خرید لوئیزیانا
خرید لوئیزیانا (فرانسوی: Vente de la Louisiane "Sale of Louisiana") خرید سرزمینهای لوئیزیانا توسط ایالات متحده از فرانسه در سال ۱۸۰۳ میباشد. ایالات متحده پنجاه میلیون فرانک (معادل ۱۱۲۵۰۰۰۰ دلار آمریکا) و لغو بدهی فرانسه به ارزش ۱۸ میلیون فرانک (معادل ۳۷۵۰۰۰۰ دلار) از مجموع شصت و هشت میلیون فرانک (۱۵۰۰۰۰۰۰ میلیون دلار) که (معادل ربع میلیارد دلار در سال ۲۰۱۶ میباشد) خریداری نمود. این خرید در زمان رهبری ناپلئون بر فرانسه و ریاستجمهوری ریاست جمهوری توماس جفرسون در ایالات متحده انجام شد.
خرید لویزیانا Vente de la Louisiane | |||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
گسترش ایالات متحده آمریکا | |||||||||||
۱۸۰۳–۱۸۰۴ | |||||||||||
نقشه امروزی ایالات متحده که سرزمینهای خرید لوئیزیانا در آن مشخص شدهاست. | |||||||||||
تاریخچه | |||||||||||
• تأسیس | ۴ ژوئیه ۱۸۰۳ | ||||||||||
• بههم خوردن | ۱ اکتبر ۱۸۰۴ | ||||||||||
| |||||||||||
امروزه بخشی از | ایالات متحده آمریکا کانادا |
پادشاهی فرانسه از سال ۱۶۹۹ قلمرو لوئیزیانا را کنترل میکرد تا اینکه در سال ۱۷۶۲ به اسپانیا واگذار شد. در سال ۱۸۰۰، ناپلئون، اولین کنسول جمهوری فرانسه، به عنوان بخشی از یک پروژه گستردهتر برای احداث استعمار فرانسه، مالکیت لوئیزیانا را دوباره بدست آورد. امپراتوری در آمریکای شمالی. با این حال، عدم موفقیت فرانسه در به راه انداختن شورش در سنت دومینگو، همراه با احتمال جنگ دوباره با انگلستان، ناپلئون را بر آن داشت تا به فکر فروش لوئیزیانا به ایالات متحده باشد. دستیابی به لوئیزیانا یک هدف بلند مدت رئیسجمهور توماس جفرسون بود، که به ویژه مشتاق دستیابی به کنترل بندر مهم رود میسیسیپی در نیواورلئان بود. جفرسون جیمز مونرو و رابرت آر. لیوینگستون را به خرید نیواورلئان مأمور کرد. نمایندگان آمریکا در مذاکره با وزیر خزانه داری فرانسه، فرانسوا بارب-ماربوی (که به نیابت از ناپلئون اقدام میکرد)، پس از پیشنهاد کل قلمرو لوئیزیانا، به سرعت توافق کردند که کل سرزمین لوئیزیانا را خریداری کنند. جفرسون و وزیر امور خارجه جیمز مدیسون با غلبه بر مخالفت حزب فدرالیست، کنگره را متقاعد کردند که خرید لوئیزیانا را تصویب و تأمین مالی کند.
