آیین بودایی

آیین بودا[1] یا آیین بودایی،[2] بوداگرایی یا بودیسم (به انگلیسی: Buddhism) یکی از دین‌های هندی با ۵۰۰ میلیون پیرو در سراسر جهان است. این دین برپایه فلسفه‌ای مبتنی بر آموزه‌های سیدارتا گوتاما[3] که در حدود ۵۶۶ (پیش از میلاد) تا ۴۸۶ (پیش از میلاد) می‌زیسته، است.

دیوی به نام ماره سوار بر فیل به سوی بودا می‌رود تا او را از دست‌یابی به بیداری روحی بازدارد.
دورنمایی از صومعه مقدس قصر پوتالا.

آیین بودا به تدریج از هندوستان به سراسر آسیا، آسیای میانه، تبت، سریلانکا، یمن، آسیای جنوب شرقی و نیز کشورهای خاور دور مانند چین، مغولستان، کره و ژاپن راه یافت. آیین بودایی به عنوان دین پاکان[4] در نظر گرفته می‌شود و با ۵۰۰ میلیون پیرو یکی از ادیان اصلی جهان به‌شمار می‌آید. آیین بودا بیشتر بر کردار نیک، پرهیز از کردار بد و ورزیدگی ذهنی تأکید دارد.

آماج این ورزیدگی‌ها پایان دادن به چرخه تولد مجدد یا سمساره است که از طریق بیداری یا درک واقعیت راستین، رسیدن به رهایی یا نیروانا صورت می‌گیرد. اخلاقیات بودا گرایانه بر دو اصل بی‌گزندی و رواداری برپا شده‌است. آثار نوشتاری بوداگرایی بسیارند و بخش ارزنده‌ای از ادبیات دینی جهان به‌شمار می‌روند.

خاستگاه اندیشه‌های بودا

پیرامون سه هزار سال پیش، شاخه‌هایی از آریاییان ایران، از بقیه جدا شده و به سرزمین هند کوچ کردند. پیش از ورود آن‌ها به شبه جزیرهٔ هند، قوم دیگری در آنجا نشیمن داشت که به نام دراویدی معروف است. آریایی‌ها پیرامون ۲۵۰۰ سال پیش یعنی به هنگام زایش بودا در بیشتر سامان‌های شمالی هند جایگزین شده و بر آن نواحی چیره گشته‌بودند.[5]

جامعه هندوستان در زمان بودا به چهار طبقه یا (کاست) بخش می‌شد: راهب‌ها (روحانیان)، کشتریاها (شهریاران و جنگاوران)، وایسیاها (کشاورزان و بازرگانان) و شودراها (خدمتکاران برده). بودا خود به رده کشتریا تعلق داشت ولی اعلام داشت که از دید او همه مردم برابر و پاکزادند.

آموزه‌های بودا

راهبان بودایی شیگاتسه، تبت

چکیدهٔ آموزهٔ بودا این است:

ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده می‌شویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار می‌شود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ می‌نامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است. دوری از آنچه دلخواه است، رنج است؛ و خلاصه این‌که دل بستن رنج‌آور است.

از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخهٔ زاد و مرگ رهایی یابیم (در صورتی که به آن چرخه باور داشته باشیم) باید گرایش‌های نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همهٔ موجودات و بوندگان می‌شود و سپس از راه این درک‌ها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری می‌رسیم و از این دور باطل خارج می‌شویم.

این آموزه‌ها، آیین بودا را تشکیل می‌دهند. بودا خود، آیین خود را مانند قایقی می‌نامد که برای چرخه‌شکنی و رسیدن به ساحل رستگاری به آن نیاز است؛ ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود. رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق می‌رساند. آن‌جاست که شمع تمامی خواهش‌ها و دلبستگی‌ها خاموش می‌شود. به این روی، این پدیده را در سانسکریت نیروانا یعنی خاموشی می‌نامند.

چهار حقیقت شریف

آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک آن چهار حقیقت می‌داند: حقیقت نخست از چهار حقیقت شریف، تشخیص این بیماری به‌عنوان بیماری رنج در انسان‌هاست. به رسمیت شناختن وجود رنج اهمیت کلیدی دارد. هیچ موجود زنده نمی‌تواند از رنج بگریزد. زایش، بیماری و مرگ همه باعث رنج هستند. رنج می‌تواند جسمانی یا روانی باشد. حقیقت دوم، دلبستگی‌ها را به‌عنوان باعث و بانی این بیماری باز می‌شناسد. سومین حقیقت، شرایط را سنجیده و اعلام می‌کند که بهبود امکان‌پذیر است. حقیقت چهارم، تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است. درک این حقایق و اصول، به تمرکز و مراقبه نیاز دارد. این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همهٔ موجودات می‌گردد.

درک چهار حقیقت شریف، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل می‌دهد. این چهار حقیقت شریف عبارتند از:[6]

رنج
Dukkha
بودا می‌گوید: «زائیده شدن رنج است؛ پیری رنج است؛ بیماری رنج است؛ مرگ رنج است؛ اندوه، زاری و درد، پریشانی و ناامیدی رنج‌اند. نرسیدن به آنچه شخص دوست می‌دارد رنج است؛ سخن کوتاه، پنج بخش دلبستگی رنج است.»

ویژگی رنج، یکی از سه نشان هستی trilakṣaṇa است. دوکَه، نه تنها بر رنج به معنای احساس‌های ناخوشایند دلالت دارد، بلکه اشاره است به هر چیزی، چه مادی و چه روانی، که مشروط است، و دستخوش پیدایش و از میان رفتن است، و شامل پنج انبوهه skandha است، و حالت رهایی نیست. پس هر لذت معرفتی رنج است زیرا دستخوش پایان‌یافتگی است.

خاستگاه رنج
Samudaya
دلیل رنج دیدن، تمایلات نفسانی است. دوُکه به دلیل میل و تشنگی tṛṣṇā پیدا می‌شود. سه نوع تشنگی (میل) قابل بازشناسی است: ۱ - تشنگی کام kama tanha که تشنگی حواس پنج‌گانه و تمایل به لذت‌های جسمانی است. ۲-تشنگیِ بودن bhava tanha تمایل به وجود و بقا و باقی‌ماندن وضعیت حاضر و هم‌چنین تمایل به وجود در وضعیت‌هایی دیگر که با واژه‌هایی چون «ای کاش» بیان می‌شود. ۳- تشنگیِ نبودن vibhava tanha که تمایل به نبودن در وضعیت کنونی و هم‌چنین تمایل به نبودن در وضعیتی دیگر است و با واژه‌هایی چون «ای کاش هیچ‌وقت … نباشم.» تمایل به مرگ نیز در این زمره می‌گنجد. تمامی رنج انسانی پیامدی است از این سه شکل از تمایل. این سه تمایل به نوبه خود در پی ناآگاهی و نادانی به وجود می‌آیند، ناآگاهی‌ای که به تشکیل مفهوم «من» در انسان انجامیده‌است.
توقف رنج
Nirodha
بریدن از رنج‌ها با بریدن از تمایلات نفسانی دست‌یافتنی است و این حقیقت سوم می‌گوید که هر انسان توان بریدن از رنج‌ها را در خود دارد. گسست از رنج‌ها را در آیین بودا، روشنایی، بیداری، و خاموشی (نیروانا) شعله رنج نیز می‌گویند. برای رسیدن به این حالت، انسان باید درک کند که راه رسیدن به خوشبختی راستین از طریق دنبال کردن تمایلات و تشنگی‌ها میسر نمی‌شود بلکه با پذیرش واقعیت خود و گسست از تشنگی‌ها به‌دست می‌آید.
راه توقف رنج
Magga
راه توقف رنج راه اصیل هشتگانه نام دارد. این راه عبارت است از: دیدگاه درست، نیّت درست، گفتار درست، کردار درست، معاش درست، کوشش درست، اندیشه درست، و تمرکز درست.

راه اصیل هشتگانه

راه رهایی از رنج در این هشت چیز خلاصه می‌شود:

راه اصیل هشتگانه که نسخهٔ تجویز بیداردل (بودا) برای درمان رنج‌هایی است که همه موجودات دچار آن هستند، خود به سه گروه دسته‌بندی می‌شود: اخلاق‌مندی (شیلا)، تمرکز روانی (سامادی) و بینش (پرگیا). این سه مفهوم هستهٔ تمرین‌های روحانی آیین بودا را می‌سازند.

بخش عوامل هشتگانه به سانسکریت و پالی توضیح
بینش
prajñā
۱. دیدگاه درست
samyag dṛṣṭi,
sammā ditthi
دیدن واقعیت همان‌گونه که هست نه آن‌گونه که به نظر می‌آید. آگاهی از آیین نیک (دین، مکتب یا مذهب درست و چهار حقیقت شریف.
۲. نیت درست
samyag saṃkalpa,
sammā sankappa
نیت دست‌یابی به توان دست کشیدن و چشم‌پوشی از چیزها. نیت رسیدن به آزادی و بی‌آزاری.
اخلاق‌مداری
śīla
۳. گفتار درست
samyag vāc,
sammā vāca
شیوه گفتاری که بی‌دروغ و بی‌زیان باشد. خودداری از دروغ گویی، بدگویی، درشت گویی (ناسزا، متلک، ....)، یاوه گویی (حرف از روی نادانی و حرّافی بی‌مورد).
۴. کردار درست
samyag karman,
sammā kammanta
کردار به شیوه‌ای بی‌زیان. خودداری از آزار، کشتار و تبعیض موجودات، خودداری از گرفتن آنچه به تو تعلّق ندارد، رابطه جنسی نامناسب (رابطه با زور، رابطه با فرد متأهل، رابطه با کودکان نابالغ).[7]
۵. معاش درست
samyag ājīvana,
sammā ājīva
معاشی بی‌زیان. خودداری از مشاغلی که باعث آزار است: اسلحه‌فروشی، حیوان‌فروشی، اِعمال و تلقین نظر به دیگران (به هر اسمی. حتّی به اسم گسترش آیین یا هدایت) به‌ویژه اگر با زور و ارعاب باشد، رباخواری، کلاه‌برداری، رمالی، جادو و غیره.[8]
تمرکز روانی
samādhi
۶. کوشش درست
samyag vyāyāma,
sammā vāyāma
کوشش برای بهبود. گام نخست: دور ماندن از خواسته‌های ناشایست همراه با شکوفا کردن تمایلات خوب. گام دوم: غلبه کامل بر عادات ناشایست همراه با ایجاد عادات نیک.[8]
۷. اندیشه درست
samyag smṛti,
sammā sati
رسیدن به آگاهی که از طریق آن بتوان اصل واقعیت چیزها را با ذهنی بازدید. آگاه بودن از واقعیت موجود در درون خود، بدون میل و نیاز یا بیرازی از آن. اندیشه آزاد از کام و شهوت، آزاد از بدخواهی و آزاد از ستمگری.[8]
۸. تمرکز درست
samyag samādhi,
sammā samādhi
مراقبه یا تمرکز صحیح که از آن به عنوان چهار درون‌پویی Dhyāna نخست یاد شده‌است. ذکرگویی چندان توصیه نشده ولی ممنوع نیست.[7]

بینش

بخش آخر راه هشت‌گانه، یعنی جهان‌بینی درست و پندار درست، تشکیل‌دهندهٔ بینش (پرگیا) است. رسیدن به بینش یا به عبارتی حکمت اعلا، در آیین بودا به معنی یافتن دسترسی مستقیم به واقعیت نهفته در پشت چیزها و یافتن بینشی فراسوی هرگونه شناخت است. این گام پس از گام‌های درست‌کاری و یکدلی می‌آید و نتیجهٔ یک درون‌پویی ویژهٔ بودایی است. جهان‌بینی درست، همان درک کامل چهار حقیقت شریف و پندار درست، همان مهرورزی و عشق است که ذهن را از شهوت، بدخواهی و ددمنشی می‌پالاید. این‌ها راه را برای رسیدن به بنیش فراشناخت هموار می‌سازند.

اخلاق‌مندی

اخلاق‌مندی که در راه هشت‌گانه به گونهٔ گفتار درست، کردار درست و معاش درست آمده، دستورهایی اخلاقی مانند خودداری از کشتن و دروغگویی را در بر می‌گیرد. یک بخش از درست‌کاری در آیین بودایی، مربوط به بخشش می‌شود. این بخشش تنها به مواردی مانند صدقه دادن و سخاوت‌مندی محدود نمی‌شود و معنی مشخص دینی دارد؛ یعنی تأمین نیازمندی‌های روزانه جامعه راهبان بودایی (سنگ‌ها). راهبان بودایی نیز به نوبه خود به دهش می‌پردازند. دهش آنها، بالاترین دهش‌ها یعنی آموزش آیین بودا (دارما) است.

