آل بویه
آل بویه یا بوییان (۳۲۰–۴۴۷ ق / ۹۳۲–۱۰۵۵ م) حکومتی ایرانی از دودمانهای دیلمی شیعه پس از اسلام است که در بخش مرکزی و غربی و جنوبی ایران و عراق فرمانروایی میکردند[5] و از دیلمان در لاهیجان[6] گیلان برخاسته بودند.[7]
بوییان آل بویه آلبویه | |||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۹۳۴–۱۰۵۵ | |||||||||||||
گسترهٔ مناطق تحت سلطه بوییان | |||||||||||||
پایتخت | شیراز - ری - بغداد | ||||||||||||
زبان(های) رایج | زبان عربی (زبان رسمی)[1] زبان طبری (زبان رسمی و ادبی دربار)[2] زبان پارسی میانه (زبان دوم دربار)[3] زبان پارسی نو (رایج در میان مردم)[4] | ||||||||||||
دین(ها) | اسلام و مذهب شیعه | ||||||||||||
حکومت | پادشاهی | ||||||||||||
امیر/شاهنشاه | |||||||||||||
• ۹۳۴–۹۴۹ | عمادالدوله علی | ||||||||||||
• ۱۰۴۸–۱۰۵۵ | ملک رحیم | ||||||||||||
تاریخ | |||||||||||||
• بنیانگذاری | ۹۳۴ | ||||||||||||
• فروپاشی | ۱۰۵۵ | ||||||||||||
مساحت | |||||||||||||
۹۸۰ م. | ۱٬۶۰۰٬۰۰۰ کیلومترمربع (۶۲۰۰۰۰مایلمربع) | ||||||||||||
|
مؤسسین این سلسله علی، حسن و احمد، سه پسر دیلمی بویه بودند که در رکاب سپاه مرداویج بودند و پس از او، ترقی کردند. رخدادهای بعدی نشان داد آنان رهبرانی توانمند و پرتکاپو بودند. علی که اصفهان را در دست داشت، به جنوب لشکر کشید و فارس را به چنگ آورد، در حالی که حسن جبال را به تملک درآورد و احمد کرمان و خوزستان را تسخیر کردند. حسن با پیشروی به سوی غرب در سال ۹۴۵ میلادی وارد بغداد شد. یک سال بعد مستکفی خلیفه عباسی را سرنگون و او را با المطیع جایگزین کرد. بدین ترتیب دوره ای از ۱۱۰ سال سیطره بوئیان بر خلافت آغاز شد، سیطره ای که تثبیتش برای بوئیان ۱۲ سال زمان برد. آنان عنوان امیرالامرا را که رسماً به فرمانروایان بویی بغداد داده شده بود، اختیار کردند.[8]
منبعشناسی
مهمترین منبع دربارهٔ اوایل حکومت آل بویه «تجارب» ابن مسکویه است. برای دوران میانی آل بویه، به «ذیل کتاب تجارب الامم» ابوشجاع محمد روذراوری و «تاریخ حلال الصابع» حلال بن محسن صابع و برای دوران آخر آل بویه باید به سراغ «منتظم» ابن الجوزی و ابن اثیر رفت.[9]
اطلاعات بیشتری میشود از «رسائل» عبدالعزیز بن یوسف شیرازی (وزیر عضدالدوله)، «المختصر من رسائل ابی اسحاق السابع» ابو اسحاق ابراهیم بن حلال صابع و «رسائل الصاحب بن عباد» ابولقاسم اسماعیل صاحب بن عباد (وزیر معیدالدوله) جمعآوری کرد.[10]
منابع اولیه دیگر شامل ابن بلخی، ابوبکر محمد بن یحیی صولی، اخبار الراضی بالله ولمتقی بالله او تاریخ الدول العباسیه من سنات ۳۳۲ الی ۳۳۳، «نشوار المحاضره» ابو علی محسن تنوخی، «دیوان المعید فی الدین»، «السیرت المعیدیه» است.[11]
تبار و خاستگاه بوییان
بوییان دودمانی از دیلمیان بودند و به زبانی ایرانی بسیار شبیه به زبان گیلکان صحبت میکردند.[12] سرزمین بوییان دیلمستان یا دیلمان کنونی واقع در سیاهکل ،لاهیجان بود.[13] در مورد تبار خاندان بویه در میان دانشمندان و تاریخنگاران دیدگاههای گوناگون وجود دارد، صابی در کتاب تاجی آوردهاست که نسب بویه به بهرام گور منتهی میگردد و بعضی گفتهاند که بویه از نسل دیلم بن ضبه بودهاست و ابوعلی مسکویه در کتاب تجارب الامم آوردهاست که پادشاهان آل بویه خود را از فرزندان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی میدانند و میگویند که در آغاز تهاجم اعراب مسلمان بعضی از اولاد یزدگرد به گیلان رفته و درآنجا ساکن شدند؛ و در کل دیلمیان ایرانیتبار بودند.
طبق کتابهای تاریخ بختیاری و تاریخ ایران و همچنین به گفته تاریخ شناسان تبار و ریشهٔ مردم بختیاری به همین سلسله آل بویه میرسد. عزالدوله بختیار که فرزند معزالدوله یکی از شاهان آل بویه میباشد طبق کتاب تاریخ بختیاری جد بزرگ ایل بزرگ بختیاری میباشد.[14]
پیشینه
بخشی از مجموعه مقالات تاریخ طبرستان و دیلم |
گرگان • طبرستان • گیلان • تالش |
در باختر و مرکز ایران دو دودمان از دیلمیان به نام زیاریان (۳۲۰ ه.ق) و آل بویه که هر دو از سرزمینهای گیلان برخاستهاند مرکزی و باختری ایران و فارس را از دست خلفا آزاد کردند. دیلمیان نام قوم و دیلمی نام گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آنها چارهای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری بسنده کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه.ق بدست سلجوقیان و به خاطر اختلاف همیشگی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، از میان رفتند. در سالهای ناتوانی و انحطاط بغداد که فرماندهان ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با زنده ساختن حکومتی مانند حکومت ساسانیان در خاطر بسیاری از داعیه داران این دوره، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، به بار نشستن این آرزو آن هم در یک مدت کوتاه، تا اندازهای تنها برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به پیروی از دعوت زیدیان و برخورد با آشوبهای خراسان به نتیجه نرسید، با این حال پایهگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زادهاش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن قلمرو خویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای زنده ساختن فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت و یکپارچگی از دست رفته قرنهای دور نشان دادند. هر چند دولت آنها علیرغم پایبندی به رسم دوره با تکیه بر یک پادشاه باستانی مانند بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت خلفای عباسی، که پیش از آن نقش فعالی را در تعیین سرنوشت مردم ایران داشت، ناتوان ساخت و بدینگونه عناصر تازهای از نژادها و اقوام گوناگون مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران با پیمودن سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی آلبویه در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.
سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت فرماندهان آل زیار درآمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت میکرد. همچنین، «علی»، «احمد» و «حسن» مورد حمایت مردآویج نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهراً توسط علی که برادر بزرگتر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به گشایش اهواز توفیق یافت (۳۲۶ ه.ق). وی، غلامان ترک را که به سرداری «بجکم» در آنجا پناه گرفته بودند گریزاند.
- آلبویه (۱۰۶۲ → ۹۳۵)
علی بن بویه پس از به دست آوردن خوزستان، راهی فارس شد و احمد نیز به کرمان روی آورد و به فتح آن سرزمین دست یافت (۳۳۴ه.ق). سپس، به بغداد رفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت. خلافت بغداد که پیشرفتهای برادران بویه را با چشم خود میدید، به خاطر دیدگاه برخی از وزیران خود، از جمله «ابن مقله» با آنان از در سازش درآمد و لقب ویژه برای آنان فرستاد که علی را «عمادالدوله» و حسن را «رکن الدوله» و احمد را «معزالدوله» نامید. همان معزالدوله بود که در بغداد دستور داد سب آل علی موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپا داشت. به خصوص، در ایام عاشورای سال ۳۵۲ ه. ق؛ که جمع کثیری در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد، مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمهها پلاس آویختند و زنان بر سر وروی خود میکوفتند. از این زمان رسم زیارت قبور ائمه شیعه رایج گردید و بغداد به دو قسمت مهم شیعهنشین (کرخ) و سنینشین تقسیم شد (۳۶۳ ه.ق). همچنین، مقام نقابت علویان هم در زمان آل بویه تأسیس شد. در زمان رکن الدوله بود که مذهب شیعه رسمیت کامل یافت.
امرای حمدانی که به حمایت خلیفه به بغداد تاختند، از معزالدوله شکست خوردند. معزالدوله در سال ۳۳۶ ه.ق بصره را تصرف کرد. همچنین در سال ۳۳۷ ه.ق به موصل تاخت و ناصر الدوله حمدانی را فراری ساخت. اقامت معزالدوله در سال ۳۵۶ ه.ق در بغداد ادامه داشت.
عمادالدوله، برادر بزرگتر، (متوفی به سال ۳۳۸ ه.ق) از آنجا که وی پسری نداشت، از رکن الدوله برادرش که در عراق و ری بود در خواست کرد تا «پناه خسرو» پسرش را به شیراز بفرستد که جانشین او شود. این پناه خسرو، لقب «عضد الدوله» یافت و در شیراز به حکمرانی فارس و بنادر و سواحل خلیج فارس پرداخت. رکن الدوله، مردی با تدبیر بود، او در ۳۵۹ ه.ق به کردستان لشکر کشید و آل حسنویه را وادار به مصالحه کرد. وزیر او، ابوالفتح که فرزند این عمید بود، قرارداد مصالحه را امضاء کرد.
رکن الدوله با امرای سامانی، به خصوص ابوالحسن سیمجور که از جانب سامانیان حکومت خراسان را داشت، اغلب در کشمکش بود. تنها وقتی صلح میان این دو خانواده رخ داد که امیر نوح سامانی از دختر عضدالدوله خواستگاری کرد و این ازدواج هم صورت گرفت (۳۶۱ ه.ق) تا وقتی معزالدوله زنده بود، میان برادران و خانواده بویه اختلافی نبود. پس از مرگ معزالدوله (۳۵۶ ه.ق) که عزالدوله بختیار، پسر معزالدوله جانشین پدر شد اختلافها بالا گرفت. این مرد بیشتر نواحی شرق کرمان را در تصرف داشت و به همین دلیل هم، عضدالدوله در ۳۵۷ ه.ق یک لشکر کشی به کرمان انجام داده بود. عضدالدوله پسر رکن الدوله با عزالدوله پسر معزالدوله چندین بار به جنگ پرداخت. یکی از آن جنگها در حوالی بغداد بود که طی آن، عزالدوله شکست خورد و به موصل فرار کرد. معروف است وقتی این خبر را به رکن الدوله رساندند، از شدت خشم خود را از تخت به زیر انداخت و چند روز از خوردن بازماند.
تبار خاندان بویه
در مورد تبار خاندان بویه در میان دانشمندان و تاریخنگاران دیدگاههای گوناگون وجود دارد، صابی در کتاب تاجی آوردهاست که نسب بویه به بهرام گور منتهی میگردد و بعضی گفتهاند که بویه از نسل دیلم بن ضبه بودهاست و ابوعلی مسکویه در کتاب تجارب الامم آوردهاست که پادشاهان آل بویه خود را از فرزندان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی میدانند و میگویند که در آغاز تهاجم اعراب مسلمان بعضی از اولاد یزدگرد به گیلان رفته و درآنجا ساکن شدند.
