غوریان
غوریان یا آل شَنسَب دودمانی اسلامی در دوران قرون وسطی از سرزمین های شرقی ایران که تسلط شان را از غور در قلب سرزمین هایی که امروزه افغانستان می باشد، آغاز کردند و در میانه قرن دوازدهم میلادی تا سال های آغازین قرن سیزدهم میلادی به یک قدرت عمده تبدیل شدند. غور مرکز هسته نظامی امپراتوری آنها بوده که زمانی قلمرو شان از گرگان در غرب تا شمال هند در شرق گسترش می یافت، هرچند که تحت تاثیر خوارزمشاهیان قرار داشتند.فروپاشی و نابودی غوریان در هنگام حمله مغولان به سرزمین های شرقی ایران بوده است[5][6].
سلسله غوریان شَنْسَبانی | |||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۱۱۴۸ میلادی–۱۲۱۵ میلادی | |||||||||||
شاهنشاهی غوری در سال ۱۲۰۰ میلادی | |||||||||||
پایتخت | فیروزکوه[1] هرات[2] غزنی (۱۱۷۰–۱۲۱۵)[3] لاهور (زمستان) | ||||||||||
زبان(های) رایج | فارسی (زبان رسمی و درباری)[4] | ||||||||||
دین(ها) | اسلام | ||||||||||
سلطان | |||||||||||
• ۱۱۴۸–۱۱۵۷ میلادی | علاءالدین جهان سوز | ||||||||||
• ۱۱۵۷–۱۲۰۲ میلادی | غیاثالدین غوری | ||||||||||
• ۱۲۰۲–۱۲۰۶ میلادی | معزالدین محمد غوری | ||||||||||
• ۱۲۰۶–۱۲۱۰ میلادی | قطبالدین ایبک | ||||||||||
تاریخ | |||||||||||
• بنیانگذاری | ۱۱۴۸ میلادی | ||||||||||
• فروپاشی | ۱۲۱۵ میلادی | ||||||||||
|
تاریخ افغانستان | ||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
مرتبط: | ||||||||||||||||||||
آریانا · خراسان | ||||||||||||||||||||
خلاصهٔ تاریخ افغانستان | ||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
کتاب · رده:تاریخ افغانستان · درگاه |
اصل و نسب
کلیفورد ادموند باسورث تاریخدان و خاورشناس انگلیسی درباره قومیت غوریان آورده است: ما چیزی درباره قومیت غوریان بطور کلی و شَنْسَبانی ها بطور خاص نمی دانی، ما تنها میتوانیم فرض کنیم که آنها ایرانیان شرقی تاجیک بودند[7][8] غوریان به ملوک شَنسَبانی یا آل شنسب نیز مشهور بودهاند. علت این شهرت، انتساب آنان به شخصی به نام حسن شنسب است[9] که گفته میشود در صدر اسلام میزیستهاست و بهدست علی ابن ابی طالب اسلام آوردهاست.[10]
زبان غوریان
زبان درباری و رسمی غوریان زبان فارسی بود.[11]
پیشینه
مبارزات برای استقلال
مواردی که موجب استقلال یافتن غوریان شد عبارتند از:
اوج قدرت
دوره اوج و عظمت حکومت غوریان که حدود پنجاه سال طول کشید با سلطنت دوتن از فرزندان بهاءالدین سام، یعنی غیاث الدین محمد و شهاب الدین مصادف بوداین دوبرادر با برخورداری از استعدادهای ذاتی و روحیهٔ رعیت پروری، تساهل و تسامح و آگاهی از موقعیتهای سیاسی و نظامی محیط اطراف خود با اتحاد وبهرهگیری از نیروهای مادی و معنوی غوریان معمار و سازندهٔ این دورهٔ غوریان بودهاند. چنانچه در مدت کوتاهی حکومت غور را که بر کوهستانهای غور محدود میشد به امپراتوری مبدل ساختند که از خراسان تا هندوستان وسعت داشت وبا حکومت خوارزمشاهیان دم برابری میزد.[13]
زوال
بعد از مرگ سلطان شهاب الدین غوری ای دولت به زوال نزدیک شد. قیامهای متعددی که علیه حاکمیت غوریان در خراسان و هند رخ داد این دولت را به نابودی نزدیک کرد افسران سلطان شهاب الدین مانند تاج الدین یلدوز در غزنی و پنجاب، ناصر الدین قباچه در سند، قطب الدین ایبک در هند، ملک تاج الدین در سیستان همه مستقل شده بودند بدین ترتیب بامرگ سلطان شهاب الدین سلسلهٔ غوری به سمت انحطاط رفته وسلطان محمد خوارزمشاه از فرصت استفاده کرده بر ماوراءالنهر و خراسان مسلط شد و غوریان را در این مناطق نابود ساخت.[14]
امرای غوری
امیر سوری قرن نهم-قرن دهم) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد ابن سوری (قرن دهم-١۰١١) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابوعلی ابن محمد (١۰١١–١۰٣٥) | شیث ابن محمد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عباس ابن شیث (١۰٣٥–١۰۶۰) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد ابن عباس (١۰۶۰–١۰٨۰) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قطب الدین حسن (١۰٨۰–١١۰۰) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عزالدین حسین (١١۰۰–١١۴۶) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیف الدین سوری (١١۴۶–١١۴٩) | شجاع الدین محمد | قطب الدین محمد | بهاءالدین سام یکم (١١۴٩) | نصیرالدین محمد | علاءالدین حسین جهانسوز (١١۴٩–١١۶١) | فخرالدین مسعود (١١٥٢–١١۶٣) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علاءالدین علی (١٢١۴–١٢١٥) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
غیاثالدین غوری (١١۶٣–١٢۰٢) | معزالدین محمد غوری (١٢۰٢–١٢۰۶) | شمس الدین محمد (١١۶٣–١١٩٢) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیف الدین محمد (١١۴٩–١١٥٧) | علاءالدین اتسز (١٢١٣–١٢١۴) | عباس ابن محمد (١١٩٢) | بهاءالدین سام دوم (١١٩٢–١٢۰۶) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
غیاثالدین غوری (١٢۰۶–١٢١٢) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جلال الدین علی (١٢۰۶–١٢١٥) | علاءالدین محمد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بهاءالدین سام سوم (١٢١٢–١٢١٣٨) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امرای اولیه
- بنجی بن نهاران
او از امرای قدرتمند غور و معاصر با هارون الرشید بود او وشیش بن بهرام مدعی دیگر حکومت بر غور بودهاست ان دو با همدیگر نزاع کردند و نتوانستند اختلافات خود راحل کنند پس پیش هارون الرشید رفتند هارون الرشید منشور حکومت غور را به بنجی بن نهاران داد تا اینکه حکومت غور در فرزندانش تداوم یافت.
سوری فرزند امیر بنجی و معاصر یعقوب لیث صفاری بود، ممالک غور بیشتر در ضبط او بود در این زمان مسلمانان و مشرکان با همدیگر اختلاف داشتند و صفاریان و سامانیان در تلاش برای فتح قلاع غور بودند
باتوجه به فاصله زمانی بین امارت سوری و محمد سوری به آسانی نمیتوان پذیرفت که وی فرزند سوری بودهاست بلکه به احتمال زیاد فرزند زادهٔ او بودهاست بخشی از زندگی سیاسی و نظامی محمد سوری رابطهٔ او با سلطان محمود غزنوی است وی ملک غور را تحت ضبط خویش درآورده بود او که هوای استقلال در سر داشت سرانجام باتکیه براستعداد نظامی خویش و اعتماد به قلاع مستحکم غور استقلال برافراشت سرانجام محمود غزنوی با حیلهٔ جنگی توانست او را شکست دهد.
- ابوعلی محمد بن سوری
سلطان محمود پس از غلبه بر محمد سوری حکومت غور را به فرزند او ابوعلی داد ابوعلی به سبب رابطهٔ حسنه با دربار غزنین، مشکل خارجی نداشت غوریان در ایام امارت او دررفاه امنیت به سر میبردند در این زمان مسعود غزنوی در هند بوده و به غور توجهی نداشته تا اینکه عباس بن شیث توانسته او را اسیر کند و خود را به عنوان جانشین وی معرفی کند.
- عباس بن شیث
عباس از ضعف و هرج ومرجی که بعد از شکست سلطان مسعود از سلجوقیان درنبرد دندانقان در سال۴۳۱ق عارض دربار غزنین شد برای قطع رابطهٔ غور از غزنین کوشید و با زندانی کردن عمویش امور غور را بر عهده گرفت.
- محمد بن عباس
سلطان ابراهیم پس از دستگیر کردن او فرزندش را به امارت رساند.
از انتقال امارت غور به قطب الدین حسن که به احتمال زیاد فرزند محمد بن عباس بود اطلاعات دقیقی در دست نیست. وی مانند پدرش به دینداری، عدالت و رعیت پروری شهرت داشتهاست. در عهد امارت وی غور گرفتار جنگهای داخلی بودهاست چنانکه مشغلهٔ اصلی قطب الدین حسن فرونشاندن شورشها بود که در این را به قتل رسید.
