جنبش مشروطه ایران
جنبش مشروطه، جنبش مشروطهخواهی یا جنبش مشروطیت، مجموعه کوششها و رویدادهایی در نظر و عمل است که برای محدود شدن اختیارات پادشاه در نظام سلطنتی ایران و نهادینهسازی حقوق اساسی مانند آزادی فردی، عدالت قضایی و حاکمیت قانون آغاز شد و به تغییر نظام سیاسی ایران از پادشاهی مطلقه به پادشاهی مشروطه منجر شد. این جنبش از نیمه دومِ سدۀ سیزدهم خورشیدی شروع شد و میتوان مرداد ۱۲۸۸ را زمان پایان آن دانست. با وجودی که جنبش مشروطه موفق شد نظام سیاسی ایران را برای مدت طولانی تغییر دهد اما به اعتقاد سهراب یزدانی تغییر بنیادینی در نهادهای سیاسی و اجتماعی به وجود نیاورد؛ چراکه اقتدار سیاسی و اقتصادی طبقه حاکم، همچنان بر جای ماند و ادارهکنندگان کشور، جز در چند مورد محدود و استثنایی، همان وابستگان به نظام کهن بودند.
جنبش مشروطه ایران | |||
---|---|---|---|
تاریخ | ۱۲۸۴–۱۲۸۸ | ||
مکان | ایران | ||
علتها | آگاهی از پیشرفتهای غرب، ظهور طبقه متوسط، تنگنای اقتصادی | ||
روشها | بستنشینی، انتشار مطبوعات، سخنرانیهای مذهبی، نبرد مسلحانه | ||
نتیجه | • استقرار پادشاهی مشروطه • بنیانگذاری مجلس • تدوین قانون اساسی مشروطه | ||
| |||
چهرههای شاخص | |||
اگرچه ریشههای فکری مشروطهخواهی به سالهای قبل باز میگردد که ایرانیانی به واسطۀ تحصیل یا تجارت در اروپا، با مظاهر پیشرفت در غرب آشنا شدند و تلاش کردند به نحوی حاکمان ایران را مجاب به اصلاحات و مردم ایران را بیدار نمایند، اما نخستین جرقۀ این جنبش در در ۲۱ آذر ۱۲۸۴ زده شد که علاءالدوله، حاکم تهران چند تن از تاجران خوشنام تهران را به خاطر افزایش قیمت قند، مجازات بدنی کرد. در پی این جرقه، سلسلهای از اعتراضات و بستنشینیها به رهبری دو مرجع تقلید سرشناس تهران، سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی شکل گرفت که به نام انقلاب مشروطه شناخته میشود. دستاورد این انقلاب، امضای فرمان مشروطیت به دست شاه وقت ایران؛ یعنی مظفرالدین شاه، تشکیل مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی مشروطه بود. پیروزی انقلاب مشروطه، فضای آزادی ایجاد کرد که در آن روزنامهنگاران و واعظان مشروطهخواه، احزاب و انجمنها نقدهای تندی به سنتهای قدیمی، اصحاب قدرت و شخص محمدعلی شاه —که با درگذشت پدرش به مقام شاهی رسیده بود — وارد میکردند. پس از چند بار اقدام ناموفق برای انحلال مجلس، محمدعلی شاه که در ۹ اسفند ۱۲۸۶ از سوءقصد جان به در برده بود، در روز دوم تیر ۱۲۸۷ دستور حملۀ نظامی به مجلس و دستگیری سران مشروطهخواه در تهران و شهرهای دیگر را صادر کرد. اگرچه او در بیانیهای اعلام کرد که قصد دارد در آینده مجلس جدیدی را تشکیل دهد، اما این وعده به نظر بسیاری از مشروطهخواهان واقعی نبود و مقاومتهای جدی در تبریز، گیلان و اصفهان شکل گرفت که با حمایت مراجع تقلید در نجف و روشنفکران تبعیدی در اروپا و عثمانی همراه شد. مشروطهخواهان عاقبت توانستند با فتح تهران، محمدعلی شاه را برکنار و نظام مشروطه را احیا کنند.
غیر از نسخههای نشریههای بازمانده از آن دوران، منابع متعددی از این رویدادهای تاریخی در دست است که ماحصل وقایعنگاری روزانه بعضی از معاصران آن میباشد. یکی از مشهورترینِ این کتابها، تاریخ بیداری ایرانیان از ناظمالاسلام کرمانی است. بعضی از معاصران مشروطه، مانند مهدی ملکزاده و احمد کسروی نیز سالها بعد دست به نگارش وقایع زدند. با این حال، تحلیل تاریخی رویدادهای جنبش مشروطه، از دهه ۱۳۳۰ به بعد، با ظهور پژوهشگران تاریخ شروع شد؛ چنان که فریدون آدمیت در آثار خود به انجام نوعی تحلیل تاریخی در این زمینه پرداختهاست.
همزمان با وقوع انقلاب مشروطه در ایران، موج ادبی جدیدی در زبان فارسی شروع شد که بر تحولات سیاسی و اجتماعیِ وقت متمرکز بود. موج ادبی جدید، رنگوبوی سیاسی داشت و در آثار شاعران و نویسندگان این دوره، مفاهیمی مانند وطنپرستی، مبارزه با استبداد، عدالتخواهی و حکومت مبتنی بر قانون مطرح میشد. بعضی از واژهها، که کاربرد آنها در ادبیات فارسی کهن سابقه داشت، در ادبیات مشروطه، رنگوبوی جدیدی گرفتند. در این دوره روزنامهنگاری رواج زیادی یافت و تعدد و آزادی مطبوعات به حدی بود که چاپ کتابهای مستقل تا حد زیادی کساد شد. بعضی از این نشریات موضعگیریهای تندی علیه استبداد سیاسی و تعصبات دینی داشتند و طرفداران و مخالفان زیادی پیدا کرده بودند. علاوه بر جراید و مطبوعات، در این دوره معمولاً روزنامههای مخفی هم منتشر میشدند که به شبنامه مشهور معروف بودند. بانی انتشار این شبنامهها عمدتاً انجمنهای سیاسی بودند که با برگزاری اجتماعات و مراسم سخنرانی، مواضع سیاسی خود را تبیین و ترویج میکردند. این جنبش تاثیر قابل توجهی در رویدادهای بعدی در تاریخ معاصر ایران داشت و پس از گذشت سالها، هنوز مراسم و المانهایی به منظور بزرگداشت آن برقرار میشود.
واژهشناسی
مشروطه ترجمه واژه کنستیتوسیون فرانسوی است. اما ریشه آن دقیقاً معلوم نیست. عبدالهادی حائری آن را کلمهای عربی از مصدر شرط و تقیزاده و رضازاده شفق آن را برگرفته از کلمه فرانسوی le charte به معنی منشور دانستهاند. دهخدا معتقد است که مشروطه به معنای حکومت قانون، نه در عربی و نه در فارسی متداول نبوده و به وسیله ترکان عثمانی وارد فارسی شدهاست. بعضی از رجال دوران قاجار مانند سعدالدوله و صادق آقا تبریزی، مشروطه را ترجمهای نادرست میدانستند و ترجیح میدادند از همان لفظ کنستیتوسیون استفاده کنند.[1]
تاریخنگاری و منبعشناسی
منابع تاریخی در مورد مشروطه را میتوان به سه دسته تقسیم کرد؛ کتابهایی که در زمان وقوع مشروطه نوشته شدهاند، کتابهایی که آنها را سالها بعد از دوران مشروطه، معاصران مشروطه نوشتهاند و کتابهایی که آنها را تاریخپژوهانِ پس از مشروطه نوشتهاند.[2]
تاریخ بیداری ایرانیان کتابی است از ناظمالاسلام کرمانی که در زمان وقوع انقلاب مشروطه نوشته شدهاست. او نوشتن یادداشتهای روزانه را از بهمن ۱۲۸۳؛ یعنی یک سال قبل از انقلاب مشروطه شروع کرد و این کار را تا مرداد ۱۲۸۸ ادامه داد. این یادداشتها ابتدا به صورت پاورقی در نشریه کوکب و چند سال بعد به صورت کتاب منتشر شد.[3] نویسنده ارتباط نزدیکی با سید محمدصادق طباطبایی داشت و به همین دلیل، منبع مهمی در بیان اطلاعات دست اول از ملاقاتها، گفتارها و نظرات طباطبایی محسوب میشود. این کتاب همچنین منعکسکنندهٔ اختلافات و جناحبندیهای درونی میان روحانیان دوران مشروطه است. از این کتاب، دو تصحیح وجود دارد که یکی از آنها را علیاکبر سعیدی سیرجانی انجام دادهاست.[4]
تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز کتابی است از محمدباقر ویجویهای که از مشروطهخواهان تبریز بود. در این کتاب شرحی از رویدادهای محاصره تبریز آمدهاست.[5] همچنین اعلامیههایی که شیخ فضلالله نوری در رد مشروطه در بین مردم تهران توزیع میکرد نیز بعدها به صورت کتاب لوایح آقا شیخ فضلالله منتشر شد.[6]
همچنین کتابهایی هم هست که نویسندگان غیرایرانی در دوران مشروطه نوشتهاند که مشهورترینِ آنها کتاب نارنجی (وزارت خارجه روسیه)، کتاب آبی (وزارت خارجه انگلیس)، تاریخ مشروطیت ایران (ادوارد براون) و اختناق ایران (مورگان شوستر) اند.[7]
۳۰ سال پس از انقلاب مشروطه، احمد کسروی که در زمان وقوع رویدادهای مشروطهخواهی، نوجوان بود، به فکر نوشتن کتابی افتاد و تاریخ مشروطه را بنویسد.[8] تاریخ مشروطه ایران به قلم کسروی، یکی از کتابهایی است که به سبب استفاده از روایتهای شفاهی و مشاهدات نویسنده شهرت یافتهاست. این کتاب علاوه بر این حاوی تحلیلهای نویسنده است. نویسنده در این کتاب نگاه ویژهای به رویدادهای تبریز در دوران مشروطه دارد.[9] کسروی علاوه بر این، در کتاب تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان نیز به وقایع مشروطیت پرداختهاست.
مجموعه هفت جلدی تاریخ انقلاب مشروطه، نوشته مهدی ملکزاده فرزند ملکالمتکلمین، یکی از منابع تحقیقاتی در این مورد است که به اندازه تاریخ مشروطه ایران و تاریخ بیداری ایرانیان مورد توجه قرار نگرفتهاست. نویسنده آن، طرفدار حزب دموکرات بودهاست.[10] دو کتاب دیگری که بیشتر به وقایع آذربایجان پرداختهاند، قیام آذربایجان و ستارخان نوشته اسماعیل امیرخیزی و قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران نوشته کریم طاهرزاده بهزاد هستند. امیرخیزی از نزدیکان ستارخان بود و در نبردهای مربوط به محاصره تبریز در کنار او حضور داشت. طاهرزاده هم عضو تشکیلات مجاهدان مشروطه بود که روایتش از محاصره دهماهه تبریز، همراه با جزئیات است.[11]
هر نسل از تاریخنگاران مشروطه به جنبه خاصی از این رویداد توجه داشتهاند. توجه ادوارد براون، که یک پژوهشگر لیبرال بود، به دستاوردهای دموکراتیک ملت ایران در مقایسه با غرب معطوف بود، اما به تفاوتهای مذهبی و ایدئولوژیک مشروطهخواهان نپرداخت، هرچند به آن واقف بود. احمد کسروی، روایتی همدلانه با سازمانهای انقلابی و بهخصوص، مشروطهطلبان تبریز ارائه کرد، که خود متأثر از عقاید سوسیال دموکراتیک بودند. برخلاف براون، کسروی به رویاروییهای علمای مخالف مشروطه با مشروطهخواهان روشنفکر پرداخت، اما به دگراندیش بودن مشروطهخواهان رادیکال اشاره نکرد. ملکزاده و دولتآبادی هم از بیم تعصبات مذهبی، وابستگیهای محرمانه مذهبی و ایدئولوژیک رهبران مشروطه را فاش نکردند.[12]
از دهه ۱۳۳۰ به بعد، با ظهور پژوهشگران تاریخ، آثاری در زمینه تاریخ مشروطه خلق شد که جنبه تحلیلی داشتند و «صرفاً» به بیان رویدادها نمیپرداختند. یکی از این پژوهشگران، فریدون آدمیت است که آثار متعددی در این زمینه دارد و از بسیاری منابع دست اول چاپی یا خطی را برای نخستین بار در آثارش مورد بررسی قرار دادهاست.[13] رحیم رئیسنیا و باقر مؤمنی در آثار خود با دیدگاه طبقاتی چپگرایانه به جنبههای اقتصادی و اجتماعی جنبش مشروطه پرداختهاند.[14]
احمد اشرف، رویکرد تاریخنگاران مشروطه را به دو دسته کلی «موافقان مشروطه» و «مخالفان مشروطه» تقسیمبندی کردهاست که هر کدام از این دو دسته، خود به دو دسته فرعی تقسیم میشوند. به نظر وی، اغلب تاریخنگاران مشهور مشروطه، مانند ناظمالاسلام کرمانی، یحیی دولتآبادی، مهدی ملکزاده، احمد کسروی و فریدون آدمیت، راویان آزادیخواه و لیبرالِ طرفدار مشروطهاند. اما مشروطه، طرفداران سوسیالیستی هم دارد که آن را یک انقلاب بورژوازی بر علیه نظام فئودالی میدانند. این عده معتقدند که این انقلاب، به نتایج مورد نظر خود مبنی بر براندازی روابط فئودالی، بهطور کامل فایق نشد، اما راه را برای رشد مناسبات سرمایهداری در دورههای بعدی فراهم کرد. باقر مؤمنی، در زمره این تاریخنگاران است.[15] تاریخنگاران مخالف مشروطه هم عمدتاً به دو دسته محافظهکاران سیاسی و محافظهکاران مذهبی تقسیم میشوند. محافظهکاران سیاسی، مانند محمود محمود و ابراهیم صفایی، مشروطه را محصول توطئه انگلستان میدانند که از طریق نفوذ این کشور در روشنفکران و روحانیان کشور پیش رفته و اقتدار ملی ایران را هدف گرفتهاست. محافظهکاران مذهبی هم اغلب با شیخ فضلالله نوری همداستانند که مشروطه را مخالف شرع اسلام میدانست و «مشروعه»؛ یعنی حکومت اسلام را شایسته میدید. هر دو گروه مخالف، مشروطه را دستپخت انگلیسیها میدانند، اما محافظهکاران سیاسی، روحانیان را، و محافظهکاران مذهبی، روشنفکران را بازیگردان انگلیسیها قلمداد قلمداد میکنند.[16]
سرچشمهها
فکر آزادی
تحصیل ایرانیان در اروپا، از دوران عباس میرزا و قائم مقام فراهانی، شروع شد. ایرانیانی که به اروپا رفتند، اولین ایرانیانی بودند که با افکار آزادیخواهی و اصول حکومت ملی آشنا شدند.[17] یکی از این افراد، میرزا صالح شیرازی بنیانگذار نخستین روزنامه و نخستین چاپخانه کتابهای فارسی در ایران است. او در سفرنامهای که نوشت، مشاهدات خود را دربارهٔ حکومت پارلمانی، قوانین، قضاوت، دانشگاه، بیمارستان و سایر زیرساختهای سیاسی، اقتصادی، صنعتی و اجتماعی در انگلیس شرح داد.[18] او در سفرنامهاش، با اشاره به صنعتکار فقیری که حکومت انگلستان به مدت شش ماه تلاش میکرد او را از مغازه بیرون اندازد، اما موفق نمیشد، انگلستان را «ولایت آزادی» نامید که در آن از پادشاه تا گدا به یک نظام قانونی پایبندند و هرکس از آن تخطی کند، مجازات میشود.[19] میرزا صالح همچنین در سفرنامه خود شرحی از انقلاب فرانسه آوردهاست که بررسیهای فریدون آدمیت نشان میدهد نخستین اشاره یک ایرانی به این رویداد تاریخی است.[20]
با توسعه روابط خارجی ایران با کشورهای اروپایی، افراد مختلفی به کشورهای خارجی سفر کردند و پیشرفتهای این کشورها را از نزدیک مشاهده کردند. آنها در سفرنامهها و یادداشتهای خود شرح مشاهدات خود را نوشتند. در سال ۱۲۰۷ هیاتی از ایران عازم مسکو شد و از تأسیسات اجتماعی روسیه از جمله بیمارستانها، مدرسههای نظام، موسسههای علمی، دانشگاهها و کارخانهها بازدید کردند. ریاست این هیئت را خسرو میرزا بر عهده داشت و میرزا تقی خان فراهانی (که هنوز جوان بود و به صدارت نرسیده بود) در این هیئت حضور داشت. میرزا مصطفی خان منشی که دبیر هیئت بود، شرح سفر را نوشتهاست.[21]
ماحصل این برخوردها با دنیای غرب، تربیت شدن گروهی از نخبگان بودند که به اعتقاد آدمیت، سه تن از آنها؛ یعنی میرزا تقی خان فراهانی، میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا ملکم خان و حلقه نزدیکان و پیروان آنها، تأثیر قابل توجهی در شروع اصلاحات در ایران و بیدار شدن ایرانیان داشتند.[22]
بیداری ایرانیان
احمد کسروی منشأ مشروطه را «بیداری ایرانیان» میداند. منظور کسروی از بیداری ایرانیان، وقوف آنها به عقبماندگی، ضعف در برابر کشورهای پیشرفته و اعتراض به حکومت استبدادی است. او در کتاب تاریخ مشروطه ایران شرح میدهد که پس از کشته شدن نادرشاه، روند تنزل ایران شروع شد، در حالی که غرب دگرگونیهای بزرگی را تجربه کرد؛ انقلاب فرانسه، پیروزیهای ناپلئون بناپارت، جنبش تودهها، اختراعات جدید، پیشرفتهای نظامی و غیره. دو قدرت بزرگ دنیا؛ یعنی انگلیس و روسیه در مرزهای شمالی و جنوبی ایران پدیدار شدند، اما در تمام جنگهایی که در زمان زمامداری شاهان قاجار با این دولتها درگرفت، سپاهیان ایران شکست خوردند و ایران بخشهایی از سرزمین خود را از دست داد. اگرچه اصلاحاتی به دست برخی نخستوزیران قاجار، مانند قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و حسین سپهسالار شروع شد، اما این اصلاحات هم با برکناری آنها راه به جایی نبرد. در مرحله بعد، متفکرانی مانند سید جمالالدین اسدآبادی و میرزا ملکمخان به روشنگری توده مردم پرداختند و بالأخره جنبشهایی مانند جنبش تنباکو به عنوان اولین نشانههای بیداری ایرانیان پدیدار شد. کسروی چاپ روزنامهها و نشریات، انتشار کتابهایی مانند آثار عبدالرحیم طالبوف و زینالعابدین مراغهای، توسعه مدرسهها و علاقهمندی مردم به رویدادهای جهان را نشانههای این تحول فکری برمیشمارد. قبل از کسروی، ادوارد براون و ناظمالاسلام کرمانی هم ریشه مشروطه را بیداری ایرانیان دانسته بودند.[23]
میرزا ملکمخان که در فرانسه با تشکیلات فراماسونری آشنا شده بود، در سال ۱۲۳۸ تشکیلاتی مخفی به نام فراموشخانه در ایران تأسیس کرد که بسیاری از اصلاحطلبان و دانشآموختگان دارالفنون به عضویت آن درآمدند. حتی ناصرالدین شاه در ابتدا نسبت به آن خوشبین بود و بعضی از شاهزادگان قاجار هم به عضویت آن درآمدند. هرچند که خیلی زود از گسترش دامنه اصلاحات بیمناک شد و ملکمخان را تبعید کرد.[24]
در آستانه ورود به قرن بیستم، باکو، که یکی از شهرهای صنعتی روسیه تزاری بود، میزبان کارگران فصلی از آذربایجان ایران بود. در سال ۱۲۷۹ (۱۹۰۰ میلادی) در حدود یکصد هزار کارگر ایرانی در باکو اقامت داشتند که اغلب آنها دهقان و کارگر ساده بودند. روسیه در آن دوران کانون مبارزات کارگری بود و کارگران ایرانی نیز شاهد این حرکتهای سیاسی بودند و حتی در آن مشارکت میکردند. بعضی از این کارگران به فرقه اجتماعیون عامیون در باکو پیوسته بودند. آنها در مراجعت به ایران، حامل و منتشر کننده ایدههای انقلابی بودند.[25]
وقوع انقلاب ۱۹۰۵ در روسیه، الهامبخش انقلابها و جنبشهای مهمی در منطقه و جهان شد. حسن تقیزاده، سسیل اسپرینگ رایس (سفیر انگلیس در ایران)، ایوان آلکسیوویچ زینوویف (دیپلمات روس) و ادوارد براون از جمله افرادی هستند که بر ارتباط انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و انقلاب مشروطه ایران تأکید کردهاند. تأثیر این انقلاب بر منطقه قفقاز روشن و عمیق بود و ایرانیانی که برای کار یا تجارت به این منطقه رفت و آمد داشتند، با آگاهی و روابطی که در آنجا بهدست آوردند، توانستند در انقلاب مشروطه نقشآفرین باشند؛ چنانکه در سالهای بعد، انقلابیون گرجی، آذری و ارمنی هم به کمک به مشروطهخواهان ایرانی آمدند.[26]
ظهور طبقه متوسط
آبراهامیان، شکلگیری دو نوع طبقه متوسط در ایران را در اواسط و اواخر قرن نوزدهم میلادی شرح میدهد: یکی طبقه متوسط سنتی که متشکل از تاجران بودند و ضمن حفظ پیوند با اقتصاد سنتی و ایدئولوژی اسلامی، بهواسطه ارتباط اقتصادی با دنیای بیرون، بهتدریج بر دردها و مشکلات مشترک خود واقف شدند؛ و دیگری، طبقه روشنفکر که بهدلیل تماس فکری و ایدئولوژیکی و ارتباط با نهادهای آموزشی مدرن و با پیدایش اندیشههای جدید و شغلهای جدید پدیدار شدند.[27]
تنگنای اقتصادی
ایران که در دوران صفوی در مرکز تجارت منطقه قرار داشت، با قدرت گرفتن قدرتهای اقتصادی اروپایی و روسیه، به تدریج به حاشیه بازار جهانی سرمایهداری رانده شد. با ورود شرکتهای تجاری خارجی، به جز چند تاجر بزرگ، بقیه تاجران عملاً به کارگزاران این شرکتها مبدل شدند. تجارت مواد خام کشاورزی مانند پنبه، برنج و تریاک، به دلیل تقاضای شرکتهای تجاری انگلیسی و روسی، رونق یافت و در عوض تجارت مصنوعات مانند پارچه و ابریشم از رونق افتاد. پیشهوران و تاجران خردهپا قدرت اقتصادی خود را از دست دادند و تاجران بزرگ هم به دلیل منفعتی که در صدور محصولات کشاورزی وجود داشت، به خرید زمینهای کشاورزی و کشت محصولات پرتقاضا روی آوردند. به همین دلیل، ایران که همیشه صادرکننده گندم و جو بود، در آغاز قرن بیستم میلادی، برای نخستین بار واردکننده این محصولات شد.[28]
در نیمه دوم قرن نوزدهم، ناصرالدین شاه قاجار، امتیازات متعددی را به انگلیسیها و روسها واگذار کرد و حجم سرمایهگذاری خارجی در این بازه زمانی، از صفر به ۱۲ میلیون پوند رسید. درآمد حاصل از واگذاری این امتیازات و همچنین استقراضها، به مصارف مختلفی میرسید که یکی از آنها، هزینههای فراوان دربار سلطنتی و سفرهای شاه به اروپا بود. بخش مهم دیگری از این درآمدها برای مبارزه با تورم به کار میرفت که به دلایل مختلفی از جمله کاهش ارزش جهانی نقره ایجاد شده بود؛ از سال ۱۲۲۹ تا ۱۲۷۹، قیمتها ۶۰۰ درصد افزایش یافته بود.[29] همچنین لغو امتیاز تنباکو، باعث شد دولت ایران برای پرداخت خسارت شرکت بریتانیایی، پانصد هزار پوند استرلینگ از بانک شاهی قرض بگیرد که نخستین استقراض بزرگ خارجی کشور محسوب میشد.[30] همچنین در سالهای ۱۲۷۹ و ۱۲۸۱ دو وام ۲٬۴ و ۱ میلیون پوندی از روسیه اخذ شد که صرف بازپرداخت وام قبلی بریتانیا و سه سفر پرهزینه مظفرالدین شاه به اروپا شد. ایران همچنین متعهد شد که بدون تأیید روسیه برای دریافت وام با کشوری وارد مذاکره نشود.[31]
سالهای پس از ۱۲۷۰ خورشیدی، برای حکومت ایران، سالهای تشدید مشکلات اقتصادی بود. از یک سو تورم شدید باعث کاهش ارزش مالیات بر زمین شد و از سوی دیگر کاهش ارزش جهانیِ نقره، ارزش قران در برابر پوند استرلینگ را به شدت کاهش داد. این مشکلات، دربار ایران را وادار کرد که در سالهای ۱۲۷۹ و ۱۲۸۱ به ترتیب دو میلیون و یک میلیون پوند از دولت روسیه وام بگیرد. پادشاهی ایران که در پی افزایش درآمدهای خود بود، با استخدام ژوزف نوز توانست درآمدهای گمرکی خود را از ۲۰۰ هزار پوند استرلینگ در سال ۱۲۷۷ به ۶۰۰ هزار پوند در سال ۱۲۸۳ افزایش دهد.[32] در سال ۱۲۸۴ خورشیدی، بحران اقتصادی، ایران را فرا گرفت. شیوع وبا، برداشت بدِ محصولات کشاورزی و از رونق افتادنِ تجارت در مناطق شمالی به دلیل وقوع جنگ روسیه و ژاپن و متعاقب آن، انقلاب روسیه، زمینهساز این بحران بود. قیمت مواد غذایی به سرعت افزایش یافت؛ چنانکه در شهرهای تهران، تبریز، رشت و مشهد، در سهماههٔ نخست این سال، قند و شکر ۳۳ درصد و گندم ۹۰ درصد گرانتر شد، درآمد گمرک کاهش یافت و با درخواستهای دولت برای دریافت وامهای جدید موافقت نشد. دولت ناچار شد تعرفههای وضع شده بر بازرگانان را افزایش دهد و بازپرداخت دیون محلی را به تعویق اندازد. این نابسامانیها، به بروز اعتراضات عمومی منجر شد و نهایتاً به انقلاب مرداد ۱۲۸۵ و صدور فرمان مشروطیت انجامید.[33]
جنگ قدرت در منطقه
با آغاز قرن نوزدهم میلادی، مناسبات جدیدی در روابط بینالملل به وجود آمد که سرنوشت سیاسی و اجتماعی ایران را تحت تأثیر قرار داد. روسیه از شمال به خاک ایران حمله کرد و ناپلئون بناپارت هم تصمیم گرفت از طریق ایران به هند حمله کند. در مقابل، انگلستان هم میکوشید از مستعمرات خود در آسیا حفاظت کند. ایران تلاش میکرد آمادگی لازم را برای دفاع در برابر روسیه بهدست آورد و از این رو گاهی به سمت فرانسه و گاهی به سمت انگلیس متمایل میشد. آنها هم هرگاه اختلافاتشان با روسیه تشدید میشد، از سر مصالح سیاسی خود سعی میکردند ایران را تقویت کنند؛ کارخانه تولید سلاح بسازند، به تشکیل ارتش منظم کمک کنند، نقشهبرداری کنند، معدن اکتشاف کنند و به کارهایی از این قبیل مبادرت ورزند.[34]
رویدادها
انقلاب
در ۲۱ آذر ۱۲۸۴ علاءالدوله، حاکم تهران در تلاش برای پایین آوردن قیمت شکر، دو تن از تاجران خوشنام را فلک کرد.[35] با انتشار این خبر، صاحبان کسب و کار، مغازهها و کارگاهها را تعطیل کردند و در مسجد بازار گرد آمدند. دو هزار تن از کسبه و طلاب به رهبری سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی در حرم شاه عبدالعظیم بست نشستند و خواستههای خود را چنین اعلام کردند: برکناری حاکم تهران، برکناری نوز، اجرای شریعت و تأسیس عدالتخانه.[persian-alpha 1] دولت سرانجام پس از یک ماه تسلیم شد و معترضان در بازگشت به تهران، با استقبال جمعیت زیادی مواجه شدند که شعار میدادند «زنده باد ملت ایران». ناظمالاسلام کرمانی در خاطرات خود نوشتهاست که عبارت «ملت ایران» را تا پیش از آن در تهران نشنیده بود.[37]
ناتوانی شاه در تأسیس عدالتخانه و برکناری نوز، زمینهٔ شروع دوبارهٔ اعتراضات را فراهم کرد. در محرم سال ۱۲۸۵، بهدنبال بازداشت واعظی که در حال سخنرانی علیه دولت بود، مرحله سوم اعتراضات شروع شد. گروهی از طلاب در مقر پلیس گرد آمدند و در پی درگیریها، یکی از طلاب به ضرب گلوله کشته شد. روز بعد، در حالی که جمعیت زیادی از تجار، اصناف و طلاب برای تشییع پیکر وی از بازار بهسوی مسجد جامع در حال حرکت بودند، درگیری دیگری بین قزاقها و معترضان رخ داد و بنا به گفتهٔ آبراهامیان، ۲۲ نفر کشته و بیش از ۱۰۰ نفر زخمی شدند. در پی این خشونتها، طباطبایی، بهبهانی و دیگر شخصیتهای مذهبی تهران را به مقصد قم ترک کردند و تعدادی از تاجران و روحانیان نیز در سفارت انگلستان در باغ قلهک بست نشستند. سفیر وقت انگلیس در یادداشتی به وزارت خارجه این کشور، شمار این عده را بیش از ۱۴ هزار نفر اعلام کرد.[38] با پیوستن دانشجویان دارالفنون به بستنشینان، سخنرانیهای متعددی در مورد نظامهای مشروطه در اروپا انجام میشد[39] و در پی توصیهٔ اعضایی که تحصیلات جدید داشتند، تأسیس مجلس شورای ملی جایگزین خواستهٔ اولیهٔ معترضان مبنی بر تأسیس عدالتخانه شد.[40]
متن مربوطه در ویکینبشته: فرمان مشروطیت |
دربار، نخست از پذیرش خواستهها سر باز زد، اما در نهایت، سه هفته پس از شروع تحصن در سفارت انگلیس، مظفرالدین شاه، فرمان مشروطیت را امضا کرد و مشیرالدوله را به نخستوزیری برگزید.[41] تاریخ این رویداد، ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ برابر با ۱۴ جمادی الثانی ۱۳۲۴ بود.[42][43]
تشکیل مجلس شورای ملی
مجلس شورای ملی در ۱۴ مهر ۱۲۸۵[persian-alpha 2] افتتاح شد و تدوین پیشنویس قانون اساسی را با الگو قرار دادن قانون اساسی بلژیک و فرانسه آغاز کرد.[44] نمایندگان مجلس میدانستند که محمدعلی میرزا، ولیعهد، مخالف مشروطه است و اگر به پادشاهی برسد، کار امضای قانون اساسی دشوار خواهد شد؛ بنابراین شتاب میکردند که تا پادشاهِ بیمار هنوز زنده است، کار را تمام کنند. آنها تلاش کردند این متن را به گونهای تنظیم کنند که برای شاه ناخوشایند و حقارتآمیز نباشد؛ بنابراین برخی از اصول آن شفاف نوشته نشد. در این قانون، از حقوق مردم سخن گفته نشد و جایگاه شاه و وزیران و وظایف آنان در مقابل مجلس مبهم باقی ماند. بر اساس این قانون، هر عهدنامهای بدون تصویب در مجلس اعتبار نداشت و مجلس تنها مرجع قانونگذاری در کشور شناخته میشد.[45] بر اساس سند قانون اساسی، مجلس به عنوان نماینده مردم، مسئول و مرجع نهایی تصمیمگیری در مورد همه قوانین، مقررات، بودجه، قراردادها، وامها، امتیازات و انحصارات بود. هر دوره مجلس، دو سال تعیین شد و طی این دوره، بازداشت نمایندگان بدون اجازه مجلس غیرقانونی بود.[46]
مظفرالدین شاه، نهایتاً در تاریخ ۸ دی ۱۲۸۵ قانون اساسی را امضا کرد، اما پنج روز بعد درگذشت و فرزندش محمدعلی شاه بر تخت نشست.[47] او نمایندگان را به مراسم تاجگذاری دعوت نکرد و وزرای کابینه را به نادیده گرفتن مجلس تشویق میکرد و برای تضعیف مخالفان خود به اختلافات مذهبی و قومیتی در مناطق مختلف کشور دامن میزد.[48]
مجلس اول، با دولت و دربار رویاروییهای جدی داشت. نمایندگان از مشیرالدوله، رئیس دولت میخواستند که بر اساس قانون اساسی، وزرای خود را به مجلس معرفی کند. سرانجام، هیئت وزیران در روز ۱۴ بهمن به مجلس معرفی شدند، اما نه همه آنها. نمایندگان میخواستند بدانند آیا کامران میرزا وزیر جنگ و ژوزف نوز وزیر گمرکات هستند یا خیر. رئیس دولت برای این دو مقام کسی را به مجلس معرفی نکرده بود و از پاسخ طفره میرفت.[49] با روی کار آمدن وزیر افخم به عنوان نخستوزیر جدید در فروردین ۱۲۸۵، باز هم اوضاع بر همان منوال بود؛ نامههای مجلس به وزرا بیپاسخ میماند و کامران میرزا با تصدی وزارت جنگ، در مقابل مجلس پاسخگو نبود.[50] در مقابل، لایحه دولت برای استقراض از دولتهای خارجی با مخالفت مجلس همراه شد و بهجای آن، نمایندگان خواهان تشکیل بانک ملی شدند. مجلس بعضی از حاکمان و وزیران مستبد پرنفوذ مانند ظلالسلطان، آصفالدوله و کامران میرزا را برکنار کرد، نخستین بودجه متعادل را تنظیم کرد، حاکمان محلی را ملزم کرد که همه مالیات اخذشده را به خزانه دولت واریز کنند (و بخشی از آن را برای مصارف خود نگه ندارند) و تیول[persian-alpha 3] و تسعیر[persian-alpha 4] را غیرقانونی اعلام کرد.[51]
با این حال، محافظهکاری آرامآرام بر مجلس حاکم شد و نمایندگان شور و حرارت آزادیخواهی اولیه را رها کردند. اگرچه نیروهای دولت و دربار بهطور پیوسته سعی در تضعیف مجلس داشتند، اما به اعتقاد کسروی، علت اصلی از دست رفتن صلابت مجلس، ضعف خود نمایندگان بود که از روحیه آزادیخواهی و استقلال کافی برخوردار نبودند؛ چنانکه برخی از آنها با دربار رفت و آمد پیدا کردند و اخبار مجلس را به دربار میرساندند و بعضی هم با دولتهای خارجی ارتباط گرفتند. نمایندگان نتوانستند تدارکات لازم برای مقابله با اقدامات خشونتآمیز احتمالی طرفداران شاه در آینده را فراهم کنند یا در بزنگاههای مهم تاریخی تصمیمگیری قاطعی داشته باشند.[52] با آشکار شدن کاستیهای موجود در قانون اساسی، مجلس بر آن شد که برای قانون اساسی متممی به تهیه کند که بهانهای برای کشمکشهای بعدی شد.[53]
تدوین متمم قانون اساسی
قانون اساسی مشروطه به مواردی از قبیل آیین تشکیل و اداره جلسات مجلس، برگزاری انتخابات، تشکیل انجمنهای ایالتی و بلدیه در شهرها پرداخته بود و تصادم مستقیم یا غیرمستقیمی با مسائل فقهی و شرعی نداشت. اما متمم قانون اساسی، دربردارنده اصولی بود که از دیدگاه بعضی از روحانیان، با شریعت اسلام تضاد داشت. شیخ فضلالله نوری از جمله این مخالفان بود که علاوه بر این که قانونگذاری توسط بشر را ناقض احکام شریعت میدانست، بهصورت ویژه با اصول آزادی (اصل هشتم) و برابری (اصل بیستم) متمم قانون اساسی مخالفت میکرد. در این زمان برای نخستین بار، ضرورت انطباق دادن قوانین مجلس با اسلام سخن به میان آمد.[54]
در سال ۱۲۸۶ یک جریان ضد مشروطه، به رهبری فضلالله نوری فعالیت خود را شروع کرد که مخالف پارلمان و مدافع اسلام بود. آنها به اصول قانون اساسی و متمم آن، مخصوصاً اصولی که به برابری همه گروههای دینی و گسترش صلاحیت دادگاههای غیرشرعی اشاره داشت، معترض بودند و آنها را مخالف اسلام میدانستند. آنها انجمنی تشکیل دادند و با محمدعلی شاه همنوا شدند. اگرچه بعضی از آنها انگیزههای مادی یا شخصی داشتند، اما برخی نیز مشروطه را بدعتی ناشایست در اسلام میدیدند. بعدها، در سال ۱۲۸۷، نوری که جایگاه علمی و فقهی خود را بالاتر از بهبهانی و طباطبایی میدانست، آشکارا از شاه طرفداری کرد و روزنامهنگاران و مراجع تقلید مشروطهخواه را تکفیر نمود.[55]
به اعتقاد ژانت آفاری، عده قابل توجهی از سران مشروطه، در واقع ناراضیان مذهبی بودند که گرایش خود به فراماسونری، بابیه، بهاییت و سوسیالیسم را مخفی میکردند. بسیاری از آنها مانند سید جمال واعظ و ملکالمتکلمین به عنوان خطیب و واعظ فعالیت میکردند و با اتکا به سنتهای اسلامی سعی میکردند مردم و روحانیان را با عقاید جدید همراه کنند. به اعتقاد آفاری، در موارد بسیاری، علمای سنتگرا از گرایش فکری این افراد مطلع بودند، اما تا زمانی که ظاهر اسلامی رعایت میشد و تعارض منافع پیش نمیآمد، عکسالعملی نشان نمیدادند.[56] از طرفی کسروی را عقیده بر این بود که نام نهادن بابی به مشروطه خواهان دسیسه مشترکی از روحانیان و مستبدین دربار و حکام محلی برای سرکوب جنبش بود.[57] متهم ساختن فعالان جنبش مشروطه به بابی بودن یکی از شایعترین و متداولترین روشهایی بود که برای سرکوب آنان توسط دولت استبداد و روحانیون وابسته استفاده میشد.[58]
تصویب متمم قانون اساسی، اختلاف اصلی شاه و مجلس هم بود. مجلس با الگوبرداری از قانون اساسی بلژیک، بندهایی به قانون اساسی اضافه کرد که اختیارات شاه را به شدت محدود میکرد و در مقابل به مجلس اختیارات وسیعی میداد؛ از جمله عزل نخستوزیر یا هر یک از وزیران و تصویب سالیانهٔ همهٔ هزینههای نظامی. شاه از امضای آن سر باز زد و بر مبنای قانون اساسی آلمان، اصلاحات دیگری را پیشنهاد داد که که مخالفت جدی مردم درنقاط مختلف ایران، از جمله تهران، تبریز، کرمانشاه، اصفهان، شیراز، مشهد، رشت و بندر انزلی را به همراه داشت.[59]
ترور امینالسلطان و قرارداد سنپترزبورگ
امینالسلطان در ۸ مهر ۱۲۸۶ در هنگام خروج از مجلس به قتل رسید. قاتل او، عباس آقا، جوان ۲۲ ساله تبریزی بود که در تهران به کار صرافی مشغول بود. امینالسلطان در روز کشته شدنش، نامهای را از جانب شاه در مجلس خوانده بود که شاه در آن پذیرفته بود متمم قانون اساسی را امضا کند. او از یک سو از حرکتهای اعتراضی شیخ فضلالله حمایت میکرد، از یک سو مجلس را مجاب میکرد که با استقراض از روسیه موافقت کند و از سوی دیگر شاه را ترغیب میکرد که متمم قانون اساسی را بپذیرد. آفاری میگوید او هیچگاه مورد اعتماد مجاهدان سوسیال دموکرات قرار نگرفت.[60]
در پی کشته شدن امینالسلطان، شاه در نهایت عقب متمم قانون اساسی را مهر کرد و ناصرالملک، سیاستمدار لیبرال را به نخستوزیری برگزید. او برای اثبات حمایت خود از مشروطه، به عضویت مجمع آدمیت درآمد.[61]
ترور امینالسلطان با قرارداد سن پترزبورگ مقارن شد.[62] امپراتوری روسیه تزاری و امپراتوری بریتانیا در سال ۱۲۸۶ (۱۹۰۷ میلادی)، معاهدهای را امضا کردند که به موجب آن، مناطق شمالی ایران به عنوان مناطق تحت نفوذ روسیه و مناطق جنوبی به عنوان مناطق تحت نفوذ بریتانیا به رسمیت شناخته شد. با امضای این معاهده، بریتانیا پس از ۷۵ سال، از مخالفت و مقابله با روسیه برای اعمال نفوذ یا تجاوز به مناطق شمالی ایران دست برداشت و روسها اجازه پیدا کردند که برای تضمین منافع خود به هر اقدامی که لازم بود دست بزنند، مشروط بر آن که دامنه این اقدامات به مناطق تحت نفوذشان محدود شود.[63] این معاهده دست روسیه را برای مداخله به نفع محمدعلی شاه بازتر کرد تا بتواند بدون واهمه از بریتانیا که به نوعی جانب مشروطهخواهان را داشت، اقدام کند.[64]
واقعه میدان توپخانه
اگرچه مخالفت محمدعلیشاه با مشروطه، عملاً راه به جایی نبرد و شاه ناگزیر به تسلیم در مقابل مجلس شد، اما اختلاف در بین نمایندگان مجلس و طیفهای مختلف سیاسی و مذهبی، آرامآرام نمایان شد. لیبرالها در مجلس طرحها و پیشنهادهایی را مطرح میکردند که با مخالفت میانهروها مواجه میشد. از جملهٔ این طرحها، اصلاح نظام انتخاباتی بود که در آن کاهش میزان پیششرط دارایی برای مشارکت در انتخابات و بازتوزیع کرسیهای نمایندگی در سطح ایالات و حق انتخاب نماینده برای اقلیتهای مذهبی پیشنهاد شده بود.[65] نشریاتی مانند صور اسرافیل و حبلالمتین به مخالفت با دخالت روحانیان در سیاست پرداختند که اعتراض محافظهکاران و برخی از میانهروها را در پی داشت. آنها این گروه را ضد دین معرفی میکردند. بهموازات، نارضایتی طبقات فرودست از مجلس نیز افزایش مییافت؛ چون شرایط نامناسب اقتصادی تداوم داشت و مجلس نیز بهواسطهٔ حمایت از بازار آزاد، توجهی به کاهش مالیاتها و کنترل قیمتها نداشت. بودجهٴ مصوب مجلس که هزینههای دربار را به شدت کاهش داده بود، نارضایتی شاهزادگان و طبقات اشراف را نیز برانگیخت.[66]
در آذر ۱۲۸۶، شیخ فضلالله نوری از مردم دعوت کرد تا برای دفاع از اسلام در برابر «مشروطهطلبان کافر» در میدان توپخانه تجمع کنند. جمعیت زیادی در این اجتماع شرکت کردند که به گزارش آبراهامیان، عمدهٔ آنان را طلاب و روحانیون، درباریان و مستخدمان، دهقانان اراضی سلطنتی ورامین، کارگران سادهٔ بازار تهران و شاغلان رده پایین قصر سلطنتی تشکیل میدادند. شیخ فضلالله در این گردهمایی سخنرانی کرد و «برابری» را یک بدعت خارجی خواند. اجتماعکنندگان برای حمله به مجلس آماده میشدند، اما در مقابل، جامعهٔ اصناف برای دفاع از مشروطه، اعلام اعتصاب عمومی کرد و به گفتهٔ آبراهامیان، بیش از ۱۰۰ هزار نفر برای دفاع از مجلس داوطلب شدند. در نهایت محمدعلی شاه عقبنشینی کرد و با سوگند دوباره به قانون اساسی مشروطه، از طرفداران خود خواست که پراکنده شوند.[67]
سوء قصد به محمدعلی شاه
در ۹ اسفند ۱۲۸۶، هنگامی که محمدعلی شاه در حال عبور از خیابانهای تهران بود، دو بمب دستی به سمت اتومبیل شاه پرتاب شد. اگرچه چند نفر از همراهان شاه و چند رهگذر کشته شدند، اما شاه آسیبی ندید. به دستور شاه، چند نفر از مظنونان دستگیر و در کاخ گلستان زندانی و بازجویی شدند. اما چند نفر از نمایندگان مجلس آن را مصداق دخالت در امور اجرایی کشور دانستند. آنها وزیر عدلیه، رئیس نظمیه و رئیس محکمه را به دلیل پذیرفتن این حکم شاه مقصر دانستند و این در حالی بود که شاه جان خود را در خطر میدید.[68] در پی بروز بحران سیاسی، احتشامالسلطنه در اواخر فروردین ۱۲۸۷ از ریاست مجلس و نظامالسلطنه در ۱۲ اردیبهشت از ریاست دولت کنارهگیری کردند. شاه، بدون در نظر گرفتن نظر مجلس، احمد مشیرالسلطنه را مأمور تشکیل کابینه کرد.[69] پس از این وقایع، جلسات مجلس بهطور نامنظم برگزار میشد و جمعی از افراد بانفوذ در خانه عضدالملک، ایلخان قاجار، گرد آمدند تا نگرانی خود را از اوضاع کشور ابراز کنند. دامنه این گردهمایی آرامآرام گسترش پیدا کرد و آنان خواستار عزل و اخراج امیربهادر، شاپشال و جمعی دیگر از نزدیکان شاه شدند و تهدید کردند که تداوم این وضعیت میتواند تداوم حکومت خاندان قاجار را به خطر اندازد.[70]
به توپ بستن مجلس
در ۱۴ خرداد ۱۲۸۷ محمدعلی شاه به باغشاه رفت؛ جایی در بیرون از شهر که استحکامات مناسبی داشت و بر خلاف کاخ گلستان، در قلب شهر و در دسترس نبود.[71] چندی بعد، محمدعلی شاه بیانیهای را با عنوان «راه نجات و امیدواری ملت» منتشر کرد و در آن خواستار اجرای قانون مطبوعات، فراهم شدن نظامنامهای برای انجمنها و خروج تعدادی از مشروطهخواهان از کشور شد. او در این بیانیه ضمن تأکید بر این که حکومت ایران، مشروطه است، تصریح کرد که با «مفسدان» و کسانی که از حدود خود خارج شوند، برخورد جدی صورت خواهد گرفت.[72]
در روز ۱ تیر، محمدعلی شاه طی اطلاعیهای در تهران و سایر شهرها حکومت نظامی اعلام کرد.[73] در روز دوم تیر ۱۲۸۷[persian-alpha 5] نیروهای نظامی و عرادههای توپ به سمت مجلس حرکت کردند و در نهایت درگیری شروع شد. بهانه اصلی این لشکرکشی، پناهنده شدن چند نفر از روزنامهنگاران و واعظان مشروطهخواه از جمله ملکالمتکلمین، سید جمال واعظ، میرزا جهانگیرخان شیرازی و سیدمحمدرضا مساوات بود.[74] با پیروزی قوای دولتی، نیروهای مشروطهخواه تحت تعقیب قرار گرفتند. میرزا ابراهیم تبریزی، شیخ احمد روحالقدس، ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان، سید جمالالدین واعظ و قاضی ارداقی دستگیر، شکنجه و کشته شدند. در شهرهای دیگر مانند انزلی و اردبیل هم مشروطهخواهان شاخص شکنجه و اعدام شدند. عده دیگری نیز به کشورها یا سفارتخانههای خارجی پناه بردند یا به نحوی پنهان شدند. دفاتر روزنامهها و انجمنها در هم شکسته و غارت شد. محمدعلی شاه اعلام کرد که به مشروطه وفادار است و تا سه ماه آینده، مجلس جدیدی را ترتیب خواهد داد.[75]
جنگ داخلی
ناخشنودی از تعطیلی مجلس و اقدامات محمدعلی شاه، باعث ناآرامیهای گسترده در شهرهای مختلف ایران شد. داوطلبان مسلح در تبریز، اصفهان، رشت و چند شهر دیگر آماده مقابله با شاه شدند. شدیدترین درگیریها، در تبریز روی داد. انجمن ایالتی تبریز، در غیاب مجلس شورای ملی، خود را «دولت موقت آذربایجان» نامید. مرکز غیبی با روشنفکران ارمنی ائتلاف کرد و ضمن تماس با سوسیالدموکراتهای باکو، یکصد داوطلب مسلح قفقازی را در اختیار گرفت. داوطلبان مسلح تبریزی هم که عموماً از طبقات تحصیلکردهٔ محلهٔ شیخی بودند، تحت رهبری ستارخان و باقرخان متشکل شدند. ستارخان، کدخدای محلهٔ امیرخیز و باقرخان کدخدای محلهٔ خیابان در تبریز بودند. مشروطهخواهان مناطقی از تبریز، عموماً محلههای متوسط مانند شیخی و امیرخیز را تصرف کردند و در مقابل، امام جمعه محلی نیز طرفداران محمدعلی شاه را متشکل نمود و با حمایت قبایل شاهسون در مناطق فقیرنشین مانند سرخاب سنگربندی کردند.[76] روحانیان محافظهکار، برای همراه کردن تودههای فقیر جامعه، آنها را نسبت به لیبرالها بدبین میکردند. بدین ترتیب، محلات طبقه متوسطنشین تبریز به سنگر مشروطهخواهان و مناطق فقیرنشین آن، به سنگر مخالفان مشروطه تبدیل شد. بعد از این که مشروطهخواهان توانستند در مهر ۱۲۸۸ کل شهر را تصرف کنند،[77] تحت محاصره ٴ روستاییان و شاهسونها قرار گرفتند.[78] در دی ۱۲۸۷، صمد شجاعالدوله، سردسته سلطنتطلب قراداغ، مراغه را تصرف کرد و به سمت تبریز راند.[79] محاصره در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۲۸۷ کامل شد و تمام راههای ورودی و خروجی شهر به کنترل کامل نیروهای دولتی درآمد.[80]
در اواسط فروردین ۱۲۸۸ (اواسط آوریل ۱۹۰۹) روسیه و انگلستان توافق کردند که گروهی از سربازان روس، وارد خاک ایران شوند و محاصره را بشکنند. آنها اطمینان دادند که حضور این نیروها در تبریز موقتی خواهد بود. این تصمیم در ابتدا مورد موافقت انجمن قرار نگرفت، اما در نهایت موافقت انجمن هم جلب شد.[81] ستارخان و باقرخان به دیدار زنارسکی رفتند و به نیروهای مجاهد دستور دادند دهند نیروهای روس وارد تبریز شوند.[82] نیروهای دولتی ایران پراکنده شدند. اما حضور روسها در شهر موقتی نبود.[83]
مقاومت تبریز، باعث شد مشروطهخواهان در شهرهای دیگر برانگیخته شوند و تکاپوی خود را از سر بگیرند. در خراسان، فارس و گرگان حرکتهای جدیدی شکل گرفت و از آن مهمتر، حرکتهایی بود که در اصفهان و گیلان شکل گرفت.[84] از طرفی، علمای شیعه در عتبات، علاوه بر پشتیبانی نظری از مشروطه، به اقدامات عملی نیز مبادرت کردند. بخشی از روحانیان نجف، با ارسال تلگراف و صدور فتوا، به صورت سلبی (مطرود و غصبی دانستن حکومت محمدعلی شاه) یا ایجابی (صدور دستور مقاومت برای مخاطبان و مقلدان) نسبت به این واقعه واکنش نشان دادند.[85] آخوند خراسانی، محمدحسین تهرانی و عبدالله مازندرانی، شاه و دولتیان را غاصب دانستند.[86] آنها دادن مالیات به دولت غاصب را حرام اعلام کردند و مخالفت با اساس مشروطیت را در حکم محاربه با امام زمان دانستند.[87] بعضی از علمای نجف ضمن برقراری ارتباط با انجمن سعادت در استانبول، به بازرگانان اجازه داده بودند که برای کمک به مجاهدان تبریز، تحت عنوان اعانه، کمک مالی جمع کنند.[88]
در رشت، گروهی به رهبری یپرمخان، یک کمیتهٔ مخفی به نام ستار تشکیل دادند و با سوسیالدموکراتها و داشناکهای سوسیالیست و ناسیونالیست قفقاز ارتباط برقرار کردند. یپرم پس از تصرف رشت، با حمایت محمدولی تنکابنی، نیروهای خود را به سمت تهران به حرکت درآورد.[89] در اصفهان نیز پس از اتحاد صمصامالسلطنه، ایلخان بختیاری و سردار اسعد بختیاری، نیروهای داوطلب به سمت تهران حرکت کردند.[90] این رویدادها، مردم شهرهای دیگر را نیز برانگیخت و در برخی از شهرها از جمله کرمانشاه و مشهد، حاکمان سلطنتطلب را دستگیر یا اخراج کردند.[91]
در دی ۱۲۸۷، بازاریان و اصناف اصفهان در مسجد شاه گرد آمدند و سواران بختیاری به رهبری ضرغامالسلطنه با نیروهای دولتی در اصفهان درگیر شدند و اقبالالدوله، حاکم اصفهان بعد از چند روز درگیری به کنسولگری انگلیس پناهنده شد. صمصامالسلطنه بختیاری در روز ۱۵ دی وارد اصفهان شد و اداره شهر را در دست گرفت. او خود را حاکم اصفهان قلمداد نکرد و به جای آن، خواستار برگزاری انتخابات و تشکیل انجمن ولایتی شد.[92] دولت برای مقابله با شورش، حکومت اصفهان را به عبدالحسین میرزا فرمانفرما سپرد و او را با چندصد سوار بختیاری به رهبری ظفرخان راهی اصفهان کرد. اما عبدالحسین میرزا تصمیم گرفت که به اصفهان نرود و از کاشان جلوتر نرفت.[93]
فتح تهران
نیروهای مشروطهخواه گیلان پس از کنترل کامل رشت، به انزلی نیز دست یافت و در اندیشه فتح تهران، در اسفند ۱۲۸۷ منجیل و رودبار و در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۸۸ قزوین را از کنترل نیروهای دولتی خارج کرد.[94]
نیروهای بختیاری، به رهبری سردار اسعد بختیاری در ۳۱ اردیبهشت ۱۲۸۸ از اصفهان به سمت تهران حرکت کرد. نیروهای بختیاری وفادار به شاه، در ارتفاعات حسنآباد موضع گرفتند، اما سردار اسعد آن نیروها را دور زد و به رباط کریم رفت و در نهایت به اردوی گیلان که از کرج عبور کرده بود و به نزدیکی تهران رسیده بود، پیوست. نیروهای مشروطهخواه که از به هم پیوستن اردوی گیلان و اردوی بختیاری شکل گرفته بود، در روز ۳ تیر ۱۲۸۸ به سمت تهران حرکت کردند، در حالی که محمدعلی شاه دروازههای تهران را به توپ تجهیز کرده بود و فرستادگان روسیه و انگلیس تلاش میکردند آنها را از حمله به پایتخت منصرف کنند.[95] این نیروها در روز ۲۲ تیر موفق شدند دروازه بهجتآباد را بگشایند و وارد تهران شوند. آنها بهارستان و محلات شمالی تهران را تصرف کردند و در مسجد سپهسالار مستقر شدند. محمدعلی شاه با سه هزار سرباز و شانزده توپ به سلطنت آباد رفت. زد و خورد در شهر به مدت سه روز ادامه یافت تا این که در روز ۲۵ تیرماه، محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد، لیاخوف تسلیم شد و پایتخت به کنترل مشروطهخواهان درآمد.[96]
انتقال قدرت
پس از فتح تهران، محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و فرزندش احمد میرزا به سلطنت منصوب شد. با توجه به سن و سال پادشاه جدید، عضدالملک، ایلخان قاجار به عنوان نایبالسلطنه معرفی شد. همچنین محمدولی خان تنکابنی رئیس دولت و وزیر جنگ، سردار اسعد وزیر داخله و یفرم خان رئیس نظمیه تهران شدند.[97]
در تهران دادگاهی به منظور محاکمه سران ضد مشروطه برگزار شد و افرادی مانند فضلالله نوری و میرهاشم تبریزی به اعدام محکوم شدند.[98]
در روز ۳۰ مرداد، محمدحسن میرزا، برادر احمدشاه به عنوان ولیعهد معرفی شد و محمدعلی شاه که تلاشش برای ماندن در ایران به نتیجه نرسیده بود، مجبور شد در روز ۱۸ شهریور به همراه چهل نفر از بستگان و ملازمان خود از ایران خارج شود و به شهر اودسا برود.[99]
عمارت بهارستان زیر نظر ارباب کیخسرو و به دست شیخ حسن معمار ترمیم شد و مجلس دوم در ۲۳ آبان ۱۲۸۸ با نطق احمدشاه افتتاح شد. با رای نمایندگان مجلس، موتمنالملک پیرنیا رئیس مجلس شد و محمدولی خان تنکابنی به عنوان نخستوزیر دولت تشکیل داد.[100]
نهادهای مدنی
انجمنهای ایالتی و ولایتی
ماده ۹ قانون انتخابات، مقرر میکرد که برای نظارت بر انتخابات، انجمنهایی در شهرهای مختلف کشور تشکیل شود و اعضای آن را افراد خوشنام محل تشکیل بدهند. این انجمنها دو دسته بودند؛ انجمنهای ایالتی در در مرکز ایالت و انجمنهای محلی در سایر شهرها.[101] انجمنهای ایالتی و ولایتی، بر اساس قانون، بازوی حکومت مشروطه در مناطق مختلف کشور بودند که وظیفه داشتند در اداره امور به حاکم منطقه کمک، و بر دریافت مالیاتها نظارت کنند. اما در چند ایالت، انجمنها به صورت یک وزنه سیاسی درآمدند و عملاً نماینده و جانشین مجلس شورای ملی در منطقه خود شدند. انجمن ایالتی تبریز، یکی از این انجمنها بود که در همه امور جزئی و کلی شهر تبریز و تا حدودی کل ایالت مداخله داشت. انجمن ایالتی گیلان نیز منطقه خود را کاملاً تحت نظارت داشت.[102]
در بین انجمنهای ایالتی کشور، انجمن ایالتی تبریز نقش گستردهای در اداره این شهر و همینطور سایر شهرهای آذربایجان ایفا کرد. در هر محلهای، شعبهای از این انجمن ایجاد شد که مرتباً تشکیل جلسه میدادند و امور محلی را حلوفصل میکردند و نتایج را به صورت مکتوب برای دفتر مرکزی انجمن میفرستادند. انجمن تأسیس مدرسههای جدید را تسهیل کرد و یک محکمه استیناف در تبریز دایر نمود که اولین دادگاه کشور محسوب میشود. انجمن برای کنترل قیمت مواد غذایی، نظارتهای گستردهای اعمال کرد و محتکران را تنبیه نمود. اعضای روحانی انجمن شامل شیخ سلیم، میرزا حسین واعظ و میرزا جواد ناطق در مسجدهای شهر سخنرانی میکردند و از مزایای نظم جدید سخن میگفتند.[103] انجمن ایالتی تبریز، از ابتدای شکلگیری به ارتداد و بابیگری متهم میشد اما دفاع ثقةالاسلام تبریزی، روحانی بانفوذ تبریزی از آن، در نجات و بقای آن تأثیرگذار بود.[104]
انجمنهای ایالتی، دارای قضایی و اجرایی داشتند، اما اختیار قانونگذاری نداشتند. بر اساس قانون جدیدی که در اردیبهشت ۱۲۸۶ مصوب شد، اختیار این انجمنها عبارت بود از: نظارت بر انتخابات مجلس، نظارت بر عملکرد حاکمان، تعیین مقدار مالیات و گرفتن آن، اختصاص درصدی از مالیات محلی به امور عامالمنفعه مانند ساختن مدرسه، جاده و درمانگاه، کسب درآمد از اموال عمومی، اعطای کمکهزینه به دانشآموزان نیازمند و ایجاد صندوق بازنشستگی برای کارمندان دولت.[105]
احزاب سیاسی
فرقه اجتماعیون عامیون در سال ۱۲۸۴ به دست کارگران ایرانی ساکن باکو تأسیس شد. اعضای این فرقه با حزب همت (حزب سوسیال دموکرات مسلمانان)، که در باکو و تفلیس شعبه داشت، ارتباط خوبی داشتند.[106] تاجران و کارگران ایرانی در باکو به عضویت این حزب درآمدند که تعداد آنها را نایب کنسول انگلیس در رشت، شش هزار نفر برآورد کردهاست.[107] آفاری معتقد است که اجتماعیون عامیون، «ایده ناهمگونی داشت». این فرقه از لیبرالیسم و سوسیالیسم هواداری میکرد و اگرچه از سنتهای شیعی پشتیبانی میکرد، اما با قدرت داشتن روحانیان سنتی مخالف بود. آنها از مجلس قدرتمند و قانون اساسی حمایت میکردند و به انقلاب متعهد بودند، اما در عین حال برای دستیابی به اهداف خود استفاده از خشونت و ترور را مجاز میدانستند. از جمله خواستههای دیگر آنان، محدود شدن ساعات کاری روزانه به هشت ساعت و تقسیم زمینهای کشاورزی بود. برای ایجاد رنگ و بوی مذهبی به اقدامات خود، آنان از شعار مذهبی «خدا اقدامکنندگان را بیش از کنارهگیران دوست دارد» استفاده میکردند.[108] این حزب در سالهای ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ شعبههای متعددی در شهرهای مختلف ایران از جمله تبریز، تهران، رشت، انزلی، خوی، اردبیل، قزوین و اصفهان تأسیس کرد که عمدتاً با نام انجمنهای مجاهدین فعالیت میکردند. هر انجمن یک «محفل فداییان» داشت که به منظور اعمال خرابکارانه از آنها استفاده میکرد.[109]
انجمنها
داغ شدن فعالیتهای سیاسی، فعال شدن احزاب و تشکلهای سیاسی را به همراه داشت؛ چنانکه در پایتخت، بیش از ۳۰ انجمن سیاسی با منشأ صنفی یا قومی پدیدار شدند. انجمن آذربایجان با بیش از سه هزار عضو، بزرگترینِ این انجمنها به رهبری حیدر عمواوغلی بود.[110] این انجمن را مشروطهخواه با هدف ترویج اندیشههای آزادیخواهانه و ایجاد پایگاههای دفاعی شکل دادند که به مرور به محل گردهمایی مشروطهخواه تندرو تبدیل شد و روحانیانی مانند ملکالمتکلمین و سید جمال واعظ و روزنامهنگارانی مانند میرزا جهانگیرخان شیرازی، سیدمحمدرضا مساوات و علیاکبر دهخدا به عضویت این انجمن درآمدند. در شهرهای دیگر نیز انجمنهایی شکل گرفتند؛ از جمله انجمن ابوالفضل در رشت و انجمن حقیقت در تبریز. اما دایره نفوذ این انجمنها اغلب محلی بود و بر وقایع پایتخت اثر چندانی نداشتند.[111]
فعالیت اصلی انجمنها در پایتخت، سیاسی بود؛ برگزاری جلسات سخنرانی، انتشار نشریات و برگزاری اجتماعات از جمله فعالیتهای انجمنها بود. آنها در مقاطع حساس، طرفداران خود را در میدان بهارستان گرد میآوردند و نمایندگان و وزیران را تحت فشار قرار میدادند، نمایندگان آنها در جلسات مجلس شرکت میکردند و گاهی با مداخله در مباحث نمایندگان یا وزیران، باعث اخلال در کار مجلس میشدند. اما پشتیبان اصلی مجلس، همین انجمنها بودند که در مواقع حساس و بحرانی از آن پشتیبانی میکردند.[112]
نشریات
از حدود سال ۱۲۷۷ با گسترش صنعت چاپ و باسواد شدن مردم در اثر تأسیس مدرسههای جدید، چاپ و نشر مطبوعات، که از زمان محمد شاه شروع شده بود و با تیراژ کم، سانسور و انحصار دولتی مواجه بود، آرام آرام رونق گرفت.[113] با وقوع انقلاب مشروطه، در قانون اساسی مصوب مجلس شورای ملی، آزادی مطبوعات به عنوان یکی از حقوق بنیادین ملت به رسمیت شناخته شد و به تعبیر محمد صدر هاشمی، هر کس که میتوانست، به انتشار نشریهای مبادرت کرد.[114] تعداد آنها از ۶ عنوان، به بیش از ۱۰۰ عنوان رسید. از جمله نشریات پرطرفدار در این دوره، مساوات، صور اصرافیل، روحالقدس و ندای وطن بودند.[115] یکی از نخستین روزنامههای این دوران، ملانصرالدین بود که در تفلیس به سردبیری جلیل محمدقلیزاده و به زبان ترکی منتشر میشد. بعد از شکست انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، این نشریه تحت فشار سانسور قرار گرفت و به انتشار مطالبی در خصوص امور اجتماعی و سیاسی کشورهای همسایه مبادرت میکرد. درنتیجه در کشورهای مختلف منطقه از جمله ایران خواننده بسیاری پیدا کرد. این نشریه موضعگیریهای تندی علیه استبداد سیاسی و تعصبات دینی داشت و طرفداران و مخالفان زیادی در ایران پیدا کرد. به گفته آفاری، این نشریه، الهامبخش نشریات مختلفی در ایران؛ از جمله صور اسرافیل، ندای شمال و انجمن ملی آذربایجان بود.[116]
تعدد و آزادی مطبوعات در این دوره به حدی بود که چاپ کتابهای مستقل تا حد زیادی کساد شد و به نظر صدر هاشمی، صاحبنظران، نظرات خود را در ستونهای نشریات منتشر میکردند و کتاب نمینوشتند. تا قبل از کودتای محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس، اهالی مطبوعات با سانسور اقدام مواجه نبودند و حتی به فحاشی مبادرت میکردند.[117] آدمیت میگوید که حتی بعد از پیوستن محمدعلی شاه به جامع آدمیت، باز هم بعضی از جراید از شاه بدگویی میکردند و خواهان عزل یا اعدام او بودند.[118] به اعتقاد محسنیان راد، روزنامهنگاری در این دوره «به دست آنانی افتاد که از روزنامهنگاری صحیح هیچ چیز نمیدانستند و به علت سالهای فشار و اختناق، روزنامهها به شبنامه تبدیل شد.» پس از به توپ بستن مجلس، بسیاری از روزنامهنگاران تحت فشار بازداشت و شکنجه و تبعید و اعدام قرار گرفتند؛ بنابراین حتی بعد از فتح تهران و حاکمیت دوباره نظام مشروطه، مردم شور آزادیخواهی قبلی را دوباره به دست نیاورند و احتیاط در گفتار و نوشتار بیشتر شد.[119]
محمدامیر شیخنوری، استاد دانشگاه در رشته تاریخ، پنج نشریه حبلالمتین، صور اسرافیل، تربیت، روحالقدس و انجمن ملی آذربایجان را، هر یک به دلیلی، نشریات مهم این دوران برمیشمارد. به گفته او، حبلالمتین طی ۳۳ سال عمر مطبوعاتی خود، ۴۷ بار توقیف شد و انتقالدهنده جریان روشنفکری از خارج به داخل ایران بود. تربیت که نشریهای مستقل و میانهرو بود، از ده سال قبل از انقلاب مشروطه منتشر میشد و تداوم انتشار آن، در کنار نثر زیبایی که به کار میبرد، آن را متمایز ساخته بود. انجمن ملی آذربایجان، ارگان رسمی انجمن آذربایجان بود که از جریانهای فکری قفقاز و عثمانی تأثیر میگرفت و یک نشریه شهرستانی تأثیرگذار بود. صور اسرافیل و روحالقدس نیز نشریات شاخص از بین نشریات مشروطهطلب تندرو بودند.[120]
مخالفان مشروطه هم نشریاتی را منتشر میکردند؛ مثلاً آملاعمو ارگان انجمن اسلامیه تبریز بود که در تبریز منتشر میشد و در مخالفت با مشروطهخواهان مینوشت و آنان را بابی یا لامذهب قلمداد میکرد.[121]
علاوه بر جراید و مطبوعات، در این دوره معمولاً روزنامههای مخفی هم منتشر میشدند که به شبنامه مشهور معروف بودند. شبنامهها در قطع کوچک، اغلب بدون تاریخ و بهطور نامرتب در شهرهای مختلف چاپ و توزیع میشدند. شبنامهها معمولاً حاوی چند مقاله علیه حکومت یا اخباری در مورد انقلابیون بودند.[122] آفاری گزارش دادهاست که توزیع شبنامه، در آستانه انقلاب مشروطه، بسیار تأثیرگذار و با استقبال مردم مواجه بود؛ چنانکه گاهی یک برگ شبنامه، صد مرتبه دستبهدست میشد و مردم در پاتوقهای مخفی جمع میشدند تا دربارهٔ محتوای آنها تبادل نظر کنند.[123]
جریان مشروعهخواهی
در دهههای پیش از پیروزی جنبش مشروطه، علما و روحانیان برجسته دارای اختلاف نظر شدید در مورد مفهوم «آزادی» بودند. مخالفان مشروطه آن را به مفهوم بیقیدی و بیدینی میانگاشتند و با آن مخالفت میکردند. در مقابل، روحانیانی بودند که با ارائه تفسیری نو از مبانی شرعی، اسلام را با حکومت قانون و آزادیهای فردی سازگار میدانستند. از نخستین روحانیان مسلمانی که از همان آغاز، به صورت نظری به دفاع از بنیانهای فکری مشروطهطلبی برخاستند، ملا عبدالرسول کاشانی بود که با نگارش و انتشار رسالهای با نام رساله انصافیه از این ایده دفاع کرد که آزادیخواهی، ضرورتاً با اسلام در تعارض نیست و آنچه در تعارض این دو گفته میشود، ناشی از دریافت سنتی از احکام شرع است.[124] تا قبل از پیروزی انقلاب مشروطه، در حوزه نظری جدالی بین طرفداران نظام حاکمیتی سنتی و تحولخواهان وجود داشت. با تأسیس مجلس شورای ملی و تصویب قانون اساسی، بحثهای جدیدی بین این دو گروه درگرفت. خطری که رایج و عملی شدن مفاهیم جدید، نظام سنتی را تهدید میکرد، بیش از پیش بر طرفداران آن آشکار میشد. رویارویی نظری علمای مشروطهخواه و مخالف مشروطه (که به مشروعهخواهان معروف شدند) از پیش از انقلاب شروع شده بود. شیخ فضلالله نوری، مهمترین و مشهورترین نماینده این جریان فکری است، که عاقبت جان خود را نیز در این راه از دست داد.[125] این گروه از روحانیان که آفاری از آنان تحت عنوان علمای سنتگرا یاد میکند، در مراحل پایانی انقلاب مشروطه به آن پیوستند و خواهان یک قانون اساسی بودند که تنها دربر گیرندهٔ قانون اسلام شیعه و احکام علمای دین باشد.[126]
نخستین بار در اوایل سلطنت محمدعلی شاه، مخبرالسلطنه، وزیر معارف پیشنهاد کرد که به جای مشروطه، از لفظ «مشروعه» استفاده شود. انتظار این بود که روحانیان مجلس با این پیشنهاد همراستا شوند و سایر نمایندگان شهامت مخالفت با آن را پیدا نکنند. اما اینطور نشد و مجلس با آن مخالفت کرد. در اعتراض، تعدادی از روحانیان تهران در حرم عبدالعظیم بست نشستند، اما حرکت آنان با اقبال مردم همراه نشد و بینتیجه پایان یافت.[127] در حاشیه این بستنشینی، شیخ فضلالله با انتشار لایحهها و رسالههایی، دیدگاههای خود را منتشر کرد و فتواهایی مبتنی بر حرام بودن مشروطه صادر نمود.[128] در سال ۱۲۸۶، تعدادی از علمای تهران و در راس آنها شیخ فضلالله در نامهای به محمدعلی شاه، نوشتند که مجلسی که با الگوبرداری از قوانین پارلمانهای اروپایی تشکیل شدهاست، با قواعد اسلامی منافات دارد و ممکنالجمع نیست.[129]
اولین و مهمترین ایراد نوری به نظام مشروطه، قانونگذاری توسط نمایندگان ملت بود.[130] این مسئله را محمدحسین تبریزی، یکی از مخالفان سرسخت مشروطه، هم با انتشار رسالهای با نام کشفالمراد من المشروطه و الاستبداد مطرح کرده بود. تبریزی نهادهای جدید، مانند مجلس را خلاف نص شرع دانست. به عقیده او، ضرورت تشکیل مجلس در کشورهای اروپایی، فقدان قانون شرع در مسیحیت است؛ حال آنکه در اسلام احکام شرعی کافی وجود دارد تنها ضرورت موجود، تشکیل مجلسی است که بر اجرا شدن این شرعیات نظارت کند.[131] نوری نیز با تدوین قانون در اسلام با مراجعه به آرای عمومی یا نمایندگان آنان را، با توجه به این که اسلام حقوق شرعی مدون دارد، جایز نمیشمرد[132] و در رسالات خود، اصولی از قانون اساسی که به نظرش با شرع در تضاد است، مشخص میکرد.[133]
تساوی حقوق همه مردم، یا همان برابری، یکی از اصول متمم قانون اساسی بود که نوری آن را خلاف شرع میدانست و از آنجاکه یکی از نمایندگان به او گفته بود اهمیت این اصل آنقدر زیاد است که بدون آن، دولتهای غربی ایران را دولت مشروطه نخواهند شناخت، اعلام کرده بود که «مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد.» او علت آن را چنین توضیح داد که محال است مسلمان نمیتواند با زرتشتی، مسیحی و یهودی برابر باشد. اصل هجدهم متمم قانون اساسی که آزادی مطبوعات «غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین» بود، مورد مخالفت شیخ فضلالله قرار داشت؛ چراکه معتقد بود از این طریق باب افترا باز میشود. البته او میدانست که قانون، افترا و کذب را ممنوع خواهد کرد و برای آن مجازات در نظر خواهد گرفت، منتها او معتقد بود که در شرع مجازات مالی جایز نیست. همچنین اصل دوازدهم متمم قانون اساسی، اجرای هر مجازاتی، جز به موجب قانون را ممنوع میکرد و شیخ فضلالله معتقد بود اجرای حدود در اسلام ثابت است و نیازی به تصویب قانون ندارد. تفکیک قوا و اختصاص قوهای برای قانونگذاری، از نظر او بدعت و ضلالت محض بود. شیخ فضلالله از متمم قانون اساسی، بیست مورد اشکال گرفته بود که از نظرش با شرع سازگار نبود.[134]
در مقابل، بعضی روحانیان شیعه تفسیرهای نویی از شریعت برای تبیین مبانی شرعی حکومت مشروطه ارائه کردند که از جمله میتوان به رساله در بیان سلطنت مشروطه و فوائدها از عمادالعلمای خلخالی اشاره کرد. او در این مقاله بیان داشت که نظام سیاسی، نظامی عرفی برای تأمین مصالح دنیوی است و این امر اصولاً در قلمرو شرع و مذهب قرار نمیگیرد که بخواهد با آن تعارضی ایجاد کند. او حکومت مشروطه را «تصویری از فرمانروایی خداوند در عالم» دانست که در آن بندهای قادر به ظلم کردن به بنده دیگر نیست.[135] همچنین سید نصرالله تقوی رسالهای با نام سؤال و جواب در فواید مجلس ملی نوشت و توضیح داد که تشکیل مجلس ملی، مغایرتی با شرع ندارد.[136]
با به توپ بستن مجلس و شروع دوران استبداد صغیر، روحانیان مشروطهخواه، به تعبیر جواد طباطبایی، «پیکار تمامعیاری را علیه دیدگاههای مشروعهخواهان آغاز کردند.» در این دوره رسالات منسجمی در دفاع از مشروطه تهیه و منتشر شد. محمداسماعیل محلاتی غروی، از فقیهان ساکن عتبات نیز رسالهای با نام اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه (به فارسی: مراد از سلطنت مشروطه) نوشت و در آن مغالطههای مطرح مشروعهخواهان را مطرح کرد و به آنها پاسخ داد و سپس آن را به تأیید دو مرجع تقلید شیعیان در عراق؛ یعنی آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی رساند.[137] یکی از مهمترین نمونههای این رسالات، تنبیهالامم میرزای نائینی است که نه تنها رسالهای در دفاع از مشروطه است؛ بلکه باید آن را نخستین رساله منظم در اندیشه سیاسی شیعی به حساب آورد. نائینی این رساله را در رد نظرات شیخ فضلالله تنظیم کرده و در آن حکومت استبدادی را نفی نمودهاست.[138] میرزای نائینی بهترین نوع حکومت را نظام مبتنی بر «عصمت» دانست که تحقق آن در دوران غیبت امکانپذیر نیست. اما از آنجا که هیچ اجتماعی بدون نظام حاکمیتی نمیتواند دوام داشته باشد، دو شیوه فرمانروایی قابل تصور است؛ یکی مبتنی بر فرمانروایی و استیلای یک شخص (شاه)، که مالک رقاب مردم محسوب میشود و مردم حکم یتیم و صغیر را دارند؛ و دیگری، حکومتی که در آن شاه در تصرفات خود محدود و اساس سلطنت بر «اقامه وظایف و مصالح نوعیه» باشد. در این شیوه، کشور و قدرت سیاسی امانتی است که به شاه سپرده میشود تا آن را با توجه به مصالح عمومی و به صورت مشروط اداره کند و مردم در همه امور مربوط به این مصالح عمومی، به صورت مساوی شریکند.[139]
ادبیات مشروطه
ادبیات مشروطه، به آثار نثر و شعری گفته میشود که از اواخر قرن نوزدهم میلادی تا سال ۱۹۲۱ (۱۳۰۰ خورشیدی) تحت تأثیر آرمانهای آزادیخواهانه مشروطهخواهان پدید آمد. منشأ ادبیات مشروطه، همچون خود جنبش مشروطهخواهی، تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در قرن نوزدهم بود. اهمیت ادبیات این دوره، در ایجاد پیوند بین سنتهای ادبی کهن و رویکردهای مدرن ادبی بود.[140]
همزمان با وقوع انقلاب مشروطه در ایران، موج ادبی جدیدی در زبان فارسی شروع شد که بر تحولات سیاسی و اجتماعیِ وقت متمرکز بود. موج ادبی جدید، رنگوبوی سیاسی داشت و در آثار شاعران و نویسندگان این دوره، مفاهیمی مانند وطنپرستی، مبارزه با استبداد، عدالتخواهی و حکومت مبتنی بر قانون مطرح میشد. بعضی از واژهها، که کاربرد آنها در ادبیات فارسی کهن سابقه داشت، در ادبیات مشروطه، رنگوبوی جدیدی گرفتند. بهطور مثال در این دوره، واژه «آزادی» به مفهوم غربی آن، یعنی حکومت مبتنی بر قانون و حفظ حقوق شهروندان جامعه، مورد استفاده قرار گرفت.[141]
ادبیات در دوران مشروطه از کنترل دربار و اشراف خارج شد و در سطح عموم جامعه مخاطبان خود را پیدا کرد، چنانکه بسیاری از نویسندگان و شاعران برای ارتباط بهتر با طبقات مختلف جامعه، از زبانی ساده و بعضاً از زبان محاوره کمک گرفتند و حتی از واژههای فرنگی در اشعار خود استفاده نمودند.[142]
رماننویسی به شیوهٔ متداول در غرب نیز عملاً از دوران مشروطه شروع شد. در این دورهٔ تاریخی، نظام اجتماعی قدیمی ایران با گسترش نظام سرمایهداری دستخوش تغییر شد و به تبع آن، ادبیات فارسی نیز در تمایل به قانونمحوری جامعه، اصلاحطلبی اجتماعی و صنعتی شدن، بهشدت از فرهنگ غرب تأثیر پذیرفت. نویسندگان این دوره، انتقاد از استبداد و مذمت باورهای خرافی و کهنه را رسالت خود میدانستند و برای بیان مفهومهای تازه، از ادبیات روسیه و فرانسه کمک میگرفتند. نخستین ایرانیانی که در آن دوره رمان و نمایشنامه مینوشتند، کسانی بودند که بهنحوی با کشورهای پیشرفتهٔ غربی آشنایی پیدا کرده بودند؛ روشنفکران مقیم خارج، تاجران مهاجر و تبعیدیهای سیاسی. آنها با مشاهده حاکمیت قانون، پیشرفتهای صنعتی و دیوانسالاری دولتها، به انتقاد از وضعیت موجود ایرانِ زمان خود پرداختند و بر خلاف ادیبان قبل از خود، نثر را از قالب دشوار و کهنهاش خارج کردند تا به جای اشراف، مردم عادی را مخاطب قرار دهند؛ مردمی از طبقهٔ متوسط که میخواهند دربارهٔ زندگی و روزگار خود بخوانند. به این ترتیب، شخصیتگرایی یا تمرکز بر بر زندگی انسانهای عادی در جامعه بهعنوان شخصیتهای داستان، در ادبیات داستانی ایران شکل گرفت. تحولات فرهنگی و اجتماعی در آن دوران، به موفقیت این گونهٔ ادبی کمک کرد. با ورود مظاهر تمدن غربی به کشور (مانند مدرسه، چاپ و روزنامه) بر شمار باسوادان جامعه افزوده شد و شمار بیشتری از مردم توانایی مطالعهٔ این آثار جدید را پیدا کردند.[143]
از سوی دیگر، نویسندگان مشروطهخواه، هوشیارانه یا ناهوشیارانه، در تلاش برای از بین بردن شکاف عمیقی که بین زبانِ گفتار و زبانِ نوشتار در فارسی بهوجود آمده بود، میکوشیدند. رخت بستن خلاقیت و نوآوری در ادبیات فارسی (احتمالاً از قرن نهم هجری تا آن دوران) زبانِ نوشتار را به یک پوستهٔ بلاغی خشک و مختص به اشراف و تحصیلکردگان تبدیل کرده بود و عامهٔ مردم از آن هراس داشتند. یکی از نمودهای برجستهٔ این تلاشها، مجموعه مقالات طنزی بود که با عنوان چرند و پرند، به قلم علیاکبر دهخدا در نشریهٔ صور اسرافیل منتشر میشد. دهخدا با ابداع سبک جدیدی در نثر، توانست بین نوشتار و گفتار پلی بزند و راه را برای کاربرد زبانِ گویای روزمرهٔ مردم در نوشتار باز کند.[144]
بازتاب جهانی
در کشورهای عربی، اطلاعات دقیقی از اوضاع و تحولات ایران وجود نداشت و به همین دلیل روزنامهنگاران عربی تلاش میکردند اطلاعاتی در مورد اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران بیان کنند. یکی از آنها، نشریه مصری الهلال است که مدیر و صاحبامتیاز آن جرجی زیدان بود. او در مقالهای با نام «الدُستور الفارسی: تاریخهُ» (به فارسی: تاریخ قانون اساسی ایران) خلاصهای از کتاب ادوارد براون را منتشر کرد و در آن زمینههای شکلگیری مشروطه مانند جنبش تنباکو و اقدامات سید جمالالدین اسدآبادی و ملکم خان را شرح داد و سپس ماجرای به توپ بستن مجلس را بیان کرد.[145] ماهنامه العرفان که به مدیریت احمد عارف الزین در لبنان منتشر میشد نیز موضوعات مربوط به مشروطه ایران را با چاپ خبر و مقاله پوشش میداد. در سال ۱۹۰۹ میلادی، این نشریه با چاپ مقالهای با نام «احرار ایران» اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را توصیف کرد و ضمن تمجید از مظفرالدین شاه به خاطر پذیرش مشروطه، از سیاستهای محمدعلی شاه شدیداً انتقاد کرد. در همین شماره، ضمن پوشش خبر عزل محمدعلی شاه از سلطنت، پیروزی مشروطهخواهان، نتیجه کوشش «علما و روشنفکران» دانسته شدهاست. به عنوان نمونهای از این کوششها، این نشریه فتوایی از مراجع نجف را چاپ کرد که از مردم خواسته بودند «بر علیه این شیطان قیام کنند.»[146]
در جریان مشروطه و وقایع آن، نشریات کشور فرانسه، رویدادهای ایران را دنبال میکردند. از جمله این نشریات میتوان به تان،[persian-alpha 6] سیکل،[persian-alpha 7] اومانیته،[persian-alpha 8] دو جهان[persian-alpha 9] و بولتن کمیته آسیای فرانسه اشاره کرد. با این حال، این نشریات بهندرت از حرکتهای مردمی حمایت میکردند. در سال ۱۹۰۹ میلادی، روزنامه اومانیته، مقاله شدیدالحنی با قلم ژان ژورسی در مخالفت با سیاستهای روسیه و انگلیس در ایران چاپ و از سکوت وزارت خارجه فرانسه در این رابطه انتقاد کرد.[147]
نقد و تحلیل
شکست جنبش
به نظر ژانت آفاری، انقلاب مشروطه از ائتلاف گروههای مختلف سیاسی، مذهبی و صنفی شکل گرفته بود اما ناهمگونی این ائتلاف، باعث شد که به تدریج تعارضهایی در بین این گروهها به وجود آید و ماهیت مشروطه دچار کاستیهایی شود.[148]
سهراب یزدانی معتقد است که پیروزی مشروطهخواهان و برچیده شدن استبداد صغیر، نتوانست تغییر بنیادینی در نهادهای سیاسی و اجتماعی به وجود آورد؛ چراکه اقتدار سیاسی و اقتصادی طبقه حاکم، پس از برکنار شدن محمدعلی شاه، همچنان بر جای ماند و ادارهکنندگان کشور، جز در چند مورد محدود و استثنایی، همان وابستگان به نظام کهن بودند.[149]
غربزدگی
احمد فردید، مشروطیت را «دفع فاسد به افسد» میداند و آن را جنبشی «فراماسونزده» و «یهودیزده» قلمداد میکند. به عقیده او، در جریان جنبش مشروطه، «تاریخ زهواردررفته و ممسوخ غربی» به نام «ترقیخواهی و تجددطلبی» توسط «منورالفکران و مقلدان بیسواد» وارد ایران شد و گسترش پیدا کرد.[150] جلال آل احمد نیز آن را «جنجال مشروطه» و «بلوای مشروطه» میخواند و معتقد است این جنجال به عقد قرارداد دارسی و واگذاری امتیاز نفت ایران در سال ۱۹۰۱ میلادی مربوط است. او اسلام را سدی در برابر نفوذ غربزدگی قلمداد میکند و مشروطهخواهان را متعلق به دسته بیدینان میداند. او معتقد است که شیخ فضلالله نوری به دلیل حمایت از تشیع اعدام شد و جسد او بر چوبه دار را نمادی از استیلای غربزدگی در ایران میداند. از طرفی آشکار است که کاهش آنهمه دگرگونیها و چالشها و دستاوردهای بزرگ به یک رویداد خاص، جز مثله کردن یک واقعه بزرگ و نتیجهگیری غیر واقعی و گمراه کننده دربرنداشته است.[151]
اثرگذاری بر تاریخ معاصر
رسول مهربان نهضت جنگل را یکی از پسلرزههای جنبش مشروطه میداند.[152]
هزاوهای و زیرکی حیدری معتقدند که «گفتمان روشنفکری» در عصر مشروطه با ارائۀ تصویر نادرستی از مشروطه غربی توانست بخشی از روحانیان مسلمان را همراه کند که از آن تحت عنوان «گفتمان روحانیت مشروطهخواه» نام میبرند. گفتمان روحانیت مشروطهخواه به دلیل همراهی با گفتمان روشنفکری، از انفعال تاریخی خارج شد و با پرداختن به مسالۀ حکومت در عصر غیبت، به طور جدی در جنبش مشروطه نقش ایفا کرد و نوعی الگوی مشروطۀ اسلامی را ایجاد کرد. این گفتمان اگرچه خیلی زود شکست خورد، اما در رویدادهای بعدی، با جذب دالهای شناور جامعه، توانست در جریان انقلاب ۱۳۵۷، حکومت اسلامی را پایهگذاری کند.[153]
الهام و بازآفرینی
تهران مخوف نوشتۀ مشفق کاظمی، رمانی است که رویدادهای مشروطه را به صورت هنری —و نه تاریخی— تصویر میکند. در جلد اول رمان، به تناقضها و ضعفهای جنبش مشروطه اشاره شده و در جلد دوم به صورت غیرمستقیم از ظهور یک استبداد منور به منظور برونرفت از مشکلات جامعه زمان مشروطه حمایت شدهاست. قهرمان رمان که نماینده قشر روشنفکر است، در ابتدا میان خود و معشوق فاصلهای نمیبیند. اما به تدریج دشواری و تباهی به او هجوم میآورد و در مییابد که جستجوی ارزشهای انسانی در یک جامعه تباه بیهوده است. بنابراین از فعالیتهای اجتماعی دست برمیدارد و به جستجوی سعادت در زندگی شخصیاش میرود.[154]
محمدسعید اردوبادی تبریز مهآلود را در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۰ میلادی به زبان ترکی آذربایجانی نوشت. تبریز مهآلود، یک روایت داستانی عاشقانه است که در دوران محاصره، در تبریز اتفاق افتادهاست. اردوبادی، خود، در تبریز و در کانون رویدادها بود و در ستاد جنگی ستارخان عضویت داشت. این کتاب با ترجمه سعید منیری به زبان فارسی منتشر شدهاست.[155]
در سال ۱۳۵۱، علی حاتمی فیلم سینمایی ستارخان را ساخت، اما پس از شروع اکران، با حاشیههایی همراه شد و از ادامه اکران آن جلوگیری به عمل آمد. نقاط مهم تاریخی مربوط به محاصره تبریز، مانند خلع سلاح مجاهدان یا شکست مشروطهخواهان در تبریز و پناهنده شدن ستارخان به سفارت عثمانی در این فیلم منعکس شده بود. این فیلم بیش از آن که راوی صِرف رویدادهای تاریخی باشد، به روابط اجتماعی و طبقاتی آن دوران نگاهی انتقادی افکندهاست.[156] همچنین سریال تلویزیونی ستارخان با کارگردانی محمدرضا ورزی در بهمن ۱۳۹۶ از شبکه یک سیما به نمایش درآمد. این سریال ده قسمتی به روایت سالهای پایانی زندگی ستارخان پرداختهاست.[157]
