منضج
منضج، دارویی است که برای پختن و به قوام آوردن خلط، جهت آماده ساختن آن برای تخلیه بوسیله داروهای مسهل بکار میرود[1].
لغت
نضج در لغت به معنای پختن است[2].
عملکرد
عمل نضج به قوام آوردن اخلاط است. یعنی هر چه خلط غلیظ است (مانند: بلغم و سودای غلیظ) رقیق کرده، و هر چه خلط رقیق است (مانند: صفرا و بلغم آبی، غلیظتر نموده و به غلظتی که مناسب اسهال آن است برساند[3] .
- خلطها و عمل نضج
- خلط دم نیاز به نضج ندارد، و فقط وقتی که خون همراه خلطهای دیگری باشد، باید آن خلطها را به پختگی و نضج رساند.
- صفرا در سه روز به پختگی میرسد.
- بلغم در نه روز.
- سودای خالص در پانزده روز.
نضج خلطها در طی این روزها، نضجی است که برای تجویز داروی مسهل پیشنهاد شدهاست، نه نضجی که قابل تحلیل و دفع طبیعت باشد[4].
نسخه ها
حکیم مومن ذیل مطلب مطبوخات در قسم دوم از کتاب تحفه حکیم برای نضج خلط سودا ناشی از صفرای سوخته این نسخه را تجویز فرموده است: آلو بخارا پانزده مثقال، پوست ریشه کاسنی، گل بنفشه، عنب الثعلب، پرسیاوشان، شاهتره خشک، آمله پوست کنده، تخم خیار، شکوفه غافت از هر یک سه مثقال، عناب و سپستان هر یک بیست دانه، تخم کاسنی، گل گاو زبان و گل سرخ از هر یک دو مثقال، در سیصد مثقال آب بجوشانند تا یک چهارم آن بماند، با ترنجبین و شیرخشت مخلوط کرده و میل شود[5].
واژهنامه
پانویس
- ارزانی، میزان الطب، ۲۱.
- ارزانی، میزان الطب، ۲۱.
- ارزانی، میزان الطب، ۲۲.
- ارزانی، میزان الطب، ۲۴.
- حکیم مومن، تحفه حکیم، ۳۴۰.
جستارهای وابسته
منابع
- کتابها
فارسی:
- ارزانی، محمد اکبر (۱۳۸۰). میزان الطب. ترجمهٔ هادی نصیری. قم: انتشارات موسسه فرهنگی سماء. ص. ۲۷۸. شابک ۹۶۴-۹۲۴۸۸-۷-۰.
- مومن حسینی، محمد (۱۳۷۳). تحفه حکیم مؤمن. تهران: انتشارات مصطفوی. ص. ۱۳۴.
- احمدیه، عبدالله (۱۳۶۸). راز درمان. ۱ جلد. تهران: اقبال. ص. ۲۸۸.
- جرجانی، اسماعیل (۱۳۵۶). ذخیره خوارزمشاهی. ۱. تهران: انتشارات انجمن آثار ملی.
- جرجانی، اسماعیل (۱۳۸۴). الاغراض الطبیه والمباحث العلائیه. ۱. ترجمهٔ دکتر حسن تاجبخش. تهران: دانشگاه تهران. ص. ۶۸۱. شابک ۹۶۴-۰۳-۵۰۴۰-۰.
- ابن سینا، حسین (۱۳۶۷). قانون در طب. ۸جلدی. ترجمهٔ عبدالرحمن شرفکندی. تهران: انتشارات سروش. ص. ۵۴۶.
- بریمانی، لطفعلی (۱۳۶۶). طب و داروهای سنتی. ۴جلدی. تهران: گوتنبرگ. ص. ۳۴۵.