سفالگری در لالجین
لالجین
لالِجین یکی از شهرهای شهرستان بهار در استان همدان بوده، به عنوان مرکز تولید سفال خاورمیانه شناخته شدهاست. هشتاددرصد از جمعیت شهر لالجین به پیشهٔ سفالگری، سرامیککاری و شغلهای وابسته همچون نقاشی سفالینهها، بستهبندی، خرید و فروش محصولات سفالین … اشتغال دارند.
وضعیت تولید صنایع دستی در این شهر
لالجین از مراکز عمده ساخت سفال و سرامیک ایران و جهان بهشمار میرود و محصولات هنرمندان آن علاوه بر شهرهای دور و نزدیک ایران به بسیاری از کشورهای دیگر صادر میشود. سفالینههای ساخت لالجین بسیار متنوع است و انواع ظروف تزئینی و مصرفی را شامل میگردد (کارگاههایی که در زمینه ساخت سفال و سرامیک فعالند، طبق آمار اتحادیه صنف سفال و سرامیک (آبان ۱۳۸۵) بالغ بر ۶۸۳ واحد است). در سالهای اخیر به علت تفاوت نسبی در عرضه و تقاضا و دشواری ساخت مصنوعات سفالین و نیز کاهش یا عدم کاربرد برخی از سفالینهها تمایل به ساخت ظروف تزئینی بیشتر شدهاست و خطر نابودی، بعضی از شاخههای سفالگری را تهدید میکند.
جمعی از هنرمندان لالجینی به نقاشی بر روی سفالینهها اشتغال دارند. نقاشی بر روی سفال به دو شکل است:
- الف) کار با رنگهای پلاستیکی و روغنی
- ب) استفاده از رنگدانههای معدنی که بعد از پخت سفالینههای منقوش در کوره، نقش و نگارها ثابت خواهندبود. نقاشی با رنگهای قابل پخت، به چند روش است که میتوان از آن جمله به نقاشی زیرلعابی و رولعابی اشاره کرد.
در چند سال اخیر روشی برای تزئین سفالینههای این شهر ابداع شده که اصطلاحاً مینایی یا برجسته نامیده میشود. امروزه با ابداع این روش، توجه هنرمندان لالجینی به جنبهٔهنری در نقاشی سفالینهها بیشتر شدهاست.
فرشبافی نیز در زمرهٔ صنایع دستی این شهر قرار دارد. البته فرشهای بافت لالجین و شهرها و روستاهای مجاور را نمیتوان از لحاظ کیفیت و کمیت با مناطقی که در این صنعت معروفند، مقایسه کرد. پیش از این بافت گلیم و جاجیم نیز در این شهر رایج بود؛ اما متأسفانه این دو صنعت تقریباً به فراموشی سپرده شدهاست.
شرکت سهامی ظروف
تأسیس شرکت سهامی ظروف لالجین نتیجهٔ تلاش حاجمحمودزیرک از اهالی همدان بودهاست (در حدود سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۲). شرکت سهامی در مهر سال ۱۳۱۵ گشایش یافت و پایهگذار آن مرحوم حاجمحمدجوادزیرک بود. این شرکت تا سال ۱۳۴۲ فروش سفال لالجین را در انحصار داشتهاست و سفالگرانی که در بیرون از شرکت کار میکردهاند، میبایست محصولات کارگاههای خود را به این شرکت تحویل میدادند تا پس از درجهبندی به فروش برسد. پس از مرگ محمدجوادزیرک سرپرستی شرکت به فرزندش حسین زیرک سپرده شد.
مرحوم محمدجوادزیرک خدماتی ارزنده برای مردم لالجین داشتهاست؛ از جمله حفر کاریزها که تا چند سال پیش جاری بودند. از دیگر خدمات وی میتوان به تغییر دادن نوع سوخت کورههای سفالپزی یعنی نفت سیاه به جای بوتههای خار اشاره کرد که در حدود سالهای ۲۵–۱۳۲۴ انجام پذیرفت. پیش از آن سفالگران انبوه بوتههای خار را از بیابانهای اطراف لالجین گرد میآوردند یا از دیگران میخریدند و با آن کورهها را مشتعل میساختند. بنا بر این پخت سفالینهها پرمشقت بود و معمولاً بخشی از وقت سفالگران را میگرفت. سفالگران با پذیرفتن سوخت جدید به جای خار و خاشاک، به هنگام پخت ظروف سفالینهها نزدیک کوره مینشستند و با کاسهای کوچک نفت سیاه را اندک اندک به آتشدان کورهها میپاشیدند؛ تا زمانی که ظروف کاملاً پخته شوند. پس از جایگزینی نفت سفید، کار پخت سفالینهها آسانتر و پاکیزهتر شد. مرحوم زیرک بر آن بود که کارگاههای سفالسازی را به بیرون از شهر (سهراهی دهنجرد) منتقل کند؛ اما با مخالفت خان مواجه شد و به مقصود خود دست نیافت.
