زمان حال کامل
زمان حال کامل(به انگلیسی: Present perfect) نام یک زمان دستوری دارای نمود کامل است. در زبانهایی مانند فارسی و انگلیسی نمود کامل نقش مهمی در کارکردهای زمان حال کامل بازی میکند و به نوعی موجب میشود تقسیمبندی رایج محور زمان به دو بخش گذشته و غیرگذشته که در سه گانهٔ زمان-نمود-وجه برای نامگذاری زمانهای دستوری به کار میرود مخدوش شود. از اینرو در مواردی آنرا با لفظ گذشته (مانند اصطلاح ماضی نقلی در فارسی) و در مواردی حال (مانند اصطلاح حال کامل در انگلیسی) معرفی کردهاند. میان کارکردهای زمان حال کامل در زبانهای دارای این زمان مشابهتهایی وجود دارد ولی یکسانی نیست و دستورنویسان بهطور سنتی این زمان و بهطور کل زمانهای دارای نمود کامل را به صورت زبانویژه بررسی کردهاند.[1]در زبان فارسی دو زمان دستوری حال کامل و ماضی بعید دارای نمود کامل هستند.[2]
زمان حال کامل در زبان فارسی
ساختار زمان حال کامل در نوشتار رسمی فارسی
در نوشتار رسمی حال کامل در فارسی به صورت «صفت مفعولی + ام/ای/[است]/ایم/اید/اند» است که صفت یا اسم مفعولی متشکل از ستاک گذشته+ـه میباشد. در صیغهٔ سوم شخص مفرد «است» میتواند حذف شود و این در ادبیات فارسی سابقه دارد.[3] برای نمونه صرف فعل رفتن در زمان حال کامل چنین است: رفتهام، رفتهای، رفته [است]، رفتهاید رفتهایم، رفتهاند
برخی دستورپژوهان با در نظر گرفتن اینکه هر گروه فعلی لزوماً باید دارای یک فعل باشد و تحلیل «ـه» به عنوان تکواژ تصریفی نمود کامل که در زمانهای حال کامل و ماضی بعید بروز میابد ساختار بالا را رد میکنند و قائل به ساختار «ستاک گذشته+ـه (به عنوان تکواژ نمود کامل) + شناسهٔ فعل (ام/ای/[است]/ایم/اید/اند)» هستند[4].
در زبان محاوره
در زبان محاوره صورت آوایی زمان گذشته ساده و زمان حال کامل در تمام صیغهها به جز سوم شخص مفرد تنها به واسطه محل قرارگیری تکیه است که از هم بازشناخته میشوند. به عنوان نمونه صیغهٔ سوم شخص جمع فعل رفتن در زمان گذشته ساده //'raf.tan و در زمان حال کامل /raf.'tan/ است (علامت آپستروف «'» در ابتدای هجا نشاندهندهٔ تکیهدار بودن آن است و نقطه جداکنندهٔ هجاها است). زبان فارسی زبانی تکیه پایانی شناخته میشود یعنی جایگاه نرمال تکیه در زبان فارسی انتهای واژه است ولی اگر وندهای تصریفی و اشتقاقی به واژه ملحق شوند آنها تکیهٔ واژه را میبرند و واژبستها تکیهبر نیستند. به عنوان نمونه در واژهٔ تکهجایی «رفت» //'raft و در «رفته»/raf.'te/ (متشکل از رفت+ـه که «ـه» تکیهبر است) تکیه روی هجای پایانی و در واژهٔ «برو» /'bo.ro/ (تشکیل شده از تکواژ تصریفی امرسازِ «بـ» که تکیهبر است بعلاوهٔ بن مضارع «رو») تکیه روی هجای آغازین میافتد. شناسههای ام/ای/ایم/اید/اند واژهبست هستند و تکیهبر نیستند. «اید» و «اند» در محاوره به این /in/ و ان /an/ تبدیل میشوند؛ بنابراین هنگام الحاق این شناسهها به زمان گذشته ساده تغییری در جایگاه تکیه