دیلمستان
دیلمستان نام تمام پهنههای گیلان در سدههای بعد از اسلام تا سدههای هفتم، هشتم و نهم هجری، که با افول قدرت دیلمیان، و برآمدن تدریجی گیلکها همراه بود، است.[1][2][3][4]
گسترهٔ دیلمستان
نام دیلمان مشتق از دیلمان است و دیلم نام طایفه ای است که در ناحیه کوهستانی مشرق سفید رود زندگی می کردند. وسعت این ناحیه هرگز تا بیش از یک منزلی مغرب ناحیه کلار در طبرستان نبوده است. اما زمانیکه فرمانروایان دیلم بر طبرستان چیره شدند مخصوصا در زمان قدرت آل بویه و در اوج اقتدار آنها به نظر می رسد که این نام به تمام نواحی کوهستانی از شمیران در طارم تا دشت گرگان اطلاق می شده است.[5] در زمان باستان دیلمستان به مناطق کوهستانی گیلان کنونی اطلاق میگشتهاست اما گاهی این واژه به تمام گیلان یا حتی کل کرانهٔ جنوبی دریای خزر اطلاق میشدهاست.[6]
منطقهٔ دیلمان گاهی به مناطق وسیعتری اطلاق شدهاست؛ برای مثال در تاریخ یمینی عنوان شده: «در قرن چهارم و پنجم در لشکر محمود غزنوی چند هزار نفر از رزمندگان دیلمی بودند که از طرف آل زیار برای کمک به سلطان غزنوی فرستاده میشدند، همراه با پنجاه هزار دینار باج سالیانه.
این نیرو از جرجان، تبرستان، قومس (بسطام وسمنان) و دامغان تأمین میشدند که کلاً این مناطق به عنوان دیلم میشناختند و سربازان اعزامی از این مناطق به غزنه را به عنوان سربازان دیلم میشناختند.»[7][8]
مطلبی دیگری از کتاب حدودالعالم منالمشرق إلی مغرب به تألیف ۳۷۲ ه.ق که در کتاب «مازندران در تاریخ» نیز بدان اشاره شدهاست به گونهای دیلمان را تعریف میکند که تداعیکنندهٔ منطقهٔ تنکابن تا سیاهکل امروزی میباشد: «دیلمان میان تبرستان و کوهستان (جبال) و گیلان است. مردمان آن دو گروه هستند: یک گروه بر کران دریا باشند. گروه دیگر در کوهستانها، و گروهی هم میان آن دو؛ این منطقهٔ دیلمان که بر کران دریا است ده ناحیه است، چون: لنزا، واریوا، لنگا، مرد، چالک رود، کرک رود، دیناررود، جودا هنجان (جواهرده نتهیجان)، رودبار، هوسم (رودسر).[9]
در پشت این ده ناحیه، سه ناحیهٔ بزرگ است، چون رستان، شیر، پژم. این همه بیست فرسنگ است در بیست و پنج فرسنگ. این سه ناحیه دیلم و کلار و سالوس است».[10][11]
به عنوان سندی دیگر به حدود این منطقه میتوان به تاختوتاز اعراب به دیلمستان یا دیلمان توجه کرد. یاقوت حموی نوشتهاست: حجاج بن یوسف دستور داد میانهٔ قزوین و واسط (شهری نزدیک کوفه)، بلندیهایی ساختند که هر زمان در قزوین با دیلمان جنگ روی میدهد در این بلندیها آتش روشن کنند تا همگان آگاه شوند.[12] حجاج پسر خود را با لشکری به تاخت و تاز دیلمستان فرستاد. حجاج، عمر بن هانی را به جنگ دیلمان فرستاد.[13]
این همه تاختوتاز به دیلمان که در سدهٔ اول هجری روی داد نه از راه گیلان، نه از راه دریا، نه از راه گرگان و مازندران که تماماً از ری و قزوین است.
