چهره به چهره (فیلم ۱۹۷۶)
چهره به چهره (به سوئدی: Ansikte mot ansikte) فیلمی سوئدی به کارگردانی اینگمار برگمان است که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد.
چهره به چهره | |
---|---|
![]() | |
کارگردان | اینگمار برگمان |
تهیهکننده | سینماتوگراف |
نویسنده | اینگمار برگمان |
بازیگران | لیو اولمان ارلاند یوزفسون گونار بیورنستراند یوستا اییکمان آینو توبه هنریکسون کاری سیلوان سون لیندبرگ |
موسیقی | ولفگانگ آمادئوس موتسارت |
توزیعکننده | آ بی سونسک فیلمیندوستری |
تاریخهای انتشار | فوریه ۱۹۷۶ |
مدت زمان | ۱۳۶ دقیقه |
کشور | سوئد |
زبان | سوئدی لاتین |
خلاصه داستان
دکتر روانشناس، «ینی ایزاکسون» (اولمان) اسبابکشی دارد. شوهرش، «اریک» (لیندبرگ) برای کار به آمریکا سفر کرده و دختر چهارده سالهشان، «آنا» در اردوی تابستانی است؛ برای همین هم «ینی» تا آماده شدن خانه جدید پیش پدربزرگ «بیورنستراند» و مادربزرگش (توبه هنریکسون) میرود. در یک مهمانی با دکتر «توماس یاکوبی» (یوزفسون)، برادرخوانده یکی از بیمارانش («ماریا» / سیلوان)، آشنا میشود و با هم شام میخورند، ولی «ینی» از رفتار «دکتر یاکوبی» رنجیدده میشود و میرود. سپس بهطور مرموزی به خانه قدیمیشان دعوت میشود و در آنجا با «ماریا» (که از بیمارستان فرار کرده و نسئه مواد مخدر است) و دو مرد روبهرو میشود. یکی از مردان برای هتک حرمت به او حمله میکند؛ «ینی» با درک این نکته که این ماجرا برایش چندان ناخوشایند هم نبوده، برآشفته میشود و به تنهائیاش پی میبرد. خاطرات دوران کودکیاش به او هجوم میآورند و در کابوسهایش با «مادربزرگ» (که زمانی از سختگیری و بداخمیاش میترسید)، «پدربزرگ» (که هیچوقت «ینی» به ترس او از مرگ توجهی نکرده)، پدر و مادرش (که پیش از آنکه بتواند با آنان ارتباط برقرار کند، در یک سانحه رانندگی کشته شدهاند)، و بیماراتی که نتوانسته کمکشان کند، روبهرو میشود. سپس دست به خودکشی میزند اما با مراقبت «توماس» سلامتیاش را به دست میآورد، و از سرخوردگیهای خودش برایش میگوید. «ینی» به «آنا» اطمینان میدهد که دیگر خودکشی نخواهد کرد، ولی متوجه شکاف عمیقی میشود که میان او و دخترش فاصله انداخته است. در خانه، با تماشای مراقبت دلسوزانه «مادر بزرگ» از «پدر بزرگِ» در حال مرگ، «ینی» حس میکند دوباره با زندگی آشتی کردهاست.
درباره فیلم
این بار نماهای نزدیک نیکویست به درون آدم متعادلی که همه چیز را قانونمند و کنترلپذیر میپندارد، رسوخ کردهاست؛ آدمی که پس از چهره به چهره شدن با خودِ واقعیاش و دریافت آن که احساسات و عواطف به زنجیر کشیدهاش در نهایت از زیر نقاب بیتفاوتی بیرون میزند، رو به ویرانی میرود و این همه مایههای همیشگی یک اثر برگمانی را درباره شکست خوردن آدمی از خودش، فراهم آورده است. در اصل مجموعهای چهار قسمته برای تلویزیون سوئد بودهاست.