وجرهیانه
وجرهیانه (به معنی: الماس-راه) را با نامهایی مانند لامائیسم، تانترا، مانترا یانا (افسون راه)، بوداگرایی افسونگرا (تانترایی) هم مینامند.
منظور از الماس همان حق و واقعیت است. الماس راه پس از مهراه (مهایانه) و کهراه (هینهیانه) سومین مکتب بزرگ بوداگرایی است. در الماس راه پیر (لاما) بهعنوان راهنما و مرشد و پشتیبان نقش بزرگی در رسیدن به بیداری ایفا میکند و از این رو این مکتب را لاماگرایی یا لامائیسم هم نامیدهاند. پیر بزرگ را هم در این مکتب در تبت دالایی لاما مینامند.
کهراه به بیداری تک به تک افراد باور دارد و مهراه میگوید که بیدار شدهها باید همینجا بمانند و دست بقیه را بگیرند و تا همه با هم بیدار نشدهایم از کوشش باز نایستند. الماس راه حالتهای صوفیانه دارد.
پس از اینکه مسلمانها کانونهای اصلی بوداگرایی در هند را نابود کردند الماسراه تنها در تبت به زندگی خود ادامه داد. بعدها در مغولستان کیش رسمی آن کشور شد و در دربار خاقان چین دیر زمانی کیش برتر بهشمار میرفت. در ژاپن هم شیوههای افسونگرا (تانترایی) بوداگرایی پدید آمدند مانند کِگون و شینگون.
مهمترین آموزه در الماس راه، آموزه بیدارسرشتی همگان است. یعنی همه هستندگان آمادگی بالقوه برای بودا شدن را در سرشت خود دارند. این بیدار شدن را میتوان با درون پویی (مراقبه) تجربه کرد. شخص درون پو، در حین پویش، در جنبههای بیداری (بوداگی) ذوب میشود. راهکار الماسراه برای زندگی روزانه اینست:
جوری بزی که انگار یک بودا هستی و بیداری، تا زمانی که یک بودا شوی.
برعکس مهراه و کهراه که میگویند حالت بوداگی را نمیتوان به هیچ وجه شرح داد و توصیفپذیر نیست، الماسراهیها میگویند که میشود از راه آیینهای صوفیانه و به یاری ورد و افسون (مانترا)، اشارههای رازآمیز دست به نام مودرا (دست-نشانهها) و اشکال نمادین هندسی (مندل، ماندالا) با حالت بوداگی تماس برقرار کرد.
برخی از فرقههای دیگر بودایی میگویند که بیدار شدن دست کم چندین زندگی و زایش دوباره لازم دارد و بسیار طول میکشد اما الماسراهیها میگویند که هر کس میتواند در طول همین یکبار زندگی به بوداگی برسد.
منابع
بر پایه دادههایی در:
- پاشایی، ع.: فراسوی فرزانگی (پرَگیا پارَمیتا)، نشر نگاه معاصر، تهران ۱۳۸۰.