خرید لوئیزیانا حاکمیت ایالات متحده را در آن سوی رودخانه میسیسیپی گسترش داد. قلمرو لویزیانا شامل سرزمینهایی از پانزده ایالت کنونی ایالات متحده و دو ایالت کانادا میشد. این قرارداد قلمروی از آرکانزاس، میسوری، آیووا، اوکلاهاما، کانزاس و نبراسکا و نیز بخشهایی از مینهسوتا در غرب رود میسیسیپی؛ بخش بزرگی از داکوتای شمالی؛ بخش بزرگی از داکوتای جنوبی؛ شمالشرق نیومکزیکو؛ بخش شمالی تگزاس؛ منطقه مونتانا، وایومینگ و کلورادو در شرق تقسیم قارهای امریکا؛ لویزیانا در غرب رود میسیسیپی و همچنین نیواورلئان و بخشها کوچکی از سرزمینهایی که هماکنون در ایالتهای آلبرتا و ساسکچوان کانادا امروزی میباشد. این سرزمینها دارای ۶۰۰۰۰ سکنه بودند که نیمی از آنها بردههای آفریقاییتبار بودند.[1]
پیشینه
در طول نیمه دوم قرن ۱۸، لوئیزیانا یک پیادهروی صفحه شطرنج سیاست اروپا بود. این کنترل توسط فرانسویها انجام میشد، که چند شهرک کوچک در امتداد میسیسیپی و رودخانههای دیگر داشتند. فرانسه در پیمان مخفی Fontainebleau در سال ۱۷۶۲ این سرزمین را به اسپانیا واگذار کرد. به دنبال شکست فرانسه در جنگ هفت ساله، اسپانیا کنترل قلمرو غرب میسیسیپی را بدست آورد و انگلیسیها قلمرو واقع در شرق رودخانه را دریافت کردند.[2]
به دنبال تأسیس ایالات متحده، آمریکاییها منطقه شرق میسیسیپی و شمال نیواورلئان را تحت کنترل خود درآوردند. مسئله اصلی آمریکاییها حمل و نقل رایگان میسیسیپی به دریا بود. همانطور که زمینها به تدریج توسط مهاجران آمریکایی آباد میشدند، بسیاری از آمریکاییها از جمله جفرسون تصور میکردند که «قطعه قطعه» این سرزمین به دست میآید. خطر قدرت دیگر برای گرفتن آن از اسپانیا ضعیف شده، «تجدیدنظر عمیق» در این سیاست را ضروری کرد. نیواورلئان از قبل برای حمل کالاهای کشاورزی به و از مناطق ایالات متحده در غرب کوههای آپالاچی مهم بود. معاهده پینکنی که در ۲۷ اکتبر ۱۷۹۵ با اسپانیا امضا شد، به بازرگانان آمریکایی «حق سپرده گذاری» در نیواورلئان را میداد و به آنها اجازه استفاده از بندر برای ذخیره کالاهای صادراتی را میداد. این پیمان همچنین حقوق آمریکا را برای پیمایش در کل میسیسیپی، که برای تجارت روزافزون سرزمینهای غربی حیاتی شده بود، به رسمیت شناخت.[3]
در سال ۱۷۹۸، اسپانیا پیمان اجازه استفاده از نیواورلئان توسط آمریکاییها را لغو کرد و آمریکاییها را بسیار ناراحت کرد. در سال ۱۸۰۱، دون خوان مانوئل دو سالسدو، فرماندار اسپانیا، مسئولیت زمامداری را از مارکس کاسا کالوو بر عهده گرفت و حق آمریکائی آمریکا را برای واریز مجدد کالا احیا کرد. با این حال، اسپانیا در سال ۱۸۰۰ به عنوان بخشی از پیمان مخفی سوم ناپلئون در سن ایلدفونسو، سرزمین لوئیزیانا را به فرانسه واگذار کرد. این سرزمین تا زمان انتقال قدرت به فرانسه در ۳۰ نوامبر ۱۸۰۳، فقط سه هفته قبل از واگذاری رسمی سرزمین به ایالات متحده در ۲۰ دسامبر ۱۸۰۳، بهطور اسمی تحت کنترل اسپانیا باقی ماند.[4]
مذاکرات
