حسین پژمان بختیاری
حسین پژمان بختیاری (آبان ۱۲۷۹ – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۳) محقق، مترجم و شاعر معاصر اهل ایران بود. وی اصالتا بختیاری بود.
حسین پژمان بختیاری | |
---|---|
زادهٔ | آبان ۱۲۷۹ تهران، ایران |
درگذشت | ۱ اردیبهشت ۱۳۵۳ (۷۳ سال) تهران، ایران |
پیشه | شاعر، ادیب |
خویشاوندان | مادر: ژاله قائممقامی[1] |
زندگینامه
در سال ۱۲۷۹ خورشیدی در محله حسنآباد تهران به دنیا آمد. پدر پژمان، «علیمرادخان میرپنج» از سرداران دوران مشروطه بود که در دشتک بختیاری سکونت داشت و در دوره مظفرالدین شاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشکری میرپنج (سرتیپ) شد. مادر پژمان عالمتاج قائم مقامی متخلص به (ژاله) از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی میرسید.
پژمان نخستین بار در شهر دشتک به مکتبخانه رفت و نزد ملاعلی بنده بهرامی خواندن و نوشتن آموخت. سپس در تهران در مدرسه فرانسوی «سن لویی» تحصیلات خود را ادامه داد و با زبان و ادبیات فرانسه آشنا شد. ابتدا مدتی در خدمت وزارت پست و تلگراف بود و سپس به شعر و تصنیف روی آورد. پژمان از شاعران سنتگرا اما نوپرداز معاصر است و این ارادت او به ادبیات کهن انگیزهساز تصحیح دیوان حافظ توسط وی شد. تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسیهای وی بر اشعار دارای شیرینی و لطافت خاصی است و شاید هم از این رو تصحیح حسین پژمان در حوزه حافظ پژوهی از جایگاه ویژهای برخوردار است. وی در نظم و نثر آثار فراوانی را برجای گذاشت.
فعالیتهای ادبی
ترجمه برخی از آثار شاتوبریان همچون «وفای زن»، «آتالا» و «رنه».[2]
از آثار منتشر شده پژمان.[2]
- دیوان اشعار
- زن بیچاره
- خاشاک
- محاکمه شاعر
- اندرز یک مادر
- کویر اندیشه
- تاریخ پست و تلگراف در ایران
- سیه روز
- محاکمه شاعر
- اتش دل
او همچنین تصحیح کتبی نظیر: لسانالغیب دیوان حافظ، دیوان جامی، ترانههای خیام، خمسه نظامی، دیوان ژاله قائم مقامی (مادرش) را برعهده داشتهاست.
ترانهسرا
یکی از زیباترین شعرهای این شاعر که توسط آواز خوانان مطرح ایرانی خوانده شدهاست آتش دل میباشد. تصنیف آتش دل (آتشی در سینه دارم) اولین بار با صدای قمرالملوک وزیری و آهنگ سازی مرتضی نی داود در مایهٔ دشتی خوانده شد. این تصنیف بعدها توسط خوانندگان دیگری همچون صدیق تعریف و همایون شجریان و سالار عقیلی و مهدیه محمدخانی و گروه پالت بازخوانی شد. متن کامل شعر:
آتشی در سینه دارم جاودانی | عمر من مرگی است نامش زندگانی | |
رحمتی کن که از غماَت جان میسپارم | بیش از این من طاقتِ هجران ندارم | |
کِی نَهی بر سرم پای اِی پَری، از وفاداری؟ | شد تمام اشک من، بس در غمت کردهام زاری | |
نوگلی زیبا بُوَد حُسن و جوانی | عطر آن گل رحمت است و مِهربانی | |
ناپسندیده بُوَد دل شکستن | رشتهٔ اُلفت و یاری گسستن | |
کِی کنی اِی پَری، تَرکِ ستمگری | میفکنی نظری آخر به چشمِ ژاله بارم | |
گر چه نازِ دلبران دل تازه دارد | ناز هم بر دل من اندازه دارد! | |
حیف اگر ترحمی نمیکنی بر حال زارم | جز دَمی که بگذرد از چاره کارم | |
دانمات که بر سرم گذر کنی به رحمت اما | آن زمان که بَرکِشد گیاهِ غم سر از مزارم | |
از نظرهای تو بی مهری عیان است | جان گداز است و نظر که آرام جان است | |
سیل اشکم با زبان بی زبانی | با تو گوید راز عشقم گرچه دانی |
نمونه اشعار
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد | کس جای در این خانه ویرانه ندارد | |
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد | کس تاب نگهداری دیوانه ندارد | |
در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست | آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد | |
دل خانه عشقست خدا را به که گویم | کارایشی از عشق کس این خانه ندارد | |
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی | گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد | |
در انجمن عقل فروشان ننهم پای | دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد | |
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا | ده روزه عمر این همه افسانه ندارد | |
از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت | جز خون دل خویش به پیمانه ندارد |
نمونهٔ دیگر:
بودم آن شب مست رویاهای او | چون گشودم دیده، در بر دیدمش | |
از نشاط باده یا افسون عشق | از همه شب دلرباتر دیدمش | |
همچو گل شاداب و شیرین بوی و مست | پای تا سر، پای تا سر دیدمش | |
گر چه او را دیده بودم بارها | لیک آن شب، چیز دیگر دیدمش | |
همچو موج سبزه در دست نسیم | هر چه دردم نا مکرر دیدمش |
بحبوحه جنگ دوم جهانی و اشغال ایران۱۳۲۰:
اگر ایران بجز ویرانسرا نیست | من این ویرانسرا را دوست دارم | |
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است | من این افسانهها را دوست دارم | |
نوای نای ما گر جانگداز است | من این نای و نوا را دوست دارم | |
اگر آب و هوایش دلنشین نیست | من این آب و هوا را دوست دارم | |
به شوق خار صحراهای خشکش | من این فرسوده پا را دوست دارم | |
من این دلکش زمین را خواهم از جان | من این روشن سما را دوست دارم | |
اگر بر من ز ایرانی رود زور | من این زور آزما را دوست دارم | |
اگر آلوده دامانید، اگر پاک | من، ای مردم، شما را دوست دارم |
درگذشت
وی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۳ درگذشت و در گورستان بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
نامگذاری خیابان
در ۲۸ آبان ۱۳۹۹، خیابان فاطمی در محدوده خیابان کلاهدوز بنام پژمان بختیاری تغییر نام یافت.[3]
منابع
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به حسین پژمان بختیاری در ویکیگفتاورد موجود است. |
- حسن صدیق (۱۳۷۲)، نامداران اراک، به کوشش محمدرضا محتاط.، نشر کارا، ص. ۸۶
- محمدرضا میرزا زمانی (۱۳۲۹)، سالنامه کشور ایران سال پنجم
- «نامگذاری ۱۳ خیابان تهران به نام شاعران/ مخالفت خانواده مرحوم سرحدیزاده با نامگذاری یک خیابان به یاد او». خبرگزاری ایلنا. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۳-۰۹.
بهرامی دشتکی. رضا. زندگی و اشعار پژمان بختیاری. سامان دانش. تهران ۱۳۹۴
- «پژمان بختیاری». وبگاه دانشنامه جهان اسلام. ۵ دی ۱۳۸۷. دریافتشده در ۲۴ دی ۱۳۸۷.
- «حسین پژمان بختیاری». وبگاه ماهنامه قافله بختیاری. ۵ دی ۱۳۸۷. دریافتشده در ۲۴ دی ۱۳۸۷.
- «پژمان بختیاری». وبگاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.