درانی
دُرّانی یا ابدالی نام قومی از افغانان است که در اطراف و حوالی قندهار در والسوالی ارغستان (تیموری ها یا سدوزی ها که از نسل تیمورشاه اند) سکونت دارند. گفته میشود که بسبب کشیدن مروارید در گوش به این لقب ملقب گشتند و این قوم را ابدالی نیز مینامند. این طایفه اصلاً ابدالی نام داشت و پس از برآمدن احمدشاه درانی نامش به درانی تبدیل گردید. طایفهٔ ابدالی به چند تیره تقسیم میشد که از مهمترین آنها تیموری نسل تیمورشاه یا سدوزی، پوپلزی یا بارکزی بود. بعد از قتل نادرشاه افشار (۱۱۶۰ ه. ق)، شعبهٔ سدوزایی (سدوزی یا صدوزایی) از تیرههای پوپلزایی و سپس تیرهٔ بارکزایی در افغانستان حکومت کردهاند. امرای شعبهٔ سدوزایی بترتیب عبارت بودهاند از:
- احمدشاه درانی (۱۷۴۷–۱۷۷۳)
- تیمورشاه درانی (۱۷۷۳–۱۷۹۳)
- زمان شاه درانی (۱۷۹۳–۱۸۰۱)
- شاهمحمود درانی (۱۸۰۱–۱۸۰۳)، (۱۸۰۹–۱۸۱۸)
- شاه شجاع درانی (۱۸۰۳–۱۸۰۹)، (۱۸۳۹–۱۸۴۲)
- سلطانعلیشاه درانی (کابل) (۱۸۱۸–۱۸۱۹)
- ایوبشاه درانی (پیشاور و کشمیر) (۱۸۱۹–۱۸۲۳)
- کامران میرزا (هرات)
د درانیانو واکمنی امپراطوری ابدالی درانی | |||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۱۷۴۷–۱۸۲۶ | |||||||||||||||||||
![]() پرچم | |||||||||||||||||||
![]() امپراطوری درانی در اوج خود در زمان احمد شاه درانی[2] | |||||||||||||||||||
پایتخت | قندهار | ||||||||||||||||||
پایتخت در تبعید | کابل | ||||||||||||||||||
زبان(های) رایج | فارسی و پشتو | ||||||||||||||||||
دین(ها) | اسلام | ||||||||||||||||||
حکومت | پادشاهی | ||||||||||||||||||
تاریخ | |||||||||||||||||||
• بنیانگذاری | ۱۷۴۷ | ||||||||||||||||||
• فروپاشی | ۱۸۲۶ | ||||||||||||||||||
|
تاریخ افغانستان | ||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
![]() | ||||||||||||||||||||
مرتبط: | ||||||||||||||||||||
آریانا · خراسان | ||||||||||||||||||||
خلاصهٔ تاریخ افغانستان | ||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
|
دودمانها (هوتکی ·
دودمان لودی ·
درّانی) |
در زمان امرای اخیر خاصه محمودشاه درانی و کامران میرزا، جنگهای هرات بین ایران و افغانستان واقع شد. سلسلهٔ نورزایی بدست دوست محمدخان افغان منقرض شت و فرمانروائی به تیرهٔ بارکزائی منتقل گردید. پس از قتل نادرشاه افشار (۱۱۶۰ ه. ق)، و دسیسه انگلستان افغانان از تابعیت ایران بیرون رفتند و احمدخان را که رئیس قبیلهٔ درانی بود به پادشاهی برداشتند. وی مقام وزارت را به جمالخان رئیس قبیلهٔ بارکزایی – که با قبیلهٔ درانی رقابت داشتند – واگذاشت. از این تاریخ تا یک قرن بعد، این ترتیب برقرار بود؛ یعنی شاه از قبیلهٔ درانی و وزیر از قبیلهٔ بارکزایی اختیار میشد. احمدشاه سلسلهٔ درانی را (که از ۱۱۶۰ تا ۱۲۴۲ ه.ق حکومت کردهاند) تأسیس نمود و تمام افغانستان را مطیع کرد و چند بار به هند حمله برد و قسمتی از هند را ضمیمهٔ افغانستان نمود. زمانشاه نوادهٔ احمدشاه به قتلعام قبیلهٔ بارکزایی پرداخت، ولی این امر بر نفوذ افراد بارکزایی افزود و وسیلهٔ انقراض سلسلهٔ درانی شد. پس از چند سال هرج و مرج – یعنی در سال ۱۲۴۲ ه.ق / ۱۸۲۶ م. – دوست محمدخان برادر وزیر مقتول (فتحخان بارکزایی) به تخت پادشاهی افغانستان جلوس کرد.
