بزبز قندی
بزبز قندی یا شَنگول و مَنگول (نامهای دیگر: الیل و شلیل، انگک و منگک، بزک زنگوله پا و…) داستانی کودکانه است. برخی گمانی میکنند اصل این داستان ترکی است و برخی هم میگویند آلمانی است و توسط برادران گریم گردآوری شده است. اما روایتهای گوناگون از یک داستان در فرهنگهای مختلف وجود دارد.
.jpg.webp)
.jpg.webp)
خلاصه داستان بازی سه زنامه
بزی که سه بزغاله دارد برای تهیهٔ غذا از خانه خارج میشود و از بزغاله هایش میخواهد که در این مدت در را به روی غریبهها باز نکنند و برای شناختن خود او از او بخواهند دستش را از زیر در نشان دهد. سلام عزیزم بز به بازار رفت و در این مدت گرگ به در خانهٔ آنها آمد و به بزغالهها گفت مادرشان است و برایشان غذا آوردهاست. بزغالهها از او خواستند دستش را نشان دهد. با دیدن دست سیاه گرگ بزغالهها در را باز نکردند. گرگ رفت و دستش را با آرد سفید کرد و با نشان دادن آن بزغالهها در را باز کردند و گرگ دو بزغالهٔ بزرگتر را خورد و بزغالهٔ کوچکتر در گوشهای از خانه مخفی شد.
وقتی بز به خانه برگشت و ماجرا را از زبان بزغالهٔ بازمانده شنید، بسیار خشمگین شد و بعد به جنگ گرگ رفت و در آخر با بریدن شکم گرگ دو بزغاله اش را نجات داد و به جایشان ده سنگ در شکم گرگ گذاشت.
تفاوتهای داستانی
این داستان با روایتهای گوناگون درمیان فارسی زبانان متداول است. علاوه بر نامهای متفاوتش قصهٔ آن نیز تفاوتهایی دارد، ازجمله تعداد بزغالهها و نامهایشان. در روایت تهرانی این داستان بزغالهها سه تا هستند و نامهایشان به ترتیب سن شنگول و منگول و حبهٔ انگور است و نام مادرشان بزبز قندی است. در روایت هراتی نام بزغالهها به ترتیب سن الیل و شلیل و خاکستری جون مادر است و نام مادرشان بزک زنگوله پا است. در روایت کابلی تعداد بزغالهها چهارتاست و نامهایشان به ترتیب سن انگک و منگک و گلولهٔ سنگک و خاکستری جان مادر است و در این روایت گرگ هر سه بزغالهٔ بزرگتر را میخورد.
در برخی از این روایتها گرگ به جای سفید کردن دستش با آرد میرود و دستش را حنا میکند تا حنایی شود. در روایت روسی تعداد بزغاله ها ۷ تاست.
منابع
- ویکیپدیای انگلیسی.