قحطی ۱۲۵۰–۱۲۴۹ ایران
قحطی بزرگ ایران (۱۲۵۰–۱۲۴۹ هجری شمسی)،(۱۲۸۸–۱۲۸۷ هجری قمری)، (۱۸۷۰ تا ۱۸۷۱ میلادی) در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار رخ داده و باعث تلفات جانی فراوانی در ایران گردید. طبق برآوردها حدود یک دهم جمعیت ایران در این سالها از گرسنگی مردند.[1][2][3][4][5][6] قحطی در ایران سابقهای طولانی دارد و در دوران مختلف باعث آسیب و مرگ ساکنین ایران شدهاست.[7] عوامل طبیعی از جمله اقلیم ویژه ایران، کمبود منابع آب و بارندگی، همچنین خشکسالیهای متناوب در داخل فلات ایران از جمله دلایل بروز قحطی محسوب میگردند.[8] جعفر حسنی یکی از کارشناسان سیاسی، عوامل فرهنگی و اجتماعی به ویژه شرایط سیاسی را به عنوان عواملی که در شروع، تشدید و تداوم قحطی نقش دارند، مورد توجه قرار دادهاست. با توجه به شیوه سنتی کشاورزی در ایران چند سال بی بارانی و کم بارانی منجر به بروز فاجعه قحطی در ایران میشدهاست. این امر عدم امنیت روانی جامعه را در پی داشتهاست که سبب ایجاد روحیه ای خاص در مردم به ویژه کشاورزان میگردید. مناسبات «ارباب و رعیتی» در این احساس عدم امنیت روانی و عدم تحرک و انجماد روحی، و ترس و وحشت ناشی از خشکسالی سهم به سزا داشتهاست.[9]
قحطی ۱۲۵۰–۱۲۴۹ ایران | |
کشور | ایران |
---|---|
موقعیت | سراسر کشور |
مختصات | ۳۲° شمالی ۵۴° شرقی |
دوره | ۱۲۵۰–۱۲۴۹ شمسی (۱۸۷۰ تا ۱۸۷۱ میلادی) |
مشاهدات | قحطی، خشکسالی، وبا |
پیش از | قحطی ۱۲۹۸–۱۲۹۶ ایران |
محققان، قحطی بزرگ رخ داده در سال ۱۲۴۹ شمسی را از هولناکترین و مرگبارترین رویدادها در طول دو قرن اخیر و حتی در دوران بعد از حمله مغول دانستهاند.[10] به گونهای که سال شروع قحطی، به عنوان مبدأ محاسبات تاریخی قرار گرفتهاست.[11][12][13] رالینسون در ۱۸۵۰ م جمعیت ایران را ده میلیون نفر تخمینزدهاست اما به گفته کرزن در ۱۸۷۳ میلادی بر اثر بلای وبا و قحطی، جمعیت به شش میلیون نفر کاهش یافت.[14] به گفته گیلبر جمعیتشناس و مورخ معروف، یک و نیم میلیون نفر از جمعیت ۹ تا ۱۰ میلیون نفری ایران در این قحطی جان باختند و شهرهای اصفهان، یزد و مشهد دست کم یک سوم جمعیت خود را از دست دادند.[15][16] برآورد شدهاست که تعداد خانوار ایل قشقایی از متجاوز از ۶۰ هزار خانوار به ۱۲ هزار خانوار کاهش یافت که گویای ابعاد فاجعه است.[17]
در خاطرات عبدالله مستوفی آمدهاست: «در سال ۱۲۸۸، سال قحطی عمومی ایران است از یکی دو سال پیش کمبارانی شروع و گرانی و تنگی خواربار خودنمائی میکرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ باران هیچ نبارید و مایههای سنواتی هم تمام شده بود، قیمت نان که در اوائل ۱۲۸۷ بیش از یک من شش هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید. مردم پایتخت این اشعار را ساخته بهطور تصنیف میخواندند: شاه کجکلا، رفته کربلا گشته بیبلا، نان شده گران، یک من یک قران یک من یک قران، ما شدیم اسیر، از دست وزیر از دست وزیر.»[18][19]
این وضعیت افزایش شدید بهای غلات و خواربار را در پی داشت. به روایت عبدالله مستوفی در زمستان سال ۱۲۸۸ قیمت نان به پانزده تا شانزده برابر قیمت عادی آن رسید به گونهای که مقامات مجبور شدند از روسیه تقاضای کمک نمایند. به احتمال فراوان در همین زمان برای اولین بار پای آرد روسی به نام آرد حاجی طرخان - چون آن را از حاجی طرخان حمل میکردند- به ایران باز شد.[18] این افزایش بیرویه قیمتها موجب اعتراض و حتی ایجاد شورشهایی در اصفهان، بوشهر، قزوین و سایر شهرها گردید. شدت قحطی به حدی رسید که مردم به خوردن علف، گوشت حیوانات بارکش، سگ، گربه، موش و حتی مردار و فضولات حیوانی روی آوردند. در بعضی نقاط آدمخواری، بچه دزدی و قتل کودکان نیز شایع گشت.