غزنویان
دودمان غَزنَوی یا غزنویان (۹۷۵–۱۱۸۷ م) (۳۴۴ ه.ق - ۵۸۳ ه.ق) یک سلسلهٔ تُرکتبار،[2][3][4] پارسیگوی و مسلمان در بخشهای شرقی ایران بزرگ به ویژه فرارود و خراسان بزرگ بود. اما به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تأیید خلافت عباسی بود. شهرت این سلسله، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادهاست.
غزنویان | |||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۹۶۳–۱۱۸۷ | |||||||||||||
قلمرو سلسله غزنویان در بزرگترین حد خود | |||||||||||||
پایتخت | غزنین (تا ۱۱۵۱) لاهور (از ۱۱۵۱) | ||||||||||||
زبان(های) رایج | زبان پارسی (زبان رسمی)[1] | ||||||||||||
دین(ها) | تسنن، اسلام | ||||||||||||
حکومت | امپراتوری | ||||||||||||
غزنین | |||||||||||||
• ۹۶۳–۹۷۷ | آلپ تکین | ||||||||||||
• ۱۱۶۰–۱۱۸۷ | خسرو ملک | ||||||||||||
تاریخ | |||||||||||||
• بنیانگذاری | ۹۶۳ | ||||||||||||
• فروپاشی | ۱۱۸۷ | ||||||||||||
مساحت | |||||||||||||
۱۰۲۹ م. | ۳٬۴۰۰٬۰۰۰ کیلومترمربع (۱۳۰۰۰۰۰مایلمربع) | ||||||||||||
|
از آنجا که غزنویان نخستین پایههای شهریاری را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند. بنیانگذار این دودمان سلطان محمود غزنوی بود. پدران او از خانات ترکمن بودند که به خراسان کوچ کرده بودند.[5] نامآورترین شهریاران این دودمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند. با شکست غزنویان از سلجوقیان در نبرد دندانقان[6] و پس از سلطان مسعود این دودمان رو به ناتوانی گذارد و چندی بستر حوزه فرمانروایاش به بخشهایی از هندوستان و افغانستان کنونی محدود شد. حکومت غزنویان هند از نظر هنردوستی و توجه به شاعران پارسی سرا و گسترش زبان پارسی از اهمیت بالایی برخوردار است.
بنیانگذاری
در اواخر حکومت سامانیان یکی از سرداران ترکمن این سلسله به نام آلپتگین کوشید با همدستی عدهای دیگر، یکی از اعضای خاندان سامانی به نام نصر بن عبدالملک بن نوح را به حکومت برساند اما نتوانست و پسر عموی وی یعنی منصور بن نوح به جای وی بر تخت نشست. پس از این ماجرا البتکین راهی شهر غزنین در افغانستان کنونی شد و در آنجا حکومت را بر دست گرفت.
دولت سامانی که حکومتی ضعیف بود و از سمت فرارود (ماوراءالنهر) نیز با حکومت مسلمان و ترکنژاد ایلک خانیان درگیر جنگ بود به ناچار حاکم بودن البتکین در غزنین را پذیرفت. البتکین تا پایان عمر خود در شهر غزنین اقامت گزید اما دولتی که وی بنیاد نهاد پس از آن به علت انتساب به شهر غزنین به حکومت غزنویان مشهور گشت.
یکی از نامدارترین جانشینان آلپتگین داماد وی سبکتگین بود. سبکسگین با نشان دادن شایستگی خود به بزرگان ترکمن توانسته بود پشتیبانی و اعتماد آنها را به خود جلب کند. همگام با این دگرگونیها در غزنین، دولت سامانی به ضعیفترین زمان خود رسیده بود و دچار مشکلات پرشماری بود. سبکتگین ضمن اعلام وفاداری به حکومت سامانی برای سرکوب سرداران یاغی پاکستان راهی آن دیار گردید و توانست اوضاع را تا اندازهای به نفع سامانیان آرام کند. سامانیان نیز به پاسداشت این خدمت وی، نه تنها وی را در مسند حکومت غزنین استوار کردند بلکه اداره خراسان را نیز به پسر وی محمود واگذاردند و سلطان محمود نیز با سود جستن از امکانات این منطقه پهناور و آباد توانست بر قدرت خویش بیفزاید. محمود پس از درگذشت پدر به حکومت غزنین دست یافت.
در همین اوضاع و احوال ایلکخانیان به فرارود تاختند و با تصرف بخارا و پایتخت سامانیان و سرزمینهای جنوب آمودریا به عمر این دودمان پایان دادند و این باعث گردید سلطان محمود به استقلال کامل برسد. خلیفه عباسی نیز وی را مورد تأیید قرار داد. دوران سی و سه ساله حکومت محمود بیشتر به جنگ با دولتهای پیرامون و افزون کردن متصرفاتش گذشت. وی در بیشتر این نبردها پیروز میدان بود و علت نیز علاوه بر استفاده وی از سپاه کارآمد و مجهز که ویژه توجه خود سلطان محمود به امور نظامی بود، درگیریها و ضعف داخلی دولتهای پیرامون نیز افزون بر علت شد که وی راحتتر به پیروزی برسد؛ مثلاً سلسله آل بویه دچار تجزیه شده بود و دولت آل زیار در محدوده گرگان حاکمیت ضعیفی داشت. بازماندگان صفاریان نیز در سیستان دچار اختلافات خانوادگی بودند و هندوستان نیز در شرق باوجود ثروت انبوهش دارای یک وحدت سیاسی نبود.
سلطنت و اوج
سبکتگین
سبکتگین، داماد آلپ تگین و بنیانگذار امپراتوری غزنوی، با تصرف قلمرو سامانیان، لاویکها، کابل شاهیان که بیشتر مناطق فعلی افغانستان و پاکستان میشود، گسترش دودمان نو بنیاد غزنوی را آغاز کرد. مورخ قرن شانزدهم، محمدقاسم فرشته، نسب سبکتگین را از نسل پادشاهان ساسانی ثبت میکند:
سبکتگین، پسر جوکان، پسر قزل حکم، پسر قزل ارسلان، پسر فیروز، پسر از یزدگرد، پادشاه ساسانی
با این حال، این ادعا بی اساس است و سبکتگین از خوانین قراخطا بشمار میرفت که در یکی از جنگها اسیر دشمن گردیده به عنوان برده توسط آلپ تگین خریداری شد.[7]
سبکتگین در سال ۳۸۷ ه.ق و پس از مدت ۲۱ سال سلطنت از دنیا رفت، وی پسر ارشد خود اسماعیل را که مادرش دختر آلپ تگین بود پادشاه اعلان نموده بود.
اسماعیل
اسماعیل بن سبکتگین غزنوی که ولیعهد و حکمران غزنه و بلخ بود پس از مرگ پدر برای مدت کوتاهی اعلان تاج و تخت نمود، اما او در سال ۳۸۷ در جنگ غزنی شکست خورد و توسط محمود اسیر گردیده از قدرت خلع گردید.
سیف الدوله محمود
ابوالقاسم محمود پسر دوم سبکتگین مشهور به سلطان محمود غزنوی در سال ۳۸۷ه. ق، پس از خلع اسماعیل برادرش، در غزنی اعلان سلطنت کرده و سلطان دودمان غزنوی گردید. وی در ادامه فتوحات پدرش سرزمین سامانیان را الی آمودریا، سرزمین کابل شاهیان از جمله پادشاهی اسماعیلیان مولتان، سرزمین راجههای سند، و همچنین برخی از مناطق بویه را به اتمام رساند. با همه حسابها، حکومت سلطان محمود عصر طلایی و اوج امپراتوری غزنوی بشمار میرود. محمود هفده لشکر کشی از طریق شمال هند انجام داد تا اقتدارش را در هند تثبیت کند. وی قلمرو خود را از مرزهای ری تا سمرقند و از دریای خزر تا یمن و دهلی برقرار کرد.
- محمود و سومنات
یکی از بزرگترین فتوحات سلطان محمود در هند فتح سومنات∗ بود که بزرگترین و مهمترین بت هندوستان بود و طولش به پنج متر بالغ میشد. هندوان دسته دسته به زیارت این بت میرفتند و صدها برهمن نیز به دعای وی مشغول بودند. این بت آنچنان برای هندوان با ارزش بود که حتی معتقد بودند دریا نیز وی را میپرستد و جزر و مد را نشانهٔ همین پرستش میدانستند. جواهرات فراوانی نذر این بت میشد و حتی صدها روستا وقف این بت بود.
تا قبل از اینکه غزنویان به سومنات حمله کنند، برهمنان هندو برای توجیه بیقدرتی بتهایی که به دست سپاه غزنویان نابود میشد میگفتند که این بتان مورد قهر سومنات هستند. هنگامی که سپاه ۳۰ هزار نفری ترکان غزنویان به قصد سومنات حرکت کردند هندوان به پای سومنات افتادند که جلوی سپاه محمود را بگیرد اما سومنات برای جلوگیری از نابودی خود نیز توانایی کاری را نداشت و بهدستور محمود نابود شد و ثروت معبد نیز به غنیمت گرفته شد.
در دوره محمود (۴۲۰–۳۸۷)، غزنویان ۴۰۰۰ خانواده ترکمن را در نزدیکی کرانه خراسان اسکان دادند. تا سال ۴۱۷، به دلیل حمله ترکمنها به شهرهای همسایه، فرماندار طوس، ابو الحارث ارسلان جاذب، حملات نظامی علیه آنها را رهبری میکرد. وی ترکمنها را شکست داده و به سرزمینهای همسایه پراکنده کرد. با این وجود، تا اواخر سال ۴۲۳، آلتونتاش، فرماندار غزنوی، پنجاه تن از سران ترکمن را به جرم حمله به خراسان اعدام کرد.
ثروتی که از لشکرکشیهای هند محمود به غزنی آورده میشد بسیار زیاد بود و مورخان مثل ابوالفضل بیهقی، گ و شاعرانی مثل فردوسی توصیف درخشانی از عظمت پایتخت و حمایت شگرف فاتح غزنوی از ادبیات ارائه میدهند. محمود در سال ۴۲۰ه.ق درگذشت.
جلال الدوله محمد
بعد از مرگ محمود برای به حکومت رسیدن میان دو پسرش یعنی محمد و مسعود اختلاف بهوجود آمد و بعد از کشمکشهایی مسعود توانست پیروز شود و به حکومت برسد اما چون حس میکرد کارگزاران پدرش با به حکومت رسیدن وی مشکل دارند، در صدد کنار گذاشتن آنها برآمد. در این زمان کارگزاران دستگاه غزنوی به دو دسته تقسیم شده بودند یک دسته پدریان یعنی طرفداران سلطان محمود و دیگران پسریان که هواداران مسعود بودند.
شهاب الدوله مسعود
از جمله پدریانی که سخت مورد غضب سلطان مسعود قرار گرفت ابو علی میکال معروف به حسنک وزیر بود که چون از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بود به ناچار برای از سر راه برداشتن وی، او را به انحراف مذهبی متهم نمود که شرح آن در تاریخ بیهقی آمدهاست؛ و سپس وی را دار زد و اموالش را مصادره نمود. این اقدام وی ضربه مهلکی بر پیکره دودمان غزنویان وارد کرد؛ زیرا وی با این کار هم خود را از داشتن کارگزاران مجرب محروم ساخت و هم وجه خود را در میان مردم که میدانستند علت اصلی بر دار کردن حسنک چیست، خراب نمود.