تمرکز روانی

مفهوم دوم راه هشت‌گانه یعنی دل را یک‌دله کردن یا کار کردن بر روی تمرکز است که سه بخش کوشش درست، توجه درست و تمرکز درست را در بر می‌گیرد. در این مرحله تمرکز شدیدی دست می‌دهد که در آن اندیشنده، با موضوع اندیشه یکی می‌شود. این پدیده، شهود و رسیدن به فراشناخت نیست، بلکه یک پدیدهٔ روانی است. این‌کار از راه یوگا و درون‌پویی انجام می‌گیرد. بوداگرایی همانند دیگر کیش‌های هندی، ذهن را ابزار بنیادین رهایی می‌داند و بر ورزیدگی درست ذهن تأکید می‌کند. آماج کوشش درست، یکپارچگی ذهنی و جلوگیری از پراکندگی اندیشه است. توجه درست، باعث آگاهی از احساسات و آگاهی از کنش‌های بدن و ذهن می‌شود. این تمرینات سرانجام ما را به تمرکز درست می‌رساند که رسیدن به حالات گوناگون آگاهی‌های خلسه آمیز در حین درون‌پویی (مراقبه) است و با آزمودن خشنودی بزرگی همراه است. رسیدن به این حالات را درون‌نگری (دیانا) می‌نامند.

سوتراها

سوتراها مجموعه نوشته‌هایی است که از سخنان بودا گوتاما جمع‌آوری شده .[9]

بودی‌ستوه

بودی‌سَتوه به کسی می‌گویند که در طی مراسمی که در آن جملاتی از "سوتراها" خوانده می‌شود عهد می‌بندد که بقیهٔ این زندگی و زندگی‌های بعدی‌اش را صرف کمک به دیگران کند تا آن‌ها به بودا تبدیل شوند. آن‌ها در درجهٔ اول سعی می‌کنند حقایق را درک کنند و به یک بودا تبدیل شوند. آن‌ها در این راه تلاش می‌کنند صفات نیک اخلاقی و روحی را در خودشان تقویت کنند و در شش چیز به کمال برسند: بخشندگی، ادب، صبوری، تلاشگری، مدیتیشن یا مراقبه و خردمندی . در کنار آن، سعی در خدمت کردن به دیگران دارند. همچنین همواره در حال تکریم و ستایش همهٔ بوداهای قبلی هستند. باور بر این است که خودِ بودا در زندگی قبلی و نیز در دوران جوانی‌اش، یک بودی‌ستوه بوده.[10]

میتریه

به عقیدهٔ بودایی‌ها میتریه ، بزرگترین بودی‌ستوه است. او زنده است ولی نه در این دنیا. او در آینده به این دنیا می‌آید. او زمانی خواهد آمد که دیگر کمتر کسی از تعلیمات بودا چیزی را به خاطر می‌آورد و یا انجام می‌دهد. در آن زمان اقیانوس‌ها  کوچک می‌شوند  تا او بتواند به قاره‌های مختلف سفر کند و همه را از تعلیماتش بهره مند کند. وقتی او بیاید و وقتی قوانین را به همه آموزش دهد، آن‌گاه  همهٔ مردم به یک زندگیِ مقدس و نیک راهنمایی می‌شوند. دیگر چیزی را مال خود نخواهند دانست و به دنبال مالکیت و صاحب شدنِ مال و ثروت نمی‌روند؛ نه برای طلا و نه برای نقره، نه برای خانه و نه برای زن و فرزند. مردم به دریای تفکر وارد خواهند شد با انبوهی از لذت و شادی؛ زیرا قوانینِ "دِهارما" را خواهند آموخت.[11]

قوانین دهارما

دهارما  قوانین حاکم بر جهان است و شامل قوانین رهایی از سامسارا نیز می‌باشد.[12]

ساختار جهان

نگاره‌ای از مراسم سوزاندن جسد فردی مطابق تعالیم آیین بودایی در روستایی در سی فان دون، لائوس.