در حالی که انتقال سرزمین توسط اسپانیا به فرانسه در سال ۱۸۰۰ عمدتاً مورد توجه قرار نگرفت، ترس از حمله نهایی فرانسه به سرتاسر آمریکا گسترش یافت، زمانی که در سال ۱۸۰۱، ناپلئون یک نیروی نظامی برای امنیت نیواورلئان فرستاد. جنوبیها میترسیدند که ناپلئون همه بردهها را در لوئیزیانا آزاد کند، این امر میتواند قیامهای بردگان را در جاهای دیگر آغاز کند.[5] اگرچه جفرسون به اعتدال اصرار ورزید، فدرالیستها سعی در استفاده از این مسئله علیه جفرسون داشتند و خواستار خصومت علیه فرانسه شدند. جفرسون با زیر پا گذاشتن آنها، اتحاد با انگلستان را تهدید کرد، اگرچه روابط در آن جهت ناآرام بود. در سال ۱۸۰۱، جفرسون از فرانسه در برنامه پس گرفتن سنت دومینگو (هائیتی امروزی) حمایت کرد، که پس از شورش بردهها در آن زمان تحت کنترل توسن لوورتور بود. جفرسون با مجوز خرید نیواورلئان، لیوینگستون را در سال ۱۸۰۱ به پاریس فرستاد.[6]
در ژانویه ۱۸۰۲، فرانسه ژنرال چارلز لکلرک را به لشکرکشی به سنت دومینگو فرستاد تا کنترل فرانسه بر مستعمره ای را که اساساً تحت لوورتور خودمختار شده بود، مجدداً تأکید کند. لوورترور از حمله امپراتوریهای اسپانیا و انگلیس جلوگیری کرده بود، اما در عین حال شروع به تحکیم قدرت برای خود در این جزیره کرده بود. پیش از انقلاب، فرانسه به قیمت جان و آزادی بردگان ثروت عظیمی از سنت دومینگو بدست آورده بود. ناپلئون خواستار بازگرداندن درآمد و بهرهوری آن برای فرانسه بود. جفرسون با ابراز نگرانی از اقدامات فرانسه و قصد خود برای برقراری مجدد امپراطوری در آمریکای شمالی، در رابطه با کارائیب اعلام بیطرفی کرد، از اعتبار و کمکهای دیگر به فرانسویها امتناع ورزید، اما اجازه داد تا قاچاقچیان جنگ به شورشیان راه یابد تا مانع فرانسه شود به دست آوردن جای خود.[7]
در سال ۱۸۰۳، پیر ساموئل دو پونت د نمورس، نجیبزاده فرانسوی، به درخواست جفرسون شروع به کمک به مذاکره با فرانسه کرد. دو پونت در آن زمان در ایالات متحده زندگی میکرد و با جفرسون و همچنین سیاستمداران برجسته فرانسه ارتباط نزدیک داشت. وی در سفر به فرانسه به نمایندگی از جفرسون با ناپلئون درگیر دیپلماسی کانال پشتی شد و ایده خرید بسیار بزرگتر لوئیزیانا را راهی برای خنثی کردن درگیری احتمالی بین ایالات متحده و ناپلئون بر سر آمریکای شمالی ایجاد کرد.[8]
در طول این مدت، جفرسون اطلاعات به روز در مورد فعالیتها و اهداف نظامی ناپلئون در آمریکای شمالی داشت. بخشی از استراتژی در حال تکامل وی شامل دادن اطلاعاتی به دو پونت بود که از لیوینگستون دریغ شده بود. جفرسون ناامیدانه برای جلوگیری از جنگ احتمالی با فرانسه، جیمز مونرو را در سال ۱۸۰۳ برای مذاکره در مورد توافق به پاریس فرستاد، با دستورالعملها در صورت عدم موفقیت در مذاکرات در پاریس برای مذاکره در مورد اتحاد به لندن رفت. اسپانیا تا اواخر سال ۱۸۰۲ در اجرای پیمان انتقال لوئیزیانا به فرانسه که اجازه ایجاد خصومت آمریکا را داد، به تعویق افتاد. همچنین، امتناع اسپانیا از واگذاری فلوریدا به فرانسه به معنای غیرقابل دفاع بودن لوئیزیانا بود. مونرو در آخرین مأموریت دیپلماتیک خود رسماً از فرانسه اخراج شده بود و انتخاب اعزام مجدد وی حس جدی بودن را منتقل میکرد.
ناپلئون برای تصاحب لوئیزیانا نیاز به صلح با انگلستان داشت. در غیر این صورت، لوئیزیانا یک طعمه آسان برای انگلستان یا حتی برای ایالات متحده خواهد بود. اما در اوایل سال ۱۸۰۳، ادامه جنگ بین فرانسه و انگلیس اجتناب ناپذیر به نظر میرسید. در ۱۱ مارس ۱۸۰۳، ناپلئون آمادهسازی حمله به انگلیس را آغاز کرد.