سلطان مسعود غزنوی نیز مانند نیاکان خود حمله به هند را در سرلوحه کارهایش قرار داد اما دیگر از آن ثروتهای افسانهای هند خبری نبود و در نتیجه بار سنگین هزینهها بر دوش مردمی نهاده شد که مجبور بودند مالیات بپردازند و این خود باعث نارضایتی مردم به ویژه مردم خراسان شد؛ و در نتیجه توجه بیش از اندازه مسعود به هند وی از تحرکات سلجوقیان در خراسان غافل ماند. پس از مرگ مسعود فرمانروایی غزنویان به قسمتی از غرب هند به مرکزیت لاهور محدود گشت؛ و در نهایت در سده ششم هجری غوریان، آخرین بقایای غزنویان (خسروملک) را نیز از بین بردند.
زوال و بقا
ظهیر الدوله ابراهیم
در سال ۴۴۸، سلطان ابراهیم پسر مسعود پسر محمود پسر سبکتگین غزنوی، خوشنویس بزرگ که قرآن را با قلم خود نوشت، برای مدت ۴۰ سال به سلطنت رسید. ابراهیم با توافق صلح با سلجوقیان و احیای روابط فرهنگی و سیاسی، امپراتوری ضعیف شده غزنوی را را مجدداً بنیان نهاد. دوران ابراهیم و جانشینان وی امپراتوری غزنوی از یک دوره آرامش و صلح پایدار برخوردار بود. غزنویان که خراسان را از دست داده بودند، بهطور فزاینده ای با ثروت حاصل از حملات به شمال هند، جایی که با مقاومت شدید حاکمان هند مانند پارامارا از مالوا و گاهادوالا از قنوج روبرو میشدند، به حیات شان ادامه دادند. وی تا سال ۴۸۸ حکومت کرد.
علاءالدوله مسعود سوم
ابوسعد مسعود مشهور به سلطان مسعود سوم برای مدت شانزده سال به سلطنت رسید، در حالی که هیچ اتفاق مهمی در زمان حیات او رخ نداد. مسعود کاخ جد خود سلطان مسعود غزنوی و یکی از منارههای غزنی را بنا کرد. علائم ضعف غزنویان هنگامی آشکار شد که وی در سال ۵۰۵ درگذشت، درگیری داخلی بین پسرانش با عروج سلطان بهرام شاه به عنوان دست نشانده سلجوقیان پایان یافت. بهرام شاه در جنگ غزنی در سال ۵۰۷ برادرش ارسلان را از سلطنت خلع نمود.
یمین الدوله بهرام شاه
سلطان بهرام شاه غزنوی آخرین پادشاه غزنوی بود که به مدت سی و پنج سال بر غزنی، اولین پایتخت غزنویان حاکم بود. وی در سال ۵۴۷ در غزنی توسط سیف الدین سوری شکست خورد، اما سال بعد پایتخت را پس گرفت. علاءالدین حسین جهانسوز، سلطان غوریان، در انتقام مرگ برادرش قطب الدین غوری، که داماد پادشاه بود اما به دلیل تخلف جزئی کشته شده بود، در سال ۵۴۷ این شهر را فتح کرد. سپس وی این پایتخت باشکوه غزنویان را یکنواخت و به مدت ۷ روز آن را سوزاند که به «جهانسوز» معروف شد. غزنی با مداخله سلجوقیان که به کمک بهرام شاه آمده بودند، دوباره احیا گردید. مبارزات غزنویان و غوریان در سالهای بعد همچنان ادامه یافت تا اینکه قلمرو غزنوی و زابلستان قبل از غوریان به دست گروهی از ترکان اوغوز پامال گردید. قدرت غزنویان در شمال غربی هند تا زمان غلبه غوریان بر لاهور الی سلطنت خسرو ملک غزنوی در سال ۵۵۵ فراهم بود.
