ابزارهای جنگی هخامنشیان
شاهنشاهیهای عظیم هخامنشی، اشکانی و ساسانی که برای قرنها بر سرزمینهای پهناوری حکومت میکردند از سوی سلحشورانی شجاع محافظت میشدند. این سلحشوران با استفاده از راهبردهای نظامی پیچیده و جنگافزار تهاجمی و تدافعی خوشساخت از یکپارچگی ملی ایران دفاع میکردند. در ادامه به معرفی مختصر برخی از سلاحهای مهم در این دوران هخامنشیان میپردازیم:
ابزارهای جنگی هخامنشیان | |
---|---|
![]() سنگنگارههای نقش برجستهٔ نیمرخ از صف سربازان شاهنشاهی هخامنشی که بر دیوارهٔ یکی از پلکانهای اصلی کاخ آپادانا حجاری شدهاند. | |
خاستگاه | ایران |
تاریخچه خدمت | |
استفاده شده توسط | ارتش شاهنشاهی هخامنشی |
دربارهٔ ارتش هخامنشیان
ارتش هخامنشیان از سربازانی از نواحی مختلف ایران تشکیل شده بودند اما هسته اصلی ارتش سلحشوران ایرانی بودند. این سربازان از سرتاسر این امپراتوری پهناور میآمدند: از پارس، آسیای مرکزی تا دانوب. پس از پارسیان مادها بیشترین سرباز را در سپاه ایران داشتند و بسیاری از ژنرالهای ارتش مادی بودند. نوشتههای نویسندگان یونانی چون هرودوت، آریان و گزنفون اطلاعات مفیدی در رابطه با ارتش هخامنشیان در اختیار ما میگذارند، اما باید به خاطر داشت که نوشته یونانیها در مورد ایرانیان عمدتاً مغرضانه است چرا که کشورشان در حال جنگ با هخامنشیان بود و آنها سعی کردند با اغراق در مورد تعداد سپاهیان هخامنشی پیروزیهای خودشان بر آنها را برجسته تر جلوه دهند.[1] متأسفانه بیشتر تألیفات، تنها روایت یونانیان را در نظر گرفتهاند بنابراین اعدادی که در این گزارشها آمدهاست بسیار مورد مناقشه و صرفاً حدس و گمان هستند. از طرفی ژوزف ویسهوفر نگاهی متعادل و منصفانه به نبردهای هخامنشیان ارائه میکند.[2]
در طول نبرد فلاخن اندازان و کمانداران پیادهنظام در خط مقدم قرار میداشتند و سواره نظام سبک اسلحه و پیادهنظام سنگین اسلحه در دو طرف آنها قرار میگرفتند نا آنها را مورد حمایت خود قرار دهند. در آغاز نبرد فلاخن اندازها و کمانداران با پرتاب سنگ و کمان بر روی دشمن، خطوط آنها را دچار آشفتگی میکردند، سپس پیادهنظام سنگین اسلحه که به نیزه و شمشیر مجهز بودند با پشتیبانی واحدهای سواره نظام از جناحین به دشمن حمله میکردند. این تاکتیکها در برابر دشمنان آسیایی هخامنشیان به خوبی نتیجه میدادند اما در برابر آرایش جنگی به هم فشرده یونانیان و مقدونیها چندان مؤثر نبود. واحدهای سنگین اسلحه هوپلایتهای یونانی و فالانکس مقدونی با کمک نیزههای بلند آرایش به هم فشرده خود را حفظ میکردند و به این ترتیب از خود در برابر مهاجمان دفاع میکردند. یونانیها که بدنشان با زره محافظت میشد در برابر تیرها و پرتابهها آسیب چندانی نمیدیدند و میتوانستند در نبردهای نفر به نفر پیروز شوند.
سازمان اولیه پیادهنظام پارسی براساس نظام دهدهی بود. ارتش ایران از هنگهای هزار نفری تشکیل میشد. اصطلاح پارسی باستان این هنگها (هزارابام) بود. فرمانده هر هنگ را (هزار پاتیش) میگفتند. هر هنگ هزار نفری به ده (صاتابا) یا فوج صد نفری تقسیم میشد. فرمانده هر صاتابا یک (صاتاباتیس) بود که به نوبه خود هر صاتابا به ده (داتابا) مرکب از ده مرد تقسیم میشد. داتابام یا جوخه ده نفری کوچکترین واحد تاکتیکی پیادهنظام بود که به ستون یک به میدان نبرد فرستاده میشد. داتاپاتیس یا سرجوخه ده نفری، در جلوی ستون قرار میگرفت و یک اِسپارَه (سپر) حمل میکرد. در پشت او بقیه افراد جوخه به صورت یک ستون نه نفری میایستادند و هر مرد به کمان و شمشیر مسلح بود. معمولاً داتاپاتیس یک زوبین سبک کوتاه شش پایی به دست میگرفت و فرماندهی و نیز حفاظت از بقیه جوخه را بر عهده داشت. با وجود این گاه تمام افراد داتابام مسلح به کمان بودند و اسپارا (سپر) مانند دیواری در جلوی ستون از آنها محافظت میکرد و امکان میداد که همه افراد داتابام با دست باز به تیراندازی یا شمشیرزنی بپردازند.
