انتخاب درهم گسیخته
انتخاب درهم گسیخته (به انگلیسی: Disruptive selection) که نام دیگرش انتخاب متنوع (به انگلیسی: diversifying selection) است، تغییراتی را در ژنتیک جمعیت شرح میدهد که در آنها مقادیر انتهایی برای یک فنوتیپ قابل توجه تر از مقادیر میانی هستند. در این مسئله واریانس فنوتیپ افزایش پیدا کرده و جمعیت به دو گروه مجزا تقسیم میشود. به نظر میرسد این روند تکامل محرک اجباری امر گونه زایی است.
مثال
جمعتی از خرگوشها را فرض کنید که رنگ خزهای آنها شامل دو رنگ غیر غالب سیاه و سفید میشود. خزهای سیاه را با B و خز سفید را با b نمایش میدهیم. خرگوشی با ژنوتیپ BB دارای فنوتیپ خز سیاه و خرگوشی با ژنوتیپ Bb دارای خز خاکستری (تلیفق خزهای سیاه و سفید خاکستری دیده میشود) و ژنوتیپ bb دارای خز سفید است.
اگر این جمعیت خرگوشها را در منطقهای قرار دهیم که سنگهای آن یا بسیار سیاه هستند یا بسیار سفید، خرگوشهای سیاه در میان سنگهای سیاه از دید دشمنان در امان خواهند بود و خرگوشهای سفید هم بهطور مشابه در میان سنگهای سفید. اما خرگوشهای خاکستری در میان هر دو دسته سنگ نمایان بوده، در نتیجه بیشتر از سایر خرگوشها در معرض شکار دشمنان خواهند بود.
در نتیجهٔ فشار محیط اطراف جمعیت خرگوشها دستخوش یک انتخاب در هم گسیخته شده و مقادیر انتهایی یعنی دو فنوتیپ سیاه و سفید انتخاب میشوند نه خاکستری!
اهمیت
انتخاب در هم گسیخته اهمیت ویژهای در مسائل تکامل دارد به قسمی که درگیر یکی از مسائل تکامل به نام مشاهدهٔ جمعیت فنچها توسط داروین شدهاست. او مشاهده کرد که گونههای فنچها به قدری به یکدیگر شبیه هستند که ظاهراً از یک گونهٔ یکسان مشتق شدهاند. هر چند که تغییرات در هم گسیختهای در اندازهٔ منقارشان وجود دارد. به نظر میرسد این تغییرات مرتبط با اندازهٔ دانههای محل زندگی آن هاست (منقار بزرگ برای دانههای بزرگ و منقار کوچک برای دانههای کوچک). منقارهای متوسط برای خوردن دانههای کوچک و همچنین دانههای بزرگ به مشکل بر میخورند.
با وجود اینکه انتخاب در هم گسیخته میتواند منجر به گونه زایی شود، ولی به اندازهٔ سایر تغییرات تکاملی یا انواع گونه زایی سریع و مستقیم نیست. این مسئله تا حد زیادی بخاطر این است که انتخاب در هم گسیخته ناپایدارتر از انتخاب هدایتی است (انتخاب هدایتی فقط به سمت طیف انتهایی حرکت میکند).
هر چند مثالی که در ادامه ذکر میکنیم از لحاظ بیولوژیکی غیرممکن میباشد اما به لحاظ منطقی آن را بررسی میکنیم: یک انتخاب هدایتی را تصور کنید که منطقهٔ زندگی خرگوشها فقط شامل صخرههای سیاه میشود، پس هرچه خرگوشها سیاه تر باشند برای آنها بهتر است. در نهایت تعداد زیادی خرگوش سیاه (تعداد زیادی الل B) و مقدار کمتری خرگوش خاکستری (دارای ۵۰٪ کروموزومهای Bو ۵۰٪ کروموزومهای b) در جمعیت وجود دارند. در اینجا تعداد بسیار اندکی خرگوش سفید وجود دارد. نهایتاً شرایط به سمتی هدایت میشود که کروموزومها با الل b میمیرند و رنگ سیاه تنها رنگ ممکن برای خرگوشهای نسل بعدی خواهد بود.علت این امر این است که هیچ عاملی برای رشد کروموزوم b در جمعیت وجود ندارد، آنها کاهش پیدا کرده و در نهایت میمیرند.
حال، انتخاب در هم گسیخته را در نظر بگیرید که نتیجهٔ آن تعداد موساوی خرگوشهای سیاه و سفید و تعداد مساوی کروموزومهای B و b است، هر بار که خرگوش سیاه با خرگوش سفید جفتگیری کند، خرگوش خاکستری به وجود میآید. پس برای رسیدن به نتیجهٔ "کلیک" نیاز داریم خرگوشها را مجبور کنیم که با خرگوش هم رنگ خود جفتگیری نمایند. در مسئله فنچها این "اجبار" جداسازی جغرافیایی بود.
منابع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Disruptive selection». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱.