سیده ملک‌خاتون

سیده ملک خاتون یا شیرین دختِ اسپهبدْ رستمِ طبری معروف به ام‌الملوک ملکه و از فرمانروایان آل بویه بود.[1] او اولین زن حکومت‌گر شیعی مذهب در تاریخ ایران و از خاندان باوندیان طبرستان بود. وی همسر فخرالدوله دیلمی و همچنین مادر دو تن از شاهان آل بویه به نام‌های شمس‌الدوله دیلمی و مجدالدوله دیلمی بود. پس از مرگ همسرش در شعبان ۳۸۷ قمری، دو پسر او به پادشاهی ری و همدان رسیدند و به سبب اینکه هنوز در سنین خردسالی به سر می‌برند، ادارهٔ امور و نیابت سلطنت به ملکهٔ فخرالدوله واگذار شد. او از شعبان ۳۸۵ تا مرگ اش در ۴۰۷ هجری قمری رسماً حکومت را کامل در دست داشت و به‌صورت قانونی بر بوییان حکومت می کرد.[2]

سیده ملک خاتون
ارباب فرمانروایان بوییان
سلطنت۳۸۵-۴۰۷
تاج‌گذاری۳۸۷
پیشینفخرالدوله دیلمی
جانشینمجدالدوله دیلمی و شمس‌الدوله دیلمی
ملکه اعظم بوییان
سلطنت۳۸۰-۳۸۷
شاهدخت باوندیان
زادهنامشخص (سدهٔ ۱۰ میلادی)
طبرستان
درگذشته۱۰۲۹
شهر ری
هم‌نشینفخرالدوله دیلمی
نام کامل
شیرین‌دختِ اسپهبدْ رستمِ طبری
خاندانآل باوند
پدراسپهبد رستم باوندی
دین و مذهبشیعه

زندگی

سرآغاز قدرت سیاسی خاندان «باوندی» در طبرستان را می‌توان به زمان اسپهبد قارن باوندی (قرن سوم هجری) مربوط دانست. از این زمان، آنان را «ملک الجبال» لقب دادند. شیرین دختر رستم بن شروین بن رستم بن قارن بود. «نام او شیرین بود بنت سپهبد [رستم بن [شروین و نیاکان سیده همه پادشاهان طبرستان و دیلم بودند».[3] فخرالدوله، از شاهان آل بویه در ارتباط با خاندان «باوندی»، با شیرین ازدواج کرد و او سیده خاتون لقب گرفت.

محمود غزنوی در مدتی که ملکه سیده خاتون زمام کارها را در دست داشت، اندیشهٔ تسخیر ری را داشت و یک بار با نامه و پیام از وی درخواست تا در ری خطبه و سکه به نام سلطان کند اما جواب سنجیدهٔ وی او را ازین درخواست خویش منفعل کرد و از اندیشهٔ درگیری با پیرزنی که شکست از او مایهٔ رسوایی بود و پیروزی بر او هم چنان‌که خود وی در جواب سلطان خاطر نشان کرده بود، افتخاری نداشت، منصرف کرد.

اما زمانی که شوهر او فخرالدوله دیلمی در قلعه طبرک درگذشت، سیده خاتون جانشین او شد و بر بخشی از مناطق شمالی و مرکزی ایران از جمله ایالت ری فرمانروایی کرد. فرزند آن‌ها ابوطالب رستم، لقب مجدالدوله دیلمی گرفت.[4]

