مردم لک

لَک نام یکی از اقوام ایرانی است که محل سکونت آنان در مناطق غربی ایران و اکثراً در استانهای کرمانشاه، لرستان، ایلام و همدان می‌باشد. زبان مادری آنها لکی، مذهب اکثریت آنها شیعه دوازده امامی و برخی نیز پیرو آیین یارسان یا اهل حق هستند.

مردم لک
مناطق با جمعیت چشمگیر
استان لرستان استان ایلام استان کرمانشاه استان همدان و بخش‌هایی ازعراق[1]
زبان‌ها
زبان لکی
دین
اسلام (شیعهیارسان
قومیت‌های وابسته
کردها، لرها و دیگر اقوام ایرانی‌تبار

وجه تسمیه

لک در فارسی به معنی صد هزار بوده و احتمال می‌رود نام گذاری لک‌ها به خاطر جمعیت خانوار آنها بوده‌است. این جمعیت اتحادیه‌ای از قبایل کوچ‌رو بوده‌است.

همچنین موارد مشابه دیگری در جهان با این اسم موجود می‌باشد، از جمله: لک واحد پول جمهوری آلبانی، لک در هند به عنوان یکای عددی صد هزار، قوم لک یا لاک در جمهوری داغستان.

تاریخ

گستره حکومت اتابکان‌ها و مناطق لک نشین

برخی از طوایف لک در اوایل حکومت صفویه بعد از قتل شاهوردی خان آخرین اتابک لرستان به دستور شاه عباس از نواحی ماهیدشت برای حمایت از والی جدید که به دستور شاه عباس گماشته شد بود به شمال لرستان وارد شدند[2]

مهمترین ایلات لک ایران عبارتند از:گراوند، کاکاوند، ایتیوند، آدینه وند، عثمانوند، ایل یوسفوند، ایل کلیوند، جلیلوند، حسنوند، آزادبخت، ترکاشوند، کاوشوند (کاوه شاهوند) و زردلان،[3] جلالوند، قیاسوند، طایفه مستقل عثمانوند، بخش شاهیوند، طایفه خواجه‌وند، ایل مافی، ایل باجلان، بالاوند و ایل بیرانوند که در نواحی ایلام و کرمانشاه و لرستان مأوا داشته‌اند.[4]

برخی نظریات

در کتاب منتخب التواریخ معینی که مربوط به سال ۸۱۶ه‍.ق است لک یکی از طوایف لر معرفی شده‌است.[5]
لیدی شل، محقق انگلیسی، در کتاب نگاه اجمالی به زندگی و آداب سرزمین پارس (به انگلیسی: Glimpses of life and manners in Persia) لک را قومی با خون اصیل ایرانی معرفی می‌کند و البته می‌نویسد بین آن‌ها و کردها شباهت‌های فراوانی هست ولی یک دسته محسوب نمی‌شوند.[6][7][8][9]

هنری فیلد انسان‌شناس مشهور در کتاب مردم‌شناسی ایران می‌نویسد:[10]

او می‌نویسد هم‌اکنون فرق بین لرها و لک‌ها فقط زبانشان است.[11]

او در ادامه ایلات لک را در گروه ایلات لرستان طبقه‌بندی کرده‌است.[12][13] و البته ایلات بیرانوند سلسله دلفان را جز قوم مردم لک به‌شمار آورده و آن‌ها را بزرگترین ایلات لرستان دانسته‌است[14]

کارل ریتر محقق و جغرافی‌دان آلمانی بیرانوند سلسله دلفان را بزرگترین ایلات لرستان محسوب کرده‌است[15][16][17]

لک‌ها به «طوایف وند» و لرها به «فیلی» شهرت داشتند. لک‌ها در واقع جنوبی‌ترین قبایل کرد به‌شمار می‌آمده‌اند که امروزه با طوایف لر آمیخته و همسان شده‌اند.[18]

خاندان‌های لر کوچک ایل‌هایی بودند که در حدود بین عراق عجم و عراق عرب ییلاق و قشلاق می‌کردند و خراج خود را به دیوان [بغداد] می‌دادند و به بسیار کم فرمانروایی جداگانه‌ای داشتند. سرزمین لرستان به دو بخش لر کوچک و لر بزرگ بخش می‌شود.[19] در کتاب تاریخ مغول در صفحه ۴۴۲ و در کتاب مجمل‌التواریخ گلستانه در صفحه ۲۰۴ به این شرح در خصوص سرزمین‌های لر کوچک و بزرگ آمده‌است:

لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان می‌گوییم و غرض از این قسمت اخیر که در آن ایام لر کوچک خواند می‌شده بیشتر ناحیه فیلی یعنی اطراف خرم‌آباد و اراضی پشت کوه بوده‌است. مراد از لر کوچک، ایلات لرستان، ایلام، بخشی از کرمانشاه و همدان و شمال شرقی عراق حالیه (شامل طوایف [لک] و [فیلی]) و مراد از لر بزرگ، ایلات [بختیاری]، [ممسنی] و [کهگیلویه] دانسته شده‌است یعنی به خلاف تقسیم فوق.[20]

[21]

رضاقلی‌خان هدایت، در مورد قلمرو جغرافیای لر کوچک می‌نویسد:
مخفی نماند که لر کوچک که در خرم‌آباد و خاوه و الشتر و صدمره [صیمره=سیمره در مشرق و جنوب شرقی استان ایلام] و یدمن [هندمینی] سکنی دارند جمعی بوده‌اند و هستند و عرض ولایت ایشان بر جنوب عراق واقع است از طرفی به همدان و قلمرو علیشکر بهارلوی ترکمان و طرفی بالکان خوزستان متصل است، و طول آن ولایت از قصبه بروجرد الی بغداد و سایر محال تخمینا یکصد فرسخ است.[22]
دینور که یکی از مراکز عمده مردمان لک می‌باشد نزدیک به دو قرن پایتخت حکومت کردهای برزیکانی بوده‌است.[23] ‏کریم خان زند بنیانگذار سلسله پادشاهی زندیه در جمله‌ای چنین می‌گوید: «اگر شما ما را لر ساده بی وقوفی پنداشته‌اید اشتباه کرده‌اید» و بسیاری سخنان دیگر از این پادشاه زند در کتاب رستم التواریخ اثری از محمدهاشم آصف از مورخین دوره زندیه و اوایل دوره قاجار، به ثبت رسیده‌است.[24]

تبارشناسی

در سال ۷۴۰ هجری در تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی لک‌ها قسمتی از کردها به حساب آورده شده‌اند و وی از مناطق لک نشین به عنوان یکی از شانزده ولایت کردستان یاد کرده‌است.[25] برخی منابع لک‌ها را جنوبی‌ترین گروه از طوایف کرد ایرانی می‌دانند. دایرةالمعارف فارسی آنان را زیرگروهی از مردم کرد طبقه‌بندی می‌کند.[26] عبدالله شهبازی نیز چنین نظری دارد.[27] حمدالله مستوفی در زبدة التواریخ در مورد معنای واژه لر چنین گفته:[28]

وقوع نام لر بدان قوم بوجهی گویند از آنکه در ولایت مانرود دیهی است آن را کرد می‌خوانند و درآن پیرامون دربندی آن را به زبان لری کوک اکر خوانند و در آن دربند موضعی است که لر خوانند چون اصل ایشان از آن موضع خواسته ایشان را لر خوانند. وجه دوم آن است که به زبان لری کوه پُردرخت را لِر گویند و بسبب ثقالت راء کسرهٔ لام با ضمه کردند و لر گفتند و وجه سوم اینکه این خاندان از نسل شخصی اند که او لر نام داشته و قول اول درست‌تر می‌نماید.