چگونگی تهیهٔ گل سفالگری
خاک مورد نیاز ساخت سفالینهها را از زمینهای اطراف روستای دستجرد تهیه کرده، با کامیون به کارگاههای سفالگری یا محلهای مخصوص ساخت گل منتقل میکنند.[1] این خاک را که به صورت کلوخهای بزرگ و کوچک است، با وسایل مخصوص برقی یا به صورت ابتدایی با تخماق چوبی میکوبند و پس از آنکه ریز شد، داخل تغارهای بزرگ آهنین یا بشکهٔ معمولی با آب مخلوط میکنند و با بیلی آن را به هم میزنند تا به صورت دو غاب گل یا «لُوا» در آید؛ و پس از آن دوغاب گل را از الک - که در گوشهٔ حوضی به عمق تقریبی ۳۰ سانتیمتر قرار میگیرد -میگذرانند تا خاشاک و سنگریزهها را از آن جدا کنند. وقتی حوض پر شد، چند روز آن را به همان حال رها میکنند تا اندکی سفت شود. سپس با چوبی بلند خطوطی متقاطع (شطرنجی) به عمق چند سانتیمتر بر روی گل ایجاد میکنند. چندی بعد گل داخل حوض از محل ترسیم خطوط، ترک میخورد و به شکل خشتهایی ضخیم درمیآید. این خشتها را به داخل کارگاه حمل کرده، در اتاقی به نام «تُرپاقْدان» (خاکدان) انبار میکنند.
قسمتی از خاک کوبیده را نیز جهت پاشیدن به زیر گل (به هنگام ورز دادن با پا یا دست) غربال کرده، در خاکدان کارگاه انبار میکنند.
ورز دادن گل
یک یا دو نفر گل را (با سیم یا داس) در تکههایی نسبتاً بزرگ (لپه)از تودهٔ گلِ انبارشده، جدا میکنند و نخست با پا آن را ورز میدهند. هر بار آن را نخست پهن کرده با کنارهٔ کف پا لگد میکنند و سپس آن را جمع کرده دوباره به همین ترتیب ورز میدهند. این کار تا زمانی که گل کاملاً آماده شود، تکرار میگردد و ممکن است تا هفت یا هشت بار انجام گیرد. آنگاه لپه را به تکههای کوچکتر میبرند و آن را با دست ورز میدهند و تقریباً به شکل کلهقندهای کوچک درمیآورند. به این کلهقندها اصطلاحاً چونه (گؤننه) میگویند. این گل برای ساخت سفال آمادهٔ است.
ابزارهای سفالگری
۱- سنگ گلفشاری تختهسنگ همواری است به طول یک متر و عرض نیم متر که آن را به ترکی «پالچوقباسَن» مینامند. این تختهسنگ در دست راست یا چپ سفالگر تعبیه شده و برای ورز دادن گل با دست به کار میرود. به هنگام ورز دادن گل، هر چند گاه یک بار با کارتراش گلهای چسبیده بر آن را میتراشند.
۲- کارتراش کارتراش یا کَلتراش افزاری است برای تراشیدن گل چسبیده به سنگ گلفشاری یا زمین (به هنگام ورز دادن گل). این افزار دو تکه دارد:
- الف - تیغهای پهن و آهنی و راست گوشه و تخت به طول پانزده سانتیمتر و عرض ده سانتیمتر که از یک درازا در دسته چوبی کارتراش فرو برده شدهاست.
- ب - دسته چوبی استوانهای به طول بیست سانتیمتر و از یک سو درازا در میان شکافی به طول پانزده سانتیمتر دارد که تیغهٔ کارتراش در آن جای گرفتهاست.
۳- کاسهٔ لعابی: در سمت راست سفالگر در گودال کوچکی در نزدیکی دستگاه یک کاسه لعابی را جای داده و در آن آب ریختهاند. سفالگر هنگام کار، با آب این کاسه دستهای خود را تر میکند تا گل به آن نچسبد و کار ساخت سفالینه به سهولت انجام پذیرد.
۴- سوزن «اینَه»: سوزنی است به درازای شش سانتیمتر با دستهای کوتاه و چوبی به درازای چهار سانتیمتر که برای کارهایی همچون کم کردن گل، برش دادن و خط انداختن ظرف در حال ساخت به کار میرود.
۵- تیماج: پارهچرمی است راست گوشه به درازای ده سانتیمتر و پهنای دو سانتیمتر. سفالگر برای هموار کردن لبه سفالین آن را تا میکند و انگشتهای شست و نشانی خود بر لبه سفالینه چنان نگاه میدارد که یک بخش آن در درون سفالینه و بخش دیگر در بیرون جای بگیرد. با چرخیدن دستها «تیماج» لبهٔ سفالینه را یکسان هموار میکند. امروزه از قطعه تیوب دوچرخه برای این کار استفاده میکنند.
۶- مُشْتَه: افزاری است مسی، نازک و تخت، به طول هشت سانتیمتر و پهنای (در پهنترین بخش) پنج سانتیمتر که به شکل مثلی با گوشههای گرد است و آن را هنگام کار و چرخیدن دستگاه برای هموار شدن سطح بیرونی سفالینه نگاه میدارند تا ظاهر ظرف صاف شود.
۷- تراش: افزاری است آهنی و تخت به درازای پانزده سانتیمتر و عرض آن (در پهنترین قسمت) سه سانتیمتر است (به شکل L). این افزار را در تراش دادن قسمت تحتانی سفالینه به کار میبرند. البته بنا به کاربرد در ظروف کوچک و بزرگ تراشهای بزرگتر و کوچکتر از اندازه مذکور نیز استفاده میشود.
۸- چرخ: دستگاهی است که از چند جزء تشکیل یافته و در یک محفظهٔ گلی - آجری (تقریباًبه شکل میزی که سه سوی آن بسته باشد) جای دارد. جدیداً دستگاه چرخ کلاً از آهن ساخته میشود و قابلیت انتقال دارد.
سفالگر بر روی جایگاهی که همچون نیمکتی کوچک در پشت چرخ تعبیه میگردد، مینشیند و بعد از چرخش چرخ، گلی را که میخواهد از آن سفالینه بسازد، بر روی صفحهٔ چرخ میکوبد.
اجزاء چرخ سفالگری عبارت است از:
- الف - یک صفحهٔ گرد آهنی یا چوب گردو به کلفتی پنج سانتیمتر و قطر حدوداً بیست سانتیمتر که گل را برای ساختن سفالینه روی آن میگذارند. این صفحه را «چرخ باشی» (سر چرخ) مینامند.
- ب - یک صفحهٔ گرد دیگر از آهن یا چوب گردو به ضخامت هفت سانتیمتر و قطر حدوداً ۶۵ سانتیمتر که از میان آن یک چوب کلفت استوانهای گذشتهاست. این صفحه از سر چرخ حدود ۷۵ سانتیمتر فاصله دارد و سفالگر هنگام کار با یک پا به روی آن میزند و چرخ را به گردش درمیآورد.
- ج - یک چوب استوانهای به کلفتی چهار و به طول چهل سانتیمتر که از میان صفحه زیرین میگذرد و بخش بزرگی از آن در بالای این صفحه و بخش کوچکی از آن در زیر این صفحه جای دارد.
از میان این چوب یک میله آهنی به شرح زیر میگذرد.
- د - یک میلهٔ آهنی استوانهای به طول یک متر که از میان چوب استوانهای در «سرچرخ» فرورفته و سر دیگر آن در یک بلبرینگ در درون زمین جای دارد.
- ه - یک بلبرینگ که در زمین جای دارد و سر میله آهنی در آن میگردد. پیش از این بلبرینگ یک تکه چوب سخت بکار میبردند. درون این چوب را خالی میکردند و در آن روغن چراغ میریختند تا میله آهنی به نرمی و آسانی بچرخد.
- و - یک پاره چوب چهار بر و بلند که دو سر آن به دو دیواره محفطه گلی فرورفته و از زیر سر چرخ میگذرد و میله آهنی در یک فرو رفتگی هلالی که در میان آن است میگردد. میان این چوب و سر چرخ و چوب استوانهای (ج) اندکی فاصلهاست.
- ز- پاره چوب چهار بر پهن و و کوتاهی که به میان چوب (و) در جایی که آن چوب فرو رفتگی دارد و میله آهنی از آن میگذرد کوبیده شدهاست. میل آهنی از میان چوبهای (و) و (ز) میگذرد.
پیوند دو صفحه گرد و میلههای چوبی و آهنی چنان است که هرگاه یکی از آنها را به حرکت درآورند، تمام چرخ به حرکت درمیآید. حدوداً سه دهه قبل از این چرخ سفالگری با ضربه کف پای سفالگر به چرخش درمیآمد؛ اما امروزه با استفاده از دینامو و تسمه لاستیکی که رابط این دستگاه و صفحه آهنین است، چرخ را به چرخش درمیآورند.
۹- قالب: صفحه چوبی یا سفالی گرد به اندازه «سر چرخ» ولی کمی نازکتر. هنگام کار قالب را روی «سر چرخ» میچسبانند و سفالینههای بزرگ (حدوداً به اندازه گلدان) را با قالب از روی سر چرخ برمیدارند و کنار میگذارند. سفالگر به تعداد زیاد قالب دارند؛ زیرا برای ساختن هر سفالینه یک قالب لازم است.
۱۰- تخته: صفحهای به ابعاد تقریبی ۳۰×۴۰ که از اتصال چند تخته باریک (با پهنای حدوداً ۱۰ سانتیمتر) ساخته شده و برای جابه جایی سفالینههای کوچک به کار میرود.
نحوهٔ سفالگری
نخست سفالگر پشت دستگاه روی یک صندلی یا چهارپایه چوبی یا یک سکوی کوچک مینشیند و پای راست خود را بر صفحه زیرین چرخ میگذارد و با جنبشی چرخ را به گردش درمیآورد. سپس یکی از چانههای کله قندی گل را بر قالبی که «روی سر چرخ» گذاشته شدهاست، میگذارد و دیوارهٔ آن را با انگشتان دو دست آهسته آهسته به سوی پایین میکشد و به روی قالب که با آب تر کردهاست میچسباند. برای اینکه گل به قالب نچسبد پس از گذشتن آن کمی خاک نرم در میان رویه قالب میپاشد ولی بقیه رویه آن را با آب تر میکند. این خاک نرم نمیگذارد که گل به قالب بچسبد و اگر بچسبد پس از خشک شدن ترک برمیدارد.
پس از آنچه در بالا یاد شد، سفالگر با بالا بردن دو دست خود در کنار دیواره گل، آن را هموار و کمکم گلهای زیادی را از آن جدا میکند و رفته رفته به شکلی که میخواهد درمیآورد. برای خالی کردن درون گل و نازک کردن دیواره آن، شست دست چپ را در میان آن میگذارد و اندک اندک تا آنجا که میتواند فرو میبرد. دست راست او همواره به دیواره گل است تا نریزد. پس از اینکه گل به شکل ظرفی که میخواهد درآمد آن را با «مُشْتَه» هموار میکند و گلهای زیادی را در لبه ظرف گرد آمدهاست با سوزن میگیرد و لبه ظرف را با «تیماج» به شرحی که پیش از این یاد شد هموار میکند. در این هنگام کار ساختمان ظرف، در یک مرحله به پایان رسیدهاست. آن را با قالب از روی چرخ برمیدارد و در جایگاه سر پوشیدهای که چند هواکش درسقف دارد و در جایگاه سر پوشیدهای که چند هواکش درسقف دارد میچیند. سفالینه دوازده ساعت در آنجا میماند تا اندکی خشک شود و پس از آن و با افزارهایی که در بالا یاد شد میتراشد و نقشهایی در آن پدیدمیآورد.
پس از تراش، ظرف را یک شبانه روز در جایی از کارگاه که آفتاب نمیتابد میگذارند تا نترکد و سپس آن را برای خشک شدن، در آفتاب میگذارند و پس از آنکه خشک شد به کوره میبرند و برای پختن در کوره میچینند، پس از پختن، سفالینه را لعابکاری میکنند و دوباره به کوره میبرند تا لعاب آن بپزد.