دوره حکومت و توانایی در سیاست

جنبه‌های مثبت شخصیت سیده خاتون در ابعاد فرهنگی، مذهبی، سیاسی و مدیریتی مورد توجه مورخین قرار گرفته‌است. عنصر المعالی دربارهٔ سیده خاتون می‌نویسد: «زنی ملک‌زاده و عفیفه و زاهد بود.»[5] آنچه سیده خاتون را بیش از هر چیز دیگری مورد توجه مورّخان قرار داده، نقش سیاسی او در دوره حکومت همسرش فخرالدوله و فرزندش مجدالدوله‌است. فخرالدوله در طول دوران اولیه حکومتش، بر اندیشه سیاسی و مدیریت صاحب بن عباد، وزیر مشهور شیعی مذهب، متّکی بود و پس از مرگ صاحب در ۳۸۵ هجری، سیده خاتون سمت تنها مشاوره شاه را بر عهده گرفت. هرچند امور دربار و دیوان به دو تن از کارگزاران که افراد سیده خاتون بودن سپرده شد و اداره ایالت ها و لشکر نیز به دوتن دیگر که سیده خاتون با آنها رابط دوستان داشت رسیده بود، و سیده خاتون بر هر چهارتن نظارت کامل و مستقیم داشت و در واقع بجای شوهرش به جلسات دیوانی و درباری می رفت و خود شخصاً امپراتوری ال بویه را اداره میکرد، و فخرالدوله این بار در امور سیاسی و مدیریتی کاملاً به سیده خاتون تکیه کرد. نظارت سیده خاتون به امور سیاسی و نظامی محدود نمی‌شد. او بر امور مالی و خراج نیز نظارت کامل داشت و کلید خزاین فخرالدوله تا هنگام مرگ در اختیار سیده خاتون بود و وی به تنهایی بر این امور رسیدگی می کرد .[6] به گواهی تاریخ، او بهتر از فخرالدوله مملکت را اداره می‌کرد و در حفظ و توسعه آن موفق بود. پس از مرگ فخرالدوله در ۳۸۷ هجری، سیده خاتون فرزندش ابوطالب رستم مجدالدوله را جانشین پدر کرد. پسر دیگرش، ابوطاهر شاه خسرو، ملقب به شمس‌الدوله، را نیز به حکومت همدان فرستاد و حکومت اصفهان را به پسر دیگرش ابوشجاع بویه عین‌الدوله، که هفت ساله بود، سپرد. به همین علت، سیده خاتون از آن پس «امّ‌الملوک» لقب گرفت. سیده خاتون با توجه به سن کم فرزندش، مجدالدوله و با برخورداری از حمایت برادرش، اسپهبد طبرستان، امور حکومت ری، یعنی حکومت شاخه جبال آل بویه را در دست گرفت. سیده خاتون بر تمام امور حکومتی مسلّط بود. دستورهای حکومتی با صلاحدید او صادر می‌گردید. ابن اثیر می‌نویسد: «مادر مجدالدوله همچنان فرمان می‌راند و نامه شهریاران بدو می‌خواندند و او بدیشان پاسخ می‌فرستاد.»[7]

مجدالدوله دیلمی در هنگام خردسالی به امارت ری نشست و اوقات خود را بیشتر در مطالعه و تفریح به سر می‌برد و امارت واقعی تمام قلمرو او و برادرش شمس‌الدوله در حقیقت به دست ملکه سیده خاتون بود، با این حال مجدالدوله یک بار در سال ۳۹۷ قمری در همان سال‌های کودکی به تحریک اطرافیان بر ضد مادر برانگیخته شد.[8] سیده خاتون با اقتدار تمام و با کسب حمایت از تمام حاکمان ولایت ها و مقتدران محلّی و اکثر لشکریان و کارگزاران دیوان و دربار، که با آنان رابطه خویشاوندی و دوستانه نیز داشت، توانست شورش‌های برخی از فرماندهان سپاه و توطئه چندتن از کارگزاران دیوانی و درباری را فرونشاند. به قول عتبی، او «کافله ملک بود.»[9] نقش فعّال او در مسائل سیاسی و نظامی دوره مجدالدوله تا آنجا پیش رفت که وقتی پسرش، مجدالدوله، به کوشش وزیرش سعی در کوتاه کردن دست سیده خاتون از امور حکومتی داشت و برای این منظور حمایت بعضی از سرداران سپاه را نیز کسب کرده بود، سیده خاتون به یاری بدرحسنویه، حاکم کرد دینور، ری را تسخیر کرد و مجدالدوله را برکنار نمود و برادرش شمس‌الدوله را به جای او نشاند. چندی بعد با او دوباره بر سر مهر آمد و او را به امارت ری بازگرداند و شمس‌الدوله را به همدان فرستاد.[10] به گفته عتبی، مادر مجدالدوله معتضد به کثرت اقارب و شوکت عشایر [بود] و از سر تحکّم و تغلّب در حل و عقد و امر و نهی ملک با لشکر دیلم سخن می‌راند و میان او و مادر بدین سبب وحشت افتاد».[9] هرچند سیده خاتون بلافاصله پس از مدتی کوتاه ـ چون شمس الدوله را نسبت به مجدالدوله سرکش‌تر یافت ـ مجدداً حکومت را به مجدالدوله بازگرداند، اما مسلّما این نوع تغییرات سیاسی، آن هم با سرعتی اینچنین، نیاز به اقتدار سیاسی فراوان و حمایت نظامی و سیاسی و مذهبی قدرتمندانه و درایت و کیاست فوق‌العاده داشت که سیده خاتون آن را دارا بود. گردش امور درباری و دیوانی و لشکری و تمام قلمرو به دست یک زن در ایران دوره اسلامی تا زمان سیده خاتون سابقه نداشت و او یک زن شیعی مذهب بود که با تدبیر سیاسی، قلمرو وسیعی از ایران را تحت سلطه گرفته بود و بر آن حکومت می‌کرد. مهم‌ترین نقش سیده خاتون در حکومت شاخه جبال آل بویه، حفظ قلمروش از تهدید و حملات نظامی قدرتمندترین امیر منطقه در آن زمان، سلطان محمود غزنوی، بود. سلطان محمود غزنوی، که هم‌زمان با حکومت مشترک مجدالدوله و مادرش، فتوحات بسیاری در خراسان و هند و غزنه داشت، در ادامه توسعه طلبی‌های خود به جانب ری کشیده شد و از سیده خاتون خواست تا نسبت به او اعلام اطاعت کند و در صورت استنکاف، او را تهدید به لشکرکشی به ری نمود. پاسخ سیده خاتون حکایت از تدبیر سیاسی او داشت و همین جواب مانع پیشروی سلطان محمود در آن زمان به ری گردید.

