دخترک کبریتفروش
دخترک کبریتفروش (به دانمارکی: Den Lille Pige med Svovlstikkerne) نام داستان کوتاهی از نویسنده و شاعر بنام دانمارکی، هانس کریستیان آندرسن است که نخست در دسامبر ۱۸۴۵[1] به چاپ رسید. این داستان دربارهٔ دخترک کبریتفروش فقیری است که در سرمای منجمدکنندهٔ شب سال نو سعی دارد تا کبریتهایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد اما کسی به او توجهی نمیکند و او که در پایان شب یکه و تنها در خیابان باقیمانده است با روشن کردن تکتک کبریتها و دیدن رویاهایش در نور آنها در گوشهٔ خیابان از سرما جان میسپارد.
نویسنده(ها) | هانس کریستیان آندرسن |
---|---|
کشور | دانمارک |
زبان | دانمارکی |
گونه(های) ادبی | داستان کوتاه |
تاریخ نشر | دی ۱۲۲۴ |
همچنین اقتباسهایی در قالب فیلمهای پویانمایی و یک فیلم تلویزیونی موزیکال[2] از این داستان صورت گرفتهاست.
داستان
در شب سال نو، دخترکی فقیر و ژندهپوش که از شدت سرما به خود میپیچد سعی دارد تا کبریتهایش را به مردمی که برای خرید سال نو آمدهاند بفروشد اما کسی توجهی به او نمیکند. پدر دخترک او را تهدید کرده که اگر تمام کبریتهایش را به فروش نرساند حق بازگشت به خانه را ندارد و اکنون که شب سربرآورده و خیابانها خالی از مردمی شده که در کنار آتش گرم خانههایشان مشغول جشن گرفتن سال جدید هستند، او یکه و تنها با کبریتهایی که به فروش نرفتهاند باقیمانده و جرأت بازگشت به خانه را ندارد.
سرما بیداد میکند و دخترک درگوشهای پناه میگیرد و برای گرم کردن خود شروع به روشن کردن کبریتهایش میکند. در نور کبریتها، او صحنههای دلپذیری همچون درخت کریسمس و شام سال نو را میبیند. سپس سرش را رو به آسمان گرفته و شهابی را میبیند و به یاد مادربزرگ درگذشتهاش میافتد که به او گفته بود این ستارهها نشانگر مرگ کسی هستند. با یاد مادربزرگش، دخترک کبریت دیگری را روشن میکند و در نور آن مادربزرگش را میبیند. دخترک تا آنجا که میتواند تمام کبریتهایش را یکی پس از دیگری روشن میکند تا مادربزرگش که تنها کسی بوده که دخترک را دوست داشته و به او محبت میکرده بیشتر در کنارش باقی بماند. دخترک میمیرد و مادربزرگش روح او را با خود به بهشت میبرد.
صبح روز بعد، مردم پیکر بیجان دخترک را، با گونههایی سرخ و لبخندی بر لب در کنار کبریتهای سوختهاش در گوشهٔ خیابان پیدا میکنند. مرگ او آنها را اندوهگین ساخته و میگویند که او برای گرم کردن خودش این کبریتها را آتش زده است، اما چیزی که نمیدانند این است که دخترک در نور شعلهٔ این کبریتها چه مناظر دلپذیری را دیده است و چگونه آغاز سال نو را در کنار مادربزرگش جشن گرفتهاست.
آثار این داستان در ایران
این داستان که پر از احساسات انسانی یک دختر بچه میباشد در ایران بسیار مورد استقبال قرار گرفت و تبدیل به یکی از پر بینندهترین برنامه کودک درایران شد. در همین راستا یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی محسن صرامی دلیل دوباره مطرح شدن این فیلم را جنبش فکری دخترک ولاشان دانست. لازم است ذکر شود این جنبش فکری بزرگترین گروههای فیسبوکی و وبلاگ نویسی ایران موسوم به درد و دل دخترک را دارند.[3][4]
پانویس
- «Hans Christian Andersen: The Little Match Girl». Hans Christian Andersen Center. دریافتشده در December 23 ۲۰۰۹. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=
را بررسی کنید (کمک) - «The Little Match Girl (1987)». IMDb. دریافتشده در December 23 ۲۰۰۹. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=
را بررسی کنید (کمک) - دخترک کبریت فروش و جنبش فکری دخترک ولاشان محسن صرامی نماینده مجلس شوری اسلامی
- دخترک کبریت فروش و جنبش فکری دخترک ولاشان محسن صرامی نماینده مجلس شوری اسلامی
منابع
- «دخترک کبریت فروش (قصه کودک ۲۵)». سایت کودکان دات اوآرجی. بایگانیشده از اصلی در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۹. دریافتشده در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۹.
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «The Little Match Girl». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۹.