ابو شجاع بویه جد آل بویه مردی متوسط الحال و سه پسر داشت: علی و حسن و احمد. هنگامیکه ماکان کاکی بر طبرستان استیلا یافت بویه در جزو خدام او درآمد و پسرانش نیز با اسفار بن شیرویه و مرداویج و وشمگیر پسران زیار، که خود را از نژاد ارغش پادشاه گیلان در عهد کیخسرو میدانستند، ملازمت ماکان میکردند تا آنکه اسفار بن شیرویه بر ماکان خروج کرد و بر دیلمستان مستولی گردید. اسفار بعد از یکسال کشته شد و مرداویج به جای او نشست. رستمدار، ری، مازندران، قزوین، ابهر، زنجان و طارم را بگرفت و در همدان دست به کشتار اهالی زد و کشتار زیاد هم نمود. مرداویج علی پسر بویه را با برادران به کرج ابودلف (کرهرود) فرستاد و خود عازم اصفهان گردید. در آن زمان مظفر بن یاقوت از جانب المقتدر عباسی حاکم اصفهان بود و به دفع مرداویج پرداخت ولی شکست خورد و به فارس نزد پدرش گریخت. یاقوت پدر مظفر با لشکریان فارس متوجه مرداویج گردید ولی از وی هم چیزی ساخته نشد و تارومار گردید. درین هنگام علی پسر بویه با برادران در ارجان بود که یاقوت دوهزار تن از دلاورترین مردان لشکر خود را به جنگ ایشان گسیل داشت تا بتواند شکستهای پیهم خود و پسرش را جبران کند، درین پیکار نیز بخت یاقوت یاری نکرد آنها نیز از پسران بویه شکست خورده فرار نمودند. پس ازین رویداد علی برادرش حسن را به کازرون فرستاد و حسن پس از تصرف کازرون سپاهی را که یاقوت به جنگ او فرستاده بود بار دیگر شکست داد. در سال ۳۲۲ جنگی سختی میان یاقوت و علی پسر بویه درگرفت، نخست گروهی از سربازان علی به یاقوت پناه بردند ولی یاقوت همه را سر برید، این عمل زشت یاقوت باعث توانمندتر شدن علی گردید زیرا یاران او چنین دیدند در وفاداری به وی استوارتر گردیدند. یاقوت درین جنگ نیز شکست خورد و برادر کوچکش احمد که نوزده سال داشت درین جنگ کشته شد. پس از شکست دادن یاقوت علی وارد شیراز شد و بر فارس مستولی گردید و بدین ترتیب کار خاندان بویه بالا گرفت و بوییان روی کار آمد. علی پسر بویه در شیراز در سرای مربوط به یاقوت نزول کرد. میگویند سپاهیان مواجب خود را از وی خواستند و او سخت گرفتار بیپولی بود، روزی در سرای خویش در اندیشه و پریشان نشسته بود و دید ماری از موضعی در سقف خانه بیرون آمد و به سوراخی رفت. علی فراشان را بخواست و فرمان داد تا مار را بیرون آورند. چون نیک بگشتند از آن سوراخ راه به اتاق دیگر یافتند که در آن صندوقهای پر از مال بود که ارزش پانصد (پنجصد) هزار دینار داشت. این مال را علی بیدرنگ در مواجب سربازان مصرف کرد. پس از آن نامه به الراضی بالله عباسی فرستاد و از وی خواست که مقاطعه شهرهای راکه در دست دارد بوی واگذارد و الراضی نیز پذیرفت. در این وقت مرداویج آمادگی حمله به شیراز را داشت که به دست غلامش کشته شد. دیگر کسی در میدان نبود که با پسران بویه رقابت کند. علی از سوی خلیفه بغداد «عمادالدوله» و حسن «رکن الدوله» و احمد به «معزالدوله» ملقب گردیدند.
شجرهنامه
بویه پسر پناهخسرو | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عمادالدوله علی فرمانروایی ۳۱۳ تا ۳۲۸ خورشیدی | رکنالدوله حسن فرمانروایی ۳۱۴ تا ۳۵۵ خورشیدی | معزالدوله احمد فرمانروایی ۳۲۴ تا ۳۴۶ خورشیدی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فخرالدوله علی فرمانروایی ۳۵۵ تا ۳۵۹ خورشیدی | عضدالدوله پناهخسرو فرمانروایی ۳۲۸ تا ۳۶۲ خورشیدی | مؤیدالدوله بویه فرمانروایی ۳۵۹ تا ۳۶۲ خورشیدی | عزالدوله بختیار فرمانروایی ۳۴۵ تا ۳۵۷ خورشیدی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شمسالدوله شاهخسرو فرمانروایی ۳۷۶ تا ۴۰۰ خورشیدی | مجدالدوله رستم فرمانروایی ۳۷۶ تا ۴۰۸ خورشیدی | شرفالدوله شیردل فرمانروایی ۳۶۲ تا ۳۶۸ خورشیدی | صمصامالدوله ابوکالیجار مرزبان فرمانروایی ۳۶۸ تا ۳۷۷ خورشیدی | بهاءالدوله پیروز خوارشاذ فرمانروایی ۳۷۷ تا ۳۹۱ خورشیدی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سماءالدوله ابوالحسن فرمانروایی ۴۰۰ تا ۴۰۳ خورشیدی | قوامالدوله شیردل فرمانروایی ۳۹۱ تا ۴۰۷ خورشیدی | سلطانالدوله پناهخسرو فرمانروایی ۳۹۱ تا ۴۰۳ خورشیدی | مشرفالدوله حسن فرمانروایی ۳۶۶ تا ۳۶۸ خورشیدی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عمادالدوله ابوکالیجار مرزبان فرمانروایی ۴۰۳ تا ۴۲۷ خورشیدی | جلالالدوله پیروزخسرو فرمانروایی ۴۰۴ تا ۴۲۳ خورشیدی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پولادستون فرمانروایی ۴۲۷ تا ۴۴۱ خورشیدی | مَلِکِ رحیم خسرو پیروز فرمانروایی ۴۲۷ تا ۴۳۴ خورشیدی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیاست مذهبی آل بویه
آل بویه با اینکه احتمالاً در آغاز شیعه زیدی بودند، هنگامی که به حکومت رسیدند به شیعه دوازده امامی گرایش یافتند. آلبویه چون از نسل پیامبر مسلمانان نبودند طبق آموزههای مذهب زیدی باید امامی زیدی از نسل پیامبر را برای اطاعت کامل از او به امامت میرساندند؛ بنابراین احتمالاً به همین دلیل آنان بعد از رسیدن به حکومت به شیعه دوازده امامی مایل شدند؛ زیرا ایده یک امام غائب از نظر سیاسی برای بوییان مطلوبتر بود.[15]