نقش انگلیس در جدایی افغانستان و ایران

در محاصرۀ قلعۀ هرات توسط محمدشاه، الدرد پاتینجر نزد کامران میرزا رفت و او را از تسلیم شدن بازداشت و مطمئن کرد که دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ خواهد کرد و نیز متعهد شد که تا هفت ماه قشون ایران را از دور هرات پراکندهسازد. او در هرات شروع به پرداخت وجه کرد و مبالغ گزافی پرداخت و موجب شد اهالی قلعه بیشتر مقاومت کنند. البته ناگفته نماند که دولت انگلستان از عصر احمدشاه ابدالی در صدد محدود ساختن دولت ابدالی بود؛ چرا که یک حاکمیت قدرتمند در افغانستان همواره خطری برای سرزمین مستعمراتی بریتانیا یعنی هند بود. «مستر مک نیل» سفیر انگلستان در ایران نیز اطلاعات اردوی ایران را برای او [پاتپنجر] میفرستاد. عملیات پیچیدۀ انگلیسیها در افغانستان علیه ایران با نقش آفرینی پاتینجر و مانکجی که وابستگی مستقیم به سرویس اطلاعاتی بریتانیا داشتند، منجر به جداشدن هرات از خاک ایران شد. انگلیسیها با غارت ذخایر و منابع کشور و استثمار صنعتگران و تحصیلکردگان ایرانی و مدیریت بر آنان، صنعت خودشان را به ایرانیان نمایاندند.
خراسان در زمان احمدشاه درانی
احمدشاه ابدالی، در سال ۱۷۴۷ میلادی دولتی در خراسان تشکیل داد.[3] و در آنجا اعلام پادشاهی کرد. در واقع، هدف وی، همانند دیگر امپراتوران، سلطنت بر تمام ایران بود.[4] اما، پس از چندی، قلمروی که او بر آن فرمانروایی میکرد، افغانستان نام گرفت.[5]
احمدشاه درانی در فرمانی که در تاریخ ۱۶ شوال ۱۱۶۷ هجری قمری مطابق ۱۷۵۳ میلادی توسط او صادر شده و در نشریهٔ فرهنگ ایران زمین منتشر گردیدهاست، کلمه افغانستان را به کار نبرده و در عوض آرزو کردهاست تا به یاری خداوند سراسر ایران را به زیر فرمان خود آورد:
... در این وقت که پروردگار عالم این دولت خداداد را به نواب همایون ما ارزانی فرمودهاست، منظور نظر اقدس چنان است که به فضل قادر لمیزل اسرای مسلمان که در عهد نادرشاه گرفتار گردیده نجات از ارض قدس دهیم و در عرض راه تون و قاین و غیره ولایات که به تصرف امنای دولت قاهره درآمده، هرچه اسیر مسلمان بود نجات یافته و حال قلعه مشهد را محاصره داریم. انشاالله همین که قلعه فتح شد به کلی کل ایران به تصرف آمد.[6]
دانشنامهٔ بریتانیکا، شاهنشاهی احمدشاه درانی را آخرین امپراتوری افغان خواندهاست.
