آذر (ایزد)
آذر ایزد آتش، نماد نظم راستین و فرزند اهورا مزدا در آیین زرتشتی است و از یاوران ارته وهیشته میباشد. او برای نیکی میجنگد و در اوستا از او با نام آتر یا آترش یاد شدهاست. در تقویم اوستایی روز نهم در هر ماه و ماه نهم در هر سال به نام این ایزد است که در ایران باستان هنگامی که روز نهم از ماه نهم هر سال فرا میرسید جشنی به نام آذرگان برپا میشد. در دین زرتشتی پنج آتش مینویی، پنج آتش آیینی و سه آتش اساطیری وجود دارد. آذر در نبردهایی که برای از بین بردن پلیدی انجام دادهاست در برابر اژی دهاک و اپوش قرار گرفتهاست و پیروز میدان بودهاست.
آذر (ایزد) | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
نام | آذر آتر آتش |
لقب | جنگجوی دلیر |
همسر | ندارد |
منزل | در همه جا حضور دارد. |
سمبل | آتش |
والدین | اهورا مزدا |
خدای | آتش |
دوران | دوران اساطیری |
جایگاه آذر در آیین زرتشتی
در آیین زرتشتی چندین ایزد[پ 1] به معنای موجودات ستودنی در اطراف اهورامزدا، خدای بزرگ این دین قرار دارند که هر یک به نوعی مظاهر عناصر طبیعی هستند. آتر، ایزد نرینهٔ آتش یکی از این ایزدان است و او را از یاران امشاسپند ارته وهیشته میدانند که البته در اوستای متاخر خود او را یک امشاسپند خواندهاند و نیایش پنجم به او اختصاص یافتهاست.[1][2] پرستش آتش از اصول مذهبی این دین میباشد.[3][4] در اساطیر ایزد آذر را فرزند و پسر اهورامزدا میخوانند همانگونه که همتای هندی او، اَگنی را فرزند دیائوس، خدای بزرگ هندی میخوانند. آذر را نماد نظم راستین و نشانهٔ مرئی حضور اهورامزدا میدانند.[5][6][7][8]
« | آفرین خوانم بر یَزِش و نیایش، نثار خوب، نثار آرزو کردنی و نثار ستایش آمیز که بر تو، ای آتش، پسر اهورَه مزدا تو شایستهٔ ستایش هستی، شایستهٔ دعا هستی، باشد که تو شایستهٔ ستایش، شایستهٔ دعا باشی، در خانههای مردمان نیکی باد مردی را که تو را به راستی بپرستد. | » |
مردم در حالی که بَرسُم[پ 2] را در دست داشتهاند، گوشت را به آتش تقدیم کرده و برای ایزد آذر قربانی میکردند. در هر خانه محلی برای قربانی کردن وجود داشت و فرد نیایشگر در مقابل آن آواز سر میداد:
« | ای آتش، فرزند اهوره مزدا، تو شایستهٔ آن هستی که برایت قربانی و به درگاهت نیایش کنند؛ باشد که قربانی و ستایش مردم را خانهٔ آنها بپذیری. | » |
او رابطی است بین اهورا مزدا و افرادی که برای او قربانی میکنند و از همکاران امشاسپند اَرتَه وَهیشته نیز میباشد و هنگامی که روان پرهیزکاران از چینود عبور کند، آذر آنجا ایستاده و تاریکیها را نابود و روشن میکند.[10] آذر، ایزدی پاک، خردمند، نیرومند، بخشندهٔ خوراک و فرزند،[پ 3] دوستار خانه و خانوادهها و نابود کنندهٔ دشمنان و دیوان است. آذر برای خیر میجنگید و همین باعث شدهاست که در یکی از دعاهای زرتشتی از او به عنوان جنگجوی خوب دلیر یاد شود.[11]
ریشهٔ نام
نام این ایزد در اوستا به صورت آتر یا آترش آمدهاست و در متون پهلوی از او با اسامی آتور، آتر و آتش یاد شدهاست. در متون فارسی نیز با اسمهای آذر، آدر، آور و آتش خوانده شدهاست. ریشهٔ این کلمات واژهٔ آدری در زبان سنسکریت است و به معنای شعله است. این واژه به عنوان صفت آگنی، خدای آتش هند به کار میرود.[12][13][14]
آذر در تقویم اوستایی نو
در تقویم اوستایی نو یا زرتشتی، نهمین روز از هر ماه، آذر نام دارد و نهمین ماه در هر سال نیز آذر ماه نام دارد، در ایران باستان مردم نهمین روز آذر ماه هر سال را جشن میگرفتند و آن را آذر جشن یا آذرگان مینامیدند.[15][16][17]
آتشهای مینویی
آذر در آسمان، فضا و حتی در آتشهای کوچک خانگی حضور دارد. در این باور اساطیری نزد ایرانیان، در جهان پنج گونه آتش مینویی وجود دارد.