عنصرالمعالی می‌نویسد:

سیده خاتون جواب داده بود: «تا شوی من زنده بود مرا اندیشه آن بود که تو را مگر این راه بود و قصد ری کنی. چون وی فرمان یافت و شغل به من افتاد، مرا این اندیشه از دل برخاست، گفتم: محمود پادشاهی عاقل است، داند که چون او پادشاهی را به جنگ زنی نباید آمدن. اکنون اگر بیایی خدای آگاه است که من نخواهم گریخت و جنگ را ایستاده‌ام، از آنچه در دو بیرون نباشد: از دو لشکر یکی شکسته شود؛ اگر من تو را بشکنم، به همه عالم نویسم که سلطان محمود را بشکستم که صد پادشاه را شکسته بود، مرا هم فتح‌نامه بود و رسد و هم شعر فتح [و اگر تو مرا بشکنی چه توانی نوشت؟ گویی زنی را بشکستم؟ تو را نه فتح‌نامه رسد و نه شعر فتح] که شکستن زنی بس فخر نباشد؛ گویند که سلطان محمود زنی را بشکست».

[11] محمود با پاسخ مدبّرانه سیده خاتون قانع شد و تا او زنده بود به ری لشکر نکشید. هرچند بیهقی، مورّخ دوره غزنویان، به گونه‌ای دیگر به قصد محمود غزنوی برای فتح ری در زمان سیده خاتون اشاره کرده‌است و به نقل از خواجه احمد می‌نویسد:

«امیر ماضی در خلوت با من حدیث ری بسیار گفتی که آنجا قصد باید کرد و من گفتمی: رأی، رأی خداوند است که آن ولایت را خطری نیست و والی آن زنی است. بخندیدی و گفتی: آن زن اگر مرد بودی ما را لشکر بسیار بایستی داشت به نیشابور».

،[12] ولی این‌ها از ارزش تدابیر سیده خاتون در حفظ قلمرو حکومتی همسر و فرزندش چیزی نمی‌کاهد. با مرگ سیده خاتون در ۴۱۹ هجری(تاریخ درگذشت وی را ۴۰۷ ه ق بیشتر ثبت نموده‌اند )، ضعف مجدالدوله آشکارتر شد و چون سپاهیان با او راه مدارا در پیش نگرفتند، نامه‌ای به سلطان محمود نوشت و از او دعوت کرد تا به ری آید. سلطان محمود در همان سال به ری لشکر کشید و آن را فتح کرد. مجدالدوله دستگیر شد و به قتل رسید و شاخه جبال حکومت آل‌بویه پس از سیده خاتون دوام نیاورد.[13] محمود کتابخانه معروف ری را به آتش کشیده و صدها نفر از اندیشمندان و متفکران آنجا را به جرم زندیق و ملحد بودن به دار آویخت.