کورهٔ سفالگری
کورههای سفالگری از آجر ساخته شده، از دو قسمت تشکیل میشود: قسمت پایین (تنوره) محل قرار گرفتن مشعل بزرگ آهنی است و قسمت فوقانی محل چیده شدن ظروف سفالی است و معمولاً دارای چند ردیف طاقچهاست. در برخی از کورهها به جای این طاقچهها، از تیغههای سفالین کمک گرفته میشود که به داخل شیارهای موجود در دیوار کوره فرو برده شدهاست. ظروف بر روی این طاقچهها یا تیغهها چیده میشوند تا آمادهٔ پختن گردند.
پختن سفالینه
پیش از آن که کوره را روشن کنند استاد در کوره میرود و شاگردان سفالینههای لعاب زده را یکی یکی به او میدهند و او آنها را روی طاقچهها میچیند. استاد سفالینهها را چنان میچیند که آنهائی را رنگ مشگی دارند به آتش نزدیک تر و آنهایی که رنگ زرد خوردهاند از آتش دور تر باشد و نیز دقت میکنند که سفالینهها از هم فاصلهای داشته باشند تا به هم نچسبند زیرا اگر هنگام پختن به هم بچسبند پس از آن از هم جدا نمیشوند. برای این که ظرفهای برهم چیده به هم نچسبد، سه شاخهای سفالین به نام «سهپایه» (نگاه کنید به شکل) به کار میبرند. شکل سهپایهها گاهی کمی با هم فرق و بستگی به نوع سفالینهها دارد. چون جای سهپایه پس از پختن در ظرفها باقی میماند، برای پختن سینی وظرف سفالینی به نام «قابلمه» میگذارند. این کار دشوار است و جا و گرمای بیشتری میخواهد ورنگ ظرفها را گرانتر میفروشند. کَعْبْ این گونه ظرفها لعاب ندارد زیرا اگر لعاب داشته باشد به قابلمه میچسبد و از آن جدا نمیشود. پس از چیدن همه ظرفها، کوره را روشن میکنند و گرمای آن را کمکم بالا میبرند. پس از آن که ۱۰ ساعت از روشن کردن کوره گذشت، استاد چوبی را سوراخ در کوره به درون آن فرو میبرند، گرمای کوره این چوب را شعلهور میکند و او در روشنائی آن چوب، ظرفها را میبیند. اگر لعاب آنها هموارو یکسان و درخشان باشد، رنگ را خوب و رسیده میداند و اگر تار باشد گرمای کوره را بیشتر میکند تا رنگ برسد. اگر در دادن گرما دقت نشود رنگ خراب میشود و سفالینه بیارزش خواهد شد. پس این بخش از کوزهگری بسیار مهم است و به گفته استا د صادق، تمام هنر کوزهگری در همین جاست. پختن ظرفها دوازده تا چهارده ساعت به درازا میکشد، پس از آن کوره را خاموش میکنند و برای سردشدنش سوراخ بالای آن را یک شبانه روز بازمیگذارند. سفالگران لالجین بشقاب، سینی، نمکدان، زیر سیگاری، استکان، فنجان، کوزه آب، خمرههای کوناگون و دیزی و …… میسازند. برای این که لانجین که ظرف بزرگ است سبکتر در آید و زودتر بپزد به گل آن کاه الک کرده میافزایند. لانجین را خام لعاب میدهند و پس از لعاب دادن در کوره میپزند. دیزی را از خاک سرخ میسازند ولعاب به آن نمیزنند. کوزههای آب همیشه بی لعاب ساخته میشود. درون خمرههای سرکه و ترشی و مربا را لعاب میزنند.