سیستم اعشاری برای یگانهای بزرگتر از هنگهای هزار نفری نیز مورد استفاده قرار میگرفت. ارتشهای بزرگ از واحدهای مرکب از ده هزارابا یا ده هزار تن تشکیل میشدند. اصطلاح فارسی باستان این گروههای بزرگ از بین رفته ولی به یونانی به آنها (myriad) معادل (بیور) فارسی در شاهنامه میگفتند. مهمترین واحدهای ده هزار تنی، گروههای نخبهای بودند که گارد شاهنشاهی را برای محافظت از شخص شاه تشکیل میدادند. بهترین سربازان ارتش در این گارد که به (آمرتکا) (بیمرگ یا هنگ جاوید) معروف بود خدمت میکردند. از این رو به آنها هنگ جاوید میگفتند که به محض کشته شدن یا مرگ یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او میشد. .[3] بهطور کلی خدمت در واحدهای سوارهنظام، پیادهنظام و ارابهرانی برای تمام مردان ایران، هم برای نجیبزادگان و همافراد عادی، اجباری بود. هر فرد مذکر بیست تا بیست و چهار ساله موظف بود دوره آموزش جنگی ببیند و در نبرد شرکت جوید. بسیاری نیز برای مدت زیادی که تا ۵۰ سالگی طول میکشید در ارتش میماندند.[4]
جنگافزارهای هخامنشیان
به نوشته ذکا ایرانشناس و باستانشناس، آکیناکه یک شمشیر کوتاه به طول ۴۰ تا ۵۰ سانتیمتر بود و یکی از سلاحهای عمده هخامنشیان بهشمار میآمد.[5] پورداوود اظهار میکند کلمه ایرانی باستان برای آکیناکه مشخص نیست. پورداوود از هرودوت که لشکرکشی خشایارشا به یونان در ۴۸۰ ق.م. را گزارش میکند نقل میکند خشایارشا بر روی پلی در هلسینتوس (داردانل)، برگهایی در دریا ریخت، براتی را در جام زرین خود ریخت و خورشید را ستایش نمود و یک آکیناکه به عنوان هدیه به خدا در آب انداخت.[6] قبضه این شمشیر تماماً از چوب و تیغه آن از آهن بود و میتوان نمونه آن را در موزه آشمولیان آکسفورد یافت.
آکیناکه مادی و پارسی:
بر اساس سنگنگارههای تخت جمشید[7] بین دو گونه این سلاح تمایز قائل است:
الف) آکیناکه مادی
ب) آکیناکه پارسی
آکیناکههای مادی از طریق ریسمانی که از «شکل گوش» غلاف شمشیر عبور میکرد در سمت راست بدن به کمربند آویخته میشدند. هنگامی که حامل آکیناکه بر اسب سوار میشد یا به صورت پیادهنظام راهپیمایی میکرد، کمربندی از انتهای غلاف آن را از آویخته شدن و تلو تلو خوردن بازمیداشت.[8][9] تصویر سنگی از تالار سه دروازه پارسه را نشان میدهد که بر روی آن نقش نگهبانی با آکیناکه مادی به چشم میخورد.
برخلاف آکیناکههای مادی، آکیناکههای پارسی زیر کمربند و جلوی شکم جای میگیرد. دسته I-شکل بسیار متفاوت از آکیناکههای مادی بود. بخش پایین «شکل گوش» شمشیر و تمام سر غلاف به صورت سه نیمدایره ساخته میساختند تا شمشیر به آسانی از کمر نیافتند. آکیناکه پارسی ته-غلاف برجسته ندارد بلکه غلاف آن مثل تیغ در انتها تیز میشود.
آکیناکههایی هم از طلای ناب و با تزئینات زیبا وجود داشت.[10] به نقل از گزنفون گزارش میکند، هدیه سلطنتی ایران یک آکیناکه طلایی، یک اسب نسایی با افسار طلایی و دیگر ادوات جنگی بود. یک آکیناکه طلایی مجلل[11] از دوران هخامنشیان در موزه ملی ایران در تهران نگهداری میشود.[12] هوت مینویسد این آکیناکه طلایی در همدان (هگمتانه) پیدا شد و قدمت آن به ۵۰۰ ق.م. بازمیگردد.[13] این قطعه مشابه آکیناکهای است که در موزه هنر متروپولیتن در نیویورک وجود دارد.[14] بر حجاری پلههای شمالیهای تالار بارعام آپادانا اسلحه دار داریوش شاه به چشم میخورد که آکیناکههای سلطنتی را حمل میکنند. بر سنگ برجستههای آپادانا نمایندگیهای ملتهای مختلف نیز دیده میشوند که یک پارسی در پیشاپیش آنها حرکت میکند و یک آکیناکه پارسی یا مادی همراه دارد.
نیزه
یگانهای نیزهدار از مهمترین واحدهای ارتش هخامنشیان بودند و بالاترین درجه در ارتش نیز بر عهده یک نیزهدار بود.[15] بنا به گفته پورداوود[16] و تأیید معطوفی،[17] نیزه در وندیداد، فرگرد ۱۷، بند ۴۳ با عنوان آرشتایاشا (ارشتی) آمدهاست. پورداوود با اشاره به سنگ نگاری نقش رستم، شرح میدهد که نیزه دار داریوش شاه گئوبروه (آرشتی بارا /spear bearer) خوانده میشد. سرنیزههای دوران هخامنشی از لحاظ شکل متنوعند.
ذکا بر مبنای سنگ نگارههای هخامنشی دو نوع کلی سرنیزه را تشخیص میدهد:
الف) سرنیزههای پهن و مشابه برگ درخت.
ب) سر نیزههای باریک و بلند به شکل برگ درخت بید.[18]
از نظر ذکا نیزههای هخامنشی از لحاظ درازا بر دو نوعند:
الف) نیزههای بلند که در کنار سپر از سوی واحدهای سواره نظام و پیادهنظام استفاده میشد.
ب) نیزههای کوتاه و مناسب پرتاب (زوبین).
به گزارش هرودوت محور نیزه ایرانیان شش تا هفت پا (حدودا دو متر) بودند و از چوب درخت زغال اخته ساخته میشدند. ذکا میافزاید نیزهها به یک سیب کوچک ختم میشدند، برای همین به این نیزه دارها «سیب بَر» میگفتند. سکوندا توضیح میدهد که سیب بَرها بخشی از ده هزار نفر سرباز نجیبزاده گارد جاویدان بودند.[19] هزار نفر از سربازان گارد جاویدان، حامل نیزههایی با ته نیزههای طلایی بودند و از ارابه شاهنشاه محافظت میکردند و در زبان پارسی باستان ارستیبارا خوانده میشدند.[20] هزار سرباز دیگر نیز نیزهای با ته نیزههای نقرهای حمل میکردند.[21] یک نیزه نیز با ته نیزه مفرغی در دِو هویوک شمال سوریه کشف شدهاست.
گرز
پورداوود مینویسد گرز یکی از قدیمیترین سلاحهاست که فرشتگان و ایزدان اوستا آن را به کار میبرند.[22] او در ادامه یادآوری میکند سلاح مورد علاقه بسیاری از پهلوانان استورهای ایرانی مانند سام، گرشاسب و رستم گرز است و آنها در به کار بردن آن مهارت داشتند. اوستا از انواع مختلفی از گرزها نام میبرد. یکی از آنها و در خوانده میشود و در یسنا ۳۲، بند ۱۰ در اَهونَوَدگاه گاتا (فصلهای ۲۸–۳۴) و در هوم یشت، یسنا ۹ (بندهای ۳۰–۳۲) از آن یاد شدهاست. پورداوود مینویسد اوستاشناسان در مورد این عبارت توافق ندارند، برخی عقیده دارند و در یک نوع گرز است و برخی دیگر بر این باورند که و در یک نوع تبرزین است.[22] خود پورداوود بر این عقیده است که و در احتمالاً نوعی گرز است. چرا که مطابق متون وداها به زبان سانسکریت سلاح ایزد هندی ایندرا گرزی است موسوم به ودهر و از آنجا زبانهای هندی و ایرانی ریشه مشترکی دارند، و در باید به گرز اشاره داشته باشد.