به هر ترتیب آنان بهطور مستمری مذهب شیعه را تبلیغ نموده و مراسمی مانند محرم و عید غدیر را پاس میداشتند. با اینحال آل بویه معمولاً سیاستمدارا و پذیرا بودن با سایر مذاهب مانند اهل سنت را در پیش داشتند؛ مثلاً آنان بزرگترین تکریمها را برای عبدالله ابن خفیف شیخ کبیر، عالم بزرگ اهل سنت پایتخت (شیراز) بجا میآوردند. یا خانقاه برای اهل تصوف میساختند.[16] با این حال آنقدر از لحاظ سیاسی قدرتمند بودند که در تصمیمگیریهای خلفای عباسی دخالت میکردند.[17]
در شیراز زمان آل بویه، برخلاف سنت رایج آن زمان غیر مسلمانان مانند زردشتیها مجبور نبودند که علامت مشخصکننده به تن داشته باشند یا در محلههای خاصی زندگی کنند. در زمان آلبویه بازار شهر شیراز در هنگام جشن مهرگان و نوروز نورانی میشد و هنگامی که در سال ۳۶۹ هجری مصادف با ۹۸۰ میلادی مسلمانان شیراز علیه زرتشتیان به اغتشاش پرداختند. عضدالدوله لشکری برای تنبیه اغتشاش کنندگان به شیراز فرستاد.[18]
ابن اثیر در حوادث سال ۳۶۳ ه.ق گفتهاست که فتنهای بزرگ میان شیعه و سنی در محله سوق الطعام بغداد برخاست. سنیها زنی را سوار بر شتر کردند و او را عایشه نامیدند و ۲ نفرشان خود را طلحه و زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداخت و میگفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ میکنیم. این عمل آنها، شبیهسازی جنگ جمل در دوران خود تلقی شد.[19]
یکی از وزیران برجسته ایشان نصر بن هارون نصرانی (نخستین وزیر مسیحی تاریخ ایران) که به نقل از مسکویه وزیر شیراز بود،[20] و شاه دیلمی (عضدالدوله) دست او را در ساختن کلیساهای مسیحی بازگذارد. یهودیان و صابئین در دستگاه فرمانروایی ایشان جایگاه بلندی داشتند. میتوان گفت که دودمان دیلمیان یکی از بردبارترین و خشونت پرهیزترین دودمانهای شاهی در تاریخ ایران پس از اسلام بوده. و در همین.[21][22] در این دوره است که یک یهودی با فرمان شاه، حاکم سیراف میشود.[23]
پادشاهان آل بویه
تاریخ ایران |
---|
گاهشمار تاریخ ایران رده:تاریخ ایران درگاه ایران |
دیالمه فارس
- عمادالدوله عمادالدوله ابوالحسن علی بن بابویه (۳۲۰–۳۳۸ ه.ق)
- عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو پسر رکن الدوله حسن پسر بویه (۳۳۸–۳۷۲)
- شرفالدوله ابوالفوارس شیرزیل پسر عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو (۳۷۲–۳۷۹)
- صمصامالدوله ابوکالیجار مرزبان پسر عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو (۳۷۹–۳۸۸)
- بهاءالدوله ابونصر پسر عضدالدوله ابو شجاع فنا خسرو (۳۸۸–۴۰۳)
- سلطانالدوله ابو شجاع پسر بهاءالدوله ابونصر (۴۰۳–۴۱۵)
- ابوکالیجار مرزبان پسر سلطانالدوله (۴۱۵–۴۴۰)
- ملک رحیم ابونصر خسرو فیروز پسر ابوکالیجار (۴۴۰–۴۴۷)
علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله. اولین از سلاطین دیلمی فارس. وی به همراه دو برادر کهتر خویش رکن الدوله حسن و معزالدوله احمد در اوان قیام داعیان علوی در گیلان و طبرستان بر کارداران امرای سامانی، در عداد یاران ماکان بن کاکی سردار دیلمی، درآمد؛ و پس از پریشانی احوال ماکان کاکی، این سه برادر به خدمت مرداویج بن زیار پیوستند و مرداویج مقدم آنان را گرامی داشت و هر کدام را مأمور قسمتی از عراق عجم کرد. از آن جمله علی (عمادالدوله) را نامزد کرج ابودلف کرد. وی در کرج ابودلف (کرهرود) با مردم و عمال مرداویج با مهربانی و مدارا رفتار کرد. سپس به فتح قلاع اطراف کرج پرداخت و به زودی در آن نواحی صاحب قدرت گردید؛ و در سال ۳۲۱ ه'. ق. اصفهان را که در آن هنگام مظفر بن یاقوت بر آن حکومت میکرد تسخیر کرد و چند ماهی بیش در آنجا نبود که مرداویج به سبب نگرانی خاطری که از عمادالدوله داشت، برادر خویش وشمگیر را با سپاهی انبوه برای دفع عمادالدوله بدانجا گسیل داشت. علی بن بویه نیز بدون جنگ و ستیز اصفهان را تخلیه کرد، و به ارجان، که ابوبکر بن یاقوت بر آن حکومت میکرد، رفت و در ماه ذی حجه سال ۳۲۱ ه'. ق. آنجا را تسخیر کرد؛ و به تدریج تا اواخر این سال سایر نواحی فارس را مسخر ساخت و سرانجام پس از جنگ سختی که با یاقوت حاکم شیراز کرد آنجا را نیز تحت نفوذ خویش درآورد. در این اوان مرداویج دست به تهیه سپاهی عظیم جهت راندن عمادالدوله از شیراز زد، ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۳۲۳ به دست جمعی از غلامان ترک خود به قتل رسید و به این ترتیب عمادالدوله از شر دشمنی قویپنجه رهایی یافت. عمادالدوله در سال ۳۲۲ برادر خویش رکن الدوله حسن را مأمور فتح کرمان کرد و او بدون هیچگونه مقاومت از طرف اهالی، کرمان را تصرف کرد و بدین ترتیب دربار خلافت، کلیه متصرفات خود را در ایران از دست بداد. عمادالدوله در سال ۳۲۹ ه'. ق. در حین قلع و قمع شورشیان و مخالفان خویش، تا طبرستان پیش رفت، و در سال ۳۳۱، برادرش احمد، خوزستان را نیز جزء متصرفات آل بویه درآورد. عمادالدوله در سال ۳۳۷ سخت مریض شد و کارها را به برادرزاده خویش عضدالدوله واگذاشت و خود در سال ۳۳۸ درگذشت. عمادالدوله در تمام مدت امارت خود با مردم مهربانی کرد و بساط عدل و انصاف را در سراسر قلمرو خویش گستراند.