گیلان ناحیهایست جدا میان دیلمان و جبال و آذربایگان و دریای خزران و این ناحیتیست بر صحرا نهاده میان با آبهای روان بسیار، یکی رودیست عظیم سپیدرود خوانند، میان گیلان ببرد و به دریای خزران افتد، و این گیلان دو گروهاند، یک گروه میان دریا و این رودند و ایشان را «از این سوی رودی» خوانند و گروهی دیگر میان رود و کوهند ایشان را «از آن سوی رودی» خوانند، اما «ازین سوی رودیان» را هفت ناحیتست بزرگ چون: لافجان، میالفجان، کشکجان، برفجان، داخل، تجن، جمه؛ و اما آنک «از آن سوی رودیان» اند ایشان را یازده ناحیتست بزرگ چون حانکجان، نَنَک، کوتم، سراوان، پیلمان شهر، رشت، تولیم، دولاب، کهن روذ، استراب، خوان بلی[14]
تقریبا مدت دو قرن یعنی از سال ۲۱۰ تا ۴۵۰ قمری منطقه دیلمان به وسیله ی جوستانیان اداره می شد. حکومت جستانیان بوسیله ی استنداران رستمدار برچیده شد و پس از سقوط دیلم به دست عده ای از شاهزادگان کم قدرت افتاد و در سال ۷۷۰ به مدت ۹ سال کیا سیف الدین کوشیج اسمعیلی حاکم دیلمان شد تا اینکه وی به دست سپاهیان سید علی کیا به قتل رسید و دیلمان به دست کیاییان گیلان افتاد ولی در سال ۸۱۹ امیر کوشیج دیگری به سلطنت دیلمان رسید در حالی که کیا و جهانشاه کیا کوشیج از امرا خرگام بودند. در سال ۸۲۰ قمری دیلمان برایی آخرین بار بوسیله ی والی بیه پیش به قلمرو او ملحق گردید تا اینکه در سال ۱۰۰۰ قمری دیلمان توسط شاه عباس فتح شد.[15]
در سدههای بعد از اسلام تا سدههای هفتم، هشتم و نهم هجری، که با افول قدرت دیلمیان، و برآمدن تدریجی گیلکها همراه بود، این نام به تمام پهنهٔ گیلان اطلاق میشد.[16][2][3][4]
- احمد کسروی در مورد دیلمستان مینویسد:
«ولایت جنگلی و کوهستانی که در نقشهٔ امروزی ایران، گیلان نام دارد، در زمان ساسانیان به دیلمان یا دیلمستان معروف بود. چه این ولایت از روزی که در تاریخها شناخته شده نشیمن دو تیره مردم بوده که تیرهای را «گیل» و دیگری را «دیلم» مینامیدند. گیلان یا تیره گیل در کنارههای دریای خزر در آنجاها که اکنون رشت و لاهیجان است مینشستند و با آذربایگان (آذربایجان) و زنگان (زنجان) نزدیک و همسامان بودند؛ ولی دیلمان در کوهسار جنوبی آن ولایت در آنجاها که اکنون رودبار و الموت است جای داشته و بیشتر با قزوین و ری همسایه و نزدیک بودند.»[2][3]
رابینو، در کتاب ولایات دارالمرز ایران: گیلان نیز از دیلمستان نام میبرد و مینویسد که:
زمانیکه فرمانروایان دیلم، طبرستان را اشغال کردند، مخصوصاً در زمان قدرت آل بویه و در اوج اقتدار آنها به نظر میرسد که این نام به تمام نواحی کوهستانی از شمیران در طارم تا دشت گرگان اطلاق میشدهاست.[4]
دهخدا با نقل قول از سفرنامهٔ ناصرخسرو دربارهٔ دیلمیان و دیلمستان مینویسد:
دیلمیان مردم دیلمی ساکن سرزمین دیلمستان بودند و آل بویه خانوادهای دیلمی از سرزمین دیلمان بودند که از ۳۲۰ تا ۴۴۸ ه.ق در ایران و عراق فرمانروائی داشتهاند. آل بویه را نظر به دیلمی بودن، دیالمه نیز خواندهاند.[17]
ابن اسفندیار ترجمهٔ عربی عبدالله بن مُقَفّع از متن پهلوی «نامهٔ تنسر، دانای فارس، هربذ هرابذهٔ اردشیر بابک» را، که در پاسخ به «نوشتهٔ جُشْنَسْف شاه، شاهزادهٔ طبرستان» بوده، در تاریخ طبرستان نقل کردهاست. در عنوان این نامه از گشنسب به عنوان شاه و شاهزادهٔ طبرستان، فرشواذگر، جیلان، دیلمان، رویان و دنباوند یاد شدهاست. وی به نقل از ابن مقفّع مینویسد:
«چون تنسر نام شاه طبرستان بخواند جواب نبشت بر این جمله که: از گشنسف، شاه و شاهزاده طبرستان و فدشوارگر و جیلان و دیلمان و رویان و دماوند، نامهای پیش تنسر، هربد هرابده، رسید، خواند و سلام میفرستد و سجود میکند و هر صحیح و سقیم که در نامه بود مطالعه رفت و شادمانه شد.»[18]
دکتر پرویز ناتل خانلری نیز دربارهٔ زبان دیلمی مینویسد.[19]
پانویس
- دانشنامهٔ فرهنگ و تمدن گیلان (ج.۱۸):تاریخ گیلان پس از اسلام، قربان فاخته، فرهنگ ایلیا، ۱۳۸۶، ص.۵۵
- احمد کسروی. شهریاران گمنام. ناشر: دنیای کتاب. ۱۳۸۴.
