نوچه
در زورخانه به جوان ورزشکاری گفته میشود که زیر نظر پهلوانی، فنهای کشتی را میآموزد و شاگرد او به شمار میرود. او از نظر تردستی و چابکی برگزیدهترین شاگردان آن پهلوان است.
در ایران قدیم لاتها و محله گردانهایی که اسم و رسمی برای خودشان به هم زده بودند، دیگر خود مستقیماً در دعوا شرکت نمیکردند، در نتیجه نوچههایی داشتند و غیرمستقیم و از طریق هدایت آنها وارد دعوا میشدند. به عنوان مثال حسین بنکدار تهرانی در اظهارات و خاطرهگوییهایی از لاتها و محله گردانهای آن زمان تعریف میکند:[1]
"امیر موبور همینکه طیب را میدید، شروع میکرد به دریوری گفتن و لیچار بار او میکرد، اما طیب حتی برنمیگشت نگاه کند، فقط نوچههایش مراقبت میکردند که یک وقت دار و دسته امیرموبور صدمهای به طیب نزنند."
جستارهای وابسته
منبع
اصطلاحات زورخانه |
---|
این سر و آن سر زدن • بداُفت • بدلکار • بوسیدن و وا بوسیدن • پازدن • پهلوانپنبه • پهلوان زنده را عشق است • پهلوانان صاحب تاج • پیش قبض • پیشخیز • پیشقدم • پیشکسوت • تنکه • جست کلاغ • چرکین کردن و چرکین شدن • چوب تعلیم • حرامی گرفتن • حریف • حقخوانی • خاک کشتی • خانه ورزش • خوشپرگار • ساخته • سرپا • سنگ گرفتن • سنگ کشتی • شلنگ و تخته • شنای پیچ • شنای جفتی • شنای کشیده • صاحب زنگ و صاحب ضرب • قاطی شدن • قدر • کارهای ایذائی • کبادهکشی • کباده • کشتی پاک شدن یا پاک کردن • کشتی در میان ماندن • کشتی گره شدن • کفتربند • کهنهسوار • گل کشتی • گورگه • لنگ • لنگ انداختن • مرشد • دست مریزاد • مشتمال • مشتمالچی • نطعی • نوچه • نوخاسته • نیککار • وارد کردن • واگیر • میل گرفتن • ورزش با میل |
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.