واژه کرد در گذشته به معنای تمام رمه‌گردانان و کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار به کار رفته‌است و طوایف غیر کرد ایرانی را نیز «کرد» نامیده‌اند.[29]

حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا می‌نویسد: «پارسیان، دیلمیان (یکی از گروه‌های مهم ایرانی‌زبان) را کردهای طبرستان می‌دانستند - چنان‌که اعراب را کردهای سورستان.»

یاقوت حموی مردمان ساسون را «الاکراد السناسنه» می‌خواند.[30]

ولادمیر الکسیویچ ایوانف می‌گوید نام کرد در سده‌های میانه (کم و بیش از سده پنجم میلادی تا شانزدهم میلادی) نامی بود که بر همهٔ رمه‌گران و کوچ‌گران ایرانی اطلاق می‌شد.[31]

مکنزی می‌گوید:اگر به حدود دوران گسترش امپراتوری عرب‌ها نگاه کنیم، خواهیم یافت که عنوان کرد با رمه‌گر و کوچ‌گر دارای یک معنی است.[32]

مارتین فان براینسن، پژوهشگر هلندی و کردشناس می‌گوید :
نام قومی «کرد» که در منابع قرن نخست اسلام دیده می‌شود بر یک پدیده رمه‌گرایی و شاید واحدهای سیاسی نامیده می‌شد و نه یک گروه زبانی. چندین بار حتی «کردهای عرب» در منابع نام برده شدند. اما در پایان قرن دهم میلادی، این نام برای گروه‌های متعدد رمه‌داران و کوچ‌گران ایرانی‌زبان به کار می‌رفته‌است که از دریاچهٔ وان تا دریاچهٔ ارومیه و مناطقی از قفقاز زندگی می‌کردند. اگر در آن زمان روستانشینی بودند که به زبان‌های کردی امروز تکلم می‌کردند، هنوز نام «کرد» در آن زمان شامل آن‌ها نمی‌شد.[33]

ولادمیر مینورسکی ایران‌شناس و مورخ و کردشناس نیز می‌گوید: در زمان پس از حمله اعراب، لغت قومی کرد برای تیره‌های قبایل گوناگون ایرانی‌تبار و ایرانی‌شده بکار می‌رفت.[34]

ریچارد فرای، ایران‌شناس و پروفسور دانشگاه هاروارد نیز می‌گوید:
قبایل همیشه بخشی از تاریخ ایران بودند هرچند منابع در مورد آن‌ها کم است زیرا آن‌ها خود تاریخ‌ساز نبودند. عنوان فراگیر و عامیانه «کرد» که در بسیاری از کتاب‌های عربی و حتی پهلوی (کارنامه اردشیر بابکان) دیده می‌شود نامی بود که فراگیرنده همه کوچ‌گران و چادرنشینان بود حتی اگر با مردمانی که امروز نام «کرد» دارند از پیوند زبانی نبودند. برای نمونه، برخی از منابع مردمان لرستان را کرد نامیدند و هم‌چنین قبایل کوهستان و حتی بلوچان کرمان.[35]

در کارنامه اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی عشایر[36] و شبان آمده‌است، نه نام و نژاد یا قبیله. در زبان طبری امروز نیز کلمهٔ کرد به معنی چوپان و شبان است.[37] آنچه که روشن است، تحول واژهٔ کرد از یک معنی اجتماعی و شیوهٔ زندگی گروه‌های مختلف ایرانی‌تبار به معنی قومی امروز آن بسیار طول کشید.[38] حمدالله مستوفی درقرن هفتم اعتقاد داشته که طوایف لک ازکردستان سوریه کنونی کوچ کرده‌اند و این نظریه را می‌توان به علت شباهت زبان لکی اصیل با هورامی و کرمانجی تصدیق کرد.[39] چنین به نظر می‌رسد که روند اخذ هویت کردی که از سده‌ها پیش مردم گوران مناطق اردلان (به مرکزیت سنندج) و سرزمین کرمانشاه دربر گرفت،[40] در منطقه لک‌نشین تکمیل نشده و باعث مناقشه‌آمیز بودن موضوع تعلق قومیتی لک‌ها شده‌است.نتیجتاً چنین به نظر می‌رسد که لکی از هر دو زبان کردی‌تبار و لری‌تبار عناصری داراست.[40][41][42] لک‌های پیشکوه قویاً خود را لر می‌دانند و لک‌های پشتکوه پیوندهای قوی فرهنگی هم با لرها و هم با کردها نشان می‌دهند.[43]

۷۰ درصد واژگان لکی با زبان فارسی مشترک است. ۷۸ درصد با لری خرم‌آبادی و ۶۹ درصد با لری شمالی.[44] مقایسه زبانهای لکی با دیگر زبانها. به عنوان مثال:

  • در زبان فارسی: بیا به خانه برویم
  • در زبان لری: بیا رویم (ره‌یم) و مال
  • در زبان کردی: بو بچیمه مال
  • در زبان لکی: بوری بچیمه مال.

برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-کردی در میان لری و کردی گورانی قرار داده‌اند.[45][46][47] اتنولوگ لکی را در دسته لری ودر زیرشاخه چهارم زبان کردی قرارداده است.[48] ماری شیل محقق انگلیسی لک‌ها را بعنوان قومی مستقل در کنار لرها و کردها معرفی کرده‌است.[49] رومن گیرشمن باستان‌شناس معروف فرانسوی لک‌ها را بعنوان قومی مستقل و قدیمی معرفی می‌کند. گیرشمن لک‌ها را از نژاد سکاها می‌داند.[50] "معین الدین نطنزی" مؤلف کتاب منتخب‌التواریخ به سال ۸۱۶ هجری لک‌ها را یکی از طوایف اصلی قوم لر می‌داند و می‌نویسد: چون قوم لر در آن موضع (مانرود) بسیار شدند و بعد از آن هر قبیله به جهت علفخواری (چرای احشام) رو به موضعی نهادند، بعضی به لقب و بعضی به اسم موضعی که قرار گرفتند نام قبیله بدان مشهور شد، مثل روزبهانی، فضلی، داود عباسی، ایازکی، عبدالمالکی و ابوالعباسی که به نام پدر موسوم اند و سلوزی، جنگروی، لک، هسته، کوشکی، کارند، سنوبدی، الانی، زخوارکی، زنگنه، براوند (بیرانوند)، مانکره‌ای، رازی، سلگی و جودکی که به اسم مواضع خود مشهورند.[51]