زبان و ادبیات پارسی
نوزایی (رنسانس) زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی در دوره ترکان غزنوی در قرن یازدهم میلادی صورت گرفت. [8][9][10] دربار امپراتوری غزنوی به دلیل حمایت از ادبیات فارسی چنان مشهور بود که شعرایی همچون فرخی سیستانی برای ادامه فعالیت به نزد آنان سفر کردند.[11] مجموعه شعر کوتاه عنصری (شاعر پارسیگوی) به سلطان محمود و برادرانش نصر و یعقوب اختصاص یافتهاست.[12] سلطان محمود، غزنی را به مرکز آموزش علوم تبدیل کرد و فردوسی و ابوریحان بیرونی را به دربار خود دعوت نمود.[13] او ترجیح داد که شهرت و جلالش به زبان فارسی ثبت گردد و صدها شاعر پارسیگوی در دربار او جمع شدند.[14] وی کتابخانههای زیادی از ری و اصفهان به پایتخت خود آورد.[15] با فتح ری و اصفهان به دست سلطان محمود، ادبیات فارسی در آذربایجان و عراق عجم گسترش یافت.[16]
غزنویان نوشتههای تاریخی به زبان فارسی تدوین کردند.[17] تارخ بیهقی که در نیمه دوم قرن یازدهم نوشته شدهاست، نمونه ای از آن است.[18] با فتح شمال هند توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به لاهور راه یافت شد، که بعدها شعرای مشهوری همچون مسعود سعد سلمان در هندوستان پرورش یافتند.[19] لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم، دانشمندان پارسی را از خراسان، هند و آسیای مرکزی جلب کرد و به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد.[20][13]
اگرچه پادشاهان غزنوی و فرماندهان نظامی آنها اصالتاً ترک بودند، ولی از نظر ترویج زبان فارسی و حمایت از شاعران پارسیگوی، اهتمام شاهان غزنوی برای گسترش زبان و ادب پارسی، بیشتر از رقبای ایرانی خود یعنی سلسله آل بویه بود که از شعرای عرب تمجید کرده و حامی بزرگ و مروج زبان و ادبیات عربی بودند.[21]
اهمیت هندوستان
یکی از مسائل مهمی که در دوران غزنویان از سبکتکین شروع شد و در زمان محمود به اوج رسید و در زمان جانشینان وی نیز به شدت دنبال شد لشکر کشیهای مداوم به هندوستان بود. علل این اقدام آنها اولاً این بود که هند سرزمینی غنی و آباد بود که بتکدهها و معابد هندوهای آنجا همیشه سرشار از طلا و جواهری بود که مردم برای خدایان خود هدیه میآوردند و حمله غزنویان به آنجا به معنای دستیابی به این ثروت بود. علت بعدی این بود که هندوستان کشوری کافر از نظر مسلمانان بود و لشکر کشی غزنویان به آنجا تلاشی در جهت گسترش اسلام وانمود میکرد و مخصوصاً از نظر دولت عباسی جهاد در برابر کفر بود که مشروعیتی را برای حاکمان غزنه به بار میآورد. همچنین این لشکر کشیها باعث مشغول بودن سپاه غزنویان میشد که اگر این سپاه بیکار میماندند باعث ایجاد مشکل و بحران در دستگاه غزنویان میگشت.
این حملات مداوم سپاه غزنویان به هند باعث شد که اسلام در آن شبه قاره گسترش یابد و همچنین باعث گشت قدرت دفاعی این کشور به علت حملات پی در پی رو به زوال گذارد و راه برای حملات بعدی غزنویان باز شود.