طبق سوتراها که گفته‌های جمع‌آوری‌شدهٔ بودا هستند، جهان از طبقات مختلف ساخته شده‌است و هر طبقه از طبقهٔ بالاتر و پایینتر، فاصله دارد. در مرکز عالم، جهانی وجود دارد به نام "سومِرو". در مرکزِ سومرو قله‌ای برافراشته شده‌است که بالای آن مثل کوه‌های معمولی تیز نیست بلکه سرزمینی مسطح و پهناور است. دور تا دورِ این کوه بلند را اقیانوسی در برگرفته‌است. بر روی آن سرزمینِ مسطحِ بالای کوه و نیز روی دامنهٔ کوه و همچنین در این اقیانوس، خدایان و موجودات گوناگونی زندگی می‌کنند که نام آن‌ها در کتاب‌های بودایی آمده است. اقیانوسی که کوه مرکزیِ سومرو را احاطه کرده‌است خودش توسط یک رشته‌کوه که گرداگرد آن را فراگرفته محاصره شده‌است و آن رشته‌کوه هم توسط یک اقیانوس احاطه شده‌است. به همین ترتیب رشته کوه‌ها و اقیانوس‌ها به شکل دایره‌های بزرگ و بزرگتر ، دورادورِ این کوه مرکزی قرار دارند. آخرین اقیانوس که بسیار وسیع است در خود، چهار قاره دارد؛ ولی به دلیل وسعت زیادِ این اقیانوس، این قاره‌ها بیش از جزایری کوچک در این اقیانوس عظیم به نظر نمی‌آیند. این اقیانوس آنقدر بزرگ است که نمی‌توان بین این قاره‌ها به‌راحتی رفت‌وآمد کرد. یکی از این قاره‌ها ، قاره‌ایست که ما انسان‌ها روی آن زندگی می‌کنیم. این قاره شبیه مثلثی است که نوکِ تیز آن به سمت جنوب است. اقیانوس، خودش توسط یک رشته کوهِ دایره‌ای شکل محاصره شده‌است  و پس از آن، پایان دنیای سومرو است. بر بالای کوه سومرو، کاخ‌ها و باغ‌های خدایان قرار دارد.  از این جهت آن‌ها را خدا مینامند که عمری طولانی‌تر از ما دارند  و در دنیای بهتری زندگی میکنند. در زیرِ زمین، طبقات متعددی وجود دارد که به این دنیاهای زیرِ زمینی "ناراکا" می‌گویند . موجودات بر اساس کارمایی که به دست می‌آورند گاهی باید در این دنیاها به دنیا بیایند و تا مدتی در آن بمانند تا نتیجهٔ کارمای آن‌ها کامل شود. در این دنیاهای زیرِ زمینی، افراد با ترس و ناامیدی شدیدی زندگی می‌کنند. هشت طبقه از ناراکاها سرد وهشت طبقه داغ است. دوره‌های زندگیِ موجوداتی که در هر طبقه به دنیا می‌آیند 24 برابر دورهٔ زندگی طبقهٔ بالاتر از آن است. پایین‌تر از پایین‌ترین ناراکا، زمینی از طلا وجود دارد که وزن تمام این دنیاهای بالایی را تحمل می‌کند که آن هم روی لایه‌ای از آب است. آن هم روی لایه‌ای ضخیم از هوا و باد قرار دارد. این لایهٔ باد، بسیار وسیع است و ۱۰۰۰ دنیا مثل این دنیا که گفته شد را روی خود جای داده است. بزرگی و طول عمر کل جهان  نامحدود است؛ یعنی تعداد جهان‌ها  بی‌شمار و بی‌نهایت است و آغاز و پایانی هم برای عمر کلِ عالَم نیست. اما هر جهانِ کوچک برای خودش طول عمر محدودی دارد؛ یعنی هر جهان، به وجود می‌آید، مدتی می‌ماند و سپس رو به ویرانی می‌گذارد و در نهایت به کلی نابود می‌شود آن گاه دوباره از نو به‌وجود می‌آید و این به صورتِ بی‌پایان ادامه دارد. تنها چیزی که نابود نمی‌شود "نیروانا" یا همان خوشیِ ناشی از بیداری و روشنی برای کسی است که به این مقام یعنی مقام بودایی رسیده باشد.