این دانشنامه میافزاید، شاهنشاهی احمدشاه درانی پس از امپراتوری عثمانی، دومین امپراتوری جهان اسلام در نیمهٔ دوم قرن هجده بود که حدود قلمرو آن را از مشهد تا دهلی و از آمودریا تا دریای عرب دربر میگرفت.[7]
وقتی که احمدشاه درانی به سلطنت رسید، در خراسان کنونی، شاهرخ نوادهٔ نادرشاه افشار به حمایت شاه افغان حکومت میکرد. دکتر محمود افشار در این باره مینویسد:
شاهرخ نوه نادرشاه افشار که در مشهد جانشین جد خود شده از حمایت احمدشاه درانی برخوردار بود.[8]
به همین سان، عبدالرضا هوشنگ مهدوی مینویسد:
سپاه احمدشاه درانی پس از تصرف هرات بهسوی مشهد روانه شده و آن شهر را بدون زد و خورد تصرف کرد، اما به احترام نادرشاه تصمیم گرفت خراسان را برای شاهرخ باقی بگذارد، مشروط بر این که او توافق افغانها را تصدیق کند. شاهرخ قبول کرد و سکه به نام احمدشاه زد و دستور داد در مساجد خطبه به نام او خواندند. احمدشاه یکبار دیگر در سال ۱۷۵۱ م. (۱۱۶۴ه. ق) به خراسان آمد و این بار نیشابور و تربت جام و باخرز و خواف و ترشیز را هم تصرف کرد. بار سوم در سال ۱۷۶۹ م. (۱۱۸۳ ه. ق) وقتی نصرالله میرزا فرزند شاهرخ علم طغیان برافراشت و به دربار کریمخان زند پناهنده شد، احمدشاه در رأس یک سپاه بیست هزار نفری به مشهد آمد و توانست علیمردانخان حاکم تون و طبس را که طرفدار شاهزادهٔ یاغی بود شکست دهد.[9]
و در کتاب تاریخ وقایع و سوانح افغانستان، که نخستین کتاب از آثار ایرانیان عصر ناصری دربارهٔ افغانستان و حوادث آن است، و در سال ۱۲۷۳ هجری قمری/۱۸۵۷ میلادی تألیف شده، آمدهاست:
شاهرخ شاه پسران خود را با جمعی از سادات و علما روانهٔ اردوی احمدشاه نمود و به مصالحهاش راضی ساخت، مشروط و مقرر شد که در ارض اقدس سکه و خطبه بهنام وی زده و خوانده شود و مهر فرامین، احکام و ارقام بهنام او کنند چنانچه سجع مهر شاهرخی بعد از قبول مصالحه این بود:
یافت از الطاف احمد پادشاه
شاهرخ بر تخت شاهی تکیه گاه[10]
الفنستون، محقق نامور انگلیسی، هنگامی که جامعترین کتابش را در مورد افغانها مینوشت، ضمن بحث در بارهٔ افغانهای جنوب غرب، از احمدشاه درانی بهعنوان مؤسس افغانستان معاصر چنین یاد میکند:
احمدشاه خرد مندانه، اساس یک امپراتوری بزرگ را نهاد. هنگام در گذشت او متصرفاتش از غرب خراسان تا سر هند و از آمو تا دریای هند گسترش داشت و اینهمه را یا با انعقاد پیمان بهدست آورده بود یا در عمل (به زور شمشیر) تصرف کرده بود.[11]
الفنستون میافزاید:
«بهراستی اگر شاهی در آسیا سزاوار احترام ملت خویش باشد، جز احمدشاه کس دیگری نیست»[12]
آنچه از تاریخ استنباط میشود، حکومت خراسان کنونی، از آغاز شاهنشاهی احمدشاه درانی تا دورهٔ سلطنت زمان شاه درانی، همیشه تحتالحمایه دولت افغانستان بودهاست. هوشنگ مهدوی مینویسد:
پس از مرگ احمدشاه درانی پسرش تیمورشاه جانشین او شد (۱۷۷۳–۱۷۹۳ م) تیمورشاه هم سه بار به خراسان لشکر کشید و هربار پس از تصرف مشهد و اخذ خراج و مالیات به افغانستان مراجعت کرد. بهاین ترتیب شاهرخ بهصورت تحتالحمایه و خراجگزار افغانها درآمده بود و مدت نیم قرن بر خراسان سلطنت کرد.[13]
مهدیزاده کابلی دربارهٔ سنگبنای جدایی خراسان کنونی از افغانستان مینویسد:
اما، در سال ۱۲۱۰ ه. ق، آقامحمدخان، بنیانگذار سلسلهٔ قاجاریه، پس از تاجگذاری، به ظاهر جهت زیارت امام رضا عزم خراسان کرد و در واقع هدف وی تصرف گنجینهها و جواهرات نادرشاه از بازماندگان او بود. شاهرخ به پیشباز خان قاجار رفت؛ ولی خان سنگدل او را بهدست شکنجه سپرد. شاهرخ بر اثر این شکنجههای سخت جان داد. اما فرزندش نادرمیرزای افشار که چنین عقوبت سختی را در مورد پدرش شاهد بود، به افغانستان پناهنده شد و با حمایت شاه افغان مجدداً موفق به تصرف مشهد گردید.[14]
علیاکبر بینا، دانشمند ایرانی، در این باره چنین مینگارد:
آخرین حریف مهم فتحعلیشاه، نادر میرزا پسر شاهرخ نوهٔ نادر افشار بود. هنگامی که آغامحمدخان در خراسان شاهرخ را شکنجه میداد، پسرش پدر را در چنگ دشمن تنها گذاشته به افغانستان پناه برد. نادر میرزا همین که خبر قتل اولین سلطان قاجار را شنید به تحریک زمانشاه افغانستان را ترک کرده به خراسان آمده و مشهد را تصرف نمود. فتحعلیشاه برای اخراج نادر میرزا و استقرار نفوذ دولت مجبور شد به سمت خراسان لشکرکشی کند. شهرهای نیشابور و تربت حیدریه در مقابل حملات سپاهیان فتحعلیشاه تسخیر شد و وقتی قوای دولتی به دروازههای مشهد رسید، نادر میرزا در نتیجهٔ فشار متنفذین شهر را رها کرده و در حین فرار دستگیر شد و او را غل و زنجیر کرده به تهران آوردند و در آنجا به فرمان فتحعلیشاه خفه شد (۱۷۹۹ م. /۱۲۱۴ ه. ق).[15]
پس از تسخیر خراسان کنونی توسط دولت قاجاریه، دولت افغانستان با فرستادن سفیر به دربار شاه قاجار خواهان واگذاری مجدد خراسان بهدولت افغانستان میگردد. رضاقلیخان هدایت، مورخ دورهٔ ناصرالدینشاه قاجار، این ماجرا را چنین تعریف میکند:
در آغاز سال ۱۲۱۴ هجری، طرهبازخان افغان به اشاره زمانشاه افغان از جانب وفادار خان وزیر اعظم او بهعزم ملاقات صدراعظم ایران اعتمادالدوله حاجی ابراهیم خان شیرازی وارد دارالسلطنه ری که تختگاه پادشاه قاجار بود گردید. پس از ملاقات و مقالات معلوم شد که شاهزمان توقع کرده که خراسان را بهوی بازگذارند و سایر بلاد ایران چنانکه در عهد حسنخان قاجار و کریمخان زند در تصرف پادشاهان ایران بوده برقرار باشد. چون اینگونه تمنا زیاد از شأن شاهزمان بود، باعث تغییر مزاج هاج صاحب تخت و تاج گردیده، جواب مقرر شد که منظور نظر ما آن است که هرات و مرو و قندهار و بست و قصدار و سیستان و زمیندار چنانکه در دولت صفویه از اضافات و ملحقات دولت علیه ایران بوده اکنون از تصرف متغلبان انتزاع فرماییم. خراسان خود خانه قدیم آبا و اجداد ما است. اگر خراسان نه از اجزای ایران بودی چه واقع گردیده که مزار جد بزرگوار ما در خارج طوس معروف اهالی روم و روس است.[16]