- عزالدین حسین
به حکم مسعود بن ابراهیم غزنوی به امارت غور رسید با مرگ مسعود بن ابراهیم در سال ۵۰۹ق و اختلاف فرزندانش برسر جانشینی او، غزنویان خود تحت سلطه سلطان سنجر سلجوقی قرار گرفته و خراجگزار وی شدند.[15]
روابط سیاسی
سلطان شهاب الدین زمانی به قتل رسید که اهداف نظامی او در هندوستان و خراسان ناتمام مانده بود و وضع داخلی نیز برای انتقال قدرت نا آرام بود بنابراین وزیر او مویدالملک برای جلوگیری از اغتشاشات داخلی و حفظ وحدت امپراطوری مرگ سلطان را آشکار نکرد ولی در این زمان ارکان سپاه باهم اختلاف پیدا کردند غوریان به هواخواهی بهاءالدین سام حاکم بامیان قیام خود را آشکار کردند و موید الملک و ترکان هواخواه غیاث الدین محمود شدند سرانجام توفیق نصیب موید الملک و ترکان شداما آنها برای تحقق هدف خود به تاج الدین یلدوز، از امرای ترک و سلطان شهاب الدین روی آوردند بنابراین به دلیل تعدد مدعیان سلطنت، قلمرو غوریان تجزیه شد.[16]
روابط با خلفای عباسی
از منابع به دست آمده چنین بر داشت میشود که غوریان مانند سایر پادشاهیهای مسلمان روابط خوبی با خلافتِ بغداد نداشتند و از آنها، حتی در ظاهر، اطاعت نمیکردند.[17]
روابط با حکومتهای همجوار
مناسبات سیاسی و نظامی غوریان با حکومتهای همجوار: غوریان در مدت کوتاهی توانستند حکومت مقتدری در بخشهای وسیعی از سرزمینهای اسلامی تشکیل دهند. جد اعلای غوریان شنسب نام داشت که وی در زمان حضرت علی اسلام آورده بود اما پذیرش آیین اسلامی از طرف مردم غور در زمان سلطان محمود غزنوی بودهاست. اوج اقتدار این سلسله در زمان سلطان غیاث الدین محمد و برادرش شهاب الدین محمد بودهاست. معاصر بودن غوریان با حکومتهایی چون غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان همواره موجبات برخوردهای سیاسی و نظامی ای خاندان با حکومتهای یاد شده ایجاد کرد. در دوران سلطان غیاث الدین و شهاب الدین نبردهایی با سلطان محمد خوارزمشاه ایجاد شد که آنها در برابر سلطهٔ خوارزمشاهیان ایستاده و آنها را شکست میدادند اما با مرگ سلطان شهاب الدین غوری غوریان اقتدار خود را از دست دادند حاکمان محلی دم از استقلال زدند و سلطان محمد خوارزمشاه از فرصت استفاده کرده غوریان را در خراسان و ماوراءالنهر نابود ساخت.[18]
امور اداری و نظامی
امور اداری غوریان تاحدی برگرفته از امور اداری غزنویان بود و سلطان ضرورتاً باید از خاندان شنسبانی باشد. مشروعیت سلطنت نه تنها منوط به دریافت منشور حکومت از خلیفه عباسی بود، بلکه حمایت اشراف نیز نقش مهمی را ایفا میکرد. نشانههای سلطنت خطبه، سکه وچتر سلطنتی بود و سلاطین غوری دارای چتر بودند وگاه از طرف خود به والیانی که مقام بالایی داشتند، لقب سلطان عطا میکردند. دیوان سالاری سلالهٔ ایران، مانند سامانیان و غزنویان برگرفته ازخلفای عباسی در بغداد بوده، پس شکی نیست که دیوان سالاری غوریان نیز شبیه دیوانسالاری موجود در خراسان و غزنین بودهاست که شامل دیوانهای عرض، دیوان اشراف، وزیر و غیره بودهاست. سپاه و اسلحه: هستهٔ مرکزی سپاه غور از مردم سرزمین غور تأمین میشده ولی با توسعهٔ قلمرو غوریان به تدریج اقوام دیگری مانند ترکان ،تاجیکان وهندیان به سپاه پیوستند. سپاه غور متشکل از سواره نظام و پیادهنظام بود. سپاهیان غور زره پوش بودند وبا سنان میجنگیدند. با توجه به کوهستانی بودن غور آموزشهای سوارکاری و وجود اسبهای تند رو بخش اعظم سواره نظام غوریان را تشکیل میداد.[19]
امور مردمی
وضعیت اجتماعی
اوضاع اجتماعی غوریان به دلیل صعوبت زندگی در سرزمین کوهستانی به خودی خود در پرورش انسانهای توانمند از نظر روحی و جسمی مؤثر بود. زندگی در دیاری کوهستانی باعث خشونت طبع غوریان شده بود.