نحوهٔ ساخت لعاب در لالجین
سالها پیش سفالگران لالجین سه من قلیا را (که از سوزاندن گیاه اشنان به دست میآوردند) با دو من سنگ چخماق مخلوط کرده، تا حدود هزار درجه حرارت میدادند تا نوعی شیشه (سیلیکات) به وجود آید. سپس این ماده را خرد و آسیاب میکردند و یک من و نیم از آن را با یک من سنگ چخماق و نیم من بلور مخلوط کرده، آسیاب میکردند. به این مخلوط اصطلاحاً یک پسسا (پستاهی سه منی) میگفتند که برای تهیهٔ انواع لعابها به کار میرفت؛ به عنوان مثال برای ساخت لعاب فیروزهای سه من از این مخلوط را با دو من اکسید قلع و نیم کیلو توفال (اکسید) مس و پنج مثقال کبالت مخلوط کرده، آسیاب میکردند.[2]
رنگهای سفالگری
سفالگران لالجین رنگهای زیر را میشناسند و برای لعاب دادن سفالهای خود به کار میبرند:
رنگ سبز - برای درست کردن رنگ سبز مادههای زیر را به کار میبرند:
- قلیا - و آن گیاهی است که در شوره زار میروید. قلیای سفالگران باید شیرین باشد. قلیای شور را در ساختن صابون به کار میبرند. قلیا رادر کورهای چنان میسوزانند که شعلهور نشود و به هم بچسبد و به رنگ سیاه در آید. هر بار قلیای سوخته را سفالگران شش تا هفت ریال میخرند و آن را میکوبند و نرم میکنند.
- سنگ سفید – سنگهای سفید را از بستر رودخانههای اطراف لالجین فراهم میکنند و سفالگران آن را میکوبند و خرد میکنند.
- شیشه - ده من قلیا و ده من سنگ سفید را کوبیده را درهم میکند و برخاکستر نرمی که در پیرامون آتش کورهاست میریزند تا آب شود. مادهای که از گداخته و در هم شدن قلیا و سنگ به دست میآید «شیشه» مینامند.
۴- سرب پخته - سه من را در تابهای (توا) میریزند و آن تابه را در کوره میگذارند.[3] سرب کم کمآب میشود و پس از آن که تمام آن گداخته شد کمی کمتراز یک من قلع در آن میاندارند تا پس از آب شدن با سرب آمیخته گردد. بر روی این همبسته گدازان چیزی مانند خاکستر پدیدار میشود که آن را با سیخی به کنار تابه میکشند و آن رفته رفته خود را میگیرد و به رنگ زرد زرنیخی در میآید و این کار چندان ادامه مییابد که تمام همبسته به همان صورت در آید. مادهای که به این روش در کنار تابه فراهم آمده بسیار داغ است و کمی قلع در آن میاندازند تا به بینند جرقهای از آن میجهد یا نه. اگر جست میگویند سرب پختهاست و آن را آهسته آهسته در ظرفی به نام «چیقاوان» که دو دسته چوبی میگذارند تا خنک شود.
- مس سوخته - مقداری مس (دَم قیچی) را بر خاکستر پیرامون آتش کوره میریزند تا بسوزد. از سوختن آن، مادهای مانند خاکستر به دست میآید که «مس سوخته» نامیده میشود.
- لاجورد- مقداری لاجورد طبیعی را (که آن را لاجورد خارجی مینامند) بر سنگی میریزند و سپس سنگ دیگری میسایند و کمکمآب به آن میافزایند تا به صورت آبگون در آید.
- پستاهی - دو من شیشه (نگاه کنید به بالا)، دو من سرب پخته و یک من سنگ سفید را درهم میکنند و آن را در دستگاهی به نام آسیاب بیرون میآید سفید چرکین است و آن را یک «معیار» یا یک «پستاهی» مینامند.
ساختن رنگ سبز ۱۸۰ مثقال لاجورد در هم و در آسیاب آمیخته و نرم میکنند. ماده آبگونی که به دست میآید رنگ سبزی است که میخواهند ولی در این هنگام سفید و چرکین است و سبزی ان پس از پخته شدن سفال در کوره پدیدار میشود. این آبگون را از کنان میگذارنند تا برای رنگآمیزی آماده شود.
رنگ زرد - دومن سنگ سفید و دو من سرب پخته را باهم میآمیزند و در «توا» میریزند و آن را در کوره میگذارند تا به صورت خمیر در آید. سپس آن را با سیخی از «توا» بیرون میآورند و در ظرف پر از آبی میریزند. چون این آب سرد و آن خمیر داغ است به زودی خمیر در آب به صورت مادهای خشک و پوک در میآید که آن را میکوبند در آسیاب با آب نرم و آبگون میکنند و از کتان میگذارنند.