در سن دومینگو، نیروهای لکلرک لوورتور را به اسارت گرفتند، اما سریعاً در مقابل مقاومت شدید و بیماری، لشکر کشی آنها متزلزل شد. در اوایل سال ۱۸۰۳، ناپلئون تصمیم گرفت برنامههای خود را برای بازسازی امپراتوری جهان جدید فرانسه کنار بگذارد. بدون درآمد کافی از کلنیهای قند در کارائیب، لوئیزیانا برای او ارزش کمی داشت. اسپانیا هنوز انتقال لوئیزیانا را به فرانسه کامل نکرده بود و جنگ بین فرانسه و انگلیس قریبالوقوع بود. ناپلئون از عصبانیت نسبت به اسپانیا و فرصت بی نظیر برای فروش چیزی که بی فایده بود و هنوز هم واقعاً متعلق به او نبود، تصمیم گرفت کل قلمرو را بفروشد.[9]
گرچه وزیر خارجه تالیراند با این طرح مخالفت کرد، اما در ۱۰ آوریل ۱۸۰۳، ناپلئون به وزیر خزانه داری فرانسه فرانسوا بارب-ماربوی گفت که در نظر دارد کل قلمرو لوئیزیانا را به ایالات متحده بفروشد. در ۱۱ آوریل ۱۸۰۳، درست چند روز قبل از ورود مونرو، باربه-ماربویس به لیوینگستون پیشنهاد داد که تمام لوئیزیانا را با پرداخت ۱۵ میلیون دلار، که بهطور متوسط کمتر از سه سنت در هر جریب (۷ سنت در هکتار) است.[10] مجموع ۱۵ میلیون دلار معادل ۳۴۵ میلیون دلار در سال ۲۰۲۰ دلار یا ۶۵ سنت در هر جریب است.[11][12] نمایندگان آمریکا آماده بودند تا ۱۰ میلیون دلار برای نیواورلئان و حومه آن بپردازند اما وقتی منطقه بسیار بزرگتر با ۱۵ میلیون دلار پیشنهاد شد، مبهوت شدند. جفرسون تنها به لیوینگستون اجازه خرید نیواورلئان را داده بود. با این حال، لیوینگستون مطمئن بود که ایالات متحده این پیشنهاد را میپذیرد.[13]
آمریکاییها فکر میکردند که ناپلئون ممکن است هر زمان پیشنهاد را پس بگیرد و مانع از دستیابی ایالات متحده به نیواورلئان شود، بنابراین توافق کردند و قرارداد خرید لوئیزیانا را در ۳۰ آوریل ۱۸۰۳ در هتل توبوف پاریس امضا کردند. امضا کنندگان رابرت لیوینگستون، جیمز مونرو و فرانسوا بارب-ماربوئیس بودند. لیوینگستون پس از امضای معروف اظهار داشت: «ما مدت زیادی زندگی کردهایم، اما این نجیبترین کار در تمام زندگی ما است … از این روز ایالات متحده جای خود را در میان قدرتهای درجه یک میگیرد.» در ۴ ژوئیه، ۱۸۰۳، این پیمان اعلام شد، اما این اسناد تا ۱۴ ژوئیه به واشینگتن دی سی نرسید. قلمرو لوئیزیانا وسیع بود و از خلیج مکزیک در جنوب به سرزمین روپرت در شمال و از رود میسیسیپی در شرق تا کوههای راکی در غرب کشیده میشد. به دست آوردن این سرزمین اندازه ایالات متحده را دو برابر کرد.[14]
در نوامبر ۱۸۰۳، فرانسه ۷۰۰۰ نفر از نیروهای بازمانده خود را از سنت دومینگو بیرون کشید (بیش از دو سوم نیروهایش در آنجا کشته شدند) و از جاه طلبیهای خود در نیمکره غربی دست کشید. در سال ۱۸۰۴ هائیتی استقلال خود را اعلام کرد. اما جفرسون و کنگره از ترس شورش برده در خانه، از به رسمیت شناختن جمهوری جدید، دومین کشور در نیمکره غربی امتناع ورزیدند و تحریم تجاری را علیه آن وضع کردند. این امر، همراه با ادعاهای بعدی فرانسه مبنی بر تسخیر هائیتی، مورد تشویق انگلستان، بهبودی هائیتی را از دهه جنگ سختتر کرد.[15]
مخالفت داخلی و قانون اساسی
پس از بازگشت مونرو و لیوینگستون با خبر خرید از فرانسه، اعلامیه رسمی خرید در ۴ ژوئیه ۱۸۰۳ اعلام شد. این امر به جفرسون و کابینه وی تا اکتبر، زمانی که باید پیمان تصویب میشد، فرصت داد تا دربارهٔ قانون اساسی خرید. جفرسون اصلاح قانون اساسی را برای توجیه خرید در نظر گرفت. با این حال، کابینه او خلاف این را متقاعد کرد. جفرسون خرید را با عقلانی کردن توجیه کرد، «این امر یک سرپرست است، که پول بخش خود را برای خرید یک منطقه مهم مجاور سرمایهگذاری میکند؛ و به او میگوید از سن، من این کار را به نفع تو انجام دادم.» جفرسون سرانجام قبل از تصویب معاهده به این نتیجه رسید که این خرید برای محافظت از شهروندان ایالات متحده است، بنابراین آن را قانون اساسی میداند.[16]
هنری آدامز و دیگر مورخان استدلال کردهاند که جفرسون با خرید لوئیزیانا به دلیل موقعیت خود به عنوان یک سازنده دقیق در مورد قانون اساسی، از زمانی که قصد آن سند را برای توجیه خرید خود کشیده بود، ریاکاری کرد.[17] خرید آمریکاییها از خاک لوئیزیانا بدون مخالفت داخلی انجام نشد. سازگاری فلسفی جفرسون به دلیل تفسیر دقیق وی از قانون اساسی زیر سؤال رفت. بسیاری از مردم معتقد بودند که او و دیگران، از جمله جیمز مدیسون، کاری را انجام میدهند که مطمئناً با الکساندر همیلتون مخالفت میکردند. فدرالیستها به شدت مخالف خرید بودند و روابط نزدیک با انگلیس را به خاطر روابط نزدیکتر با ناپلئون دوست داشتند.
هم فدرالیستها و هم جفرسون از قانون اساسی بودن خرید نگران بودند. بسیاری از اعضای مجلس نمایندگان با این خرید مخالفت کردند. رهبر اکثریت جان راندولف مخالفان را رهبری میکرد. مجلس خواستار رأی دادن برای رد درخواست خرید شد، اما با دو رأی، ۵۹–۵۷ رأی نداد. فدرالیستها حتی سعی کردند اثبات کنند که این سرزمین متعلق به اسپانیا است، نه فرانسه، اما سوابق موجود خلاف این را ثابت کردند.[18] فدرالیستها همچنین میترسیدند که قدرت کشورهای حاشیه اقیانوس اطلس توسط شهروندان جدید در غرب تهدید شود، که اولویتهای سیاسی و اقتصادی آنها در تعارض با بازرگانان و بانکداران نیوانگلند است. همچنین این نگرانی وجود داشت که افزایش تعداد کشورهای برده دار ایجاد شده در قلمرو جدید باعث تشدید اختلافات بین شمال و جنوب نیز شود. گروهی از فدرالیستهای شمالی به رهبری سناتور تیموتی پیکرینگ از ماساچوست تا آنجا پیش رفتند که ایده کنفدراسیون جداگانه شمال را کشف کردند.
نگرانی دیگر این بود که آیا اعطای تابعیت به افراد فرانسوی، اسپانیایی و سیاه پوستان آزاده ای که در نیواورلئان زندگی میکنند مناسب است، چنانچه این پیمان حکم میکند؟ منتقدان کنگره نگران بودند که آیا این «بیگانگان» که با دموکراسی آشنا نیستند، میتوانند شهروند شوند یا باید شوند. دولت ایالات متحده مجبور شد از قانون عادی انگلیس استفاده کند تا آنها را شهروند جمعآوری مالیات کند.[19]
اسپانیا به دو دلیل به انتقال اعتراض کرد: اول، فرانسه قبلاً در یک یادداشت قول داده بود که لوئیزیانا را با یک شخص ثالث بیگانه نکند و دوم، فرانسه با به رسمیت شناختن پادشاه اتوریا توسط تمام قدرتهای اروپایی، پیمان سوم سان ایلدفونسو را اجرا نکرد. دولت فرانسه پاسخ داد که این اعتراضها بی اساس است زیرا وعده عدم از بین بردن لوئیزیانا در قرارداد San Ildefonso نبوده و بنابراین هیچگونه قدرت قانونی ندارد و دولت اسپانیا دستور داده بود که لوئیزیانا در اکتبر ۱۸۰۲ منتقل شود علیرغم اینکه ماهها میدانست که انگلیس در معاهده آمیان پادشاه اتوریا را به رسمیت نشناخته بود.[20]
هنری آدامز ادعا کرد: "فروش لوئیزیانا به ایالات متحده به طرز وحشتناکی باطل بود؛ اگر این مال اموال فرانسه بود، بناپارت نمیتوانست بدون رضایت اتاقهای فرانسه قانون اساسی آن را از بین ببرد، اگر مال اسپانیا بود، به هیچ وجه نمیتوانست آن را بیگانه کند. اگر اسپانیا حق احیا داشت، فروش وی بی ارزش بود. " فروش البته" بی ارزش "نبود - در واقع ایالات متحده مالکیت آن را به دست آورد. بعلاوه، نخستوزیر اسپانیا به ایالات متحده اجازه داده بود تا با "مذاکره با دولت فرانسه" برای به دست آوردن مناطقی که با منافع آنها مطابقت دارد، مذاکره کند. اسپانیا سرزمین خود را در مراسمی در نیواورلئان در ۳۰ نوامبر، یک ماه قبل از اینکه فرانسه آن را به مقامات آمریکایی تحویل دهد، به فرانسه واگذار کرد.[21]
سایر مورخان با ادعا اینکه کشورها مرزهای خود را از دو طریق تغییر میدهند: (۱) فتح یا (۲) توافقنامه بین ملتها که در غیر این صورت معاهده شناخته میشود، با استدلالهای فوق در مورد ریاکاری ادعایی جفرسون مقابله میکنند. خرید لوئیزیانا معاهده اخیر بود. قانون اساسی بهطور مشخص به رئیسجمهور قدرت مذاکره در مورد معاهدات را میدهد (ماده ۲، بند ۲)، کاری که جفرسون انجام داد.[22]
مدیسون ("پدر قانون اساسی") به جفرسون اطمینان داد که خرید لوئیزیانا حتی در دقیقترین تفسیر از قانون اساسی نیز انجام شدهاست. وزیر خزانه داری آلبرت گالاتین افزود که از آنجا که قدرت مذاکره در مورد معاهدات بهطور خاص به رئیسجمهور اعطا شدهاست، تنها راه گسترش قلمرو کشور با معاهده نمیتواند قدرت ریاست جمهوری باشد اگر بهطور خاص توسط قانون اساسی کنار گذاشته شود (که چنین نبود). جفرسون، به عنوان یک سازنده دقیق، درست بود که نگران ماندن در چارچوب قانون اساسی باشد، اما قدرت این استدلالها را احساس کرد و مایل بود "اگر کنگره معاهده را تصویب کند ،" با رضایت رضایت دهد ". مجلس سنا به سرعت این معاهده را تصویب کرد و مجلس، با خلوتی برابر، همانطور که قانون اساسی مشخص کرده بود، بودجه مورد نیاز را تأیید کرد. سنای ایالات متحده به تصویب معاهده با رأی ۲۴ و ۷ رأی در ۲۰ اکتبر موافقت کرد و موافقت کرد. روز بعد، ۲۱ اکتبر ۱۸۰۳، سنا به جفرسون اجازه تصرف در قلمرو و ایجاد نظامی موقت را داد. دولت. در قوانینی که در تاریخ ۳۱ اکتبر تصویب شد، کنگره مقررات موقت را برای دولت مدنی محلی وضع کرد که طبق قوانین فرانسه و اسپانیا ادامه داشت و رئیسجمهور را مجاز به استفاده از نیروهای نظامی برای برقراری نظم کرد. همچنین برنامههایی برای چندین مأموریت برای کاوش و ترسیم سرزمین در نظر گرفته شد که مشهورترین آنها لوییس و کلارک بود.[23]