آتشهای آیینی
در کنار پنج آتش مینویی، سه آتش آیینی نیز، به نامهای آتش وهرام،[پ 4] آتش آدُوران و آتش دادگاه وجود دارد.
- آتش وهرام:آتش وهرام که شاه پیروزمند آتشها است، در برابر تاریکی و دروغ میجنگد، به افراد نیرو میبخشد و نمادی از راستکاری است.
برای ساخت آتش وهرام شانزده آتش مختلف گرد آورده( آتش ایجاد شده توسط رعد و برق یکی از این شانزده آتش است ) و سپس ۱۱۲۸ بار آن را در طول یک سال تطهیر میکنند.در ایران یک آتش بهرام در یزد و دیگری در تهران شعله ور است.[20][21] در آغاز هر پنج گاه چوبهای معطری توسط مهمترین و کاملترین موبد در آتش بهرام سوزانده میشود و فقط او میتواند به آتش بهرام نزدیک شود، موبدان معمولی تنها از پشت پنجرههای مشبک اجازهٔ مشاهده آن را دارند.[22]
- آتش آدُران:اهمیت این آتش از آتش وهرام کمتر است زیرا ساخت آن آسانتر است و با چهار آتش ساخته میشود.
- آتش دادگاه:این آتش نیز همچون آتش آدران اهمیت کمتری نسبت به آتش وهرام دارد و افرادی که روحانی نیستند نیز میتوانند از آن مراقبت کنند.[23]
آتشهای اساطیری
- آتش آذر فرنبغ: آتشکده آذر فرنبغ را جمشید در فارس مخصوص موبدان بنا نهادهاست.
- آتش آذر گشنسب:آتش آذر گشنسب، آتش ارتشتاران سوار بر یال اسب خسرو، تاریکیها را نابود نمود.
بنای این آتش که در آذربایجان قرار دارد، به کیخسرو نسبت داده میشود.
آذر و اژی دهاک
هنگامی که فرهٔ ایزدی برای اولین بار از جمشید گریخت، سپندمینو برای به چنگ آوردن فره، ایزد آذر را و انگرهمینو اژی دهاک را برگزیدند.[26] زمانی که آذر به فرهٔ ایزدی نزدیک شد، اژی دهاک فریاد برآورد:
« | ای آذر مزدا اهوره، واپس رو که اگر تو این فره ناگرفتنی را به دست آوری، هر آیینه من تو را به یک باره نابود کنم. بدان سان که زین پس، نتوانی زمین اهوره آفریده را روشنایی بخشی. | » |
در این هنگام آذر دچار تردید میشود و اژی دهاک به سوی فره به حرکت در میآید اما اینبار آذر دهان به سخن میگشاید:
« | ای اژی دهاک سه پوزه! واپس رو که اگر تو این فرهٔ ناگرفتنی را به دست آوری، هر آیینه من تو را از پی بسوزانم و بر پوزههای تو آتش برافروزم، بدان سان نتوانی تباه کردن جهان اشه را بر زمین اهوره آفریده گام نهی. | » |
اژی دهاک ترسان خود را عقب میکشد و در این هنگام فرهٔ ایزدی میگریزد و میترا آن را دریافت میکند.[27][28]
آذر و دیو خشکسالی
در روایتی دیگر هنگامی که اَپوش، دیو خشکسالی باران را از باریدن بازداشت، آذر به یاری تیشتر خدای باران شتافت، هنگامی که تیشتر با اَپوش رو به رو شد، ابتدا از او شکست خورد و هزار گام از دریای فراخکرد دور گشت. پس تشنگی و خشکی جهان را فرا گرفت اما با کمک اهورا مزدا موفق شد که بر او پیروز شود و سپس با گرز خود بر آتش وازیشته میکوبد. دیو سپنجروش همکار اَپوش با دیدن شراره کشیدن آتش وحشت زده و هلاک میشود و سپس باران دو باره شروع به باریدن میکند.[29]
آذر و گرشاسپ
گرشاسپ پهلوان نیز با وجود تمام کارهای نیکی که انجام داده بود، در مواجهه با آذر دچار خشم او گشت. گرشاسپ روزی با قصد پختن غذا بر روی سبزهای که اژدههایی بر زیر آن خزیده بود، آتشی برپا کرد. حرارت و گرمایی که بر اثر شعلههای آتش به وجود آمده بود، اژدهها را از خواب بیدار میکند و حرکت ناگهانی آن موجب میشود که غذا داخل آتش بریزد و بدین ترتیب آتش آلوده شود. آلوده کردن آتش که در آیین زرتشتی گناهی نابخشودنی است سبب خشم آذر میشود و او پس از مرگ اجازهٔ ورود به بهشت را نمییابد تا آن که با شفاعت زرتشت و ایزد گوشورن بخشیده میشود.[30][31]
آذر و آواز سر دادن خروس
گفته شدهاست که، هنگامی که سه قسمت از شب میگذرد، ایزد آذر از ترس آنکه آتش مقدس خاموش شود از سروش درخواست کمک میکند و سروش خروس را بیدار میکند و از او میخواهد که بانگ برآورد و انسان را از خواب بیدار کند تا به یاری آتش بشتابد. پس خروس آواز سر میدهد که:
« | ای انسان برخیز و نماز اشا[پ 5] به جای آور، به دیوها نفرین فرست وگرنه دیو دراز دست یوشاسب[پ 6] به شما غالب آید. | » |
آذر در دربار گشتاسب
ایزد آذر برای روشن ساختن حقانیت آیین زرتشتی با وهومنه و ارته وهیشته همراه میگردد و وارد دربار گشتاسب میشود.[33]
جستارهای وابسته
- آتشهای مقدس زرتشتی
- جشنهای آتش
- آئین کهن ایرانی
- آتش در فرهنگ ایران باستان
یادداشتها
- یَزته نیز گفته شدهاست.