رنگ قهوهای - یک پستاهی و نیم من ملغ[4] کویبده در آسیاب میریزند و با افزودن آب، آبگونی درست میکنند و سپس آن را از کتان میگذرانند. اگر «ملغ» بیش از نیم من باشد رنگ سیاه و اگر کمتر باشد رنگ سرکهای از آن به دست میآید.
رنگ لاجوردی - هشت من سرب پخته و یک من قلع را در کوره آب میکنند و میگذارند سرد شود و سپس آن را میکوبند و دو من از این کوبیده را با یک من سنگ سفید و دومن شیشه و ۳۶ مثقال لاجورد میآمیزند و با آب در آسیاب نرم میکنند و آن را از کتان میگذرانند. کوزههای ترشی و مربا با رنگهای گوناگون.
لعابکاری برای لعاب کاری (رنگ لعابی دادن به سفالینههای کوچک، آنها را در رنگی که میخواهند فرو میبرند تا همه جای آنها از لعاب پوشیده شود و سپس رنگ کَعْبْ آنها را پاک میکنند تا هنگام پختن که سفالینهها را روی هم میچینند، به یکدیگر نچسبند. برای لعاب کاری ظرفهای بزرگ، رنگ را با کاسه کوچکی روی میریزند.
برای این که بدانند غلظت رنگ به اندازهاست یا نه نخست یک سفالینه را در آن فرو میبرند و بیرون میآورند و سپس با خراشیدن رنگی که بر روی آن نشسته و دیدن قطر آن رنگ میزان غلظت را در مییابند. اگر غلظت زیاد بود به اندازه لازم آب میافزایند و اگر کم بود رنگ را در آفتاب یا نزدیکی کوره میگذارند تا اندکی از آن آب بخار شود. البته این روش لعابکاری در ظرفهائی به کار میرود که سراسر آنها باید یک رنگ باشد و نقش و نگار نداشته باشد. در لعاب کاری لانجین و کوزه که هم بزرگ و هم کلفت هستند، لعابی از پستاهی و ۱۸۰ مثقال سرب پخته به کار میبرند و ماده دیگری به آن نمیافزایند.
مدت کار استادکار و کارگران
سفالگران لالجین معمولاً روزی ده الی دوازده ساعت کار میکنند.
کارگران سفالگری به دسته زیر بخش میشوند:
- چرخکار- چرخکار پشت چرخ سفالگری مینشیند و چنانکه در بالا شرح داده شد از گل خام، سفالینه میسازد.
- گلمال - گلمال در قسمتی از کارگاه موسوم به «ترپاق دان» کار میکند و کار او ورز دادن گل خام است.
- پادو- پادو کارگر خردسالی است که کارهای کوچک گوناگون را در کارگاه انجام میدهد. در هر کارگاه معمولاً دو چرخکار، دو گلمال و یک پادو کار میکنند.
استادان برجستهٔ سفالگری لالجین
در لالجین حدوداً هزار کارگاه سفالگری دایر است و بیش از دوهزار استاد سفالگر در این شهر در کار ساخت سفال دارد.
جلوههای سفال در فرهنگ عامه
یکی از مسائل عجیب در مورد سفال لالجین آن است که با وجود سابقه چند صد ساله سفالگری در این شهر، بومیان این ناحیه در گذشته هیچ شعری در زمینه سفالگری یا در ارتباط با آن نسرودهاند یا حداقل نویسنده این مطالب (علیرغم پرس و جو و تحقیق) چنین اشعاری را ندیدهاست و بهندرت میتوان چند ضربالمثل مربوط به سفالگری و ظروف سفالین یافت (به زبان ترکی)؛ مثلاً: «کؤزهچی سینیق کؤزهدن سو ایچَر». کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد.
«کؤزه سو یولونده سینَر». کوزه سرانجام در راه (آوردن) آب خواهد شکست (بعضی جانشان را بر سر کارشان میگذارند).
«چؤلمک گزر، قاپاقونی تاپر». دیزی میگردد و درِ مناسب خودش را پیدا میکند (کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز).
«چؤرگی سؤرفهده گؤرؤب، سووی کؤزه ده». نان را در سفره دیده و آب را در کوزه. -یا «گؤنی باجه ده گؤرؤبدی سووی کؤزه ده». آفتاب را از روزن بام دیدهاست و آب را در کوزه (در مورد کسی گفته میشود که نازپروردهاست).
