علاالدوله پسر بایسنقر

رکن الدین علاالدوله میرزا یک شاهزاده تیموری و نوه شاهرخ حاکم آسیای میانه بود. او فرزند بایسنقر بود و بایسنقر هم به دلیل اینکه پیش از پدرش درگذشت، نتوانست جانشینش شود.

علاالدوله میرزا
زادهژوئن/ژوئیه ۱۴۱۷
هرات، تیموریان (امروزی افغانستان)
درگذشته۱۴۶۰ (۴۲−۴۳ ساله)
رستمدار، تیموریان (امروزی ایران)
آرامگاه
همسر(ان)Zaynab Arlat
مرادسلطان آقا
فرزند(ان)بایسنقر میرزا
ابراهیم میرزا
رقیه سلطان بیگم
شهزاده
نام کامل
رکن الدین علاالدوله میرزا
خانداندودمان تیمور
پدربایسنقر
مادرجان ملک آقا
دین و مذهباسلام

علا الدوله پس از مرگ پدربزرگش درگیر جنگ جانشینی متعاقب آن شد. اگرچه او در آغاز از یک مزیت راهبردی برخوردار بود، اما سرانجام رقیبانش از او پیشی گرفتند.

علاالدوله در غربت پس از چندین تلاش ناموفق برای بدست آوردن تاج و تخت درگذشت.

جنگ جانشینی

شاهرخ بی درنگ پس از سرکوب شورش نوه دیگرش ، سلطان محمد پسر بایسنقر ، در مارس ۱۴۴۷ به دلیل بیماری در اقامتگاه زمستانی خود در ری درگذشت. گوهرشاد که با او بود ، زود پیامی به علاالدوله پسر بایسنقر که به عنوان معاون شاهرخ در هرات مانده بود ، فرستاد و او را از مرگ سلطان آگاه کرد. با این حال ، در حالی که او و عبداللطیف پسر الغ بیگ جسد را برای خاکسپاری به هرات اسکورت می کردند ، عبداللطیف پسر الغ بیگ مادربزرگ و جسد هر دو را به گروگان گرفت. دلایل وی برای این امر نامشخص است ، زیرا این احتمال وجود دارد که او در حال تلاش برای پیشی گرفتن بر علاالدوله پسر بایسنقر و قوت بخشیدن ادعای جانشینی خود بوده باشد. همچنین ممکن است این رخداد بخشی از طرحی از پیش تعیین شده برای پشتیبانی از ادعاهای پدرش الغ بیگ بوده باشد که در این مرحله تنها پسر زندهٔ شاهرخ بود.

علاالدوله پسر بایسنقر که در هرات روزگار میگذراند ، با آگاهی از اوضاع ، خود را شاه خواند و خزانه پدربزرگ خود را میان سربازان تقسیم کرد.


سپس سربازان شاهزاده حمله به پسر عموی خائنش (جهت آزاد کردن شهبانوی بیوه و نجات پیکر پدربزرگش) را آغاز کردند.


طی چند ماه بعد ، سرزمینهای گوناگون امپراتوری تیموری از سوی فرزندان و نوادگان شاهرخ تقسیم شدند و این شاهزادگان ترجیح دادند با احتیاط و حالت دفاعی عمل کنند. در این مدت علاالدوله پسر بایسنقر موقعیتی غبطه برانگیز داشت و منطقه ثروتمند خراسان را در اختیار داشت که دربردارندهٔ پایتخت پیشین پدربزرگش هرات بود. افزون بر این ، او بیشتر اشراف شاهرخ را در بیعت داشت و همچنین بهرمند از کمک شهبانوی متنفذ گوهرشاد بود.


این وقفه در ماه مه پایان یافت ، زمانی که الغ بیگ ، که از سمرقند فرمانروایی می کرد ، ابوبکر فرزند محمد جوکی را به اسارت گرفت و نیروهای خود را در بلخ که پیشتر جوکی در آن فرمانروایی میکرد مستقر کرد.

هنگامیکه الغ بیگ شنید که علاالدوله پسر بایسنقر لشکر خود را در اقدامی برای ایستادگی در برابر او گرد آورده است ، امیر الغ بیگ به او سفارش کرد با برادرزاده اش صلح کند.

علاالدوله پسر بایسنقر که تازه فهمیده بود که برادرش میرزا ابوالقاسم بابر در نزدیکی هرات دست به حمله می زند ، با این پیشنهاد را پذیرفت و به الغ بیگ اجازه داد بسیاری از سرزمینهای پیشین ابوبکر پسر جوکی را نگهدارد.

در حالی که علاالدوله پسر بایسنقر برای رویارویی با نیروهای برادرش به مشهد لشکر کشید ، امیران هر دو شاهزاده با اشاره به اینکه الغ بیگ قصد چیرگی کامل بر رقبای خود دارد، از آنها خواستند که اتحاد ایجاد کنند.آنها به مرزی در خوبوشان (فوچان) توافق کردند و به پایتختهای خود بازگشتند.

در زمستان همان سال ، علاالدوله پسر بایسنقر درگیر اختلاف با عبداللطیف پسر الغ بیگ شد که به عنوان والی پدرش الغ بیگ در بلخ مستقر بود.علاالدوله لشکرکشی علیه پسر عموی خود آغاز کرد و منطقه را غارت کرد.

الغ بیگ این را بهانه یورش قرار داد و همراه با عبداللطیف پسر الغ بیگ در بهار ۱۴۴۸ به برادرزاده اش حمله کرد.

دو ارتش در ترناب دیدار کردند ، جایی که علاالدوله شکست خورد و ناچار به عقب نشینی نزد میرزا ابوالقاسم بابر در استرآباد شد. مشهد ازسوی نیروهای الغ بیگ اشغال شد ، در حالی که عبداللطیف پسر الغ بیگ هرات را گشود. با این ناکامی ، علاالدوله پشتیبانان فراوانی را در میان پیروان خود از دست داد و هیچ گاه برجستگی پیشین خود را بدست نیاورد.

به نظر می رسد حتی مادربزرگش گوهر شاد نیز در او تردید داشته و در عوض به برادرش سلطان محمد پسر بایسنقر در اصفهان پناه برد و بسیاری از خویشاوندان ، بلندپایگان و شمار فراوانی از لشکر خود را با خود آورد.

منابع

    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.