وضعیت اقتصادی
اوضاع اقتصادی غوریان به دلیل وجود معادن فلز و تخصص و مهارت آنها در استخراج و ساخت اسلحه ونیز زمینهای کشاورزی غنی و غنایمی که از هند وارد میشد و همچنین صادرات اسلحه باعث رونق اقتصادی غوریان شده بود.[20]
وضعیت دینی
مذهب غالب غوریان و سلاطین تا عهد غیاث الدین م. ۵۹۹ق مذهب کرامیه بودهاست و حتی غیاث الدین محمد و برادرش شهاب الدین محمد، پیرو مذهب کرامیه بودهاند. نفوذ علمای کرامیه در غور چنان بود که وقتی غیاث الدین تغییر مذهب داد و به مذهب شافعی گروید مورد اعتراض قرار گرفت. تغییر مذهب غوریان به مذهب شافعی به دلیل سختگیری کرامیه در انجام عبادات و عقیده خرافهآمیز نسبت به خدا موجب رویگردانی مردم غور از این مذهب شده و به دنبال ان غیاث الدین برای هم سو شدن بامردم تغییر مذهب داده و به شافعی گروید. غیاث الدین به سبب سیاست تساهل مذهبی مورد تمجید مردم قرار گرفت به همین سبب در غور شورشی علیه او گزارش نشده چون او تعصب در مذهب را دور از شان سلطانی میدانست و امتیازی برای شافعیان قائل نمیشد او به سادات وعلویان احترام میگذاشت و برای شافعیان در خراسان و غور مساجد و مدارس ساخته بود.[21]
پانویس
- Firoz Koh in Ghur or Ghor (a region to the west of Ghazni), the Ghurids' summer capital
- Firuzkuh: the summer capital of the Ghurids, by David Thomas, pg. 18.
- The Grove Encyclopedia of Islamic Art & Architecture: Three-volume set, by Jonathan Bloom, Sheila Blair, pg. 108.
- The Development of Persian Culture under the Early Ghaznavids, C.E. Bosworth, Iran, Vol. 6, (1968), 35.
- GHURIDS (or Āl-e Šansab), a medieval Islamic dynasty of the eastern Iranian lands. They began as local chiefs in Ḡūr (q.v.) in the heartland of what is now Afghanistan, but became a major power from the mid-12th century until the opening years of the 7th/13th century. Ḡūr was then the nucleus of a vast but transient military empire which at times stretched from Gorgān (q.v.) in the west to northern India in the east, only to be overwhelmed by the Ḵᵛārazmšāhs (q.v.; see also CHORASMIA ii) and to disappear, as far as the eastern Iranian lands were concerned, on the eve of the Mongol cataclysm., C. Edmund Bosworth. , “GHURIDS” Encyclopædia Iranica, online edition
- «Ghūrids». Encyclopaedia of Islam, THREE. دریافتشده در ۲۰۱۸-۱۱-۰۲.
- Nor do we know anything about the ethnic stock of the Ḡūrīs in general and the Šansabānīs in particular; we can only assume that they were eastern Iranian Tajiks., C. Edmund Bosworth. , “GHURIDS” Encyclopædia Iranica, online edition
- Encyclopaedia of Islam, "Ghurids", C.E. Bosworth, Online Edition, ۲۰۰۶: «... The Shansabānīs were, like the rest of the Ghūrīs, of eastern Iranian Tājik stock...."
- «حسن شنسب | پارسی ویکی».
- "غوریان | لغتنامه دهخدا".
|first1=
missing|last1=
in Authors list (help) - «ADCO مقالات علمی». دریافتشده در ۲۰۱۷-۰۶-۱۱.
- اصغرفروغی ابری، تاریخ غوریان، ص29-43.
- اصغرفروغی ابری، تاریخ غوریان، ص46،47،48،49.
- اصغرفروغی ابری، تاریخ غوریان، ص88،89،90،91.
- اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص14-26.
- اصغرفروغی ابری، تاریخ غوریان، ص.75
- اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص12.
- حسین قره چانلو، «پرتال جامع علوم انسانی».
- اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص92،93،94.
- جمشید نوروزی.
- اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص98،99،103.
نگارخانه
منابع
- تاریخ غوریان، اصغر فروغی ابری
- کتاب غوریان، عتیق الله پژواک.
- مقالهٔ مناسبات غوریان با حکومتهای همجوار، حسین قره چانلو، پرتال جامع علوم انسانی.
- مقالهٔ وضعیت اقتصادی واجتماعی غوریان، جمشید نوروزی.