- شاخهٔ گیاه تمبر.
- مَثَل اُجاق او کور است، به معنای فرزند نداشتن که در بین ایرانیان رواج دارد، از این باور سرچشمه میگیرد.
- آتش بهرام
- asha
- دیو خواب و رؤیا
پانویس
- آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۱۸.
- رضی، ادیان بزرگ جهان، ۹۹.
- معصومی، مقدمهای بر اساطیر و آیینهای باستانی جهان، ۱۴۲.
- هینلز، شناخت اساطیر ایران، ۷۸.
- رضی، ادیان بزرگ جهان، ۱۱۴.
- آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵.
- بار، دیانت زرتشتی، ۶۷.
- بربریان، جستاری در پیشینهٔ دانش کیهان و زمین در ایرانویج، ۱۰۸.
- کرتیس، اسطورههای ایرانی، ۱۶.
- رضی، پژوهشی دربارهٔ دینهای ایران باستان به موجب متون باستانی، ۱۷۰.
- بهار، ادیان آسیایی، ۲۶.
- یا حقی، فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی، ۱۶.
- گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ۷۵.
- رضی، پژوهشی دربارهٔ دینهای ایران باستان به موجب متون باستانی، ۳۶.
- یا حقی، فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی، ۱۹.
- مولتون، گنجینه مغان، ۱۵۲.
- قاسملو، تقویم و تقویم نگاری، ۴۳.
- آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵، ۵۹.
- رضی، ادیان بزرگ جهان، ۱۵۹.
- هینلز، شناخت اساطیر ایران، ۱۷۹–۱۸۰.
- آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۰.
- بار، دیانت زرتشتی، ۱۲۳.
- هینلز، شناخت اساطیر ایران، ۱۸۰.
- آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۷۹، ۸۱، ۳۵.
- هینلز، شناخت اساطیر ایران، ۱۷۹.
- گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ۷۵.
- آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵، ۶۲.
- کرتیس، اسطورههای ایرانی، ۱۷، ۲۶.
- آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵–۳۶.
- آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۵.
- کرتیس، اسطورههای ایرانی، ۲۹–۳۰.
- گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ۵۷–۵۸.
- آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۳۶، ۹۰.
منابع
- آموزگار، ژاله (۱۳۸۰). تاریخ اساطیری ایران. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
- بار، کای (۱۳۸۶). دیانت زرتشتی. تهران: انتشارات ثالث.
- بربریان، مانوئل (۱۳۷۶). جستاری در پیشینهٔ دانش کیهان و زمین در ایرانویج. تهران: انتشارات بلخ.
- بهار، مهرداد (۱۳۸۶). ادیان آسیایی. تهران: انتشارات چشمه.
- رضی، هاشم (۱۳۸۲). پژوهشی دربارهٔ دینهای ایران باستان به موجب متون باستانی. تهران: انتشارات سخن.
- رضی، هاشم (۱۳۵۵). ادیان بزرگ جهان. تهران: انتشارات آسیا.
- کرتیس، وستا (۱۳۷۳). اسطورههای ایرانی. تهران: انتشارات مرکز.
- قاسملو، فرید (۱۳۸۸). تقویم و تقویم نگاری. تهران: نشر کتاب مرجع.
- گلپایگانی، عصمت عرب (۱۳۹۵). اساطیر ایران باستان. تهران: انتشارات هیرمند.
- معصومی، غلامرضا (۱۳۸۶). مقدمهای بر اساطیر و آیینهای باستانی جهان. تهران: انتشارات سوره مهر.
- مولتون، جیمزهوپ (۱۳۸۷). گنجینه مغان. تهران: نشر مهتاب.
- هینلز، جان راسل (۱۳۷۳). شناخت اساطیر ایران. تهران: نشر چشمه.
- یا حقی، محمد جعفر (۱۳۸۶). فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی. تهران: انتشارات فرهنگ اساطیر.