مخالفت فدرالیستهای نیوانگلند با خرید لوئیزیانا در درجه اول منافع اقتصادی اقتصادی بود، و هیچ گونه نگرانی مشروطه دربارهٔ قانون اساسی یا اینکه فرانسه در واقع تمایل به تصرف این سرزمین را داشت یا مجبور شد آن را به اسپانیا بفروشد. شمالیها علاقه ای به کشاورزان غربی برای دستیابی به محصولات دیگری که نیازی به استفاده از بنادر نیوانگلند نداشتند، نداشتند. همچنین، بسیاری از فدرالیستها در سرزمینهای واقع در نیویورک و نیوانگلند دلالان بودند و امیدوار بودند که در صورت انجام خرید لوئیزیانا، این زمینها را به کشاورزان بفروشند، که ممکن است به جای آن به غرب بروند. آنها همچنین میترسیدند که این امر منجر به تشکیل کشورهای غربی شود، که احتمالاً جمهوریخواه خواهند بود و قدرت سیاسی فدرالیستهای نیوانگلند را کم رنگ خواهد کرد.[24][25]
وقتی اسپانیا بعداً به خرید لوئیزیانا از فرانسه توسط ایالات متحده اعتراض کرد، مدیسون پاسخ داد که آمریکا ابتدا در مورد خرید ملک به اسپانیا مراجعه کردهاست اما خود اسپانیا به او گفتهاست که آمریکا باید برای این سرزمین با فرانسه معامله کند.[26]
جستارهای وابسته
منابع
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ خرید لوئیزیانا موجود است. |
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶.
- Meinig (1995)
- Warren, Rebecca (1976). "The Role of American Diplomacy in the Louisiana Purchase". pdxscholar.library.pdx.edu. Archived from the original on October 13, 2017.
- "Louisiana Purchase | History, Facts, & Map". Encyclopedia Britannica. Archived from the original on May 25, 2017. Retrieved July 21, 2017.
- "Milestones: 1801–1829 – Office of the Historian". history.state.gov. Archived from the original on January 31, 2017. Retrieved February 19, 2017.
- Matthewson (1995)، ، ص. 221
- Duke (1977)، ، صص. 77–83
- Herring (2008)، ، ص. 101
- Kuepper, Justin (October 8, 2012). "3 Of The Most Lucrative Land Deals In History". Archived from the original on April 23, 2015. Retrieved April 12, 2015.
- Burgan (2002)، ، ص. 36.
- "Primary Documents of American History: Louisiana Purchase". Web Guides. Library of Congress. March 29, 2011. Archived from the original on March 2, 2011. Retrieved March 26, 2014.
- Malone، Roeder و Lang (1991)، ، ص. 30
- "Purchase of Louisiana, [5 July 1803]". Founders Online. National Archives and Records Administration. Footnote 2. Archived from the original on April 30, 2018. Retrieved April 29, 2018.
- Matthewson (1996)، ، صص. 22–23
- "The Louisiana Purchase". Monticello. Retrieved 2020-03-28.
- Rodriguez (2002)، ، صص. 139–40
- Fleming (2003)، ، صص. 149ff
- Nugent (2009)، ، صص. 65–68.
- Gayarre (1867)، ، ص. 544.
- Nugent (2009)، ، صص. 66–67
- Lawson و Seidman (2008)، ، صص. 20–22
- "Louisiana Purchase | Thomas Jefferson's Monticello". www.monticello.org. Archived from the original on October 21, 2017. Retrieved November 21, 2017.
- Lewis (2003)، ، ص. 79
- Peterson, Merrill D. (1974). "James Madison: A Biography in his Own Words". Newsweek. pp. 237–46.
Wikipedia contributors، "Louisiana Purchase،" Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Louisiana_Purchase&oldid=69499768 (accessed January 4, 2008).