طبقات بالاتر از سومرو مخصوص زندگیِ خدایانِ بزرگ‌تر و با طول عمر بیشتر است. بیشتر این خدایان چیزی خلق نمی‌کنند اما در یکی از طبقات بالایی "برهمای بزرگ" حضور دارد . او خالقِ جهان سومرو است. این برهمای بزرگ، خودش از جهان‌های بالاتر از خود آمده است. در حقیقت او در طول زندگی‌اش در جهان‌های بالاتر، قدری از شایستگی‌اش را از دست داده و بعد از مرگ، در جهانی پایین‌تر متولد شده و دست به خلقتِ جهانِ پایین‌تر از خود زده است. بالاترین جهان مخصوص کسانیست که بهترین نتیجه را از زندگی خود گرفته‌اند و کارمای خوبی به دست آورده‌اند. کل هستی خالقی ندارد. [13]

شاخه‌های آیین بودایی

بوداگرایی از دیدگاه شمار پیروان، پس از مسیحیت، اسلام و هندوگرایی چهارمین دین جهان است. آیین بودا به سه شاخه اصلی بخش می‌شود. شاخه بزرگ‌تر مهایانه و شاخهٔ سنتی‌تر اما کوچک‌تر تراوده نام دارد. شاخه سومی نیز به نام وجره‌یانه با جنبه‌های صوفیانه در تبت، بوتان، و مغولستان رایج است. تراوده بر اهمیت بودای تاریخی یعنی سیدارتا گوتما تأکید دارد. آیین بودایی در پی رویدادهای تاریخی از هند و نپال رخت بربست و به سوی سرزمین‌های شرقی کوچید. کشورهای جنوبی‌تر مانند سری‌لانکا٬ کامبوج، لائوس، تایلند و برمه پیرو شاخهٔ تراوده و شمالی‌ترها مانند چین٬ ژاپن، کره، ویتنام، سنگاپور و تایوان پیرو گونه‌هایی از کیش مهایانه هستند.[14] بیشترین گسترش آیین بودایی زمانی رخ داد که آشوکا شاه به این دین گروید و به گستراندن آن مشغول شد.

تراوده
Therāvada
تِرَوادَه کیشی است که آموزه‌های سنتی و اصلی بودا را دنبال می‌کند. واژه ترواده نیز به معنی «سنت قدما» است. از آنجا که این شاخه از دین بودا از هندوستان به سوی جنوب و سری‌لانکا رواج پیدا کرد به آن «بودیسم جنوبی» هم گفته‌اند. تراوده بیشتر در جنوب شرق آسیا رایج است و به‌طور کل ۳۸ درصد از بوداییان پیرو شاخه تراوده هستند.[15] در قیاس با کیش دیگر بودایی که مهایانه (راه‌بَرنده بزرگ) نام دارد به تراوده هینه‌یانه (راه‌برنده دون‌پایه) هم گفته‌اند که به خاطر تحقیرآمیز بودن استفاده کمتری دارد.

تأکید تراوده بر دست‌یابی به حالتی است که فرد از رنج کشیدن رها شده و و تبدیل به یک بی‌مرگ Arhat شود. بی‌مرگ‌ها توانسته‌اند با رهایی از سه مانع یعنی طلبیدن، خشم، و افکار واهی به حالت خاموشی کامل Nirvana شعله این سه برسند. بی‌مرگ از ۱۰ زنجیری که او را به تولد ادواری Saṃsāra می‌بندد وارسته است. در حالی که در کیش مهایانه، رهاشدگان از رنج که اصطلاحاً بوداسَف Bodhisattva (به معنای بیداروجود) نامیده می‌شوند به خاطر مهرورزی به تمامی موجودات در آستانه «فراسو» باقی می‌مانند تا بتوانند به بقیه نیز برای رسیدن به بیداری یاری برسانند بی‌مرگ‌های تراوده چنین نیستند و به صورت فردی به قلمرو «بیداری‌ها» می‌روند.