ایجاد نمیشود. به عنوان نمونه در ساخت صیغه سوم شخص جمع گذشته ساده فعل رفتن ستاک گذشته «رفت» //'raft پس از اضافه شدن واژهبست «ان» بدون تغییر در جایگاه تکیه به «رفتن» //'raf.tan تبدیل میشود. اما در صیغههای محاورهٔ زمان حال کامل اتفاقی که رخ میدهد این است که زیرساخت تشکیل شده از ستاک گذشته+ تکواژ تصریفی «ـه» +شناسه هستند و صامت میانجی بست چاکنایی نیز میان تکواژ «ـه» و شناسه قرار میگیرد (به عنوان نمونه داریم «رفتهاند» /raf.'te. ?and/) سپس در محاورهای شدن این ساخت ابتدا تکواژ تصریفی «ـه» که تکیهٔ واژه را عهدهدار بوده حذف میشود. متعاقب آن دیگر نیازی به صامت میانجی بست چاکنایی نیست و آن نیز حذف میگردد و در نهایت تکیهٔ حذف شدهٔ تکواژ تصریفی «ـه» خود را به صورت کشش واکهای در شناسههای ام/ای/ایم/اید/اند نشان میدهد. به عنوان نمونه پس از اعمال این فرایند از «رفتهاند» /raf.'te. ?and/ خواهیم داشت «رفتند» که شناسه هم کوتاهتر میشود و در نهایت صورت «رفتن» /raf.'tan/ به دست میآید.[5]
تمایز نهادن بین گذشته ساده و حال کامل در شکستهنویسی
همانگونه که مشاهده شد پنج صیغهٔ حال کامل در فرمهای نوشتاری نشأت گرفته از زبان محاورهای همنویسه با پنج صیغه از زمان گذشته ساده هستند. امروزه که در محیطهای رقومی نوشتن به زبان محاوره رایج است این یکسانی میتواند موجب کجفهمی و گمراهی خوانندگان شود. پیشنهادهایی برای فرق نهادن بین فرمهای شکستهنویسی شده پنج صیغه این دو زمان داده شدهاست. از جمله امید طبیبزاده در کتاب فارسی شکسته پیشنهاد داده که برای پنج صیغه حال کامل تکواژ تصریفی حذف شده «ـه» را به نوشتار برگردانیم.[6]
زمان حال کامل در دستورهای فارسی
میرزا حبیب اصفهانی به عنوان پیشگام دستورنویسی جدید در ایران در دستور سخن اصطلاح «ماضی قریب» و در دبستان پارسی اصطلاح «ماضی نقلی» را برای ساختهایی مانند 'خواندهام' به کار میبرد و در تعریف آن مینویسد «اگر گوینده چیزی را به طریق مسموع و از روی شک و شبهه گوید، آن را ماضی نقلی گویند». این نامگذاری و تعریف اشاره به کارکرد گواهنماییِ با واسطهٔ این ساخت در زبان فارسی دارد. اصطلاح ماضی نقلی یا گذشته نقلی برای اشاره به این ساخت در زبان فارسی متداول شدهاست.
قریب و دیگران در دستور پنج استاد ماضی نقلی را زیرمجموعهٔ زمان گذشته معرفی میکنند که به عمل انجام شده اشاره دارد و از حیث معنایی دو معنای ثبوت (معدوم نشده) و حدوث (رخ داده، حاصل شده) را برای آن قائل میشوند. آنها برای معنای ثبوت جمله سهراب ایستادهاست و برای معنای حدوث جمله نوکر آمدهاست را مثال میزنند.
خانلری در کتاب دستور زبان فارسی(۱۳۵۱) در تعریف ماضی نقلی مینویسد «گفتگو از فعلی است که در گذشته واقع شدهاست اما اثر یا نتیجه آن تا زمان حال باقی است.» خانلری این مثالها را برای ماضی نقلی ذکر میکند: حسن به مدرسه رفتهاست (و هنوز آنجاست). من این کتاب را خواندهام (و هنوز مطالب آن به یادم هست).