سلاطین غزنوی
پادشاهان غزنوی | ||||||||||||
لقب | نام پادشاه | آغاز پادشاهی | پایان پادشاهی | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
البتکین | پسر الپتکین | ۳۵۱ | ||||||||||
ابواسحاق | ابراهیم بن الپتکین | ۳۵۲ | ||||||||||
بلکاتکین (غلام الپتکین) | ۳۵۵ | |||||||||||
پیری (غلام الپتکین) | ۳۶۲ | |||||||||||
ناصرالدوله | سبکتکین (غلام الپتکین) | ۳۶۷ | ||||||||||
اسماعیلبن سبکتکین | ۳۸۷ | |||||||||||
یمینالدوله ابوالقاسم | سلطان محمود پسر سبکتگین | ۳۸۹ | ||||||||||
جلالالدوله | محمد پسر محمود مکحول پسر سبکتگین | صفر ۴۲۱ | ||||||||||
سلطان مسعود (اول) پسر سلطان محمود پسر سبکتگین | شوال ۴۲۱ | |||||||||||
محمد (برای بار دوم حکومت کرد و به سال ۴۳۳ ه.ق کشته شد). | ||||||||||||
شهابالدوله ابوسعد | مودود پسر مسعود پسر محمود | ۴۳۳ (درگذشتهٔ به سال ۴۴۰ ه.ق). | ||||||||||
مسعود (دوم) ابنمودود | ۴۴۰ (طفلی که چند هفته حکومت کرد) | |||||||||||
بهاء الدوله ابوالحسن | علی بن مسعود (اوّل) | رجب ۴۴۰ | ||||||||||
عزالدوله | عبدالرشید پسر محمود پسر سبکتگین. | ۴۴۱ | ||||||||||
طغرل غاصب | (غلام محمود بود ۴۰ روز حکومت کرد و به سال ۴۴۴ درگذشت). | |||||||||||
جمالالدوله | فرخزاد پسر مسعود پسر محمود. | ۴۴۴ | ||||||||||
ظهیرالدوله | ابراهیم پسر مسعود پسر محمود، ملک مؤید جلالالدین | ۴۵۱ | ||||||||||
علاءالدوله ابوسعد | مسعود (سوم) پسر ابراهیم پسر مسعود. | ۴۹۲ | ||||||||||
کمالالدوله | شیرزادبن مسعود | ۵۰۸ | ||||||||||
سلطانالدوله | ارسلانشاه پسر مسعود پسر ابراهیم | ۵۰۹ | ||||||||||
یمینالدوله | بهرامشاه پسر مسعود پسر ابراهیم (نایب سنجر) | جمادیالاولی ۵۱۲ ق | (به سال ۵۴۷ ق. / ۱۱۵۲ م. درگذشت) | |||||||||
معزالدوله | خسروشاه پسر بهرامشاه پسر مسعود. | ۵۴۷ | (به سال ۵۵۵ ق. / ۱۱۶۰ م. درگذشت) | |||||||||
تاجالدوله | خسروملک پسر خسروشاه پسر بهرامشاه. | ۵۵۵ | ||||||||||
الفتح الغوری | (درگذشتهٔ به سال ۵۸۲ ه.ق) |
شجرهنامه
سبکتگین (امارت. ۹۷۷- ۹۹۷ میلادی) امیر غزنه | بغراچق (۹۹۷- ?) والی هرات | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
'محمود (۹۹۸-۱۰۳۰) سلطان غزنه | ابوالمظفر نصر (۹۹۷- ?) والی بست | اسماعیل ( ۹۹۷-۹۹۸) امیر غزنه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد (۱۰۳۰) سلطان غزنه | مسعود (۱۰۳۰-۱۰۴۱) سلطان غزنه | عبدالرشید (۱۰۴۹-۱۰۵۲) سلطان غزنه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مودود ( ۱۰۴۱-۱۰۴۸) سلطان غزنه | علی (۱۰۴۸-۱۰۴۹) سلطان غزنه | فرخزاد (۱۰۵۳-۱۰۵۹) سلطان غزنه | ابراهیم (۱۰۵۹-۱۰۹۹) سلطان غزنه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مسعود دوم (۱۰۴۸) سلطان غزنه | مسعود سوم (۱۰۹۹-۱۱۱۵) سلطان غزنه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شیرزاد (۱۱۱۵-۱۱۱۶) سلطان غزنه | ارسلانشاه (۱۱۱۶-۱۱۱۷) سلطان غزنه | بهرامشاه ( ۱۱۱۷-۱۱۵۷) سلطان غزنه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خسروشاه (۱۱۵۷-۱۱۶۰) سلطان غزنه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خسروملک (۱۱۶۰-۱۱۸۶) سلطان غزنه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
- غزنویان (۱۱۸۶ → ۹۷۷)
پانویس
- ^ سوم به معنی ماه و نات به معنی صاحب است.