با مرگ عضدالدوله دیلمی در شوال ۳۷۲ ق / مارس ۹۸۳ م، بزرگان قوم اعلام وفات او را برای سه ماه به تعویق انداختند و پس از به خاک سپاری جنازه عضدالدوله در نجف، پسرش ابوکالیجار در بغداد به امارت نشست. خلیفه هم او را صمصام الدوله لقب داد «محرم ۳۷۳ ق / ژوئن ۹۸۳ م». با امارت صمصام الدوله، اختلاف وی با برادر دیگرش ابوالفوارس شیر دل که فارس را تصرف کرده بود بالا گرفت. نزاع این دو برادر طولانی شد و بعد از حوادث بسیار شرف الدوله غلبه یافت و صمصام الدوله را به زندان انداخت. «رمضان ۳۷۶ ق / ژانویه ۹۸۷ م» و دستور داد تا وی را نابینا کنند. با مرگ شرف الدوله «۳۷۹ ق / ۹۸۹ م» برادرش ابونصر ملقب به بهاءالدوله به جای او نشست. بهاء الدوله از همان اوان امارت مواجه با مخالفت برادر بزرگترش صمصام الدوله شد. با این حال، علیرغم نابینایی، در فارس به طلب قدرت برخاسته بود و طالب سهم خود از قلمرو پدر بود. سرانجام پس از جنگهای پی در پی، بصره و اهواز به همراه فارس به دست صمصام الدوله افتاد و بغداد و نواحی دیگر برای بهاء الدوله ماند. اما فرمانروایی صمصام پس از مصالحه با بهاء الدوله دیری نپایید و خشونت رفتار او با ترکان فارس و بی تدبیریهایی که در حفظ اتحاد دیالمه آن سرزمین کرد موجب تزلزل قدرتش شد. سرانجام به وسیله پسران عزالدوله بختیار، که از زندان عضدالدوله پس از سالها رهای یافته بودند، به قتل رسید «ذی الحجه ۳۸۸ ق / دسامبر ۹۹۸ م» و بهاء الدوله از تهدید و مخالفت او نجات پیدا کرد.
دیالمه ناحیه جبال
- رکن الدوله حسن پسر بویه
- مؤیدالدوله ابومنصور بویه پسر رکنالدوله حسن پسر بویه
- فخرالدوله ابوالحسن علی پسر رکنالدوله حسن پسر بویه
- مجدالدوله ابوطالب رستم پسر فخرالدوله
- سیده خاتون شیرین دختِ اسپهبدْ رستمِ طبری
دیالمه عراق، خوزستان و کرمان
- معزالدوله احمد بن بویه
- عزالدوله فرزند معز الدوله
- عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو پسر رکن الدوله حسن پسر بویه
بیماری عماد الدوله علی در سال ۳۳۸ هجری قمری او را به فکر آینده حکومتش انداخت و چون خود فرزندی نداشت از رکن الدوله حسن برادرش خواست، فرزندش فناخسرو را به شیراز بفرستد تا او را رسماً ولیعهد و جانشین خود معرفی کند فنا خسرو با آداب و تشریفات سلطنتی مورد استقبال قرار گرفت. عماد الدوله او را برتخت خود نشاند و مردم رسماً به او سلام پادشاهی دادند. عماد الدوله (عموی عضدالدوله) کار را تا بدانجا پیش برد که برای حفظ و تحکیم موقعیت آل بویه و عضد الدوله فرماندهان نظامی را که ممکن بود پس از مرگش از عضد الدوله تبعیت نکرده و طغیان کنند را دستگیر و به قتل رسانید. از جمله آنان میتوان به شرنگین بن جلیس از سرداران دیلمی اشاره نمود. دوران عضد الدوله اوج قدرت و فرهنگ و هنر و ادب بود او نزد افرادی چون عبدالرحمان بن عمر بن سهل ابوحسین صوفی علم نجوم آموخته بود. او از علی بن حسین معروف به ابن اعلم که علوی بود، آموزش زیج گرفت و از ابو علی فارسی، دستور زبان عربی آموخت وی برای علما و فضلا و ارزش بسیاری قایل بود و در محضر آنان مینشست و درمسائل علمی و ادبی به مناظره میپرداخت علما در سرای عضد الدوله جایگاه مشخصی داشتند و در آن محل دور از جریانات سیاسی و اختلافات مذهبی به مباحثات علمی میپرداختند. پزشکان در دربار وی اهمیت بسیار داشتند ازجمله ابوالحسن محمد طبری که طبیب مخصوص رکن الدوله بود وی حتی برای آموزش پزشکان بیمارستانی در بغداد به نام بیمارستان عضدی ایجاد کرده بودو کتابهای بسیاری از یونانی به عربی در این زمان ترجمه شد و به منجمان، ریاضی دانان، معماران، ادیبان و شاعران احترام بسیار روا میداشت. شاید بتوان او را مقتدرترین و علم دوستترین پادشاه آل بویه دانست.
- شرف الدوله ابوالفوارس شیرزیل پسر عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو
- ابوعلی کیخسرو پسر ابوکالیجار
- جلال الدوله ابوطاهر پسر بهاءالدوله
- ملک رحیم ابونصر خسرو فیروز پسر ابوکالیجار
- قوام الدوله ابوالفوارس پسر بهاءالدوله
- ابومنصور فولاذستون پسر ابوکالیجار
فهرست حاکمان آل بویه و زمان حکومت آنها
دیالمهٔ فارس
# | نام | نگاره | ولادت
وفات |
حکومت | توضیح | ||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
نام دیهیمی | لقب | نام اصلی | آغاز | پایان | خویشاوندی | یادداشت | |||
آل بویه فارس، ٩٣۴ - ١٠۵۵ | |||||||||
۱ | عمادالدوله دیلمی | ابوالحسن، شاهنشاه | علی | ٨٩١ / ٨٩٢ - ٩۴٩ | ٩٣۴ | ٩۴٩ | پسر بویه | بنیانگذار امپراتوری | |
۲ | عضدالدوله دیلمی | ابوشجاع، شاهنشاه، ملک الملوک | فناخسرو | ٩٣۶ - ٩٨٣ | ٩۴٩ | ٩٨٣ | برادرزادۀ عمادالدوله دیلمی | ||
۳ | شرف الدوله دیلمی | ابوالفوارس، شاهنشاه، ملک الملوک | شیردل | ٩۶٠ - ٩٨٨ / ٩٨٩ | ٩٨٣ | ٩٨٨ | پسر عضدالدوله دیلمی | ||
۴ | صمصامالدوله دیلمی | ابوکالیجار، شاهنشاه، ملک الملوک | مرزبان | ٩۶٣ - ٩٩٨ | ٩٩٨ | ٩٩٨ | پسر عضدالدوله دیلمی | در نزدیکی شیراز و توسط پسران عزالدوله بختیار کشته شد. | |
۵ | بهاءالدوله دیلمی | ابونصر، شاهنشاه، ملک الملوک | پیروز خوارشاذ | ٩٧١ - ١٠١٢ | ٩٩٨ | ١٠١٢ | پسر عضدالدوله دیلمی | ||
۶ | سلطان الدوله دیلمی | ابوشجاع، شاهنشاه، ملک الملوک | فناخسرو | ٩٩٣ - ١٠٢۴ | ١٠١٢ | ١٠٢۴ | پسر بهاءالدوله دیلمی | ||
۷ | ابوکالیجار | مرزبان | ١٠١٠ - ١٠۴٨ | ١٠٢۴ | ١٠۴٨ | پسر سلطانالدوله دیلمی | |||
۸ | پولادستون | ابومنصور، ابوالحارث، سلطان | احمد | ؟ - ١٠۶٢ | ١٠۴٨ | ١٠۶٢ | پسر ابوکالیجار | توسط فضل بن حسن فَضلویه شبانکاره به زندان انداخته شد و آنجا درگذشت. | |
دیالمهٔ عراق و خوزستان و کرمان
- معزالدوله ابوالحسن احمدبن بویه (۳۲۰–۳۵۶) درعراق و خوزستان و فارس و کرمان.
