گولم
گولم (به عبری: גולם) در افسانه های یهودی نوعی موجود شبه انسان است که با استفاده از سحر از اشیای بیجان ساخته میشود. مشهورترین داستان گولم مربوط به حاخام پراگ، یهودا لو بن بزالل است. داستانهای زیادی در مورد ایجاد گولم توسط حاخام پراگ و کنترل آن توسط وی وجود دارد.
در کتاب مقدس
لغت گولم یکبار در کتاب مقدس در مزامیر 139:16 به صورت گلمی (عبری:גלמי) به معنی بدن فرم نیافته من وجود دارد. در زبان عبری مدرن، گولم معمولاً به معنی احمق بکار میرود. در این معنی گولم موجودی است که دارای مغز نیست.
اولین داستانها
در تلمود ذکر شده است که آدم اولین بار به صورت گولم خلق شد. مانند آدم گولم نیز از گل توسط افرادی که به خداوند نزدیک هستند خلق میشود. بخش سنهدرین 65 ب در مورد تولید گولم توسط یکی از ربیها صحبت میکند.
«آنطور که گرشوم شولم گزارش میدهد، بسط افسانهی گولم مدیون فضای فکری یهودیان حسیدی در آلمان قرون وسطی است. فضایی که به واسطهی ناخرسندی از نفوذ فلسفهی یونانی در یهودیت و همچنین بیمیلی نسبت به خوانشهای عقلانی از تلمود، شکل گرفت. هدف این جریان بازگشت به تلقی عرفانی و رمزی از یهودیت بود و به این معنا خود را بخشی از سنت قباله معرفی میکرد. در این تلقی عرفانی شخص به واسطهی تمرینهای صحو و سکر و با استفاده از خصیصهی رمزی حروف و اعداد به قدرتهایی جادویی برای تصرف در همهی امور دستمییابد. خلق گولم نیز با همین دستورالعملها و وصایا و به میانجی تسلطی عرفانی بر قدرت اعداد و حروف ممکن بود. این روایت در طی چند قرن تحت تأثیر تغییراتی که فلکلورهای منطقهای به آن وارد کردند، در قالب افسانههای گوناگون گسترش و انسجام یافت. مشهورترین افسانهای که امروز به دست ما رسیده است و فرم اولیهی آن با تلفیق چند افسانهی دیگر در میانهی قرن هجدهم، شکل گرفت، ربی لوو حاخام بانفوذ قرن شانزدهم را خالق گولم معرفی میکند.» [1] «در یکی از روایتهای مشهور از داستان گولم، ربی لوو با کلمهی emeth (در عبری به معنای حقیقت ) گولم را به زندگی میآورد و سپس با پاک کردن حرف نخست این کلمه و رسیدن به واژهی meth (در عبری به معنای مرده ) زندگی را از او میگیرد. این روایت تکرار تقریباً بیکموکاست داستانی است که اکثر شارحین سفر یصیرا به شکلهای متنوع به آن اشاره کردهاند. برای نمونه «در مقدمهی شرحی منسوب به سعدیای مجعول، بن سیرا و پدرش ارمیا با استفاده از کتاب یصیرا دست به خلق یک انسان زدند و در پایان کار کلمهی emeth را بر پیشانی مخلوق گذاشتند. مخلوق زنده شد. اما بلافاصله پس از زنده شدن، حرف اول کلمه را پاک کرد تا زندگی را از خود بگیرد و به این وسیله به آنها یادآوری کرد که حقیقت تنها از آن خداست. این داستان تنها یک نمونهی منحصر به فرد نیست. اکثر شارحان سفر یصیرا کمابیش به چنین داستانی اشاره کردهاند . رابطهای که این داستانها با افسانهی گولم پیدا میکنند، فراتر از یک شباهت اتفاقی و بیشتر چیزی همچون یک تکرار آیینی برای حفظ یک هدف بزرگتر، یعنی دستیابی به نقشهی رازآلود خلقت است. هدفی که جانمایهی عرفان یهود است و اهمیت آن، تابوی مداخله در آفرینش را نیز پشت سر میگذارد. به این معنا سایهی کفرآلودی که داستان سعدیای مجعول روی آفرینش انداخته است نه به خاطر تذکر خفیف مخلوق بلکه بنابر کارکردهای درونی همین هدف، از موضوعیت خارج میشود. عرفان یهود برای برنامهریزی این هدف دو پروژهی اصلی را که در دو کتاب زوهر و یصیرا صورتبندی شده است، پیشروی خود گذاشته است. «کتاب زوهر حقیقت مطلق را بیان میکند و کتاب یصیرا ابزارها و روشها را برای تصرف آن تدارک میبیند» به بیان دیگر، کتاب زوهر توپوگرافی حقیقت را به وسیلهی حروف برملا میکند و کتاب یصیرا نقشهی راه به میانجی حروف است.» [2]
گولم پراگ
معروفترین داستان مربوط به گولم مرتبط با یهودا لو بن بزالل حاخام پراگ میباشد. در قرن 16 یهودا لو بن بزالل که با نام مهارال شناخته میشود برای جلوگیری از حمله جنتیلها به محله یهودی یک گولم ایجاد کرد. در این داستان مهارال از گل موجودی به شکل گولم ساخت و با آیینهای خاص و حروف عبری آن را به زندگی آورد. این گولم، جوزف نام داشت. تنها محدودیت در مورد این گولم این بود که او نمیتوانست در روزهای شنبه کار کند. از این رو مهارال در روز جمعه با پاک کردن نام خدا گولم را از کار مینداخت. بر اساس یک داستان یک جمعه مهارال فراموش کرد که گولم را از کار بیندازد و گولم به خشونت دست زد. سپس در برابر کنیسه او نام خدا را از دهان او خارج کرد و گولم به چندین قسمت تقسیم شد.
جستارهای وابسته
- فرانکنشتاین
- پرومته
- پوگمالیون
- کارخانه رباتسازی روسوم
منابع
- روشنی پایان، سینما و مرگ، 152-153
- روشنی پایان، سینما و مرگ، 157-158
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Golem». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۹ فوریه ۲۰۱۵.
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ گولم موجود است. |
- روشنی پایان، میلاد. سینما و مرگ؛ درباره نامیرایی و تصویر. انتشارات ققنوس. شابک ۶۰۰۲۷۸۴۳۴۹.