منابع تاریخی اشاراتی نیز به خدمات فرهنگی سیده خاتون دارند؛ از جمله انتخاب استادان صاحب‌نام و عالم برای فرزندش مجدالدوله. احمد بن فارسی همدانی، عالم لغوی، از جمله استادان مجدالدوله به‌شمار می‌رفت. سیده خاتون علاوه بر مسائل سیاسی، چون مادری دلسوز، زمینه آموزش‌های مذهبی و علمی را برای فرزندش مجدالدوله فراهم آورد. مجدالدوله با کیاست و درایت مادر، در محضر استادان دانشمند و شیعه مذهب از فلسفه و کلام بهره گرفت. ابوعلی سینا، دانشمند و فیلسوف نامی ایران، نیز مدتی از عمرش را نزد سیده خاتون و مجدالدوله گذراند. او، که نزد سامانیان به امر مطالعه و تحقیق مشغول بود، با قدرت یافتن محمود غزنوی و مخالفت او با شیعیان، مجبور شد از خراسان خارج شود. پس در فرار از مقابل سپاهیان غزنوی و ضعف بسیاری از مخالفان محمود غزنوی به ری رفت و به خدمت سیده خاتون و مجدالدوله رسید و مورد لطف و محبت آنان قرار گرفت و ایشان چون حالات نفسانی او را شنیده بودند، در تعظیم او کوشیدند.[14] کتابخانه مجدالدوله چنان غنی بود که ابن سینا، فیلسوف معروف شیعی مذهب، مدت‌ها در دربار او اقامت کرد و از کتاب‌هایش، که بیشتر در علم نجوم و حکمت بود، استفاده کرد.[15]

شهرت سیده خاتون تنها بخاطر عدل و انصاف، کفایت و خوشنامی یا زن بودنش نیست، همچنین به سبب جواب دندان شکنی که در مقابل دعوت تهدیدآمیز سلطان محمود غزنوی به وی می‌دهد نیز می‌باشد. روایت است سلطان محمود وقتی که بیشتر شهرهای ایران را گرفت؛ چند بار در صدد گرفتن ری برآمد ولی هر بار سیده ملک خاتون بلطائف الحیل متوسل شد و محمود را به طریقی از این کار منصرف ساخت. تا اینکه محمود سرانجام مصم شد ملک ری را از سیده ملک خاتون بگیرد و در این زمینه بدو نامه ایی نوشت. سیده ملک خاتون برای وی پیغام داد که این کار از دو حال بیرون نیست یا آنکه تو در این نبرد پیروز خواهی شد یا من، اگر تو پیروز شوی که چندان قدر و بهائی نداری، زیرا همه گویند محمود زنی را شکست داد، و اگر من فاتح شوم آبرو و حیثیت تو بر باد خواهد رفت و همگان گویند محمود با آن همه خدم و حشم از زنی بیوه شکست خورد. پس از مرگ سیده ملک خاتون درشهر ری، فرزندش رستم ملقب به مجدالدوله دیلمی به حکمروایی رسید و وقتی از دفع توطئه امرای دیلمی عاجز ماند،[16] از سلطان محمود یاری خواست. سپاه محمود این بار به بهانهٔ اعانت به وی به ری آمد، مجدالدوله را دستگیر نمود و به هندوستان تبعید کرد و به حکومت آل بویه در ری خاتمه داد.[17] محمود ری را تسخیر کرده، کتابخانه معروف ری را به آتش کشیده و صدها نفر از اندیشمندان و متفکران آنجا را به جرم زندیق و ملحد بودن به دار آویخت.[4]

آرامگاه سیده ملک خاتون واقع در جاده خاوران تهران که به زیارتگاه امامزاده سیده ملک خاتون معروف است هرساله مورد بازدید هزاران نفر قرار می‌گیرد.[4]