- عزالدوله بختیار پسر معزالدوله (۳۵۶–۳۶۷) در عراق و خوزستان و فارس و کرمان.
- عضدالدوله ابوشجاع پسر رکن الدوله(۳۶۷–۳۷۲) درعراق و خوزستان و فارس وکرمان.
- شرف الدوله ابوالفوارس شیرذیل پسر عضدالدوله درعراق و خوزستان و فارس و کرمان.
- بهاءالدوله ابونصر پسر عضدالدوله (۳۷۹–۴۰۳) در عراق و خوزستان و فارس و کرمان.
- سلطان الدوله ابوشجاع پسر بهاءالدوله (۴۰۳–۴۱۲) در عراق و خوزستان و فارس وکرمان.
- مشرف الدوله ابوعلی پسر بهاءالدوله (۴۱۲–۴۱۶) در عراق فقط.
- ابوطاهر جلال الدوله پسر مشرف الدوله (۴۱۶–۴۳۵) در عراق فقط.
- ابوکالیجار مرزبان پسر سلطان الدوله (۴۳۵–۴۴۰) در فارس از ۴۱۵ و در کرمان از ۴۱۹ و در عراق از ۴۳۵ به بعد.
- ملک رحیم پسر ابوکالیجار (۴۴۰–۴۴۷) در عراق فقط.
- قوام الدوله ابوالفوارس پسر بهاءالدوله (۴۰۳–۴۱۹) در کرمان فقط.
- ابومنصور فولادستون پسر ابوکالیجار (۴۴۰–۴۴۸) کرمان فقط (از ۴۱۹ تا ۴۴۰ کرمان ضمیمهٔ فارس بوده)
دیالمهٔ ری و اصفهان و همدان
- رکن الدوله ابوعلی حسن بن بویه (۳۲۰–۳۶۶) در تمام عراق عجم و کرمانشاه.
- مؤیدالدوله ابومنصور پسر رکن الدوله (۳۶۶–۳۷۳) در اصفهان و از ۳۶۹ در ری و همدان و گرگان و قسمتی از طبرستان.
- فخرالدوله ابوالحسن علی پسر رکن الدوله (۳۶۶–۳۸۷) در ری و همدان و از ۳۷۳ مالک ولایات مؤیدالدوله.
- مجدالدوله ابوطالب رستم پسر فخرالدوله (۳۸۷–۴۲۰) در ری فقط.
- شمس الدوله ابوطاهر پسر دیگر فخرالدوله (۳۸۷- حدود ۴۱۲) در همدان فقط.
- سماءالدوله ابوالحسن پسر شمس الدوله (حدود ۴۱۲–۴۱۴) در همدان فقط.»
اوضاع اداری
بوییان که تجربه چندانی در حکومت داری نداشتند، دولت خود را بیشتر با روش دولت عباسی اداره میکردند؛ بنابراین اصلاحات چندانی در نظام اداری پدید نیامد.
وزیر:
وزرای عهد بوییان اکثراً از افراد دانشمند زمانه خود بودند که توسط حاکمان آل بویه به منصب وزارت رسیدند. تأثیر اعمال وزرا در هر شاخه از حکمرانان آل بویه متفاوت بود. در شاخه بوییان جبال به دلیل آرامش منطقه و حضور وزرای دانشمند علم پیشرفت کرد و در شاخه بوییان فارس و خوزستان و عراق اختلافات داخلی و فروش مقام وزارت دردسر ساز بود
حاکمان آل بویه بعد از عهد عضد الدوله دو وزیر داشتند. یکی وزیر شیراز و یکی وزیر بغداد. اهمیت هر دوی این شهرها و تمایل عضد الدوله برای حفظ شیراز به عنوان پایتخت دلایل اصلی این امر بودند.
دیوانها:
دیوانها در عهد بوییان بدون برنامهریزی عمل میکردند و تغییر سریع و مکرر کارکنان از جمله خصوصیات دیوانها در عهد بوییان بود. رئیس دیوانهای حکومتی صاحب الدیوان نام داشت که بیشتر به عنوان نایب وزیر شناخته میشد.
دیوانهای عهد بوییان عبارتند از:
دیوان خراج: رسیدگی به عواید ایالات بود.
دیوان هزینه: رسیدگی به خرج دربار، امور مربوط به خزانه سلطنتی و ضرب سکه
دیوان رسایل: صدور دستورهای حکومتی و برقراری ارتباطات داخلی و خارجی
دیوان برید: خبررسانی و بر قراری ارتباط
دیوان قضا: امور قضایی و رسیدگی به اختلافات و دعاوی مردم
دیوان سواد: دیوانی برای رسیدگی به اوضاع مناطق بین دجله و فرات
دیوان سپاه: امور نظامی و جنگی
علم و فرهنگ
دوران حکومت آل بویه عصر پیشرفت علم و ادب بود. حاکمان آل بویه علاقه خاصی به اهل علم داشتند و به خصوص از شعرا و علمای حکمت استقبال میکردند.