بزرگداشت
از سال ۱۳۷۷، خانه مهدی کوزهکنانی، از سران مشروطهخواه مقاومت تبریز، توسط سازمان میراث فرهنگی به عنوان موزه مورد بهرهبرداری قرار گرفت و خانه مشروطه نام گرفت. در این خانه که محل گردهمایی سران مشروطه در دوران مقاومت بود، آثار مربوط به رهبران مقاومت به نمایش در آمدهاست.[158] همچنین در مرداد ۱۳۸۷ خانه نورالله نجفی اصفهانی در اصفهان به عنوان خانه مشروطه اصفهان گشایش یافت.[159]
در مرداد ۱۳۸۵، تمبر یادبود یکصدمین سالگرد مشروطه منتشر شد.[160] پیش از آن نیز در سالهای ۱۳۳۴ و ۱۳۵۴، به مناسبت پنجاهمین و هفتادمین سالگرد مشروطه، تمبرهای یادبود منتشر شده بود.[161]
هرساله، در سالگرد پیروزی مشروطه در مرداد، مراسمهای بزرگداشتی برای جنبش مشروطه برگزار میشود. این مراسم در سالهای متعددی با حضور صاحبنظران در این حوزه برگزار شدهاست. این مراسم در سال ۱۳۸۳ با حضور سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت در موزه مشروطه برگزار شد.[162]
جستارهای وابسته
یادداشتها
- تهرانی خواستههای معترضان را هشت مورد گزارش کردهاست: «اول عزل علاءالدوله از حکومت طهران، دوم عودت میرزا محمدرضای کرمانی از رفسنجان به کرمان، سوم عزل مسیو نُز، چهارم الغای امتیاز اصغر گاریچی از راه قم، پنجم برگرداندن تولیت مدرسه مروی به آشتیانی، ششم عودت موقوفاتی که توقیف از طرف شده به متصدیان اولیه، هفتم موقوف کردن تومان دهشاهی کسر از مواجب و مستمریات، هشتم معدلتخانه که مرجع تظلم عمومی باشد.»[36]
- برابر با ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ و ۷ اکتبر ۱۹۰۶
- واگذاری مدتدار زمین به اشخاص با فرمان شاه
- پرداخت نقدی مالیات جنسی به خزانه دولت توسط حاکمان
- برابر با ۲۳ جمادیالاول ۱۳۲۶ و ۲۳ ژوئن ۱۹۰۸
- Temps
- Siecle
- Humanite
- Les Deux-mondes
پانویس
- قیصری، «روشنفکران در دوره مشروطه»، روشنفکران ایران در قرن بیستم (از مشروطیت تا پایان سلطنت)، ۳۶.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- مختاری، ۹ کتابی که باید دربارهٔ مشروطه بخوانیم.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- مختاری، ۹ کتابی که باید دربارهٔ مشروطه بخوانیم.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- آفاری، «مقدمه»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۸–۱۹.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت دوم»، بیبیسی فارسی.
- دارالشفایی، «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت دوم»، بیبیسی فارسی.
- اشرف، «پیشگفتار: چهار روایت از انقلاب مشروطه»، ایراننامه، ۳۶۴–۳۶۳.
- اشرف، «پیشگفتار: چهار روایت از انقلاب مشروطه»، ایراننامه، ۳۶۴–۳۶۵.
- آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۲۳–۲۴.
- آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۲۷–۲۵.
- آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۲۸–۲۷.
- آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۳۶–۳۵.
- آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۳۸.
- آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۴۴.
- یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطه ایران، ۴۶–۴۸.
- آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۴۶.
- آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۴۱.
- آفاری، «فصل دوم: طوفان انقلاب»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۶۱.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۶۵–۶۶.
- آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۳۸–۳۶.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۷۲–۷۳.
- آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۵۴.
- آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۵۶.
- Martin، CONSTITUTIONAL REVOLUTION ii. Events.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۳–۱۰۴.
- آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۲۲–۲۳.
- Martin، CONSTITUTIONAL REVOLUTION ii. Events.
- تهرانی (کاتوزیان)، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ۱۵۴.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۵.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۵–۱۰۸.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۸.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۸–۱۰۹.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۹.
- یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۵۳.
- اتحادیه، «نخستین دهه انقلاب مشروطه ایران (۱۳۲۴–۱۳۳۴ ق)»، ایراننامه، ۳۷۵.
- اتحادیه، «نخستین دهه انقلاب مشروطه ایران (۱۳۲۴–۱۳۳۴ ق)»، ایراننامه، ۳۷۵.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۶۶–۶۷.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۳.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۶۶–۶۷.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۳–۱۱۴.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۶۸–۶۷.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۱.
- یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطه ایران، ۶۱–۶۰.
- یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطه ایران، ۶۵–۶۲.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۱.
- سوری و شریعتی مزینانی، «بررسی پیامد خواسته و ناخواسته پروژهٔ مشروعسازی متمم قانون اساسی در مشروطه اول»، رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، ۱۵۰.
- فوران، «اصلاحات، شورش، انقلاب، کودتا»، مقاومت شکننده، ۲۷۸–۲۷۹.
- آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۴۳.
- کسروی، احمد (۱۳۵۷). تاریخ مشروطه ایران. اول. تهران: امیرکبیر. ص. ۲۸۸–۲۸۹.
- ثبوت، اکبر (۱۳۹۲). «مشروطه خواهی و بابی گری». مهرنامه. تهران (۳۳): ۲۵۸. دریافتشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۹.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۴–۱۱۶.
- آفاری، «فصل چهارم: مشروطه یا مشروعه؟»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۵۲.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۶.
- آفاری، «فصل پنجم: مطبوعات، طنز و انقلاب»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۷۵.
- کلارک، «مشروطه خواهان و قزاقها: جنبش مشروطیت و مداخله روسها در آذربایجان (۱۱–۱۹۰۷)»، تاریخ روابط خارجی.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۸۱–۸۴.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۸.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۸–۱۱۹.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۰–۱۲۱.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۹۷.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۹۹.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۰–۱۰۱.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۱.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۱–۱۰۲.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۷.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۸.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۱۱–۱۱۰.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۳.
- یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۱۰۹.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۴–۱۲۵.
- یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۱۳۸.
- Pistor-Hatam، «SATTĀR KHAN»، Encyclopædia Iranica.
- کلارک، «مشروطه خواهان و قزاقها: جنبش مشروطیت و مداخله روسها در آذربایجان (۱۱–۱۹۰۷)»، تاریخ روابط خارجی.
- کلارک، «مشروطه خواهان و قزاقها: جنبش مشروطیت و مداخله روسها در آذربایجان (۱۱–۱۹۰۷)»، تاریخ روابط خارجی.
- کلارک، «مشروطه خواهان و قزاقها: جنبش مشروطیت و مداخله روسها در آذربایجان (۱۱–۱۹۰۷)»، تاریخ روابط خارجی.
- یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۱۵۳.
- علم، «بازشناسی مبارزات قدمی علمای عتبات جهت اعاده مشروطیت ایران»، علوم انسانی دانشگاه الزهرا، ۸۸–۹۰.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۱۸.
- علم، «بازشناسی مبارزات قدمی علمای عتبات جهت اعاده مشروطیت ایران»، علوم انسانی دانشگاه الزهرا، ۸۸–۹۰.
- علم، «بازشناسی مبارزات قدمی علمای عتبات جهت اعاده مشروطیت ایران»، علوم انسانی دانشگاه الزهرا، ۹۳.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۵.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۵–۱۲۶.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۶.
- یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۱۵۵–۱۵۶.
- یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۱۶۲.
- یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۱۷۶.
- پزشکزاد، مروری در انقلاب مشروطیت ایران، ۱۵۲–۱۵۴.
- پزشکزاد، مروری در انقلاب مشروطیت ایران، ۱۵۴.
- یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۱۸۹.
- پزشکزاد، مروری در انقلاب مشروطیت ایران، ۱۵۸–۱۵۷.
- پزشکزاد، مروری در انقلاب مشروطیت ایران، ۱۵۸.
- پزشکزاد، مروری در انقلاب مشروطیت ایران، ۱۵۹–۱۵۸.
- آفاری، «فصل سوم: مشروطه اول»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۰۳.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۲–۷۳.
- آفاری، «فصل سوم: مجلس اول، انجمنهای شهری و فرقه اجتماعیون عامیون»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۱۲.
- آفاری، «فصل سوم: مجلس اول، انجمنهای شهری و فرقه اجتماعیون عامیون»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۱۳.
- آفاری، «فصل سوم: مشروطه اول»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۰۵.
- آفاری، «فصل سوم: مجلس اول، انجمنهای شهری و فرقه اجتماعیون عامیون»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۱۴.
- آفاری، «فصل سوم: مجلس اول، انجمنهای شهری و فرقه اجتماعیون عامیون»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۱۵.
- آفاری، «فصل سوم: مجلس اول، انجمنهای شهری و فرقه اجتماعیون عامیون»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۱۷.
- آفاری، «فصل سوم: مجلس اول، انجمنهای شهری و فرقه اجتماعیون عامیون»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۱۸–۱۱۹.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۰–۱۱۱.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۴–۷۳.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۴–۷۵.
- یوسفینیا، «پیدایش و تحول مطبوعات در ایران (از آغاز تا پایان انقلاب مشروطیت)»، پیام بهارستان، ۱۱.
- یوسفینیا، «پیدایش و تحول مطبوعات در ایران (از آغاز تا پایان انقلاب مشروطیت)»، پیام بهارستان، ۱۲.
- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۰–۱۱۱.
- آفاری، «فصل پنجم: مطبوعات، طنز و انقلاب»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۱۶۱.
- یوسفینیا، «پیدایش و تحول مطبوعات در ایران (از آغاز تا پایان انقلاب مشروطیت)»، پیام بهارستان، ۱۲.
- آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۲۸۹.
- یوسفینیا، «پیدایش و تحول مطبوعات در ایران (از آغاز تا پایان انقلاب مشروطیت)»، پیام بهارستان، ۱۲–۱۳.
- شیخنوری، «انقلاب مشروطه؛ زمینهها و علل»، زمانه، ۳۹.
- برادران شکوهی، «نگرشی انتقادی بر کارکرد مشروطه خواهان تبریز»، زبان و ادب فارسی، ۸۰–۸۱.