مهایانه
Mahāyāna
مَهایانَه کیشی است از دین بودا که بیشتر در تبت و خاور دور رایج است و ۵۶ درصد از تمامی بوداییان از آن پیروی می‌کنند.[15] واژه مهایانه به معنای راه‌بَرنده بزرگ است و به این کیش، راه بیداروجودها Bodhisattvayāna هم گفته شده‌است.[16] بر پایه آموزه‌های مهایانه، انگیزه فرد از پیمودن راهِ نجات‌یافتن از رنج‌ها و رسیدن به «بیداری»، باید کمک به تمامی موجودات برای رهایی از رنج‌ها باشد. این انگیزه اصطلاحاً بیدارروانی Bodhicitta نامیده می‌شود. بر خلاف رهاشدگان تراوده که بی‌مرگ Arhat نام دارند و به فراسو می‌روند، رهاشدگان مهایانه‌ای که اصطلاحاً بوداسَف Bodhisattva (به معنای بیداروجود) نامیده می‌شوند به خاطر برخورداری از بیدارروانی و در نتیجه، مهرورزی به تمامی موجودات، در آستانه «فراسو» باقی می‌مانند تا بتوانند به بقیه نیز برای رسیدن به بیداری یاری برسانند.[16]
وجره‌یانه
Vajrayāna
وجره‌یانه سومین کیش در دین بودا است که ۶ درصد از پیروان این دین را به خود اختصاص می‌دهد. وجره‌یانه عمدتاً در تبت، بوتان، و مغولستان رایج است و در بوتان آیین رسمی کشور است. وجره‌یانه جنبه‌های صوفیانه دارد و بر خواندن ورد و افسون‌ها تأکید دارد. واژه وجره‌یانه به معنای راه‌بَرنده الماس است. منظور از الماس همان حق و واقعیت است. به وجره‌یانه، بوداگرایی افسون گرا Tantric، بوداگرایی نهان‌گرا، و راه آذرخش هم گفته می‌شود. در سنت وجره‌یانه، پیر (لاما) به‌عنوان راهنما و مرشد و پشتیبان نقش بزرگی در رسیدن به رهایی از رنج‌ها ایفا می‌کند و از این رو این مکتب را لاماگرایی یا لامائیسم هم نامیده‌اند. پیر بزرگ را هم در این مکتب در تبت دالایی لاما می‌نامند.

برعکس مهایانه و تراوده که می‌گویند حالت بیداری توصیف‌پذیر نیست، پیروان وجره‌یانه معتقدند که می‌توان از راه آیین‌های صوفیانه و به یاری وردخوانی Mantra، اشاره‌های راز آمیز دست معروف به دست‌نشانه‌ها Mudra و دوایر کیهان‌نما Mandala با حالت بیداری تماس برقرار کرد و حتی در طول یک زندگی به رهایی از رنج‌ها و بیداری رسید.[17]