نظریه کردی‌تبار

دانشنامه جهان اسلام مردم لک را کرد تبار معرفی می‌کند[52][53][54] لک‌ها جنوبی‌ترین گروه از طوایف کرد ایران هستند.[55][56][57] حمدالله مستوفی درقرن هفتم اعتقاد داشته که طوایف لک ازکردستان سوریه کنونی کوچ کرده‌اند واین نظریه را می‌توان به علت شباهت زبان لکی اصیل با هورامی و کرمانجی تصدیق کرد.[39]
در شرفنامه شرف خان بدلیسی (تاریخ‌نویس کُرد) لک‌ها به عنوان قبیله‌ای از کردها معرفی شده‌است.[58] ولادیمیر مینورسکی معتقد است لک‌ها قبایلی از کردها بوده‌اند که به سکونتگاه فعلی خود کوچ کرده و در اثر همزیستی با مردمان بومی فرایند ادغام فرهنگی و قومی میان لک‌ها و بومیان صورت گرفته‌است.[59]
از این نظر در بسیاری از مواقع لک‌ها با همسایگان خود به خصوص در جنوب و به خصوص با لرها اشتباه گرفته می‌شوند. این در حالی است که زبان لکی با لری متفاوت است.[59] برخی از مسافرانی که از لرستان دیدن کرده‌اند در توصیف لک‌ها و لرها، لک‌ها را با قد بلندتر و زنان آنان را زیباتر از زنان لر معرفی می‌کنند و اینکه چنین دیدگاهی بتواند از نظر فیزیولوژیکی و دلیلی بر مهاجر بودن لک‌ها باشد به‌طور کامل مورد تأیید نیست.[59]

در جدول مقاله عشایر دانشنامه ایرانیکا به ترکیب بندی قومی و برخی از نظریات محققان بزرگ جهان در مورد تخمین جمعیتی ایلات ایران در قرن نوزدهم اشاره می‌کند که در آن محققان بزرگی مانند لرد کرزن، زولتاریو، شیندلر و… لکها را در مجموعه کردها و جدا از لرها آورده‌اند.[60] هنری راولینسون می‌گوید: گروه زیادی از کردها در لرستان زندگی می‌کنند، این طوایف لک بیشتر در شمال لرستان هستند.[61]
دهخدا در مورد لک‌ها می‌گوید:کردهای لکی در لرستان ساکن و خوش هیکل و تنومندند. رنگ آنها گندمی و مویشان سیاه یا خرمایی تیره است.[62] درکتاب دانشنامه جهان اسلام آمده‌است که: در لرستان قدیم برخی اقوام کرد (قبایل لک درشمال وهمچنین فیلیها وایل محکی) زندگی می‌کنند.[63]

و. دیتل کردشناس روس، بر اساس اسناد تاریخی مربوط به نیمۀ قرن نوزدهم لک‌ها و کردهای گوران را یکی دانسته، ولی همزمان می‌گوید که لک‌ها به دلیل جدا افتادن از گوران‌ها به تدریج نام‌های عشیره‌ای، زبان و آداب نیاکان خود را از دست می‌دهند.[64] پ. لرخ نیز لک‌ها را کرد دانسته و می‌نویسد: «تیره‌های بسیاری از کردان، خویشتن را لک می‌نامند و به زبانی سخن می‌گویند که با گویش لری تفاوت دارد».[64]

نظریه لری‌تبار

در گزارشی که برای دولت قاجار در سال ۱۲۱۵ شمسی بمنظور سنجیدن درآمد و مالیات قوای نظامی منطقه‌ای جمع‌آوری شده، ایلات ایران را در دو گروه طبقه‌بندی کردند، گروه ایرانی‌تبار و گروه غیرایرانی که گروه ایرانی را به دو بخش تقسیم کرده شامل عشایر کرد و عشایر لر و بخش اول که شامل عشایر لر می‌باشد به چهار بخش مردم لک یا طایفه زند و بختیاری و ممسنی و فیلی تقسیم می‌شود. عشایر فیلی در نزدیکی خرم‌آباد، که بخشهایی از آن به‌طور فصلی به جایی با فاصله سه روز پیاده‌روی تا بغداد مهاجرت کردند.[60] زین‌العابدین شیروانی نویسنده کتاب تاریخی بستان‌السیاحه در سدهٔ نوزدهم، لک‌ها به عنوان یکی از ایل‌های لر می‌نامد.[65] در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه نویسنده فرهنگ لکی، کرد دانستن لک‌ها را یک «سوءتفاهم» و ناشی از استفاده واژه کرد از قدیم در معنی مردمان کوچ‌نشین ایرانی‌تبار در سراسر منطقه می‌داند.[66]
اسکندر بیک ترکمان مورخ دوران صفویه در جلد اول کتاب عالم آرای عباسی لک‌ها را لر و مناطق لک‌نشین را جزء لرستان و لر کوچک ذکر می‌کند، او می‌نویسد: مجملآ طوایف لر کوچک که در ولایت خرم‌آباد، خاوه، الشتر، صدمره و هندمین اقامت دارند از قدیم‌الایام به تشیع فطری و ولای اهل بیت و طیبین و طاهرین موصوفند و مؤلف نزهت القلوب به شرح قصبات و مواضع لر کوچک را به تفصیل مرقوم نساخته آنچه معلوم ذره حقیر گشته ولایت مذکور بر جانب جنوبی عراق (ناحیه‌ای در مرکز ایران) واقع گشته عرض آن یک طرف به ولایت همدان و قلمرو علیشکر متصل و طرف دیگر به الکاء خوزستان پیوسته طول آن از قصبه بروجرد تا بغداد و سایر محال عراق عرب قریب یک‌صد فرسخ است.[67] در این کتاب مناطق اصلی لک‌نشین یعنی الشتر و خاوه که همان دلفان است از طوایف لر کوچک دانسته شده و با حدودی که برای ولایت لر کوچک مشخص شده یعنی از همدان تا خوزستان و از بروجرد تا بغداد؛ همه مناطق لک نشین جزء لر کوچک دانسته شده‌اند.
میرزا محمد حسین مستوفی در رسالهٔ آمار مالی و نظامی ایران در سال ۱۱۲۸ در دوره صفویه، قوم لر را ایرانی‌الاصل دانسته و آنها را مشتمل بر چهار طایفه می‌داند: فیلی، لک، بختیاری و ممسنی.[68]
حمید ایزدپناه ادیب، شاعر و نویسنده لر تبار[69][70] در کتاب فرهنگ لری می‌نویسد: در لرستان دو گویش لکی در شمال و لری فیلی در جنوب، شرق و غرب تکلم می‌شود. وی لکی را یکی از گویش‌های اصلی قوم لر می‌داند. او معتقد است که لکی با لری فیلی زمینه‌های دستور زبانی و واژه‌های مشترک زیاد دارد و تفاوت آنها تنها آوایی است. به نظر وی زبان لکی، زبان ادبی لری می‌باشد.[71]
ایرج کاظمی دلفانی ادیب و نویسنده لرستانی که خود از لک‌زبانان دلفان است در کتاب مشاهیر لر گویش لکی را یکی از گویش‌های مردمان لر زبان معرفی می‌کند.[72]
سیامک موسوی در کتاب سوگ‌سرایی و سوگ‌خوانی در لرستان در تقسیم‌بندی زبان و گویش لرها می‌نویسد: لرها به گویش عمده لری، لکی و بختیاری صحبت می‌کنند.[73]
سکندر امان‌اللهی نویسنده و انسان‌شناس، در کتاب قوم لر می‌نویسد: گویش لکی جزو لری است که با گویش‌های هورامی و کردی جنوبی همبستگی زیادی دارد.[74]
رحیمی عثمانوندی که خود از لک‌های هلشیِ (فیروزآباد) کرمانشاه است در کتاب بومیان دره مهرگان می‌نویسد: لک‌ها در فرهنگ و منش‌های تباری با لر همانند و در تمام وجوه اعتقادی و کنش‌های فرهنگی و بومی با یکدیگر همسان و همانندند و تنها از حیث گویش تفاوت‌هایی با هم دارند.[75]
علیمردان عسگری عالم مؤلف کتاب‌های ادبیات شفاهی قوم لر و فرهنگ واژگان لری که خود از لک‌های الشتر است لک‌ها را شاخه‌ای از قوم لر دانسته و مدعی‌است پیشتاز عرصه شعر و ادب در غرب کشور هستند. وی واژه‌های لکی و فیلی را تحت عنوان فرهنگ واژگان لری گردآوری کرده‌است و قسمت عمده‌ای از کتاب ادبیات شفاهی لر زبانان را به ادبیات لکی اختصاص داده‌است.[76] ملا منوچهر کولیوند شاعر لک در شعری بدین مضمون خود را لر معرفی می‌کند.

گفت کی لر بچه گر من در برویت واکنمدر بر اهل نهاوند خویش را رسوا کنم

کتاب شاهنامه لکی که به دستور رستم شاه عباسی اتابک لرستان سروده شده‌است این نظریه که لک‌ها در زمان صفویه به درون خاک لرستان مهاجرت کرده‌اند را مورد تردید قرار می‌دهد.[77]
اسفندیار غنضفری امرایی (گردآورندهٔ دیوان ملا پریشان) معتقد است که ملا پریشان لرستانی شاعر لک که در قرن هشتم هجری می‌زیسته در این بیت خود را لر معرفی می‌کند:[78]

ژَ الوار کوه حق پیدا میویا من فی الجبال خزائنه

[79]

زبان

پروفسور رودیگر اشمیت در کتاب راهنمای زبان‌های ایرانی لکی رو یک زبان کردی معرفی می‌کند[80][81] ویلیام فرالی لکی را شاخه‌ای از زبان لری می‌داند.[82] بیشتر زبانشناسان لکی را در شاخه گویش‌های جنوبی کردی طبقه‌بندی می‌کنند،[83][84][85][86] اتنولوگ آن را یک زیرشاخه چهارم کردی طبقه‌بندی می‌کند.[87] بعد از تحقیقات اسکار مان و کارل هادانک همهٔ زبان شناسان و برخی از دانشمندان دیگر زبان لکی را درشاخهٔ شمال غربی زبان‌های ایرانی قرار دادند اما به تازگی برخی از زبانشناسان بر اساس یک رویکرد علمی جدید که آغاز کرده‌اند به‌طور کلی در مورد این شیوهٔ طبقه بندی شک دارند.[88] اسکار مان معتقد بود لکی تنها تفاوت‌های ناچیزی با سایر گویش‌های کردی جنوبی دارد. بنابراین وی لکی را با سایر گویش‌های جنوبی زبان کردی در خانه‌ای به نام لکی دسته‌بندی کرده‌است.[59][59] محمد دبیرمقدم در کتاب رده‌شناسی زبان‌های ایرانی لکی را به عنوان زبانی مستقل طبقه‌بندی کرده‌است. وی در این پژوهش بر لهجه دلفان و کوهدشت متمرکز بوده‌است.[89] زبان لکی به درخواست لرستان به عنوان یک زبان مستقل ایرانی در مرداد ماه ۱۳۹۶ ثبت ملی شد.[90][91]

دین

به‌طور کلی لک‌ها خود را شیعه داوزده امامی معرفی می‌کنند.[59] عده‌ای از لک‌ها به خصوص در شهرستان‌های صحنه، نورآباد، نهاوند و کوهدشت و پیروی آیین یارسان (اهل حق) هستند. مراسم دینی اجرا شده توسط اهل حق و در میان لک‌ها با علویان ترکیه مشابهت‌هایی دارد.[59]

جمعیت

هیچ سرشماری قابل اعتمادی از جمعیت لک‌ها در دست نیست. در یک مطالعه در سال ۱۹۹۲ میلادی جمعیت لک‌ها یک و نیم میلیون نفر برآورد شده‌است (بر پایه مهرداد ایزدی). از آنجا که لک‌ها ۳۰ تا ۴۰ درصد جمعیت چهار استان را تشکیل می‌دهند، جمعیت آنها در سال ۲۰۰۹ می‌بایستی بیش از ۲ میلیون نفر باشد. بر پایهٔ گفتهٔ رحیم عثمانی بیش از ۶۵ درصد از جمعیت استان لرستان را لک‌ها تشکیل می‌دهند. همچنین مناطق لک‌نشین زیادی هم در کشورهای همسایه وجود دارد.[59]

به نظر می‌رسد که بررسی‌های انجام شده از جمعیت مردم لک دقیق نمی‌باشد. دانشنامه اتنولوگ تعداد گویشواران لک را ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ در (سال ۲۰۱۴) می‌داند.[92]

فرهنگ

پوشش مردمان لک

لباس لکی (به لکی: پِرتال لَکی) لباس سنتی لکی برگرفته از فرهنگ، دین و… مردمان لک در گذشته و حال است؛ و از نمادهای مهم مردم لک می‌باشد. کاربرد این پوشاک در بین مردم لک به قدری فراگیر بوده‌است که اشعاری هم به این مضمون سروده‌اند. این لباس بر حسب شغل و فصل‌های سال و سن افراد دچار دگرگونی می‌شود.[93][94][95][96]

لک‌ها در مناطق غربی و شمالی استان لرستان، شرق استان کرمانشاه، جنوب شرقی استان ایلام و جنوب و شرق استان همدان وهمچنین بخش‌هایی از عراق ساکن هستند.[1][97]لغتنامه دهخدا لک‌ها را ساکن کرمانشاه، همدان، اصفهان و کردستان معرفی می‌کند.[98] دانشنامه ایرانیکا در مقاله عشایر ایران سکونتگاه لک‌ها را عراق عجم در مناطق کوهستانی غرب و جنوب غرب ایران معرفی می‌کند. ایرانیکا در ادامه منطقه بخش طرهان، شهرستان کوهدشت، بخش‌هایی از شهرستان خرم‌آباد و مناطق بین رودخانه کشکان و سیمره را به عنوان سکونتگاه مردم لک معرفی می‌کند.[99]
دانشنامه جهان اسلام در توصیف سکونتگاه مردم لک شهرستان دلفان، شهرستان سلسله بخش طرهان، منطقه بالاگریوه، شهرستان خرم‌آباد و به‌طور کلی غرب و شمال غربی استان لرستان را سکونتگاه مردم لک معرفی می‌کند.[100]

سازمان امور عشایری ایران سرزمین محل سکونت مردم لک را اینگونه توصیف می‌کند:

ایلات و طوایف لک در شمال و شمال غربی لرستان سکونت دارند و سرزمین لک نشین به صورت خط منحنی در دره‌های رودخانه سیمره میان بروجرد، نهاوند، خرم‌آباد، کرمانشاه و ایلام قرار گرفته‌است.[101]

در تاریخ‌های گذشتگان از جمله تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از شانزده ولایت به عنوان کردستان یاد شده‌است. حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان و شانزده ولایت آن را آورده‌است:[102]

کردستان و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عرب و خوزستان و عراق عجم و آذربایجان و دیاربکر پیوسته‌است. آلانی، الیشتر، بهار، خفتیان، دربند، تاج خاتون، دربند رنگی، دزبیل، دینور، سلطان آباد، چمچمال، شهر زور، کرمانشاه (قرمیسین) هرسین، وسطام

برخی از صنایع دستی مردم لک

  • سیاه چادر بافی عشایر :سیاه‌چادر که در زبان لکی، «داووار» یا «سێاه ماڵ» گفته می‌شود و قدمت آن به هزاره‌های قبل از میلاد بر می‌گردد. سیاه چادر نوعی چادر است که از موی بز سیاه و توسط زنان عشایر بافته می‌شود. عشایر در کوچ‌های ییلاق و قشلاق برای اقامت خود معمولاً در زیر این سیاه چادرها زندگی و استراحت می‌کنند.[103][104]
  • گلیم بافی : از جمله معروف‌ترین مناطق گلیم‌بافی شهرستان هرسین است که گلیم‌های آن شهرت فراوانی دارد. گلیم دست بافته‌ای ساده است از (تار پنبه یا پشم) و پود (پشم) که معمولاً از پشم حیوانات اهلی بر دار افراشته بافته شده که هر منطقه طرح مختص به خود را داراست و عموماً به عنوان فرش کاربرد داشته‌است. ممکن است بافت گلیم با تغییراتی کاربردهای دیگری غیر از فرش در بین عشایر داشته باشد: از جمله نمک دان، جل اسب، نوار چادر.[105][106]

ادبیات

از ویژگی‌های لک‌ها، داشتن فرهنگ غنی مکتوب است. برخی آثار سرایندگان لک در تذکره به همت اسفندیار خان غضنفری تحت عنوان «گلزار ادب لرستان» گردآوری شده‌است.[107] شاعران برجسته‌ای از حوزه کولیوند (الشتر) مانند ملا پریشان، ملا منوچهر کولیوند شعرهایی به این زبان سروده‌اند.

یکی مهمترین و گران‌ترین آثار ادبی زبان لکی را می‌توان شاهنامه لکی دانست؛ که به همت حمید ایزدپناه گردآوری شده‌است.[108]

جستارهای وابسته

پروژهٔ ویکی‌پدیا مردم لک آزمایشی در ویکی‌مدیا انکوباتور موجود است.

منابع

اعتصام الملک / سفرنامه میرزا خانلر خان اعتصام الملک / به کوشش منوچهر محمودی / ناشر مؤلف ۱۳۵۱

افشار، سیستانی ایرج / مقدمه‌ای بر شناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران (دو جلد) / ناشر: مؤلف / چاپ اول ۱۳۶۶

دوبد. بارون / سفرنامه لرستان و خوزستان/ ترجمه محمد حسین آریا / انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۷۱

رابینو، اچ.ال. / گزارشی از بازرگانی و اجتماع شهر و ایالت کرمانشاه در سدهٔ نوزدهم / برگردان: محمدرضا (فریبرز) همزه‌ای / انتشارات دانشگاه رازی ۱۳۹۱

راولنیسون، هنری / سفرنامه راولینسون؛ گذر از زهاب به خوزستان/ ترجمه سکندر امان‌اللهی بهاروند/ انتشارت آگاه ۱۳۶۲

رود کردستان نام قبلی رود جراحی است در همهٔ کتابهای قدیمی این رود به اسم کردستان معرفی شده‌است.

سعیدیان، عبدالحسین / دائرةالمعارف سرزمین و مردم ایران / انتشارات مجله علم و زندگی ۱۳۶

اهمیت زبان فارسی در عصر دهکده جهانی. فرهنگ و تاریخ > جهانی‌شدن – همشهری آنلاین- محمد عجم ۱۳۸۵:

محمد عجم. «آشنایی با نام‌های سرزمین ایران». مؤسسه همشهری، ۵ آبان ۱۳۸۵.

محمد عجم. «تأثیر فارسی بر زبان و ادبیات عرب». مؤسسه همشهری، ۲۲ آبان ۱۳۸۵. بازبینی‌شده در ۸ اسفند ۱۳۹۰.

محمد عجم. «در قران کلمات غیر عربی وجود دارد». مؤسسه آفتاب، ۲۲ آبان ۱۳۸۵. بازبینی‌شده در ۸ اسفند ۱۳۹۰.

ضیاء پور، جلیل / پوشاک ایلها، چادرنشینان و روستائیان ایران / انتشارات وزارت فرهنگ و هنر / آبان ۱۳۴۶

فصلنامه شماره۸۳ حوزه.

فرهنگ جغرافیایی کرمانشاه جلد ۴۶ /انتشارات سازمان جغرافیایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ۱۳۷۴

گروته، هوگو / سفرنامه گروته/ ترجمه: مجید جلیلوند/ نشر مرکز/ تهران. چاپ اول ۱۳۶۹

لسان الملک سپهر، محمدتقی / ناسخ التواریخ (سلاطین قاجاریه) / انتشارات اسلامیه / تهران ۱۳۴۴

محمودی منوچهر (به کوشش) / سفرنامه میرزا خانلر خان اعتصام الملک / ناشر مؤلف ۱۳۵۱

مسیحی آبکار (ترجمه) / سیاحتنامه مسیو چریکف / به کوشش: علی اصغر عمران/ مؤسسه انتشارات امیر کبیر/ تهران ۱۳۸۹

مورتنسن، اینگه دمانت / کوچ نشینان لرستان / ترجمه: محمد حسین آریا / انتشارات پژوهنده /۱۳۷۷

ناصرالدین شاه قاجار/ سفرنامه عتبات ناصرالدین شاه قاجار/ به کوشش ایرج افشار / انتشارات فردوسی ۱۳۶۳

نطنزی، معین الدین / منتخب التواریخ معین / انتشارات خیام تهران ۱۳۳۶

نیدرمایر، اسکارفن / زیر آفتاب سوزان ایران / ترجمه: کیکاووس جهانداری / نشر تاریخ ایران / تهران ۱۳۶۳

وقایع نگار، علی‌اکبر / فرهنگ کردی به فارسی بدایع اللغه / انتشارات توکلی / چاپ اول ۱۳۶۹

هاکوپیان، آکوپوف. گ.ب. / کردان گوران/ ترجمه: سیروس ایزدی/انتشارات زوار/ تهران ۱۳۸۶

پناهی سمنانی/ لطفعلی خان زند از شاهی تا تباهی/ نشر کتاب نمونه/ تهران

پانویس

  1. آیت محمدی، سیری درتاریخ سیاسی کرد
  2. http://anonby.balafon.net/wp-content/uploads/2007/03/laki-article-typset.pdf
  3. رستم رحیمی. بومیان دره مهرگان. کرمانشاه:۱۳۷۸ ص. ۱۴۶
  4. عبدالله شهبازی. مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر. تهران: ۱۳۶۹ ص. ۶۷
  5. نظنزی، معین الدین (۱۳۸۷). منتخب التواریخ معینی. قم: تبیان.
  6. pettiest meerza This class of persons besides being the most dissolute and extortionate of all Persia are withdrawn from their proper sphere of artisans and peasants Their payment too falls on the people Their masters seldom give them wages and they remunerate them by letting them loose on the population as mohessils Note on Tribes Tribes and races Leks and Koords Arabs Decline of the tribe system Enumeration of tribes Persia is overrun with tribes If both the wandering and the stationary clans be taken into calculation it may be questioned if the eels do not equal in number the other portion of the inhabitants of that country
  7. https://books.google.com/books/content?id=zYZi0qSfHxoC&pg=PA394&img=1&zoom=3&hl=en&sig=ACfU3U0UfDImomRdNN1pQ6xC08ZFzUwaIw&ci=57%2C163%2C922%2C1421&edge=0
  8. The tribes are divided into three races Toorks Leks and Arabs The first are the invaders from Toorkistan who from time immemorial have established themselves in Persia and who still preserve their language The Leks form the clans of genuine Persian blood such as the Loors Bekhtiarees &c To them might be added the Koords as members of the Persian family but their numbers in the dominions of the Shah are comparatively few the greater part of that widely spread people being attached to Turkey Collectively the Koords are so numerous that they might be regarded as a nation divided into distinct tribes Who are the Leks and who are the Koords This inquiry I cannot solve I never met any one in Persia either eel or moolla who could give the least elucidation of this question All they could say was that both these races were Foors e kadeem old Persians They both speak dialects the greater part of which is Persian bearing a strong resemblance to the colloquial language of the present day divested of its large Arabic mixture These dialects are not perfectly alike though it is said that Leks and Koords are able to comprehend each other One would be disposed to consider them as belonging to the same stock did they not both disavow the connection A Lek will admit that a Koord like himself is an old Persian but he denies that the families are identical and a Board views the question in the same light
  9. نگاههای اجمالی به زندگی و سنتهای ایرانیان، بخشی از تحقیقات خانم لیدی مری لئونورا شیل در باره قوم لک.
  10. هنری، فیلد (1343). مردم‌شناسی ایران. تهران: انتشارات کتابخانه ابن سینا. ص. صفحه ۲۰۹. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  11. https://archive.org/stream/contributionstoa291fiel#page/174/mode/2up
  12. هنری، فیلد (1343). مردم‌شناسی ایران. تهران: انتشارات کتابخانه ابن سینا. ص. صفحه ۲۱۷. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  13. https://archive.org/stream/contributionstoa291fiel#page/174/mode/2up/search/bairanawand
  14. Contributions to the anthropology of Iran صفحه 175
  15. https://books.google.co.uk/books/content?id=bMNjMIteErYC&pg=PA216&img=1&zoom=3&hl=en&sig=ACfU3U0bYVyVWb0YE6sCi-GXcjN-hOUNPg&ci=79%2C96%2C909%2C588&edge=0
  16. I Die Pischkuh 38 0V Familien bestehen aus 4 Tribus Unterabthei Fa n ienz hi ingeii Sommer und Win 1 Dilfun 15 00 6 terlager s bei Rawlinson 2 Silasila 15 3 l st p 107 meist un 3 Wala Giriva 6 4 bekannte Ortsnamen 4 A malah 200 9 z diese letzteren sind Dil Nischin welche zu Khorramabad Kronland bebauen auch zu Seimarrah Ferhan Kuhdascht sie wandern nicht mehr II Die Puschtikuh 12 00 Familien gehören zu einem TribuS den Faili in 5 Abtheilungen Abhängig von ihnen sind 6 die Bajilan und 7 Bairanawand 4500 Familien und 8 dieHulilani 1500 Familien welche letzteren in den Umgebungen von Kermanschah Hausen und dem Gouvernement 500 Mann Fußvolk stellen 216 West Asien II Abtheilung IV Abschnitt 19
  17. صفحه 216 Die Erdkunde Asien, Klaien, Arabien
  18. http://www.ashayer.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=160
  19. امان‌اللهی بهاروند، سکندر. قوم لر. آگه، ۱۳۹۱. ۷۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۲۹۱۳۵۸
  20. «اتابکان لر کوچک». میبو سرچ. دریافت‌شده در ۶ آبان ۱۳۸۹.
  21. پشتدار، علی محمد. لرها و لرستان از دیدگاه ولادیمیر مینورسکی. ج. ۷. علوم انسانی «ایران شناخت»، ۱۳۷۶. ۱۶۰ تا ۱۸۳. بازبینی‌شده در ۶ اوت ۲۰۱۴
  22. رضا قلی خان هدایت (۱۳۸۰). تاریخ روضه الصفای ناصری. ص. ۶۶۶۲.
  23. کتاب دینور پایتخت فراموش شده قوم کرد، تألیف برومند اعظمی پور
  24. آصف، محمدهاشم (۱۳۵۷). رستم التواریخ. تهرن: امیرکبیر.
  25. رشید یاسمی، (کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او. ص ۱۷۲–۱۸۱)
  26. مصاحب. دائرةالمعارف فارسی. ذیل واژهٔ لک
  27. عبدالله شهبازی. مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر. تهران: ۱۳۶۹ ص. ۱۳۴
  28. «لر». لغتنامه دهخدا. دریافت‌شده در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۴.