- یوسفینیا، «پیدایش و تحول مطبوعات در ایران (از آغاز تا پایان انقلاب مشروطیت)»، پیام بهارستان، ۱۳.
- آفاری، «فصل دوم: طوفان انقلاب»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۸۰.
- طباطبایی، «نظریه مشروطهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۳۲–۴۳۱.
- طباطبایی، «نظریه مشروعهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۳۷۴–۳۷۳.
- آفاری، «سوسیال دموکراسی و انقلاب مشروطیت»، ایراننامه، ۴۰۵.
- یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۱.
- طباطبایی، «نظریه مشروعهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۰۵.
- طباطبایی، «نظریه مشروعهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۰۸.
- طباطبایی، «نظریه مشروعهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۱۲.
- طباطبایی، «نظریه مشروعهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۰۰–۳۹۹.
- طباطبایی، «نظریه مشروعهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۱۳.
- طباطبایی، «نظریه مشروعهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۱۴.
- طباطبایی، «نظریه مشروعهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۱۴–۴۱۷.
- طباطبایی، «نظریه مشروطهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۳۷–۴۳۶.
- طباطبایی، «نظریه مشروطهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۴۴.
- طباطبایی، «نظریه مشروطهخواهی اهل دیانت»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۵۰–۴۵۱.
- طباطبایی، «میرزای نائینی و نظریه مشروطیت ایران»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۸۲–۴۸۳.
- طباطبایی، «میرزای نائینی و نظریه مشروطیت ایران»، تاملی دربارهٔ ایران، ۴۸۸–۴۸۷.
- Soroudi، «CONSTITUTIONAL REVOLUTION vii. The constitutional movement in literature»، Encyclopædia Iranica.
- کلهر، «مفاهیم نو در -ادبیات مشروطه»، مسکویه، ۱۱۷–۱۲۱.
- کلهر، «مفاهیم نو در -ادبیات مشروطه»، مسکویه، ۱۱۷–۱۲۱.
- میرعابدینی، صد سال داستاننویسی (جلد اول)، ۱۹–۲۶.
- کامشاد، پایهگذاران نثر جدید فارسی، ۶۶–۷۰.
- گلسرخی، «بازتاب انقلاب مشروطه ایران در برخی از نشریات عربی»، ایراننامه، ۵۰۶.
- گلسرخی، «بازتاب انقلاب مشروطه ایران در برخی از نشریات عربی»، ایراننامه، ۵۰۷.
- آیتی، «انقلاب مشروطه ایران از نگاه یک نظامی فرانسوی»، تاریخ معاصر ایران.
- آفاری، «فصل دوم: طوفان انقلاب»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، ۸۷.
- یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۱۹۰.
- محمودی، «آل احمد، مشروطه، روشنفکری و دموکراسی»، آیین، ۳۰.
- محمودی، «آل احمد، مشروطه، روشنفکری و دموکراسی»، آیین، ۲۹.
- مهربان، «پس لرزههای انقلاب مشروطه»، چیستا، ۵۶.
- هزاوهای و زیرکی حیدری، «همگرایی و واگرایی گفتمان های روحانیت مشروطه خواه و روشنفکری از مشروطه تا انقلاب اسلامی»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، ۶۳.
- رزاقپور، «نقد جامعه شناختی تهران مخوف»، متنپژوهی ادبی، ۴۱.
- پناهی، «در روایتی بلند، با لحظه های انقلاب مشروطه»، چیستا، ۶۱۲.
- مستغاثی، «مرغ سحر، ناله سر کن...»، همشهری آنلاین.
- نامعلوم، ««ستارخان» تنها سریال مناسبتی دهه فجر شد/ ۲ اثر جدید در راه است»، خبرگزاری مهر.
- نامعلوم، «خانه مشروطه معروفترین و پرافتخارترین خانه تاریخی شهر تبریز»، باشگاه خبرنگاران جوان.
- نامعلوم، «خانه مشروطیت اصفهان گشایش یافت».
- نامعلوم، «تمبر یادبود یكصدمین سال مشروطیت در ایران رونمایی شد»، خبرگزاری مهر.
- انجمن تمبر ایران، راهنمای تمبرهای ایران، ۱۲۱ و ۱۹۵.
- نامعلوم، «گزارش: گزارش جشن سالگرد انقلاب مشروطیت در تبریز»، بخارا.
منابع
- آبراهامیان، یرواند (۱۳۷۷). ایران بین دو انقلاب. ترجمهٔ احمد گلمحمدی؛ محمدابراهیم فتاحی ولیلایی. تهران: نشر نی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۲-۳۶۳-۵.
- اتحادیه، منصوره (تابستان ۱۳۷۲). «نخستین دهه انقلاب مشروطه ایران (۱۳۲۴–۱۳۳۴ ق)». ایراننامه (۴۳). دریافتشده در ۱۶ دی ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- آدمیت، فریدون (۱۳۴۰). فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت. تهران: نشر تابان.
- اشرف، احمد (تابستان ۱۳۷۲). «پیشگفتار: چهار روایت از انقلاب مشروطه». ایراننامه (۴۳). دریافتشده در ۱۶ دی ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- آفاری، ژانت (۱۳۸۵). انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶–۱۹۱۱ (۱۲۸۵–۱۲۹۰) [The Iranian Constitutional Revolution Evolution 1906-1911]. ترجمهٔ رضا رضایی. تهران: نشر بیستون. شابک ۹۶۴-۹۰۰۳۶-۸-۱.
- آفاری، ژانت (تابستان ۱۳۷۲). «سوسیال دموکراسی و انقلاب مشروطیت». ایراننامه (۴۳). دریافتشده در ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ – به واسطهٔ نورمگز.
- انجمن تمبر ایران (۱۳۹۷). راهنمای تمبرهای ایران. تهران: آرویج ایرانیان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۰۴-۲۸۷-۳.
- آیتی، عطا (پاییز ۱۳۸۵). «انقلاب مشروطه ایران از نگاه یک نظامی فرانسوی (مسافرت کاپیتن آنژینیور به ایران و بینالنهرین در سال 1908)». تاریخ معاصر ایران (۳۹). دریافتشده در ۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ – به واسطهٔ نورمگز.
- برادران شکوهی، سیروس (زمستان ۱۳۷۶). «نگرشی انتقادی بر کارکرد مشروطه خواهان تبریز در یازده ماه محاصره از خلال روزنامه «آملاعمو» ارگان انجمن اسلامیه تبریز». زبان و ادب فارسی (۳۴). دریافتشده در ۱۵ تیر ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- پزشکزاد، ایرج (۱۳۸۵). مروری در انقلاب مشروطیت ایران. فرانکفورت، آلمان: نشر البرز.
- پناهی، احمد (اسفند ۱۳۷۸ و فروردین ۱۳۷۹). «در روایتی بلند، با لحظههای انقلاب مشروطه». چیستا (۱۶۶–۱۶۷). دریافتشده در ۱۳ دی ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- تهرانی (کاتوزیان)، محمدعلی (۱۳۷۹). مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: شرکت سهامی انتشار. شابک ۹۶۴-۳۲۵-۰۵۳-۹.
- دارالشفایی، بهمن. «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت اول». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۵ آذر ۱۳۹۹.
- دارالشفایی، بهمن (۲ آگوست ۲۰۰۶). «نگاهی به تاریخنگاری مشروطه - قسمت دوم». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۹.
- ربانی، جعفر (مهر و آبان ۱۳۹۴). «تاریخ مکتوم: فتح بابی در تاریخ مشروطه». آینه پژوهش (۱۵۴). دریافتشده در ۲۶ دی ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- رزاقپور، مرتضی (بهار ۱۳۸۷). «نقد جامعه شناختی تهران مخوف». متنپژوهی ادبی (۳۵). دریافتشده در ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰.
- سوری، نرگس؛ شریعتی مزینانی، سارا (تابستان ۱۳۹۶). «بررسی پیامد خواسته و ناخواسته پروژهٔ مشروعسازی متمم قانون اساسی در مشروطه اول». رهیافتهای سیاسی و بینالمللی (۵۰). دریافتشده در ۲۶ فروردین ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- شیخنوری، محمدامیر (مرداد ۱۳۸۶). «انقلاب مشروطه؛ زمینهها و علل». زمانه (۵۹). دریافتشده در ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- طباطبایی، سید جواد (۱۳۹۲). تاملی دربارهٔ ایران. جلد دوم (نظریه حکومت در ایران) بخش دوم (مبانی نظریه مشروطه خواهی). تهران: مینوی خرد. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۲۲۰-۲۱-۵.
- علم، محمدرضا (پاییز ۱۳۸۶). «بازشناسی مبارزات قدمی علمای عتبات جهت اعاده مشروطیت ایران». علوم انسانی دانشگاه الزهرا. دریافتشده در ۱۰ آبان ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- فوران، جان (۱۳۹۲) [۱۳۷۷]. مقاومت شکننده:تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی. ترجمهٔ احمد تدین. تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا. شابک ۹۶۴-۳۱۷-۳۵۸-۵.
- قیصری، علی (۱۳۹۳) [۱۳۸۹]. روشنفکران ایران در قرن بیستم (از مشروطیت تا پایان سلطنت). ترجمهٔ محمد دهقانی. تهران: انتشارات هرمس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۳-۹۰۹-۹.
- کامشاد، حسن (۱۳۸۴). پایهگذاران نثر جدید فارسی. تهران: نشر نی. شابک ۹۶۴-۳۱۲۷۵۹-۱.
- کلارک، جیمز (تابستان ۱۳۸۴). ترجمهٔ مریم ربی. «مشروطه خواهان و قزاقها: جنبش مشروطیت و مداخله روسها در آذربایجان (۱۱–۱۹۰۷)». تاریخ روابط خارجی (۲۳). دریافتشده در ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- کلهر، محمد (زمستان ۱۳۸۵). «مفاهیم نو در ادبیات مشروطه». مسکویه. اول (پیششماره ۵). دریافتشده در ۹ آذر ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- گلسرخی، شهره (تابستان ۱۳۷۲). «بازتاب انقلاب مشروطه ایران در برخی از نشریات عربی». ایراننامه (۴۳). دریافتشده در ۲۹ دی ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- محمودی، سیدعلی (اسفند ۱۳۸۵). «آل احمد، مشروطه، روشنفکری و دموکراسی». آیین (۶). دریافتشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- مختاری، رضا (۱۶ مرداد ۱۳۹۸). «۹ کتابی که باید دربارهٔ مشروطه بخوانیم». خبرگزاری ایرنا. دریافتشده در ۱۲ آذر ۱۳۹۸.
- مستغاثی، سعید (۲۰ مرداد ۱۳۸۵). «مرغ سحر، ناله سر کن…». همشهری آنلاین. دریافتشده در ۱۲ فروردین ۱۳۹۹.
- مهربان، رسول (مهر ۱۳۸۸). «پس لرزههای انقلاب مشروطه». چیستا (۲۶۳). دریافتشده در ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ – به واسطهٔ نورمگز.
- میرعابدینی، حسن (۱۳۶۹). صد سال داستاننویسی در ایران. جلد اول. تهران: نشر تندر.
- نامعلوم (۱۷ مرداد ۱۳۹۴). «درمقابل جریان مشروطه خواهی با دو جریان مشروعه طلبی و بهاییت مواجهیم». شفقنا. بایگانیشده از اصلی در ۵ اکتبر ۲۰۱۸.
- نامعلوم (۴ بهمن ۱۳۹۶). ««ستارخان» تنها سریال مناسبتی دهه فجر شد/ ۲ اثر جدید در راه است». خبرگزاری مهر. دریافتشده در ۲۹ تیر ۱۳۹۹.
- نامعلوم (۱۴ مرداد ۱۳۸۵). «تمبر یادبود یکصدمین سال مشروطیت در ایران رونمایی شد». خبرگزاری مهر. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ بهمن ۱۳۹۹. دریافتشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
- نامعلوم (مرداد ۱۳۸۳). «گزارش: گزارش جشن سالگرد انقلاب مشروطیت در تبریز». بخارا (۳۷): ۴۵۲–۴۵۳. دریافتشده در ۱۲ فروردین ۱۳۹۹.
- نامعلوم (۲۷ دی ۱۳۹۳). «خانه مشروطه معروفترین و پرافتخارترین خانه تاریخی شهر تبریز». مصاحبه. باشگاه خبرنگاران جوان. دریافتشده در ۲۲ اسفند ۱۳۹۸.
- نامعلوم (۱۱ مرداد ۱۳۸۷). «خانه مشروطیت اصفهان گشایش یافت». خبرگزاری ایرنا. دریافتشده در ۱۵ خرداد ۱۴۰۰.
- هزاوهای، سید مرتضی؛ زیرکی حیدری، علی (تابستان ۱۳۹۲). «همگرایی و واگرایی گفتمان های روحانیت مشروطه خواه و روشنفکری از مشروطه تا انقلاب اسلامی». پژوهشنامه انقلاب اسلامی. ۲ (۳). دریافتشده در ۱۳ خرداد ۱۴۰۰ – به واسطهٔ نورمگز.
- یزدانی، سهراب (۱۳۷۶). کسروی و تاریخ مشروطه ایران. تهران: نشر نی. شابک ۹۶۴-۳۱۲-۳۴۴-۸.
- یزدانی، سهراب (۱۳۸۸). مجاهدان مشروطه. تهران: نشر نی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۸۵-۰۸۳-۰.
- یزدانی، سهراب (۱۳۹۶). کودتاهای ایران. تهران: نشر ماهی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۰۹-۰۰۴-۴.
- یوسفینیا، راضیه (خرداد ۱۳۸۲). «پیدایش و تحول مطبوعات در ایران (از آغاز تا پایان انقلاب مشروطیت)». پیام بهارستان (۲۴). دریافتشده در ۳۰ دی ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- Amanat, Abbas (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION i. Intellectual background". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 163–176.
- Amir Arjomand, Said (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION iii. The Constitution". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 187–192.
- Ettehadieh, Mansoureh (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION iv. The aftermath". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 193–199.
- Ettehadieh, Mansoureh (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION v. Political parties of the constitutional period". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 199–202.
- Martin, Vanessa (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION ii. Events". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 176–187.
- Pistor-Hatam, Anja (July 20, 2009). "SATTĀR KHAN". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. Bibliotheca Persica Press.
- Saʿīdī Sīrjānī, ʿAlī-Akabr (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION vi. The press". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 202–212.
- Soroudi, Sorour (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION vii. The constitutional movement in literature". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 212–216.
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ جنبش مشروطه ایران موجود است. |
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به جنبش مشروطه ایران در ویکیگفتاورد موجود است. |