کؤزه تازهلیقده سووی سووق ساخلر. کوزه فقط وقتی نو است، آب را خنک نگه میدارد (هر چیز تازهاش خوب است).
-در زمینه قصههای قدیمی مربوط به این دیار، میتوان به حکایت فوت کوزهگری اشاره کرد که مشهور است و دیگری حکایت ذیل:
پیرمردی دو داماد داشت که یکی از آنها برزگر بود و دیگری با سفالگری، چرخ زندگی را میگرداند. روزی تصمیم گرفت به آنان سری بزند. پس به خانه برزگر رفت و بعد از سلام و احوالپرسی از اوضاع کار و بار او جویا شد. دامادش گفت: الحمدلله؛ اما خدا کند باران ببارد؛ و گرنه زراعت امسال تعریفی نخواهد داشت. پیرمرد بعد از مدتی استراحت برخاست و علیرغم اصرار داماد و دخترش از آنها خداحافظی کرد و به خانه داماد دیگرش رفت. آنجا نیز بعد از خوش و بش کردن و پذیرایی دخترش، صحبت به وضعیت کار سفالگر کشید. او گفت: شکر؛ اما خدا کند باران نبارد؛ و گر نه این روزها که فرصت مناسب کسب و کار است، از دست خواهد رفت. پیرمرد با شنیدن این حرف، متحیر ماند که از خدا چه بخواهد؛ باران ببارد یا نه؟ وقتی به خانهاش برگشت، همسرش با دیدن قیافه پیرمرد، نگران شد و پرسید: چه شده؟ حال فرزندانمان خوب بود؟ پیرمرد سرش را بلند کرد و جواب داد: چه بگویم زن! چه باران ببارد و چه نبارد، کارمان زار است.
کتابشناسی سفال لالجین
- توسعه خوشه سفال و سرامیک لالجین، شرکت شهرکهای صنعتی استان همدان و سازمان توسعه صنعتی ملل متحد، مهندس قاسمی، ۱۳۸۷
- بررسی مسائل صنعت سفالگری در ایران مورد بررسی مسائل صنعت سفالگری لالجین همدان، مختار مهدیزاده، ۱۳۶۳
- پژوهش در خصوص هنر سفالگری لالجین همدان، ۱۳۷۲
- تکنیک و فرهنگ سفالینه لالجین، عباسعلی رسولی، ۱۳۷۵
- طرح نهایی کانون سفالگری در لالجین، محمدرضا صدفی- جواد میرشکرایی، ۱۳۵۲
- سفالینههای لالجین (پایاننامه فوق لیسانس)، فروغ جاوید، دانشکده هنرهای زیبا، تهران، ۱۳۵۲
- سفالگری لالجین همدان (پایاننامه لیسانس)، حسین رشیدیان حصاری، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تهران، ۱۳۴۹
- سفالگری در لالجین، اصغر کریمی، هنر و مردم (دوره جدید، ش. ۱۳)
- کوزه گران لالجین (پایاننامه فوق لیسانس)، رضا هاشمی، دانشکده هنرهای زیبا، تهران، ۱۳۴۹
- لعاب، کاشی، سفال، ع. شروه و م. انوشفر، تهران، ۱۳۶۳
- پژوهش در خصوص هنر سفالگری لالجین همدان، مؤلف؟ ۱۳۷۲
توضیحات
- صدیق، مصطفی. کریمی، اصغر. "سفالگری در لالجین"
- لعاب، کاشی، سفال، ع. شروه
- ۱-توا ظرفی ضخیم و معمولاً از جنس سفال به شکل بیضی است با ابعاد تقریبی یک متر در شصت سانتیمتر و دیوارهای به ارتفاع پنج سانتیمتر. البته تابه پخت سرب ثابت است و در داخل کورهای کوچک قرار دارد.
- ملغ یا مقل عنوان محلی مغن یا همان اکسید منگنز است که در ترکیب بعضی از لعابها به کار میرود.
منابع
- صدیق، مصطفی. کریمی، اصغر. «سفالگری در لالجین». مجله هنر و مردم، دوره ۳، ش ۳۰ (فروردین۱۳۴۴)
زیر نظر دکتر صادق کیا معاون وزارت فرهنگ و هنر
- لعاب، کاشی، سفال، ع. شروه و م. انوشفر، تهران، ۱۳۶۳