: ۳۱۸–۳۱۹. دریافتشده در ۳ مه ۲۰۲۱.
منابع
- حسین، الهی قمشهای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.
- صفا، ذبیحالله. حماسهسرایی در ایران. تهران: امیرکبیر.
- جلال خالقی مطلق. «گردشی در گرشاسپنامه».