چشمه هغنار

چشمهٔ هغنار رمانی از مگردیچ آرمن است که به زبان ارمنی نوشته شده‌است. این رمان توسط ی. د. پاپازیان به فارسی ترجمه شده‌است. بر اساس این رمان دو فیلم ساخته شده‌است که یکی را آربی آوانسیان در ایران با نام چشمه و دیگری را آرمان ماناریان با نام چشمه هغنار در ارمنستان کارگردانی کرده‌است. نویسنده کتاب خود را به آودیک ایساهاکیان نویسندهٔ ارمنی تقدیم کرده و وی را عزیزترین استاد خود نامیده است.

چشمهٔ هغنار
نویسنده(ها)مگردیچ آرمن
عنوان اصلی(هِقنار آقبیور Heghnar Aghbyoor)
برگرداننده(ها)ی. د. پاپازیان
کشور
مکان ناشر فارسی: تهران
زبانارمنی
موضوع(ها)رمان
ناشر
ناشر فارسی: بنیاد ادبی برادران طوماسیان
تاریخ نشر

تاریخ نشر فارسی: ۱۳۴۴
شمار صفحات۲۲۰

شخصیت‌ها

شخصیت محوری رمان، استادکاری به نام اوستا مگردیچ است. هغنار همسر وی زنی زیباست. آن‌ها پسری به نام گالوست دارند و پسری دیگر نیز داشته‌اند که مرده است. یرانوس جالیزبانی است که همسرش مرده و با یک نگاه عاشق هغنار شده‌است. وی که دختری به نام مانان دارد، با برادرش گیغام و زن برادرش زندگی می‌کند. واروس، پسر جوانی است که او نیز به هغنار دل باخته است. وی به همراه پدرش به نام واغیناک زرگر و مادرش زندگی می‌کند. آودیک معمار پل‌ساز، کارو معمار خانه ساز، آغاسی حفار قنوات، باگراد، اونس و سرکیس از دوستان اوستا مگردیچ هستند. علاوه بر این‌ها، ابراهیم صاحب قهوه‌خانه ای در محلهٔ ترک‌ها، ملا، زن ملا، حاجی کریم، بچه‌های آقا صفر و چندین شخصیت بدون نام حاشیه‌ای، دیگر شخصیت‌های رمان را تشکیل می‌دهند.[1]

داستان

حوادث داستان در شهر گیومری (لنیناکان سابق) رخ می‌دهد که شهری چندفرهنگی است که ارمنی‌ها، یونانی‌ها و ترک‌ها در کنار هم در آن زندگی می‌کنند. در این شهر، اوستا مگردیچ معمار چشمه ساز ارمنی قسم خوده است تا چهل چشمه بسازد و پس از ساخت چشمهٔ چهلم بمیرد. وی در جوانی با زنی زیبا ازدواج کرده که هغنار نام دارد و از وی صاحب دو پسر شده‌است که یکی از آن‌ها درگذشته است. پسر دیگر به نام گالوست برای تحصیل و زندگی به مسکو رفته است. یرانوس جالیزبان که همسرش را از دست داده است، روزی در جالیز خود مشغول کار است که با یک نگاه به هغنار عاشق وی می‌شود. وی که گمان می‌برد هغنار زنی ترک است، در یک عرق خوری با اوستا مگردیچ درددل می‌کند و زمانی که در منزل اوستا مگردیچ متوجه می‌شود که عاشق زن وی شده‌است، خودکشی می‌کند.

واروس پسر واغیناک زرگر دیگر عاشق هغنار است که با ترغیب وی موفق به برقراری رابطه با وی می‌شود. هغنار برای رابطه با او خانه‌ای را که متعلق به زنی به نام حبیبه بوده در محلهٔ ترک‌ها اجاره می‌کند و با پوشیدن چادر زنان مسلمان ترک به آن خانه رفت‌وآمد می‌کند و با واروس در آنجا قرارهای عاشقانه می‌گذارد. رفت‌وآمدهای آن‌ها به این خانه سبب می‌شود تا ملای مسلمان محلهٔ ترک‌ها توسط بچه‌های آقاصفر از مسئله مطلع شده و مردم را علیه وی تحریک کند. از سوی دیگر اوستا مگردیچ که به جالیز یرانوس رفته، در راه بازگشت هغنار را از رنگ کفشش بازمی شناسد و او را تعقیب می‌کند.

در نهایت اوستا مگردیچ هغنار را در خانه گیر می‌اندازد، در حالی که واروس فرار می‌کند. هغنار که به رابطه اش نزد زن ملا اقرار کرده با ورود مگردیچ سکته کرده و می‌میرد. اهالی محلهٔ ترک‌ها خانه را تخریب می‌کنند، اما اوستا مگردیچ از آن‌ها چهل روز زمان می‌خواهد تا جنازه را در زیر حوض حیاط خانه دفن کرده، و سنگ قبری بر آن بسازد. در این روزها وی چشمه‌ای را بر مزار هغنار می‌سازد. مردم که خبر معجزه‌ای از این چشمه را شنیده‌اند، برای تماشای آن جمع می‌شوند و چشمه‌ای را می‌بینند که در بالای آن نوشته شده «زن چشمه ایست که به شوهرش تعلق دارد. شخص دیگری حق ندارد از آن آب بنوشد.». آب این چشمه با قرارگرفتن هر فردی در برابر آن قطع می‌شود و تنها خود اوستا مگردیچ که شوهر هغنار بوده می‌تواند از آن آب بنوشد.

واروس نیز که برای وداع با مزار هغنار به شهر بازگشته، وارد جمعیت می‌شود و با قرار گرفتن در برابر چشمه نمی‌تواند از آن آب بنوشد. اهالی روستا همگی این مسئله را حمل بر معجزه می‌کنند و واروس نیز پس از این اتفاق پای پیاده برای زیارت به سوی بیت المقدس می‌رود. محلهٔ ترک‌نشین در جنگ جهانی اول تخریب شده و چشمهٔ هغنار نیز در میان آن می‌خشکد. با مرگ اوستا مگردیچ در پی ساخت چهلمین چشمه، پسرش گالوست به شهر بازمی‌گردد و در پی یافتن راز چشمه به ویرانه‌های محلهٔ ترک‌ها می‌رود. در آنجا وی با واروس مواجه می‌شود که از زمان بازگشت از زیارت بیت المقدس در آن حوالی برای هغنار سوگواری کرده‌است. گالوست سنگ‌های کف چشمه را درمی‌آورد و مشخص می‌شود که قطعی آب چشمه برای غریبه‌ها به علت اهرم‌هایی بوده که اوستا مگردیچ در زیر آن طراحی و نصب کرده بوده و تنها خودش می‌توانسته با آن کار کند و بدون قطعی آب از آن چشمه استفاده کند. واروس که از این راز آگاهی می‌یابد زندگی خود را از دست رفته می‌یابد.[1][2]

ترجمهٔ فارسی

رمان چشمهٔ هغنار با مشخصات زیر به زبان فارسی ترجمه شده‌است:

  • آرمن، مگردیچ، چشمهٔ هغنار، ترجمهٔ ی.د. پاپازیان، تهران: بنیاد ادبی برادران طوماسیان، چاپ یکم: اسفند ۱۳۴۴.[3]

مگردیچ آرمن نویسندهٔ کتاب به مناسبت ترجمهٔ کتابش به زبان فارسی و چاپ آن در ایران مقدمه ای کوتاه بر این کتاب نگاشته است. ترجمهٔ فارسی چشمهٔ هغنار پس از چاپ اول دیگر تجدید چاپ نشد.

پانویس

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.