  29. Richard Frye,"The Golden age of Persia", Phoneix Press, 1975. Second Impression December 2003. pp 111: "Tribes always have been a feature of Persian history, but the sources are extremly scant in reference to them since they did not 'make' history. The general designation 'Kurd' is found in many Arabic sources, as well as in Pahlavi book on the deeds of Ardashir the first Sassanian ruler, for all nomads no matter whether they were linguistically connected to the Kurds of today or not. The population of Luristan, for example, was considered to be Kurdish, as were tribes in Kuhistan and Baluchis in Kirman"
  30. عنوان کتاب: ترجمه کتاب معجم البلدان. نویسنده: یاقوت حموی بغدادی. ناشر: سازمان میراث فرهنگی کشور. تعداد جلد: 2 جلد. زبان: فارسی
  31. Wladimir Iwanov:"The term Kurd in the middle ages was applied to all nomads of Iranian origin".(Wladimir Ivanon, "The Gabrdi dialect spoken by the Zoroastrians of Persia", Published by G. Bardim 1940. pg 42(
  32. David Mackenzie: "If we take a leap forward to the Arab conquest we find that the name Kurd has taken a new meaning becoming practically synonmous with 'nomad', if nothing more pejorative" D.N. Mackenzie, "The Origin of Kurdish", Transactions of Philological Society, 1961, pp 68-86
  33. Martin van Bruinessen, "The ethnic identity of the Kurds", in: Ethnic groups in the Republic of Turkey, compiled and edited by Peter Alford Andrews with Rüdiger Benninghaus [=Beihefte zum Tübinger Atlas des Vorderen Orients, Reihe B, Nr.60]. Wiesbaden: Dr. Ludwich Reichert, 1989, pp. 613-21. excerpt: "The ethnic label "Kurd" is first encountered in Arabic sources from the first centuries of the Islamic era; it seemed to refer to a specific variety of pastoral nomadism, and possibly to a set of political units, rather than to a linguistic group: once or twice, "Arabic Kurds" are mentioned. By the 10th century, the term appears to denote nomadic and/or transhumant groups speaking an Iranian language and mainly inhabiting the mountainous areas to the South of Lake Van and Lake Urmia, with some offshoots in the Caucasus...If there was a Kurdish speaking subjected peasantry at that time, the term was not yet used to include them."
  34. V. Minorsky, Encyclopedia of Islam: "We thus find that about the period of the Arab conquest a single ethnic term Kurd (plur. Akrād) was beginning to be applied to an amalgamation of Iranian or iranicised tribes. , "Kurds" in Encyclopaedia of Islam". Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill Online. accessed 2007.
  35. Richard Frye,"The Golden age of Persia", Phoneix Press, 1975. Second Impression December 2003. pp 111: "Tribes always have been a feature of Persian history, but the sources are extremly scant in reference to them since they did not 'make' history. The general designation 'Kurd' is found in many Arabic sources, as well as in Pahlavi book on the deeds of Ardashir the first Sassanian ruler, for all nomads no matter whether they were linguistically connected to the Kurds of today or not. The population of Luristan, for example, was considered to be Kurdish, as were tribes in Kuhistan and Baluchis in Kirman"
  36. C. G. CERETI, "KĀR-NĀMAG Ī ARDAŠĪR Ī PĀBAGĀN" in Encycloapedia Iranica Kurds (a term that in pre-Islamic times designated the various nomadic lineages, rather than a specific ethnicity).
  37. واژه‌نامهٔ طبری، صادق کیا، ص ۱۶۶
  38. G. Asatrian, Prolegomena to the Study of the Kurds, Iran and the Caucasus, Vol.13, pp.1-58, 2009. It seems, the social aspect of the term Kurd was prevalent even in the times of Sharaf Khan (16th century), who used the 􀀖􀀆yefe-ye akr􀀆d (“race of Kurds”) to imply ethnic groups of different kinds but with similar lifestyles and social and economic setups. The Kurds, according to him, “are of four kinds (qism), and their language(s) and habits are different from each other: first, the Kurm􀀆n􀀊; second, the Lur; third, the Kalhor; [and] fourth, the G􀀉r􀀆n” (Scheref 1862: 13). One thing, however, is certain: the process of the evolution of this social term into an ethnonym took, no doubt, a long time-span (see Graph 1), going through different peripeteia of semantic crystallisation and choice of the relevant denotatum or referent
  39. به نقل از محمدعلی سلطانی، ایلات و طوایف کرمانشاهان، جلد۲، صفحهٔ ۶۴۹
  40. آکوپوف، گ.ب. حصارف، م.ا. ترجمه سیروس ایزدی، کردان گوران، مسئله کرد در ترکیه: از آغاز جنبش کمالیان تا کنفرانس لوزان، تهران: انتشارات زوار، ۱۳۸۶/۲۰۰۷، صص۸۸–۹۱.
  41. لطفی، احمد، طوایف پراکنده، ص۷۲ پی‌نوشت
  42. «بالَه وند (یا بالَوَنْد)». دانشنامه جهان اسلام. دریافت‌شده در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۳.
  43. Anonby, Erik John, Kurdish or Luri? Laki’s disputed identity in the Luristan province. بازدید: مه ۲۰۱۰. (PDF)
  44. Ethnologue report for language code: lki
  45. Anonby, Erik John, Kurdish or Luri?
  46. Laki’s disputed identity in the Luristan province. ص. ۱۵، بازدید: آوریل ۲۰۰۹. (پی‌دی‌اف)
  47. نقل منابع از ایزدپناه، ح. فرهنگ لکی، مؤسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ۱۱.
  48. B. Grimes, (ed.), Luri, in Ethnologues (13th edition), Dallas 1996, p.677
  49. شیل، ماری. نظری اجمالی بر آداب و زندگی ایرانیان. لندن: ۱۸۵۱
  50. گیرشمن، رومن. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. نگاه، تهران: ۱۳۸۸
  51. نطنزی، معین الدین (1336). منتخب التواریخ. تهران: انتشارات خیام. ص. ۵۳. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  52. Author(s): Minorsky, V. 1. The most southern group of Kurd tribes in Persia. According to Zayn al-ʿĀbidīn, their name (Läk, often Läkk) is explained by the Persian word läk (100,000), which is said to have been the original number of families of Lak. The group is of importance in that the Zand dynasty arose from it. The Lak now living in northern Luristān [q.v.] are sometimes confused with the Lur (Zayn al-ʿĀbidīn), whom they resemble from the somatic and ethnic point of view. The facts of history, however, show that the Lak have immigrated to their present settlements from lan… Source: Encyclopaedia of Islam, Second Edition
