گوساله
پیرامون واژه
واژهٔ «گوساله» از «گو» به معنای گاو و «ساله» (سال + 'ه «پسوند نسبت») به معنای «دارای یک سال» ساختهشدهاست. بنابراین گوساله یعنی گاو یکساله.[2]
کاربرد برای انسان
انسانها از گوشت گوساله برای تهیهٔ غذا استفاده میکنند. از پوست گوساله در گذشته به عنوان کاغذ برای نوشتن استفاده میشدهاست. امروزه معمولاً گوساله را از مادرش جدا میکنند تا شیر مادر را بدوشند و از آن برای تولید شیر و لبنیاتی چون کره، پنیر، ماست و دیگر محصولات لبنی استفاده کنند. چرم گوساله به دلیل لطافت آن ارزشمند میباشد و برای ساخت کفشهای با کیفیت بالا، استفاده میشوند.
پرورش گوساله در ایران
پرواربندی گوساله در اغلب استان های ایران انجام می شود. هدف از آن تولید گوشت می باشد .در ایران پرورش گوساله به سه روش مختلف روستایی ، نیمه صنعتی و صنعتی انجام می شود .
در حالت روستایی و نیمه صنعتی از نژاد های بومی و دورگ و در حالت صنعتی از نژاد های اصیل مانند سمینتال و هلشتاین استفاده می کنند .
زبانزدهای گوساله
زبانزدهای (ضربالمثلهای) بسیاری در زبان فارسی دربارهٔ گوساله وجود دارد که برخی از آنها را در اینجا میآوریم:
- تا گوساله گاو شود دل مادرش آب شود (یا: دل صاحبش آب شود).
- گاومان دو گوساله زاییدهاست.
- گوساله بسته را میزنند.
- گوساله به روزگار، گاوی گردد.
- گوساله به زور میخ میجهد (یعنی حکم عرض دارد که قائم به غیر است).
- گوساله به نردبان و اشتر به قفس.
- گوساله گو نمیشود (این مثل در ملایر معمول است).
- گوساله مادر حسن (تعبیر مثلی به معنی ابله)
- گوساله من پیر شد و گاو نشد.
- گوساله هرچند مِه، گاوتر.
پیوند به بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به گوساله در ویکیگفتاورد موجود است. |
- چگونگی پرورش گوساله بایگانیشده در ۳۰ آوریل ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine
پانویس
- فرهنگ فارسی معین
- فرهنگ فارسی دهخدا
- واژههای مصوّب فرهنگستان تا پایان دفتر یازدهم فرهنگ واژههای مصوّب.
منابع
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ گوساله موجود است. |
- فرهنگ فارسی دهخدا
- پرورش گوسالههای شیری، ترجمه مسعود هاشمی، فرهنگ جامع، ۱۳۷۰.