علی اشرف صادقی و غلامرضا ارژنگ در کتاب درسی دستور زبان فارسی(۱۳۵۸) اصطلاحهای زمان ماضی کامل و نقلی را برای این ساخت به کار میبرند. ایشان نیز زمان حال کامل را نوعی از گذشته قلمداد کردهاند و چهار کاربرد برای آن ذکر کردهاند. اشاره به رخدادی که در گذشته شروع شدهاست ولی نتایج تا زمان حال باقی است (مثال: تا کنون ده نفر رسیدهاند). اشاره به رخدادی که در گذشته شروع شده و تا زمان حال ادامه یافته (مثال: پرویز ایستادهاست). بیان رخدادی که در گذشته سپری شده (مثال: این کتاب در قرن هشت نوشته شدهاست). و کاربرد آخر برای بازگو کردن عملی که فرد ناظر آن نبوده و صرفاً ناقل آن است (مثال: شنیدم که او به سفر رفتهاست).[7]
ارژنگ در کتاب دستور زبان فارسی امروز کاربردهای زیر را برای ماضی نقلی عنوان میکند[8].
- برای زمان حال
ماضی نقلی افعالی مانند نشستن، خوابیدن، ایستادن و ماندن حالتی را در زمان حال میرسانند که از گذشته شروع شده و هنوز هم ادامه دارد.
مثال: «پرویز دو ساعت است که اینجا نشسته است»
- برای زمان گذشته
ماضی نقلی در این کاربرد بر کاری دلالت میکند که در گذشته کاملاً انجام یافته است.
مثال: «کورش در ۲۵ قرن پیش بابل را فتح کرده است»
- برای رساندن گذشته در آینده
مثال: «فردا دیگر کار از کار گذشته است»
- برای رساندن حال در آینده
مثال: «فردا صبح پشت میز کارم نشستهام»
- برای رساندن شرط و احتمال قوی
مثال: «اگر او به اصفهان رفته باشد، پس چهلستون را هم دیده است»
واکاوی کارکردهای ماضی نقلی برای بیان رویدادی است که گوینده خود ناظر آن نبوده است
سه کارکرد کلی برای این مورد میتوان درنظر گرفت. گاهی حضور قیدها یا عباراتی ( مانند احتمالاَ، به نظر میرسد، گویا، معلوم است که و ...) برداشت خواننده یا شنوده را به سوی یکی از این کاربردها رهنمون میکند. در غیر اینصورت با کمک گرفتن از بافت میتوان تشخیص داد کدام کاربرد مدنظر بوده است. گاهی نیز به ویژه در نوشتار ابهام باقی میمانند و مثلا هر دو برداشت کارکرد قطعی و استنباطی را میتوان داشت.
کاربردی که گوینده بر اساس شواهد به نتیجه قطعی رسیده است
به عنوان مثال در جمله زیر گوینده با یک بوتهزار سوخته مواجه میشود.
بوتهزار آتش گرفته [است].
استنباط از شواهد
در این استفاده گوینده از رویدادها یا شواهد به استنباطی میرسد. مانند مثال زیر که گوینده از شواهد به این نتیجه رسیده است که برادرش به دانشگاه رفته است.
وقتی به خانه آمدم، دیدم برادرم به خانه آمده و کتابهایش را برداشته و به دانشگاه رفته است.
مثال دیگر از این کاربرد:
آرمین خانه نیست؛احتمالاً سر کار رفته [است].
گواهنمایی غیرمستقیم
استفاده دیگر از ماضی نقلی یا زمان حال کامل برای نقل کردن واقعهٔ نادیدهای است که گوینده تجربهٔ مستقیمی از آن نداشته یا استنباطی حاصل نکرده است بلکه صرفاً با واسطهٔ شخص دیگری آنرا گواه میدهد. این استفاده از زمان حال کامل در دستورهای فارسی تحت عناوینی مانند «بیان واقعهٔ نادیده» ذکر شدهاست و دو کاربرد بالا را نیز عموماً ذیل همین کاربرد گنجاندهاند.[9]
به عنوان مثال این موقیعت را تصور کنید که سعید در مدرسه با همکلاسی خود با نام کوروش ملاقات میکند و کوروش به او میگوید که دیشب به او زنگ زد اما سعید گوشی را برنداشته است. حالا سعید پس از پایان مدرسه و در خانه به مادرش میگوید[10]:
دیشب داریوش به من زنگ زده [است] ولی من متوجه نشدم.