  53. http://referenceworks.brillonline.com/search?s.q=lak&s.f.s2_parent=s.f.book.encyclopaedia-of-islam-2&s.rows=20&search-go=Search
  54. دانشنامه جهان اسلام آخرین ویرایش به زبان انگلیسی
  55. دایرة المعارف اسلامی، ذیل واژه لک
  56. عبدالله شهبازی، مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر، تهران:1369، ص134
  57. http://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-2/*-COM_0562
  58. Erika Glassen (۱۵ دسامبر ۱۹۸۹). «BEDLĪSĪ, ŠARAF-AL-DĪN KHAN». دانشنامه ایرانیکا. دریافت‌شده در ۲۱ فوریه ۲۰۱۶.
  59. F. Towfīq (۱۵ دسامبر ۱٩٨٧). «AŠĀYER». دانشنامه ایرانیکا. دریافت‌شده در ۱۶ آگوست ۲۰۱۱.
  60. دو سفرنامه دربارهٔ لرستان،c.j.edmonds، ترجمه اسکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیار1917
  61. لغت نامه دهخدا، لکی
  62. the encyclopaedia of islam by sir h.a.r.gibb,volume v،page823
  63. آکوپف، گ. ب. ۱۳۸۶. کردان گوران، ترجمۀ سیروس ایزدی، در کردان گوران و مسئلۀ کرد در ترکیه: از آغاز جنبش کمالیان تا کنفرانس لوزان، تهران: زوّار، چاپ اول، صص ۱۰۱-۳۷؛ ص ۹۳-۹۲.
  64. شیروانی، زین‌العابدین، بستان‌السیاحه، تهران: کتاب‌خانهٔ سنایی، حدود ۱۹۸۰.
  65. ایزدپناه، حمید (۱۳۶۷). فرهنگ لکی. تهران: مؤسسه فرهنگی جهانگیری. ص. ۱۰. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  66. ترکمان، اسکندر بیک (۱۳۵۰). عالم آرای عباسی. اصفهان: انتشارات امیر کبیر. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  67. افشار، ایرج. فرهنگ ایران زمین. تهران: انتشارات سخن. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  68. http://iqna.ir/fa/news/3474588/نگاهی-به-زندگی‌نامه-حمید-ایزدپناه-نویسنده‌-لرستانی-متخلص-به-صفای-لرستانی
  69. حمید ایزدپناه، پژوهشگر و شاعر لرستانی از طایفه ساکی، ٢٦ آبان‌ماه ١٣١١ خورشیدی در خرم‌آباد دیده به جهان گشود
  70. ایزدپناه، حمید (۱۳۴۸). فرهنگ لری. خرم‌آباد: انتشارات افلاک. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  71. کاطمی دلفانی، ایرج (1376). مشاهیر لر. خرم‌آباد: انتشارات افلاک. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  72. موسوی، سید سیامک (1380). سوگ سرایی و سوگ خوانی در لرستان. خرم‌آباد: انتشارات افلاک. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  73. امان‌اللهی بهاروند، اسکندر (۱۳۷۰). قوم لر. تهران: انتشارات آگاه. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  74. رحیمی عثمانوندی، رستم (1379). بومیان دره مهرگان. ماهیدشت: ماهیدشت. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  75. عسگری عالم، علیمردان (۱۳۸۸). ادبیات شفاهی قوم لر. تهران: انتشارات آرون. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  76. ایزدپناه، حمید (۱۳۸۴). شاهنامه لکی. تهران: انتشارات اساطیر. شابک ۹۶۴–۳۳۱–۲۸۵–۲ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک). تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  77. غضنفری امرایی، اسکندر. دیوان ملاپریشان لرستانی. شابک ۲_۳۶_۲۷۰۷_۹۶۴_۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک). تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  78. البته‌ای شعر به معنی از لرها کوه حق پیدا نمی‌شود کجاست گنجینه کوها و معنی در خصوص تبار نیست
  79. کتاب راهنمای زبان‌های ایرانی صفحه 328
  80. https://archive.org/stream/CompendiumLinguarumIranicarum1989/Schmitt1989CompendiumLinguarumIranicarum#page/n339/mode/2up/search/4.1.2.3.2.3
  81. William J. Frawley, William Frawley, International Encyclopedia of Linguistics& 4-Volume Set, Volume 1, Oxford University Press, 2003, ISBN 978-0-19-513977-8, page. 310.
  82. Windfuhr, G. (۲۰۰۹). The Iranian Languages, Routledge, p. ۵۸۷
  83. Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) 2000.
  84. Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert) 1989.
  85. V. Minorsky, “Lak”, Encyclopaedia of Islam.
  86. Ethnologue report for Laki
  87. Both of these linguists declared that Laki was related to Kurdish and different from Lori. Since then, all linguists and other scholars consider Laki to be included in the Northwest group of Iranian language and include Lori among the Southwest group of Iranian languages. It has been only recently that some linguists, on the basis of a new scientific approach, have begun to have doubt about this kind of classifications in general.
  88. کتاب رده‌شناسی زبان‌های ایرانی
  89. http://www.asriran.com/fa/news/552261/زبان-لکی-ثبت-ملی-شد
  90. http://alef.ir/vdcepv8e7jh8o7i.b9bj.html?498060
  91. "Laki". Ethnologue. Retrieved 2016-12-20.
  92. عسکری عالم، علیمردان (۱۳۸۸، صفحه ۸۱). ادبیات شفاهی قوم لُر. آرون. تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
  93. پهلوانی، لیلا (بهار ۱۳۹۲). مستندنگاری البسه محلی لرستان. اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان لرستان – معاونت صنایع دستی.
  94. رشیدی مفرد، ناهید (تیر – مرداد ۱۳۸۵). گزارش تکمیلی مردم نگاری شهرستان الشتر. پژوهشکده مردم‌شناسی اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان لرستان.
  95. مهدی زینی. «پوشش سنتی مردم لک».
  96. غلام‌عباس توسلی (پاییز ۱۳۸۶). «جهانی شدن و هویت فرهنگی قوم لک». مجله جامع‌شناسی ایران. دریافت‌شده در ۲ نوامبر ۲۰۱۴.
  97. «لک». لغتنامه دهخدا. بایگانی‌شده از اصلی در ۳ نوامبر ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۲ نوامبر ۲۰۱۴.
  98. "AŠĀYER". دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 14 September 2014. Retrieved 2 November 2014.
  99. "Lak tribes". The Encyclopaedia of Islam, Parts 87-88. Retrieved 2 November 2014.
  100. سازمان امور عشایری ایران. «ایلات ایران».
  101. رشیدیاسمی (کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او. ص ۱۷۲–۱۸۱)
  102. «حکایت هنرهای فراموش‌شده دیار لرستان، بافت سیاه چادر». تژگاه.
  103. «سیاه چادر؛ یکی از صنایع دستی زنان هنرمند عشایر لرستان». باشگاه خبرنگاران جوان.
  104. «هنر گلیم بافی هرسین به روایت تصویر». شبکه اطلاع‌رسانی دانا.
  105. «گلیم بافی؛ آمیزه ای رنگین از هنر و طبیعت».
  106. Ghaz̤anfarī، Isfandiyār (۱۳۷۸). Gulzār-i adab-i Luristān: majmūʻah-i ās̲ār-i shāʻirān va nigārandigān-i Luristān. Tihrān: Mafāhīm. شابک ۹۶۴-۵۵۲۳-۵۶-۷.
  107. ایزدپناه، حمید. شاهنامه لکی. اساطیر. شابک ۹۶۴-۳۳۱-۲۸۵-۲. از پارامتر ناشناخته |تعداد صفحات= صرف‌نظر شد (کمک)
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.