زبانهای ایرانی
زبانهای ایرانی (به انگلیسی: Iranian یا Iranic languages)، یکی از شاخههای زبانهای هندوایرانی از خانواده بزرگ زبانهای هندواروپایی است و توسط مردمان ایرانی تکلم میشود. زبانهای ایرانی به چهار دوره پیشا ایرانی، ایرانی کهن، ایرانی میانه و ایرانی نو دستهبندی میشوند.[2][3] منظور از اصطلاح زبانهای ایرانی یا زبانهای ایرانیتبار، گروهی از زبانها است که همگی ریشه در یک زبان باستانی به نام زبان نیا-ایرانی داشتهاند و به معنی زبانهای مرتبط با واحد سیاسی کشور امروزی ایران نیست.
زبانهای ایرانی | |
---|---|
اقوام: | مردمان ایرانی |
پراکنش: | آسیای غربی، قفقاز، آسیای مرکزی و آسیای جنوبی |
تبار: | هندواروپایی
|
نیا: | زبان نیاایرانی |
زیرگروهها: |
زبان اوستایی (مرکزی)
|
ایزو ۲–۶۳۹ / ۵ | ira |
زبان شناسی | ۵۸= (phylozone) |
گلاتولوگ | iran1269[1] |
کشورها و مناطقی که در آنها یک زبان ایرانی زبان رسمی یا زبان اغلب گویشوران است. |
از سلسله مقالات دربارهٔ |
ایرانشناسی |
---|
|
زبانهای ایرانی دو ریشه مشترک باستانی دارد و به گویشهای مختلف و هر گویش به لهجههای مختلف استعمال میشود. بعضی از گویشهای زبان ایرانی به خاطر تفاوتهای ظاهری در نحوه استفاده از عبارات و ترکیبها، امروزه خود به عنوان یک زبان نام برده میشوند.
زبانهای ایرانی نو در ایران و افغانستان متمرکزند. نمایندگانی از این زبانها را در تاجیکستان، عراق، سوریه، ترکیه، ازبکستان، ترکستان چین و شبهقاره هند هم میتوان یافت.[4]
مهمترین زبانها، لهجهها و گویشهای ایرانی نو عبارتند از: فارسی (پارسی، دری یا تاجیکی)، لاری، کُردی، تاتی، لکی، پشتو، بلوچی، آسی، لری، مازنی، تالشی و گیلکی و بختیاری است.
امروز زبانهای ایرانی بیشتر با خط عربی، لاتین، و سیریلیک نوشته میشوند.
زبانهای ایرانی بیشتر در کشورها و مناطق ایران، افغانستان، تاجیکستان، باختر پاکستان، کردستان ترکیه، کردستان عراق، کردستان سوریه و بخشهایی از آسیای میانه و قفقاز روایی دارد.
سه زبان از زبانهای ایرانی به عنوان زبان رسمی هماکنون در چهار کشور استفاده میشود. این زبانها عبارتاند از فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان، پشتو در افغانستان و کردی در عراق.
در سال ۲۰۰۸ میلادی برآورد شد که حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تن به زبانهای ایرانی سخن میگویند.[5] بنیاد تابستانی زبانشناسی (SIL International) در سال ۱۳۸۴ برآورد کردهاست که امروزه به حدود ۸۷ گونه از زبانهای ایرانی سخن گفته میشود؛ که شمار سخنوران بزرگترین این زبانها بهطور تخمینی عبارتند از: فارسی (۱۱۰ میلیون تن)،[6] کردی (۴۰ میلیون تن)،[7] پشتو (۴۱–۶۰ میلیون تن)،[8][9] لری (۶ میلیون تن)، زبان تبری و گیلکی (۷ میلیون تن) و زبان بلوچی (۷ میلیون تن).
پر گویشترین زبانهای ایرانی
جمعیت گویش وران پنج زبان اول پرگویش این گروه زبانی به میلیون نفر به شرح زیر میباشد:[10]
ردیف | نام | جمعیت (۲۰۲۰) | |
---|---|---|---|
زبانهای ایرانی | |||
۱ | زبان فارسی | ۱۰۰+ | |
۲ | زبان پشتو | ۵۰ | |
۳ | زبان کردی | ۴۰ | |
۴ | زبان بلوچی | ۱۰ | |
۵ | زبان لری | ۳ | |
سایر | سایر زبانهای ایرانی | نامشخص | |
کل | زبانهای ایرانی | ۲۰۰+ |
پیشینه
دوره استقرار اقوام ایرانی در فلات کنونی ایران از هزاره سوم پ. م تا پایان شاهنشاهی هخامنشی در سده چهارم پ. م را در بر میگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شدهاست: زبان مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی در آثار دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشتهاست.
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد. درهمین زمان زبانهای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای بلخی، سغدی، زبان پارتی و خوارزمی.
زبانهای ایرانی به سه دسته تقسیم میشوند:
- زبانهای ایرانی باستان
- زبانهای ایرانی میانه
- زبانهای ایرانی نو (شرقی و غربی)[11]
این دستهبندی مطلقاً از لحاظ زمانی نیست، بلکه از نظر زبانشناسی هم هست.
ایرانی باستان
زبان نیاایرانی نیای مستقیم این دسته از زبانهای ایرانی است.
از جمله زبانهای این دسته عبارتاند از زبانهای اوستایی (که تنها از طریق متون اوستا به ما رسیدهاست)، فارسی باستان (که بیشتر از طریق کتیبههای هخامنشی به ما رسیدهاست)، سکایی باستان، و مادی (که فقط چند واژهٔ آن، آن هم از طریق چند وامواژه در فارسی باستان و چند واژهٔ ذکر شده در منابع یونانی و میانرودانی به دست ما رسیدهاست).
ایرانی میانه
زبانهای ایرانی میانه به دو گروه تقسیم میشوند:
ایرانی نو
زبانهای ایرانی نو به دو دسته بخش میشوند:
- شرقی
- غربی
زبانهای ایرانی نو با این که اساساً در ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز شدهاند اما حقیقتاً گستره جغرافیایی بسیار وسیعتری را در بر میگیرند شامل مناطقی در قفقاز، آسیای میانه، ترکستان چین، پامیر، ترکیه، سوریه، عراق و شبه قاره هند.
زبانهای ایرانیتبار شرقی
دسته شرقی زبانها و گویشهای ایرانی نو که اغلب در کشورهای افغانستان، پاکستان، تاجیکستان و گرجستان رایجاند یه چند گروه تقسیم میشوند که عبارتند از:
زبانهای ایرانیتبار غربی
زبانهای ایرانیتبار غربی به دو گروه دستهبندی میشوند:
این گروه شامل زبانها و گویشهای کردی، آذری باستان، تفرشی، خوانساری، آرانی، بیدگُلی، گَزی، دری زرتشتی، سیوندی، تبری (مازندرانی)، گیلکی، لکی، تالشی، زازا-گورانی، پارتی، سمنانی، تاتی و بلوچی میباشد.
این گروه شامل زبانها و گویشهای فارسی/پارسی، فارسی نو، تاتی قفقاز، لاری و لری میباشد.
رسمالخط
زبانهای ایرانی دارای رسمالخطهای گوناگون هستند. از جمله خط میخی (در مورد پارسی باستان)؛ خط آرامی (در مورد نخستین کتیبههای پارسی میانه، پارتی، سغدی، و خوارزمی)؛ دو نوع خط سریانی، سطرنجیلی (در مورد پارسی میانه، پارتی، باختری، سغدی و فارسی نو) و نستوری (سغدی مسیحی و فارسی نو)؛ خط عبری (در مورد فارسی نو و لهجههای محلی)؛ خط عربی (در مورد فارسی نو، خوارزمی، کُردی، پشتو و بلوچی)؛ خط براهمی (در مورد خُتَنی، تُمْشُقی و سغدی)؛ خط یونانی (در مورد آذری (باختری))؛ خط سیریلیک (در مورد اُسِتی و تاجیکی) و خط لاتین (در مورد آذری، کُردی، اُسِتی و زازاکی).[12]
زبانهای ایرانی در ایران امروز
اتنولوگ
اتنولوگ جمعیت فارسی زبانان ایران در سال ۲۰۱۶ را ۵۰ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر یعنی بیش از ۶۲ درصد میداند.[13][14] اِتنولوگ (به انگلیسی: ethnologue) از معتبرترین دانشنامههای موجود در جهان است که دادههای آماری از تعداد گویشوران زبانهای مختلف را به صورت اینترنتی منتشر میکند.
جمعیت گویشوران زبانهای ایرانی و غیرایرانی
جمعیت ایران در پایان سال ۲۰۱۶ میلادی، طبق تخمینهای متفاوت بین ۷۹ تا ۸۱ میلیون نفر بودهاست. اتنولوگ جمعیت گویشوران زبانهای مختلف در ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی را به ترتیب زیر بیان کردهاست. به این نکته توجه شود که بین قومیت و گویشور تفاوت وجود دارد و برای نمونه میزان جمعیت آذری زبانان در جدول لحاظ شدهاست در حالی که جمعیت آذری تباران اندکی بیش تر است.[13] بیش از ۸۱ درصد مردم ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی به یکی از زبانهای ایرانی سخن میگویند.
ردیف | نام | جمعیت(۲۰۱۶) | درصد از کل جمعیت ایران(۲۰۱۶) | |
---|---|---|---|---|
زبانهای ایرانی | ||||
۱ | زبان فارسی | ۵۰٬۴۰۰٬۰۰۰ | ۶۲٫۷۴ | |
۲ | زبان کردی | ۵٬۵۹۰٬۰۰۰ | ۶٫۹۵ | |
۳ | زبان لری | ۱٬۷۰۰٬۰۰۰ | ۲٫۱۱ | |
۴ | زبان گیلکی | ۲٬۴۰۰٬۰۰۰ | ۲٫۹۸ | |
۵ | زبان مازندرانی | ۲٬۳۴۰٬۰۰۰ | ۲٫۹۱ | |
۶ | زبان بلوچی | ۱٬۹۲۰٬۰۰۰ | ۲٫۳۹ | |
۷ | زبان لکی | ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ | ۱٫۲۴ | |
۸ | زبان تاتی و زبان تالشی | ۴۰۰٬۰۰۰ | ۰٫۴۹ | |
۹ | سایر زبانهای ایرانی | محدود | ۰٫۰۴ | |
کل | زبانهای ایرانی | ۶۵٬۷۵۰٬۰۰۰ | ۸۱٫۴۵ | |
زبانهای غیرایرانی | ||||
۱ | زبان ترکی آذربایجانی | ۱۰٬۹۰۰٬۰۰۰ | ۱۳٫۵۷ | |
۲ | زبان ترکمنی | ۷۹۰٬۰۰۰ | ۰٫۹۸ | |
۳ | زبان ترکی خراسانی | ۸۸۶٬۰۰۰ | ۱٫۱۰ | |
۴ | زبان ترکی قشقایی | ۹۵۹٬۰۰۰ | ۱٫۱۹ | |
۵ | زبان عربی | ۱٬۳۲۰٬۰۰۰ | ۱٫۶۴ | |
۶ | زبان ارمنی | ۱۰۰٬۰۰۰ | ۰٫۱۲ | |
۷ | زبان آشوری | ۱۵٬۰۰۰ | ۰٫۰۲ | |
۸ | سایر زبانهای غیر ایرانی | محدود | ۰٫۰۲ | |
کل | زبانهای غیرایرانی | ۱۴٬۹۷۰٬۰۰۰ | ۱۸٫۵۵ | |
کل تجمیعی | کل زبانهای رایج در ایران | ۸۰٬۷۲۰٬۰۰۰ | ۱۰۰ |
جدول زبانهای ایرانی
فارسی | زازاکی | کرمانجی/سرانجی | پشتو | تاتی | بلوچی | مازندرانی | پارسی | پارسی میانه | پارتی | پارسی باستان | اوستایی | آسی |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
زیبا، خوش چهره | hewl, weş, rınd | rind, delal/cwan | ʂkulai/xkulai, ʂɑjista/xɑjista, خجسته | xojir | sharr, soherâ | xojir | zibâ/ xuš-chehreh | hučihr, hužihr | hužihr | naiba | vahu-, srîra | ræsughd |
خون | goyni | xwîn/xwên | wina | xevn | hon | xun | xūn | xōn | xōn | vohuni | tug | |
نان | nan/non | nan | ɖoɖəi, nəɣɑn | nun | nân, nagan | nûn | nân | nân | nân | dzul | ||
آوردن | ardene | anîn/hênan/weranîn, hawirdin | rɑ wɺ̡əl | vârden, biyordon | âurten, yārag, ārag | biyârden | âvardan/biyar | âwurdan, āwāy-, āwar-, bar- | āwāy-, āwar-, bar- | bara- | bara, bar- | xæssyn |
برادر | bıra | bira | wror | bərâr | brāt, brās | berâr | barādar | brād, brâdar | brād, brādar | brâtar | brâtar- | æfsymær |
آمدن | ameyene | hatin/wara | rɑ tləl | biyâmiyan | āhag, āyag | Biyamoan | âmadan | âmadan, awar | awar, čām | ây-, âgam | âgam- | cæwyn |
گریه | bermayene | girîn | ʒaɺ̡əl | bərma | greewag, greeten | bərmə/ qâ | geristan/geryeh | griy-, bram- | kæwyn | |||
تار، تاریک | tari | tarî/tarîk | tjɑrə | ul, gur, târica, târek | thár | siyo | târîk | târīg/k | târīg, târēn | sâmahe, sâma | tar | |
دختر | keyne/keyna/çeneke | keç, kîj, dot/kiç, kîj, kenîşk | lur | titiye, dətar | dohtir, duttag | kijâ/ deter | doxtar | duxtar | duxt, duxtar | duxδar | čyzg (Iron), kizgæ (Digor) | |
روز، روشن | roce/roje/roze | roj | wrad͡z | revj, ruz | roç | rûj, rûz | rûz | rōz | raucah- | bon | ||
کردن | kerdene | kirin/kirdin | kawəl | korden | kanag, kurtin | hâkerden | kardan | kardan | kartan | kạrta- | kәrәta- | kænyn |
در، دروازه، دریچه | ber, keyber, çeber | derge/derke, derga | war, daɺ̡a | darvâca | gelo, darwāzag | bəli | dar | dar | dar, bar | duvara- | dvara- | dwar |
مردن | merdene | mirin/mirdin | mrəl | bamarden | mireg | bamerden | murdan | murdan | mạriya- | mar- | mælyn | |
خر | her | ker | xar | astar, xar | her | xar | xar | xar | xæræg | |||
تخم، خاویار، خایه | hak | hêk/hêlke | hagəi | merqâna, karxâ | heyg, heyk | merqəna | toxm | toxmag, xâyag | taoxmag, xâyag | taoxma- | ajk | |
زمین | êrd (uncertain origin) | erd/herd (uncertain origin) | zməka | zemin | zemin | zemi | zamin | zamīg | zamīg | zam- | zãm, zam, zem | zæxx |
سر شب، پگاه | şan | êvar/êware | mɑʂɑm/mɑxɑm | nomâzyar, nomâšon | begáh | nəmâşun | begáh | sarshab | êbêrag | izær | ||
چشم | çım | çav/çaw | stərga | coš | ch.hem, chem | bəj, Çəş | chashm | chašm | chašm | čaša- | čašman- | cæst |
پدر | pi/pêrde | bav/bab, bawk | plɑr | piya, piyar, dada | pit, piss | piyer | pedar | pidar | pid | pitar | pitar | fyd |
ترس | ters | tirs | vera, tars | târs | turs, terseg | təşəpaş | tars | tars | tars | tạrsa- | tares- | tas |
نام زد، خواستگار | washti | dezgîran | t͡ʃanɣol | numzâ | nām zād | nûmzə, xasgar | nâm-zad | - | - | usag | ||
خوش | weş | xweş | ʂa/xa | xojir | wash, hosh | xaar | xosh | dârmag | srîra | xorz / dzæbæx | ||
انگشت | engihst/gisht | til/qamik, engust | gwəta | anquš | lenkutk, mordâneg | angoos | angošt | angust | dišti- | ængwyldz | ||
آتش، آذر | adır | agir/awir, agir | or | taš | âch, âs | taš | âtaš, âzar | âdur, âtaxsh | ādur | âç- | âtre-/aêsma- | art |
ماهی | mase | masî | kab | mâyi | mâhi, mâhig | mahi | mâhi | mâhig | mâsyâg | masyô, masya | kæsag | |
خوراک، خوردن | werdene | xwarin/xwardin | xoɺ̡ə / xwaɺ̡əl | harden | warag, warâk | Xərak, baxerden | xordan | parwarz / xwâr, xwardīg | parwarz / xwâr | hareθra / ad-, at- | xærinag | |
رفتن | şiyayene | çûn | tləl | šiyen, bišiyan | jwzzegh, shutin | shunen / burden | raftan | raftan, shudan | ay- | ai- | ay-, fra-vaz | cæwyn |
خدا، بغ، پروردگار | homa | xwedê/xwa | xwdai | xədâ | hwdâ | homa, xəda | khodâ | bay, abragar | baga- | baya- | xwycaw | |
خوب، نیکو | rınd | baş, rind/baş, çak | ʂə/xə | xâr, xojir | jawáin, šarr | xâr | xub / nîuū | xūb, nêkog | vahu- | vohu, vaŋhu- | xorz | |
سبزه، علف، گیاه | vash | giya, riwek, şênkatî | wɑʂə/wɑxə | vâš | rem, sabzag | sûze, vâš | sabzeh, giyâh | giyâ | dâlūg | urvarâ | kærdæg | |
بزرگ، گته | gırd / pil | mezin/gewre, mezin | loj, ɣwara | pilla | mastar, mazan | gat, belang, pila | bozorg | wuzurg, pīl | vazraka- | uta-, avañt | styr | |
دست | dest | dest | lɑs | bâl | dast | dess | dast | dast | dast | dasta- | zasta- | k'ux / arm |
سر | ser/sar | ser | sar, kakaɺ̡ai | kalla | saghar | kalə | sar | sar | sairi | sær | ||
دل | zerre | dil | zɺ̡ə | dəl | dil, hatyr | dil/dill | del | dil | dil | aηhuš | zærdæ | |
اسب | estor/astor | hesp/esp | ɑs | asb, astar | asp | istar | asp | asp, stōr | asp, stōr | aspa | aspa- | bæx |
خانه، سرای | keye | mal/mall, xanu | kor, xuna | kiya | log, dawâr | səre | xâneh | xânag | demâna-, nmâna- | xædzar | ||
گرسنه | veyşan | birçîtî/birsêtî | lwəʐa/lwəga | vašnâ, vešir, gosnâ | shudhagh | vašna | gorosnegi | gursag, shuy | stong | |||
زبان) | zıwan / zon | ziman/ziman, ziwan | ʒəba | zobun, zəvân | zevân, zobân | ziwân | zabân | zuwân | izβân | hazâna- | hizvâ- | ævzag |
خندیدن | huyayene | kenîn/pêkenîn, kenîn | xandəl | xurəsen, xandastan | khendegh, hendeg | xanne-hâkerden | xandidan | xandīdan | karta | Syaoθnâvareza- | xudyn | |
زندگی، زیستنی | cewiyayene | jiyan | ʒwandun | zindәgi | zendegih, zind | zendegi | zīndagīh, zīwišnīh | žīwahr, žīw- | gaêm, gaya- | card | ||
مرد | merd | mêr/ pyaw | saɺ̡ai, meɺ̡ə | mardak, miarda | merd | mardi | mard | mard | mard | martiya- | mašîm, mašya | adæjmag |
ماه | ashme | heyv/mang | spoʐmai/spogmai, mjɑʃt | mâng | máh | mûng, mithra | mâh | māh | māh | mâh- | måŋha- | mæj |
مادر، دایه | maye/marde | dayik, mak | mor | mâr, mâya, nana | mât, mâs | mâr | mâdar | mādar | mādar | mâtar | mâtar- | mad |
دهان، فک | fek | dev/dem | xwlə | duxun, dâ:ân | dap | tək, dəhûn/kətâr | dahân | dahân, rumb | åŋhânô, âh, åñh | dzyx | ||
نام | name | nav/naw | num | num | nâm | num | nâm | nâm | nâman | nãman | nom | |
شب | şewe | şev/şew | ʃpa | šö, šav | šap, shaw | šö | shab | shab | xšap- | xšap- | æxsæv | |
باز کردن | akerdene | vekirin/kirdinewe | prɑnistəl, xlɑsawəl | vâz-korden | pabožagh, paç | vâ-hekârden | bâz-kardan | abâz-kardan | būxtaka- | būxta- | gom kænyn | |
آرام | pêameyış | aştî | roɣa | dinj | ârâm | âshti, ârâmeš, ârâmî | âštih, râmīšn | râm, râmīšn | šiyâti- | râma- | fidyddzinad | |
خوک | xoz | beraz | xug, seɖar | xu, xuyi, xug | khug | xi | xūk | xūk | hū | xwy | ||
جایگاه، جا | ja | cih/jê | d͡zɑj | yâga | hend, jâgah | jâ | jâh/gâh | gâh | gâh | gâθu- | gâtu-, gâtav- | ran |
خواندن | wendene | xwendin/xwêndin | lwastəl | baxânden | wánagh | baxûnessen | xândan | xwândan | kæsyn | |||
گفتن، گپ زدن، آوا سردادن | vatene | gotin/witin, gutin | wajəl | vâten, baguten | gushagh | baotena | goftan, gap(-zadan) | guftan, gōw-, wâxtan | gōw- | gaub- | mrû- | dzuryn |
خواهر | waye | xweşk | xor | xâke, xâv, xâxor, xuâr | gwhâr | xâxer | xâhar/xwâhar | xwahar | x ̌aŋhar | xo | ||
کوچک، کم، خرد، ریز، بچه | qıj | biçûk | kut͡ʃnai, waɺ̡ukai, kam | qijel, ruk | gwand, hurd | pətik, bechuk, perushk | kuchak, kam, xurd, rîz | kam, rangas | kam | kamna- | kamna- | chysyl |
پسر | laj | kur/kurr | zoj | pur, zâ | baç, phusagh | rika | pesar, baça | pur, pusar | puhr | puça | pūθra- | fyrt |
روان | gan | gyan, rewan | arwɑ | rəvân | rawân | ravân | rūwân, gyân | rūwân, gyân | urvan- | ud | ||
بهار | wesar | bihar/behar | psarlai | vâ:âr | bhârgâh | wehâr | bahâr | wahâr | vâhara- | θūravâhara- | ||
برز، برجسته، بلند | berz | bilind/berz | lwaɺ̡, d͡ʒəg | pilla | bwrz, buland | belan | boland / bârez | buland, borz | bârež | barez- | bærzond | |
دَه | des | deh/de | les | da | deh | da | dah | dah | datha | dasa | dæs | |
سه | hiri/hirê | sê | dre | so, se | sey | se | se | sê | hrē | çi- | θri- | ærtæ |
دِه | dewe | gund/dê | kəlai | döh, da | helk, kallag, dê | deh | deh, wis | wiž | dahyu- | vîs-, dahyu- | vîs | qæw |