اوستا از دو نوع گرز دیگر هم یاد کردهاست: یکی ورزا که برای درهم شکستن استفاده میشود (اورمزد یشت، بند ۷۲؛ خورشید یشت، بند ۵؛ مهر یشت بند ۹۶؛ فروردین یشت، بند ۷۲ را ببینید) و دیگری گّدها، برای پرتاب کردن.[23][24] گرزهای گاوسر در دوران هخامنشیان کاربرد داشتند ضمن اینکه در حماسههای ایرانی هم اغلب از آن یاد شدهاست. هارپر (۱۹۸۵:۲۴۷) به عنوان نمونه فریدون را ذکر میکند که چگونه او گرز گاوسری طراحی کرد و از آن در نبرد با ضحاک دیو سیرت بهره برد. رستم، گیو، اسفندیار و گرشاسب هم از این نوع گرز استفاده میکردند. در دوران ساسانیان، بهرام پنجم گرز گاو سرش را به کار برد تا تاج پادشاهیش را از میان دو شیر در دام بگیرد. این سلاح در دوران بعد به صورت اسلحهای نمادین و با اعتبار شاهان ایران درآمد.
ذکا بر پایه گزارشهای گزنفون و استرابون تأکید میکند نقش برجستههای پارسه سربازان هخامنشی را تبرزین به دست نشان میدهد.[25] اما هرودوت گزارش کرد تنها سکاها تبرزین به کار میبردند. سر تبرزینی که در نقش برجستهها به چشم میخورد به شکل سر یک پرنده، احتمالاً اردک، است که تیغه تبرزین از منقار آن بیرون میآید. سمت دیگر سر تبرزین به یک شکل نیم دایره با دو میخ در انتهای آن ختم میشود که احتمالاً برای شکستن زره کارایی داشت. انتهای دسته چوبی آن به شکل V کنده شدهاست تا سرباز تبرزین را راحتتر به دست بگیرد.[26]
کمان
به عنوان نماد پادشاهی و قدرت کمانها نقش مهمی در ارتش هخامنشیان ایفا میکردند.[27] کمان و تبرزینهای آن در یک کماندان (گوریتویی) حمل میشدند. ایرانیان از گروههای مختلف مثل مادها و پارسها در لباسهای ایرانی محلی خود یا جامههای سوارکاری کماندان حاوی تیر و کمان را با خود حمل میکردند. پادشاهان هخامنشی از کمان برای نشان دادن تواناییهای رزمی و شجاعت خود در حین نبرد و نماد جایگاه خوداستفاده میکرئند. داریوش در بند ۹ فرمان خود میگوید “ورزیده هستم، چه با هر دو دست چه با هر دو پا، هنگام سواری خوب سواری هستم. هنگام کشیدن کمان، چه پیاده چه سواره، خوب کمان کشی هستم. هنگام نیزه زنی، چه پیاده و چه سواره، خوب نیزه زنی هستم. ”[28]
گردونهها
کوروش بزرگ افزون بر پیادهنظام از واحدهای تاکتیکی نوع دیگری نیز استفاده میکرد. نخست او متکی به سوارهنظامی بود که به صورت هنگهای مادی، یعنی چابکسواران بسیار ماهر که در خاور نزدیک بینظیر بودند، سازمان یافته بودند. اما با گذشت زمان سپاه نخبهای از رزمجویان سوار از میان نجیبزادگان ایرانی تشکیل داد. همچنین از تکیهگاه اصلی ارتش قدیمی آشور یعنی از واحد ارابهرانان (گردونهرانان) استفاده کرد ولی چنان اصلاحاتی در آن انجام داد که آنها میتوانستند مهیبترین حمله را مستقیماً به صفوف دشمن وارد آورند. گزنفون میگوید: او ارابههای جنگی ساخته بود که چرخهای نیرومندی داشتند و به آسانی شکسته نمیشدند. این ارابهها محورهای بلندی داشتند و میتوانستند در هر جاده با هر پهنایی حرکت کنند بدون آنکه واژگون شوند. اتاقک مخصوص ارابهران از الوارهای نیرومند به شکل برجک هرمی ساخته شده بود و بلندی آن به اندازهای بود که ارابهران میتوانست به آسانی اسبها را هدایت کند. به علاوه به جز چشمها سراسر بدن هر راننده زرهپوش بود. افزون بر این در دو طرف محور چرخها داس یا تیغههای فولادی و تیز نصب شده بود چنانکه در قلب صفوف دشمن آنها را به این سو و آن سو پرتاب میکرد.[29]
جستارهای وابسته
- گارد جاویدان (هخامنشی)
- منوچهر مشتاق خراسانی
- ارتش ساسانیان
- کاوه فرخ
- کاتافراکتها
- شمشیرزنی ایرانی
پانویس
- (Marsdon, 1964:37)
- (۱۹۹۳:۲۵–۱۴۸)
- امپراتوری ایران، ص ۳۵ و ۳۶.