فارسی باستان و میانه فاقد کارکرد گواهنمایی برای ساخت کامل هستند. همچنین بو اوتاس[11] اظهار میکند در ادبیات فارسی کلاسیک نشانهای از کاربرد گواهنما و استنباطی ساخت کامل نیافته است گرچه کامل ساده[12] کارکردهای استنباطی و گزارشی داشته است. از طرفی این کاربردِ گواهنمایی زمان حال کامل محدود به زمان گذشته است و نقش و محدودهٔ آن شبیه همان نقش و محدودهای است که لارس یوهانسن[13] برای ترکی توصیف کرده است. از اینرو لارس یوهانسن اضافه شدن این کارکرد جدید برای ساخت کامل در زبانهای ایرانی را ترکیشدگی[14] این زبانها تفسیر میکند. وی معتقد است این زبانها به واسطه مجاورت با زبانهای ترکی این کارکرد گواهنمایی را وام گرفتهاند. لونوو-اتز[15] این نظر را رد میکند و معتقد است از لحاظ درزمانی کارکرد گواهنمایی میتواند از طریق کاربردهای مشتق از نمود کامل شکل گرفته باشد.[16]
منابع
- ضیامجیدی، لیلا؛ حقبین، فریده (۱۳۹۷)، «نگاهی درزمانی به نمود کامل در زبان فارسی و کاربرد گواهنمای آن» (PDF)، ویژهنامه فرهنگستان (۱۴)، ص. ۱۵۲
- ضیامجیدی، لیلا؛ حقبین، فریده (۱۳۹۷)، «نگاهی درزمانی به نمود کامل در زبان فارسی و کاربرد گواهنمای آن» (PDF)، ویژهنامه فرهنگستان (۱۴)، ص. ۱۴۲
- ناتل خانلری، پرویز (۱۳۹۲). دستور زبان فارسی (ویراست ۳). انتشارات توس. ص. ۳۴۰. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۱۵۲۶۱۱.
- اسلامی، محرم (بهار و تابستان ۱۳۹۸)، «ساختمان صرفی فعل فارسی در زمانهای کامل»، نشریه پژوهشهای زبانشناسی (۲۰)، ص. ۱
- صادقی، وحید؛ عمادی، آمنه (پاییز و زمستان ۱۳۹۹)، «نقش عوامل صوتی در ایجاد تمایز معنایی بین افعال ماضی ساده و ماضی نقلی فارسی»، نشریه پژوهشهای زبانشناسی (۲۳)، ص. ۵۶
- طبیبزاده، امید (۱۳۹۸). فارسی شکسته: دستور خط و فرهنگ املایی (ویراست ۱). کتاب بهار. ص. ۴۳. شابک ۹۷۸۶۲۲۹۵۵۸۶۷۶.
- ویسی حصار، رحمان؛ شریفی، بابک (بهار و تابستان ۱۳۹۸)، «معنیشناسی و کاربردشناسی حال کامل در زبان فارسی»، نشریه پژوهشهای زبانشناسی (۲۰)، ص. ۲۲–۴
- عموزاده، محمد؛ دیانتی، معصومه (بهار و تابستان ۱۳۹۶)، «ابعاد معناشناختی فرافکنی اشاری ماضی نقلی در زبان فارسی»، پژوهشهای زبانی، ۸ (۱)، ص. ۱۰۷
- ضیامجیدی، لیلا؛ حقبین، فریده (۱۳۹۷)، «نگاهی درزمانی به نمود کامل در زبان فارسی و کاربرد گواهنمای آن» (PDF)، ویژهنامه فرهنگستان (۱۴)، ص. ۱۶۲-۱۶۳
- رضایی، والی (بهار و تابستان ۱۳۹۳)، «گواهنمایی در زبان فارسی امروز»، پژوهشهای زبانی، ۵ (۱)، ص. ۲۹
- Bo Utas
- simple perfect
- Lars Johanson
- Turkification
- Lenepveu-Hotz
- ضیامجیدی، لیلا؛ حقبین، فریده (۱۳۹۷)، «نگاهی درزمانی به نمود کامل در زبان فارسی و کاربرد گواهنمای آن» (PDF)، ویژهنامه فرهنگستان (۱۴)، ص. ۱۴۶-۱۶۳