- ابراهیم اصلاح عربانی. کتاب گیلان (جلد ۲). ۱۳۷۴.
- رابینو، ولایات دارالمرز ایران: گیلان. جعفر خمامیزاده، رشت، انتشارات طاعتی، ۱۳۷۴ش. ص. ۳۲۲
- رابینو، ترجمه جعفر خمامی زاده، ولایت دارالمرز ایران گیلان، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1357، ص 322
- Iranian History at a Glance By Dr Reza Shabani Published by Alhoda UK ISBN 964-439-005-9, 9789644390050, Page 154
- (ترجمهٔ تاریخ یمینی، ابوالشرف جرقاد قانی، به اهتمام جعفر شعار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۵، ص ۳۵۱)
- (مازندران در تاریخ، حسین اسلامی، پژوهشکده فرهنگ ساریشناسی، ۱۳۹۰، جلد اول، ص ۱۴۲)
- حدود العالم. به کوشش بتصحیح منوچهر ستوده. تهران: کتابخانه طهوری. ١٣٦٢. ص. صفحه ۱۴۸.
- (مازندران در تاریخ، حسین اسلامی، پژوهشکدهٔ فرهنگ ساریشناسی، ۱۳۹۰، جلد اول، ص ۱۴۳)
- (کتاب حدودالعالم المشرق الی امغرب، تألیف ۳۷۲ ه.ق، نویسنده: نامعلوم، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، زبان و فرهنگ ایران، تهران، ۱۴۶۲، ص ۱۴۸)
- (مازندران در تاریخ، حسین اسلامی، پژوهشکده فرهنگ ساریشناسی، ۱۳۹۰، جلد اول، ص ۱۸۲)
- (شهریاران گمنام، احمد کسروی، تهران، میرکبیر، ۱۳۵۷)
- حدود العالم. به کوشش بتصحیح منوچهر ستوده. تهران: کتابخانه طهوری. ١٣٦٢. ص. صفحه ۱۴۹.
- رابینو، ترجمه جعفر خمامی زاده، ولایت دارالمرز ایران گیلان، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1357، ص 326
- دانشنامهٔ فرهنگ و تمدن گیلان (ج.۱۸):تاریخ گیلان پس از اسلام، قربان فاخته، فرهنگ ایلیا، ۱۳۸۶، ص.۵۵
- لغتنامه دهخدا: دیلم، دیلمی، دیلمیان، دیلمستان، آل بویه
- ابن اسفندیار، کتاب تاریخ طبرستان، ۱۵–۴۱.
- «زبانها و گویشهای ایران. منبع: کتاب تاریخ زبان فارسی نویسنده: دکتر پرویز ناتل خانلری». بایگانیشده از اصلی در ۱۹ مه ۲۰۰۹. دریافتشده در ۲۳ مه ۲۰۰۹.
- ابواسحاق ابراهیم اصطخری. ممالک و مسالک. به کوشش ایرج افشار. انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن. ص ۲۱۴
منابع
- احمد کسروی. شهریاران گمنام. ناشر: دنیای کتاب. ۱۳۸۴.
- ابراهیم اصلاح عربانی. کتاب گیلان (جلد ۲). ۱۳۷۴.
- رابینو، ولایات دارالمرز ایران: گیلان. جعفر خمامی زاده، رشت، انتشارات طاعتی، ۱۳۷۴ش.