- امپراتوری ایران، ص ۳۷ و۳۸.
- (Zoka، ۱۹۷۱/۱۳۵۰:۶۹)
- پورداوود (۱۹۶۹/۱۳۴۷:۴۳)
- ذکا (۱۹۶۹/۱۳۴۷:۱۳۵۰:۲۱۱)
- (Zoka، ۱۹۷۱/۱۳۵۰:۷۰)
- کوچ (۲۰۰۰:۲۵۸)
- برتون (۱۹۸۷:۲۱۲)
- (شماره ثبت موزه ۱۳۲۲)
- (Muzeye Melli Iran ۲۰۱۱ را ببینید)
- هوت (۱۹۶۵:۱۹۲:۲۲۳)
- (Sekunda, 1992:56)
- (Pur Davood، ۱۹۶۹/۱۳۴۷:۴۱)
- پورداوود (۱۹۶۹/۱۳۴۷:۳۹)
- معطوفی (۱۹۹۹/۱۳۷۸:۲۱۸)
- ذکا (۱۹۷۱/۱۳۵۰:۶۴)
- سکوندا (۱۹۹۲:۶–۷)
- (Sekunda, 1992:6-7)
- (Zoka، ۱۹۷۱/۱۳۵۰:۶۴)
- پورداوود (۱۹۶۹/۱۳۴۷:۴۵)
- (مهریشت بند ۱۰۱ و بند ۱۳۱ را ببینید)
- (به Pur Davood، ۱۹۶۹/۱۳۴۷:۴مراجعه کنید)
- ذکا (۱۹۷۱:۱۳۵۰:۶۶)
- (Zoka، ۱۹۷۱/۱۳۵۰:۶۸)
- (Zuttermann, 2003:142)
- (Sharp،۱۹۶۴/۱۳۴۳:۸۵ را بنگرید)
- امپراتوری ایران، ص ۳۶ و ۳۷.
منابع
- Farrokh, Kaveh. Sassanian Eilte Cavalry AD 224-642. Oxford: Osprey Publishing Ltd. ۲۰۰۵
اسواران ساسانی، نگارش دکتر کاوه فرخ
- Harper, Prudence Oliver. The Ox-headed Mace in Pre-Islamic Iran.. In: Acta Iranica, 24. 2ieme série, vol. X. Papers in Honour of Mary Boyce, pp. 247-259. 1985
Masia, K. The Evolution of Swords and Daggers in the Sasanian Empire. In: Iranica Antiqua, vol. Xxxv, pp. ۱۸۵–۲۸۹. ۲۰۰۱*
- Matufi, Assadollah.۱۹۹۹ (۱۳۷۸) Tarikhe Char Hezar Saleye Artesh Iran: Az Tamadon Ilam Ta 1320 Khorshidi, Jange Iran Va Araq (The four-thousand-year History of Iranian Military: From the Elamite Civilization to the Year 1320, The Iran, Iraq War). 2
چهار هزار سال تاریخ ارتش ایران: جنگ و جنگ آوری بر فلات ایران از تمدن ایلام تا ۱۳۲۰ خورشیدی / ۲ جلدی، نگارش اسدالله مستوفی (۱۳۷۸)
- Muzeye Meli Iran ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) Irane Bastan: Negahi be Ghanjineye Muzeye Meli Iran (TheAncient Iran: An Overview of the Treasure of The National Museum of Iran). Tehran:Sazmane Mirase Farhangi Keshwar.
موزه ملی ایران– ایران باستان: نگاهی به گنجینه موزه ملی ایران، تهران، مبراث فرهنگی کشور (۱۳۸۰)
- Pur Davood, Ebrahim. Zin Abzar (Armament). Tehran: Chakhaneye Artashe Shahanshahi. ۱۹۶۹
زین ابزار: جنگ ابزارهای باستانی ایران، نگارش: استاد ابراهیم پورداود (۱۳۴۷)
- ارتش شاهنشاهی ایران از کوروش تا پهلوی (۱۳۵۰)، نگارش یحیی ذکا (۱۳۵۰)
- ناردو، دان، امپراتوری ایران، چاپ دوم ترجمه مرتضی ثاقبفر. تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۸۰. شابک ۸-۲۵۷-۳۱۱-۹۶۴