آیین بودایی و ایران

  • سکه‌ای از پیروز پسر اردشیر ساسانی یافت شده که در آن وی از ارج‌گذاری خویش نسبت به دو دین زرتشتی و بوداگرایی خبر می‌دهد.
  • در سدهٔ ۶ زایشی یک رشته داستان‌های بودایی به نام جاتاکا از روی ویرایش هندوی آن‌ها به نام «پنچا تنترا» به پارسی میانه ترجمه شد و «کلیلگ و دمنگ» نام گرفت. در سدهٔ ۸ زایشی ابن مقفع آن داستان‌ها را به عربی برگرداند و نام کلیله و دمنه بر آن‌ها نهاد. ترجمه‌های لاتین و یونانی آن کتاب بعدها در سدهٔ ۱۴ پایهٔ داستان‌های آسوپ نوشتهٔ یک راهب بیزانسی را تشکیل داد.
  • آیین بودایی در خراسان بزرگ تا اندازه‌ای ریشه گرفته بود و یکی از کانون‌ها و نیایش‌گاه‌های بزرگ آن در صومعهٔ بودایی بلخ بود. این صومعه به سانسکریت، «ناوا ویهارا» نام داشت که معنی آن «صومعهٔ نو» است. این نام در فراگویی پارسی‌زبانان به گونهٔ نوبهار درآمد. لقبی که به گردانندگان این صومعه در زبان سانسکریت داده بودند، «پراموکها» به معنی «سرور» بود و نام خانوادهٔ برجستهٔ ایرانی برمکیان از همین لقب گرفته شده‌است. برمکی‌ها عهده‌دار و گردانندهٔ این نیایش‌گاه بودایی بودند.
  • به تازگی روزنامه آساهی ژاپن از قول یک باستان‌شناس برجسته ژاپنی به نام «نوگوچی» از یافته شدن ۱۹ تندیس بودا در استان فارس گزارش داد. در گزارش دیگری از شبکه «بودیست نیوز» درازای این تندیسها میان ۵ تا ۲۰ سانتیمتر و جنس آن‌ها از گچ و گل اعلام شده‌است.
  • برخی از پژوهشگران استدلال می‌کنند که آیین بودایی ریشهٔ ایرانی دارد. بر این بنیاد آیین بودایی ریشه در متافیزیک ایرانی و به ویژه دین زرتشتی دارد؛ بنابراین این دسته از پژوهشگران ریشهٔ هندی آیین بودایی را رد می‌کنند. چنین فرضیه‌ای بسیاری از فرضیه‌های سنتی در مورد آیین بودایی و خاستگاه آن و همچنین فرضیه‌های سنتی در پیرامون زمینهٔ تاریخی و سیاسی ان را به چالش کشیده‌است.[18]
  • بر پایه پژوهش‌هایی توسط راناجیت پال، بودا از شاهزادگان ایرانی‌تبار بوده‌است. بنا بر داستان‌های بودایی، سیدارتا (واژه سیدارتا به معنی کمال جو است) شاهزاده‌ای بود به نام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا ایل ساکی در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی می‌زیست. گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا می‌باشد. او در باغ‌های لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد.[19][20]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. http://rasekhoon.net/article/show/652209/معرفی%20آیین%20بودا/
  2. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۷ آوریل ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۱۸ آوریل ۲۰۱۳.
  3. Siddhartha Gautama
  4. Ārya dhrama
    • Oxtoby, Willard Gurdon. , and Alan F. Segal. A Concise Introduction to World Religions. Don Mills, Ont. : Oxford UP, 2007. Print.
  5. The Enc. of Eastern Philosophy and Religion, Shambhala, 1994.
  6. سلطانی عربشاهی، بردیا: اصول آیین. بازدید: دسامبر ۲۰۱۳.
  7. همان منبع.
  8. ن. فخر (۱۳۹۳). سفر به دل ادیان. صص. ۸۶.
  9. ن. فخر (۱۳۹۳). سفر به دل ادیان. صص. ۸۶.
  10. ن. فخر (۱۳۹۳). سفر به دل ادیان. صص. ۸۷-۸۸.
  11. ن. فخر (۱۳۹۳). سفر به دل ادیان. صص. ۸۹.
  12. ن. فخر (۱۳۹۳). سفر به دل ادیان. صص. ۸۹-۹۵.
  13. ن. فخر (۱۳۹۳). سفر به دل ادیان. صص. ۸۴.
  14. "Adherents.com Mahayana - world" بایگانی‌شده در ۲ دسامبر ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine بازدید: دسامبر ۲۰۱۳.
  15. Keown, Damien (2003), A Dictionary of Buddhism: p. 38
  16. پاشایی، ع. فراسوی فرزانگی (پرَگیا پارَمیتا)، نشر نگاه معاصر، تهران ۱۳۸۰.
  17. Jayarava Attwood , Possible Iranian Origins for the Śākyas and Aspects of Buddhism, Journal of the Oxford Centre for Buddhist Studies, Vol 3, Available in; http://www.ocbs.org/ojs/index.php/jocbs/article/view/26 بایگانی‌شده در ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine
  18. «نتایج یک تحقیق: بودا شاهزاده هخامنشی است». ایرنا.
  19. «Ancient Persian Inscriptions Link a Babylonian King to the Man Who Became Buddha». ancient origins. 4 May, 2015. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)

منابع

  • پاشایی، ع. فراسوی فرزانگی (پرَگیا پارَمیتا)، نشر نگاه معاصر، تهران ۱۳۸۰.
  • کتاب از آیین هندو، بودا تا بینهایت: مهندس شیما نثاری حقیقی فرد-انتشارات مهر امیرالمؤمنین-سال ۱۳۹۰.

پیوند به بیرون

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ آیین بودایی موجود است.
بوداگرایی
مفاهیم و اصطلاحات تاریخ شاخه‌ها و فرقه‌ها مشاهیر کشورها
فهرست موضوعات گاهشمار نیایشگاه‌ها متون فرهنگ
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.