زمانشاه در نامهٔ خود در خصوص ادعای فتحعلیشاه بر سرزمین خراسان که در نوشتههای مقامهای انگلیسی آن روزگار «خراسان مستقل» نامیده شده، اینگونه پاسخ میدهد:
آنچه دربارهٔ مضجعهٔ جد خود در خراسان خاطرنشان داشتهاید، پیداست که این ملک محروس و موروث من و تست، اما فیالحال رفعت و منزلت سیف و سنان اگر شأن تو را سزاست از آن تو خواهد بود و اگر بر شأن سکندرنشان ما گوارا است به جوهر ثبات و عزم من تعلق خواهد گرفت. تو از خدعه و هرزهدرائی عزم تصاحب داری و من از جوهر سیوف و جانبازی آن را در تصرف دارم. این ملک محصول شمشیر اجداد خجسته بنیاد من است. نشانهٔ قبر جد تو، ملک محروسهٔ خراسان را در قید و ضبط و عمل و دخل تو نمیآورد.[17]
عزیزالدین پوپلزایی، در ادامه میافزاید:
سرانجام نیروهای فتحعلیشاه در سال ۱۲۱۶ ه. ق/۱۷۹۹ م. مشهد را گشود و حاکم دستنشاندهٔ از سوی افغانستان را از میان برداشت.[18]
و غلاممحمد غبار، جدایی خراسان کنونی از قلمرو درانیان را در سال ۱۸۰۳ میلادی میداند:
خراسان کنونی در دورهٔ شاهمحمود ابدالی (در سال ۱۸۰۳ م) بهدست حکومت قاجاریه ایران افتاد.[19]
منابع
- http://www.iranicaonline.org/articles/afghanistan-x-political-history#prettyPhoto[sidebar]/1/
- http://www.iranicaonline.org/articles/afghanistan-x-political-history#prettyPhoto[sidebar]/1/
- مهدیزاده کابلی، درآمدی بر تاریخ افغانستان، قم: نشر صحافی احسانی، چاپ اول - زمستان ۱۳۷۶ خورشیدی، ص ۱
- اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره ۲۲۵، ص ۳۸
- درآمدی بر تاریخ افغانستان، ص ۱
- جاوید، دکتر عبدالاحمد، اوستا، سوید: شورای فرهنگی افغانستان، چاپ ۱٩٩٩ م. ص ۴٨
- مهدیزاده کابلی به نقل از: دانشنامه بریتانیکا
- افشار یزدی، دکتر محمود، افغان نامه، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول - ۱۳۵٩ ش. ج ۱، ص ٢۶۵
- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران: چاپ سوم - ۱۳۶٤ ش. ص ۱٧٨
- علیقلی میرزا (اعتمادالسلطنه)، تاریخ وقایع و سوانح افغانستان، تصحیح میرهاشم محدث، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم - ۱۳٧۶، ص ۴؛
- الفنستون، بیان سلطنت کابل (افغانان)، ترجمه آصف فکرت، مشهد، ص ٤٩٦
- همانجا، ص ٣٨١
- تاریخ روابط خارجی ایران، ص ۱٧٨
- درآمدی بر تاریخ افغانستان، ص ٧٩
- بینا، علیاکبر، تاریخ سیاسی و دیپلوماسی ایران، ج ١، صص ۵۴ و ۵۵
- هدایت، رضاقلیخان، روضةالصفای ناصری، قم: ۱۳۳٩ ش. ص ٢۶۱
- پوپلزایی، عزیزالدین، درةالزمان فیالتاریخ شاهزمان، کابل: ۱۳۳۵ ش. ص ٢۳٨
- همانجا، ص ٢۳٨
- غبار، غلاممحمد، افغانستان در مسیر تاریخ، قم: انتشارات پیام مهاجر، چاپ دوم ۱۳۵٩ ش. ص ۶
- طبقات سلاطین اسلام
- مجملالتواریخ گلستانه