خواستن | waştene | xwestin/wîstin | ɣuʂtəl/ɣuxtəl | begovastan, jovastan | lotagh | bexâssen | xâstan | xwâstan | fændyn | |||
آب | owe | av/aw | obə | âv, ö | âp | ö | âb/aw | âb | âb | âpi | avô- | don |
کِی | key | kengê/key, kengê | kəla | key | ked | ke | kay | kay | ka | čim- | kæd | |
باد | va | ba | bɑd | vâ | gwáth | wâ | bâd | wâd | vâta- | dymgæ / wad | ||
گرگ | verg | gur/gurg | lewə, ʃarmuʂ/ʃarmux | varg | gurkh | varg | gorg | gurg | varka- | vehrka | birægh | |
زن | cêniye | jin | ʂəd͡za/xəd͡za | zeyniye, zenak | jan | zənâ | zan | zan | žan | gǝnā, γnā, ǰaini-, | sylgojmag / us | |
سال | serre | sal/sall | kɑl | sâl | sâl | sâl | sâl | sâl | θard | ýâre, sarәd | az | |
آری/ نه | ya / né | erê, a / na | ho (wo) / na, ja | ahan / na | ere / na | are | baleh, ârē, hā / na, nee | hâ / ney | hâ / ney | yâ / nay, mâ | yâ / noit, mâ | o / næ |
دیروز | vizêri | duh/dwênê | parun | azira, zira, diru | zí | direz | diruz | dêrûž | diya(ka) | zyō | znon | |
پارسی | زازاکی | کرمانجی/سرانی | پشتو | تاتی | بلوچی | مازندرانی | پارسی | پارسی میانه | پارتی | پارسی باستان | اوستایی | آسی |
جستارهای وابسته
منابع
- Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "ایرانی". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology.
- https://web.archive.org/web/20200621101217/http://uupload.ir/files/oohc_0.jpg
- https://www.isna.ir/news/92111107050/سرنوشت-زبان-های-ایرانی-از-هخامنشیان-تا-امروز
- اشمیت، رودیگر: راهنمای زبانهای ایرانی (جلد دوم)، تهران: انتشارات ققنوس، ص ۴۰۹
- Windfuhr, Gernot. The Iranian languages. Routledge Taylor and Francis Group.
- Windfuhr, Gernot. The Iranian Languages. Routledge. 2009. p. 418.
- Sandra Mackey , “The reckoning: Iraq and the legacy of Saddam”, W.W. Norton and Company, 2002. Excerpt from pg 350: “As much as 25% of Turkey is Kurdish. ”
- «pashto». Nationalencyklopedin.
- Penzl, Herbert (2009). A Grammar of Pashto a Descriptive Study of the Dialect of Kandahar, Afghanistan. Ishi Press International. p. 3. ISBN 0-923891-72-2.
Estimates of the number of Pashto speakers range from 40 million to 60 million...
Unknown parameter|coauthors=
ignored (|author=
suggested) (help) - Edwin Francis Bryant; Laurie L. Patton (2005). The Indo-Aryan Controversy: Evidence and Inference in Indian History. Routledge. pp. 246–247. ISBN 978-0-7007-1463-6.
- محسنی، محمدرضا1392: "پانترکسیم، ایران و آذربایجان"، چاپ دوم، نشر سمرقند، ص 130-131
- دانشنامه ایرانیکا، سرواژهٔ IRAN vi, (3) Writing Systems
- https://www.ethnologue.com/country/IR/languages
- https://www.ethnologue.com/language/pes