پانویس

  1. ألتونجی، محمد (۲۰۰۱). معجم أعلام النساء. بیروت: دارالعلم للملایین. ص. ۱۰۹. تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
  2. Encyclopædia Iranica | Articles
  3. (مجمل التواریخ و القصص، ۱۳۱۸، ص ۳۹۵)
  4. نجمی، ناصر، ملک خاتون شیرزن دیالمه، تهران: نشر علم، ۱۳۷۶ خ.
  5. (عنصرالمعالی، ۱۳۴۷، ص ۱۰۴)
  6. (ابن اثیر، ۱۳۹۹ ق، ج ۹، ص ۱۳۲)
  7. (ابن اثیر، ۱۳۹۹ ق، ج ۹، ص ۲۰۷)
  8. زرین‌کوب، روزگاران، ۴۴۹.
  9. (جرفادقانی، ۱۳۴۵، ص ۳۵۸)
  10. زرین‌کوب، روزگاران، ۴۴۹.
  11. (عنصرالمعالی، ۱۳۴۷، ص ۱۰۵)
  12. (بیهقی، ۱۳۵۸ ق، ص ۲۶۳)
  13. پرتال جامع علوم انسانی - حاکمان زن شیعه مذهب در تاریخ ایران (سیده خاتون، ترکان خاتون، جانبیگم خاتون)
  14. (بیهقی، ۱۳۵۸ ق، ص ۴۰)
  15. پرتال جامع علوم انسانی - حاکمان زن شیعه مذهب در تاریخ ایران (سیده خاتون، ترکان خاتون، جانبیگم خاتون)
  16. Encyclopædia Iranica | Articles
  17. زرین‌کوب، روزگاران، ۴۵۰.

منابع

  1. نجمی، ناصر، ملک خاتون شیرزن دیالمه، تهران: نشر علم، ۱۳۷۶ خ.
  2. سیده ملک خاتون در وب‌گاه شمالی‌ها
  3. ابن اثیر (عزالدین ابی الحسن علی بن ابی الکرم)، الکامل فی التاریخ، ۱۳۹۹ ق / ۱۹۷۹ م، بیروت، دارصادر.
  4. . ابن الکربلائی (حسین کربلائی تبریزی)، روضات الجنان و جنات الجنان، ۱۳۴۴ و ۱۳۴۹، مقدّمه و تکمله و تصحیح و تعلیق جعفر سلطان القرائی، جزء اول و ثانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
  5. . بیهقی، ابوالفضل محمّد بن حسین، تاریخ بیهقی، ۱۳۶۲، تصحیح و حواشی و تعلیقات دکتر غنی و دکتر فیّاض، تهران، خواجو.
  6. . بیهقی، ظهیرالدین ابوالحسن علی ابوالقاسم زید، درّة الاخبار و لمعة الانوار، ۱۳۵۸ ق، تصحیح محمّد شفیع، لاهور.
  7. . ابی طباطبائی، جمال، نقش‌ها و نگاشته‌های مسجد کبود تبریز، ۱۳۴۸، تبریز، چاپخانه شفق.
  8. . جرفادقانی، ابوالشرف ناصح بن ظفر، ترجمه تاریخ یمینی، تألیف ابونصر محمدبن عبدالجبار عتبی، ۱۳۴۵، به اهتمام جعفر شعار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
  9. . خواجه نظام الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ۱۳۴۰، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
  10. . رازی، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی، نقض بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروائض، ۱۳۵۸، تصحیح جلال الدین محدّث، تهران، انجمن آثار ملّی.
  11. . الراوندی، محمّد بن علی بن سلیمان، راحة الصدور و آیة السرور (تاریخ آل سلجوق)، ۱۳۳۳، به سعی و تصحیح محمّد اقبال، حواشی و فهارس مجتبی مینوی، تهران، امیر کبیر / اصفهان، تأیید.
  12. . زرّین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، ۱۳۶۷، تهران، امیر کبیر، چ دوم.
  13. . اطبائی، جواد، خواجه نظام الملک، ۱۳۷۵، تهران، طرح نو.
  14. . عنصرالمعالی، کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار، قابوس‌نامه، ۱۳۴۷، به اهتمام سعید نفیسی، تهران، کتاب‌فروشی فروغی.
  15. . مؤلف: گمنام)، مجمل التواریخ و القصص، ۱۳۱۸، تصحیح ملک الشعرای بهار، به همّت محمّد رمضانی، تهران، چاپخانه خاور.
  16. میرجعفری، حسین، تاریخ تحوّلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۷۹، تهران، سمت.
  17. میرخواند، میر محمّد بن سید برهان الدین خواوند شاه، تاریخ روضة الصفا، ۱۳۳۹، ج ۶، تهران، مرکزی / خیّام / پیروز.
  18. نخجوانی، هندوشاه بن سنجر بن عبداللّه صاحبی، تجارب السلف، ۱۳۴۴، تصحیح عبّاس اقبال، تهران، کتابخانه طهوری.
  19. زرین‌کوب، عبدالحسین (۱۳۹۰). روزگاران. تهران: انتشارات سخن. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۹۶۱-۱۱-۱-.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.