در اوایل عهد بوییان علم چندان رونقی نداشت و توجهها بیشتر به امور سیاسی معطوف شده بود. در مقابل با به قدرت رسیدن عضد الدوله به دلیل صلح و آرامش ناشی از حکومت او و علاقه خود وی به دانش، بازار علم رونق دوباره یافت و در زمان حکومت فرزندان او هم همچنان به راه خود ادامه داد. مهمترین دستاوردهای این دوران در زمینه نجوم (مانند ابن اعلم)، پزشکی و ریاضیات بود.
ادبیات عربی
آل بویه همانند فاطمیان حامیان بزرگ هنرها و علوم بودند، اگرچه در ابتدای امر دیلمیانی خشن و ناهنجار بودند. این حقیقت که آنها بر بغداد حکومت میکردند و دلبستگی کلی به عراق داشتند که در آنجا ادب عربی رایج بود و آنها را بیشتر حامی و مشوق ادب عربی ساخته بود تا ادب فارسی نوین که در آن ایام در قسمت شرقی ایران نشو و نما مییافت. با اینهمه در ایام فرمانروایی آل بویه شعرایی در مغرب ایران بودند که به زبان فارسی نو شعر میگفتند. اما در مغرب ایران ادب عربی بر ادب فارسی غالب بود.[24]
کتابخانههای آل بویه در شیراز، ری، اصفهان نمونههای شگفتانگیز زمان خود بودند. از این گذشته ما در این دوره هنوز شاهد چیزهایی هستیم که در ایام گذشته نیز آنها را میدیدیم: رئیس دبیران یعنی وزیران ایرانیانی که تسلطشان به زبان عربی به فرهنگی شگفتآور پیوند یافته که در کلیه زمینههای دانش سیر میکند. ابن العمید (در گذشته به سال ۳۰۹ ه.ق/ ۹۶۹–۷۰ م)، کاتب ایرانی تصویر گویا و روشن این فرهنگ وسیع و استعداد فنی در عربی است. ابن العمید فیلسوف، زبانشناس، عالم دینی، شاعر و نویسنده صاحب سبک بود و در زمینه رسالهنویسی نام وی در کتاب نام عبدالحمید، «جاحظ ثانی»، آن را ختم کرد. اما یک فرق اساسی در نثر این دو یافت میشود. سبک رسالهنویسی عبدالحمید مردانه است و آرایش چندانی ندارد. اما سبک ابن العمید، مانند سبک خلفش در وزارت آل بویه، یعنی ابن عباد ایرانی معروف به صاحب (درگذشته به ۳۸۵ ه.ق/ ۹۹۶ م) آراسته به صنایع لفظی و مشحون از نثر مقفی بود که در آن زمان تداول داشت. در این مورد نوعی هدف و مقصود در ادب عربی وجود دارد خوشایند وزرای پیش گفته آل بویه نیست.[25]
عمران و آبادانی
آبادانیهای آل بویه در امور آبیاری و کشاورزی، در مقایسه با امرای معاصر آنان در عراق، چون بریدیان و حمدانیان، سخت مشهود است. جدالهای متوالی و خونین امیرالامراها و حکامی که خواهان سیطره بر مرکز خلافت (مرکز قدرت و درآمد) بودند، ویران شده بود. اصلاحات و کارهای عمرانی وی در عراق، ازجمله تعمیر سد بادوریا بر رودالرفیل، باعث آبادی و فراوانی و ارزانی شد و مردم روی به بغداد نهادند. از اینجا آبادانی بغداد را میتوان دریافت که گفتهاند در روزگار او، بغداد ۰۰۰‘۱۷ گرمابه داشتهاست. همو برای ساختن کاخی جهت خویش، نابسامانیها پدیدآورد و بسیاری از بناهای سامرا و شهر المنصور و حصارها و دروازهها را ویران کرد تا از مصالح آنها استفاده کند. وی اموال مردم را به زور میگرفت. نیز در اواخر عمر، فرمان داد بیمارستانی در بغداد بنا کنند و املاکی بر آن وقف سازند (۳۵۵ه.ق/۹۶۶م)، اما عمرش وفا نکرد و درگذشت. بیشترین اصلاحات و آبادانیها، مربوط به روزگار عضدالدوله است. ابوعلی مسکویه انبوهی از این آبادانیها را برمیشمارد که برخی از آنها برای مطالعه خصایل شخصی عضدالدوله خالی از فایده نیست. میگوید عضدالدوله فرمان داد خانهها و بازارها و مساجدی را که در فتنههای بغداد دستخوش آتشسوزی و آسیب شده بود، بازسازی کنند و صاحبان خانهها را واداشت که آنها را به زیباترین شکل بسازند و آنان را که دست تنگ بودند، برای این کار وام میداد، و اگر غایب بودند، وکیلانی تعیین میکرد که به نیابت از آنان، آن کار را به انجام رسانند. نیز بیمارستانی در شیراز. بیمارستان معروف دیگری در بغداد پایهگذاری کرد و پزشکانی نامآور به آنجا برد و تأسیسات ممتاز در آنجا نهاد. در روزگار او شیراز چنان آباد و پرجمعیت شد که جای لشکر نماند و او در نزدیکی شهر، محلّتی ساخت به نام «فنا خسروگرد» و لشکریان را در آن نشاند و شهر چنان آباد شد که ۰۰۰‘۲۰ دینار درآمد داشت. کاخ باشکوه وی که مقدسی از آن با شگفتی یاد میکند ۳۶۰ اتاق داشت که دیوارهای آن را با کاشی چینی آراسته بودند. نیز به جای شهر اردشیر خوره یا گور قدیم، شهر فیروزآباد را بنا کرد و در کازرون سرایی برای سمساران ساخت که خود روزی ۰۰۰‘۱۰ درهم از آنجا سود برمیگرفت. سد عظیمی هم بر پایههایی از ساروج بر روی رود کُر بنا کرد که به بندِ امیر یا بند عضدی معروف شد. در ۲ سوی این سد، ۱۰ دولاب قرار گرفت که زیر هر دولاب، آسیابی سوار شد. نیز کاریزهای شیراز، آب را به ۳۰۰ دیه میرسانیدند. در کرمان هم قصری و منارهای برآورد و در میان اروندرود و کارون برای عبور کشتیها و وصول از دجله و فرات به ش، آبراههای بنیاد کرد. یکی از برجستهترین کارهای او، ظاهراً ساختن مرقد علی و بنای آرامگاهی در آنجا بود. پدر وی رکنالدوله هم به رغم پول دوستی، آثاری از خود بر جای نهاد که نمایانگر علاقه وی به آسایش حال رعیت بود. احداث نهر رکنآباد در شیراز، و مرمت پل ایذه در خوزستان ازجمله کارهای اوست.[26]
پانویس
- Fereshteh Davaran, Continuity in Iranian Identity: Resilience of a Cultural Heritage, (Routledge, 2010), 156.