منابع
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ غزنویان موجود است. |
- تاریخ ایران و جهان (۱)، سال دوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی ایران، ۱۳۸۱. (صص ۲۷۵ تا ۲۸۴)
- صفا، ذبیحاللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷.
- سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران (۲ جلد)، ترجمه سید محمدتقی فخرداعی گیلانی. (صص ۳۹ تا ۴۱)
- باسورث٬ادموند کلیفورد. تاریخ غزنویان. ترجمه محمد مقدم، تهران ٬امیرکبیر۱۳۷۸٬.
- تاریخ ایران - دکتر خنجی
- تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران، ۱۳۵۴
- تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا.آ. گرانتوسکی - م.آ. داندامایو، مترجم، کیخسرو کشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵
- تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، پیگولووسکایا، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۳.
پانویس
- Homa Katouzian, "Iranian history and politics", Published by Routledge, 2003. pg 128: "Indeed, since the formation of the Ghaznavids state in the tenth century until the fall of Qajars at the beginning of the twentieth century, most parts of the Iranian cultural regions were ruled by Turkic-speaking dynasties most of the time. At the same time, the official language was Persian, the court literature was in Persian, and most of the chancellors, ministers, and mandarins were Persian speakers of the highest learning and ability"
- «GHAZNAVIDS – Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org. ص. GHAZNAVIDS, an Islamic dynasty of Turkish slave origin (۳۶۶-۵۸۲/۹۷۷-۱۱۸۶), which in its heyday ruled in the eastern Iranian lands, briefly as far west as Ray and Jebāl. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۸-۳۱.
- "Ghaznavid dynasty | Turkic dynasty". Encyclopedia Britannica. p. Ghaznavid dynasty, (977–1186 CE), dynasty of Turkic origin that ruled in Khorāsān (in northeastern Iran), Afghanistan, and northern India. Retrieved 2020-08-31.
- Böwering, Gerhard; Crone, Patricia; Mirza, Mahan (January 1, 2012). The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought. Princeton University Press. pp. 410–411.
- تاریخ ایران و جهان (۱)، ص ۲۷۵
- "Battle of Dandānqān | Iranian history". Encyclopedia Britannica. Retrieved 2020-08-31.
- باثورز ۱۹۶۸, p. ۴۰.
- Bosworth 1968, p. 44.
- Sharlet 2011, p. 46.
- Rowson 1998, p. ۲۵۱.
- Sharlet 2011, p. ۲۷.
- Sharlet 2011, p. ۵۲.
- Spooner & Hanaway 2012, p. ۲۸۴.
- Notghi & Sabri-Tabrizi 1994, p. ۲۴۴.
- Bosworth 1963, p. ۱۳۲.
- Ahmadi 2004, p. ۱۴۶.
- Meisami 1993, p. ۲۴۷.
- Poliakova 1984, p. ۲۴۱.
- Ziad 2006, p. ۲۹۴.
- Alam, Nalini & Gaborieau 2000, p. 24.
- Yarshater 2008.
- Ahmadi, Wali (2004). "The Institution of Persian Literature and the Genealogy of Bahar's "Stylistics"". British Journal of Middle Eastern Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 31, No. 2 (Nov.).
- Alam, Muzaffar; Nalini, Françoise Delvoye; Gaborieau, Marc (2000). The making of Indo-Persian Culture: Indian and French Studies. Manohar Publishers & Distributors.
- Arjomand, Said Amir (2012). "Patrimonial state". In Böwering, Gerhard; Crone, Patricia; Mirza, Mahan. The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought. Princeton University Press.
- Amirsoleimani, Soheila (1999). "Truths and Lies: Irony and Intrigue in the Tārīkh-i Bayhaqī: The Uses of Guile: Literary and Historical Moments". Iranian Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 32, No. 2, Spring.
- Bosworth, C.E. (1963). The Ghaznavids:994–1040. Edinburgh University Press.