- در شناخت فرهنگ و ادب مازندران: به یاد امیر پازواری. به کوشش فرهنگخانه مازندران. تهران: انتشارات اشاره. ۱۳۷۷. ص. صفحه ۱۳. شابک ۹۶۴-۵۷۷-۲۳۴-۶. در دربار آل بویه زبان رسمی ادبی، عربی و تبری بود، چون این خاندان با زبان فارسی آشنایی نداشتند، به آن روی خوش نمیدادند. برای همین شاعری چون غضایری رازی ناگزیر میشد اشعارش را به خراسان بفرستد تا از پاداش مناسب برخوردار شود
- Fereshteh Davaran, Continuity in Iranian Identity: Resilience of a Cultural Heritage, (Routledge, 2010), 156.
- Davaran, Fereshteh (2010-02-26). Continuity in Iranian Identity: Resilience of a Cultural Heritage. Routledge. p. 156. ISBN 978-1-134-01831-4.
Middle Persian was now replaced by new Persian as the popular language; and thus, the writings of historians , scientists and theologians of the Buyid court, which were in either Middle Persian or Arabic, were accessible to the vast majority of the Iranians only after translation"
- Tylman Nagel, BUYIDS, Encyclopædia Iranica]
- «Encyclopædia Iranica | Articles». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ مه ۲۰۱۲. دریافتشده در ۲۲ مه ۲۰۱۲.
- Iranica, Encyclopædia Iranica: BUYIDS:Their father, a certain Būya b. Fannā (Panāh) Ḵosrow was a humble fisherman from Daylam in Gīlān.
- "IRAN ii. IRANIAN HISTORY (2) Islamic period (p – Encyclopaedia Iranica". Encyclopædia Iranica. 2004-12-15. Retrieved 2020-06-04.
- Nagel، BUYIDS، 578-586.
- Nagel، BUYIDS، 578-586.
- Nagel، BUYIDS، 578-586.
- Wolfgang Felix, Wilferd Madelung، «DEYLAMITES»، Encyclopædia Iranica (ویراست ۱st Edition)
- Iranian History at a Glance By Dr Reza Shabani Published by Alhoda UK ISBN 978-964-439-005-0, 9789644390050, Page 154
- فقیهی، تاریخ آل بویه، 1-2.
- Momen، An Introduction to Shi'i Islam، ۷۵–۷۶.
- Limbert، Shiraz in the age of Hafez: the glory of a medieval Persian city، 11.
- Silverstein، Islamic history:A very short introduction، ۷۷.
- Limbert، Shiraz in the age of Hafez: the glory of a medieval Persian city، 11.
- فقیهی، تاریخ آل بویه، 31.
- دکتر محمود کویر، کتاب هزاره ققنوس ساسانیان تا سامانیان ص ۲۷۶.
- شیعی گری با تاریخ -ص ۷۴ -(احمد کسروی، محمد امینی).
- www.cgie.org.ir https://www.cgie.org.ir/popup/fa/system/contentprint/26765. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۶-۱۷. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - www.cgie.org.ir https://www.cgie.org.ir/popup/fa/system/contentprint/26765. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۶-۱۷. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - دانر، ادب عربی در ایران، 503.
- دانر، ادب عربی در ایران، 503.
- سجادی، آل بویه.
منابع
- باسورث، ک. ا (۱۳۹۰). «دوره اول غزنوی». در ریچارد نلسون فرای. تاریخ ایران کمبریج. ۴. ترجمهٔ حسن انوشه. تهران: انتشارات امیرکبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۰۳۰۲-۲.
- بوسه، هربرت (۱۳۹۰). «ایران در عصر آلبویه». در ریچارد نلسون فرای. تاریخ ایران کمبریج. ۴. ترجمهٔ حسن انوشه. تهران: انتشارات امیرکبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۰۳۰۲-۲.
- دانر، ویکتور (۱۳۹۰). «ادب عربی در ایران». در ریچارد نلسون فرای. تاریخ ایران کمبریج. ۴. ترجمهٔ حسن انوشه. تهران: انتشارات امیرکبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۰۳۰۲-۲.
- فقیهی، علی اصغر (۱۳۹۰). تاریخ آل بویه. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۳۷۴-۱.
- تاریخ ایران، میترا مهرآبادی، دنیای کتاب، تهران، ۱۳۷۴
- بوییان، کلود کاهن و مفیض الله کبیر، مولی، تهران
- سجادی، صادق (۱۳۶۷). «آل بویه». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. دریافتشده در 6/20/2014. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک)
Cahen, CL (1986). "Buwayhids or Būyids". Encyclopædia of Islam. 1 (2nd ed.). Lieden: E. J. Brill. p. 1350-1357.
- Limbert، Johm (۲۰۰۴). Shiraz in the age of Hafez: the glory of a medieval Persian city. University of Washington Press. شابک ۹۷۸۰۲۹۵۹۸۳۹۱۲.
- Momen، Moojan (۱۹۸۵). An Introduction to Shi'i Islam. Yale University Press. شابک ۰۳۰۰۰۳۵۳۱۴.
- Silverstein، Adam (۲۰۱۰). Islamic history:A very short introduction. Oxford University Press. شابک ۹۷۸۰۱۹۹۵۴۵۷۲۸.
- Nagel, Tilman (1990). "BUYIDS". Encyclopædia Iranica. IV. p. 578-586. Retrieved 6/22/2014. Check date values in:
|تاریخ بازبینی=
(help) - Felix, Wolfgang (2004). "DEYLAMITES In the Pre-Islamic period". Encyclopædia Iranica. VII. p. 342-347. Retrieved 6/22/2014. Check date values in:
|تاریخ بازبینی=
(help) - Madelung, Wilferd (2004). "DEYLAMITES In the Islamic period". Encyclopædia Iranica. VII. p. 342-347. Retrieved 6/22/2014. Check date values in:
|تاریخ بازبینی=
(help)
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ آل بویه موجود است. |
- آل بویه
- دیلمیان در گستره تاریخ ایران نویسنده: دکتر پروین ترکمنی آذر
- احیای فرهنگ در عصر بویه نویسنده: جوئل کرمر مترجم محمد سعید حنایی