- Bosworth, C.E. (1968). "The Development of Persian Culture under the Early Ghaznavids". Iran. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 6.
- Bosworth, C.E. (1975). "The Early Ghaznavids". In Bosworth, C. E. The Cambridge History of Iran. Vol. 4. Cambridge University Press.
- Bosworth, C.E. (1977). The Later Ghaznavids. Columbia University Press.
- Bosworth, C.E. (1996). The New Islamic Dynasties. Columbia University Press.
- Bosworth, C.E. (2006). "Ghaznavids". Encyclopaedia Iranica.
- Houtsma, Martijn Theodoor (1987). E.J. Brill's first encyclopaedia of Islam, 1913–1936. 2. BRILL. p. 151. ISBN 978-90-04-08265-6. Retrieved 24 September 2010.
- Katouzian, Homa (2003). Iranian history and politics:The Dialectic of State and Society. Routledge.
- Levi, Scott Cameron; Sela, Ron, eds. (2010). Islamic Central Asia: an anthology of historical sources. Indiana University Press.
- Lewis, Bernard (1992). The World of Islam. London: Thames and Hudson. ISBN 978-0-500-27624-2.
- Meisami, J. S. (1993). "The Past in Service of the Present: Two Views of History in Medieval Persia". Poetics Today:Cultural Processes in Muslim and Arab Societies: Medieval and Early Modern Periods. Duke University Press. Vol. 14, No. 2,(Summer).
- Meisami, Julie Scott (1999). Persian historiography to the end of the twelfth century. Edinburgh University Press.
- Notghi, Hamid; Sabri-Tabrizi, Gholam-Reza (1994). "Hail to Heydarbaba: A Comparative View of Popular Turkish & Classical Persian Poetical Languages". British Journal of Middle Eastern Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 21, No. 2.
- Poliakova, E. A. (1984). "The Development of a Literary Canon in Medieval Persian Chronicles: The Triumph of Etiquette". Iranian Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 17, No. 2/3 (Spring – Summer).
- Rowson, E.K. (1998). "Ghaznavids". In Meisami, Julie Scott; Starkey, Paul. Encyclopedia of Arabic Literature. Vol.1. Routledge.
- Roy, Kaushik (2016). Military Manpower, Armies and Warfare in South Asia. Routledge.
- Sharlet, Jocelyn (2011). Patronage and Poetry in the Islamic World: Social Mobility and Status in the Medieval Middle East and Central Asia. Tauris Academic Studies.
- Spooner, Brian; Hanaway, William L. (2012). Literacy in the Persianate World: Writing and the Social Order. University of Pennsylvania Press.
- Spuler, B. (1970). "The Disintegration of the Caliphate in the East". In Holt, P.M.; Lambton, Ann K.S.; Lewis, Bernard. Cambridge History of Islam. IA: The Central islamic Lands from Pre-Islamic Times to the First World War. Cambridge University Press.
- Spuler, B. (1991). "Ghaznawids". In Lewis, B.; Pellat, C.; Schacht, J. The Encyclopedia of Islam. II. Brill.
- Taagepera, Rein (1997). "Expansion and Contraction Patterns of Large Polities: Context for Russia". International Studies Quarterly. Wiley. 41 (3):(September). doi:10.1111/0020-8833.00053.
- Turchin, Peter; Adams, Jonathan M.; Hall, Thomas D (2006). "East-West Orientation of Historical Empires". Journal of World-systems Research. University of Pittsburgh Press. 12 (2):(December). ISSN 1076-156X.
- Wink, Andre (2002). Al-Hind: The Making of the Indo-Islamic World. Vol.2. Brill.
- Yarshater, E. (1960). "The Theme of Wine-Drinking and the Concept of the Beloved in Early Persian Poetry". Studia Islamica. Brill. No. 13.
- Yarshater, Ehsan (2008). "Iran". Encyclopaedia Iranica.
- Ziad, Homayra (2006). "Ghaznavids". In Meri, J. Medieval Islamic Civilization: An Encyclopedia. Routledge.