[20][21] به گونهای که در شهر قم هیچکس جرأت نمیکرد تنها به خیابانها برود و در بیرون شهر قم، اراذل، زنان در جستجوی غذا را به بهانهٔ این که میخواهند به آنان غذا بدهند فریب داده، به قتل میرساندند و از گوشت آنها استفاده میکردند.[22] افغانی شیعه مذهبی اوضاع قم را در این روزگار چنین به تصویر میکشد: «جزئیات سفر قم دلخراش و مناظر دیده شده وحشتناک بود. اجساد مردگان جادهها را پوشانده و هوا را با تعفن ناشی از گندیدن آنها مسموم میکرد. سرایها از افراد در حال احتضار، که شیون و رنجهای آنها مناظر غیرقابل وصفی را به وجود آورده، پر بود. دهات خالی و خاموش، همانند خانه ارواح، توسط دستههایی از سگها، که با زندهها برای تصاحب مردهها مبارزه میکردند، مورد تهاجم قرار گرفته بود.»[23]
از علل جانبی قحطی میتوان به مواردی چون احتکار، فقدان اعتماد و همدلی بین مردم و حاکمان به واسطهٔ حاکمیت استبداد، بی کفایتی و فساد مسئولان حکومتی اشاره نمود.[24][25][26] احتکار نقش مهمی در شدت بخشیدن به قحطی و گسترده شدن دامنه فاجعه ایفا مینمود. از این سالها گزارشهایی در دست است که غلات به ویژه در سال دوم قحطی توسط محتکران بهطور مصنوعی کمیاب شده بود. این در حالی بود که صاحبان غله موجودی خود را عرضه کرده بودند، اما طمع تجار فرصت طلب و ملاکان بزرگ که فروشنده عمده غلات نیز محسوب میگشتند باعث بالا رفتن غیرعادی قیمتها و کمبود ناشی از آن بود.[27][28] گزارش شدهاست که ناصرالدین شاه که به سفر عتبات عالیات رفته بود طی تلگرافی دربارهٔ اوضاع و احوال عمومی، وضعیت قحطی و وبا پرسش کرد و پاسخ کارگزاران متملق چنین بود که «احوالها خیلی خوب است. تازه[ای] که قابل عرض همایون باشد هیچ نیست … از هر جهت، امنیت و آسودگی حاصل است! طهران کمال نظم و وفور را دارد! جنس به قاعده به انبارها میرسد! به هیچ قسم از تهران نگرانی نداشته باشید!» و وضعیت ایالات نیز مثبت گزارش شدهاست.[29] این در حالی بود که ایران با یکی از بزرگترین قحطیهای تاریخ خود دست به گریبان بود. این عدم مسئولیت و بی کفایتی به نوبهٔ خود موجب تشدید بحران میگشت. ابعاد فساد اداری در جریان این قحطی به اندازهای بود که با کشف روابط کلانتران شهر با لوطیان و اوباشان و عدم توانایی کلانتران برای مقابله با اوباشگری سعی شد تغییراتی در وضعیت نیروهای انتظامی تهران داده شود.[30]
احمد کتابی معتقد است که بروز و گسترش قحطی در ایران نتیجه مستقیم استبدادگرایی، فساد و بی کفایتی حکومتها در ایران بودهاست و میگوید: «بی مناسبت نیست که با تأسی به دکتر هما ناطق، که در پژوهش عالمانه خود در زمینه تاریخچه وبا در ایران بین «مصیبت وبا» و «بلای حکومتهای فاسد و غیر مردمی» ایران، پیوندی نزدیک یافتهاست، میان وقوع قحطی و نظام حکومتی در ایران نیز همبستگی و ارتباطی جستجو شود.»[31] حسین شهیدی در کتاب سرگذشت تهران در باب این قحطی آوردهاست: «در دوره ناصر الدین شاه و پس از او تا پایان دوره قاجاریه فقط این دو بار قحطی طبیعی یا مصنوعی در ایران و تهران روی نداد بلکه هر چند سال یکبار قحطی گریبان مردم را میگرفت و تنها در این میان محتکران که از اشخاص ثروتمند و با نفوذ بودند از آن سود میبردند.»[32] شوکو اوکازاکی در خصوص قحطی سال ۱۲۴۹ ش اظهار نمودهاست که: «عاملِ اصلی قحطی سال ۱۲۸۸ ق بروز دو خشکسالی پی در پی بود، اما این بلا به هیچ وجه کاملاً نتیجه بوالهوسی طبیعت نبود … بخش بزرگی از مسئولیت این رویداد ناگوار را میتوان، واقع بینانه، متوجه مقامات بالا، ملاکان، سوداگران غله، و برخی روحانی نمایان که دست اندرکار احتکار و سوء استفاده از اوضاع به نفع خود بودند، شناخت. همچنین، حکومت مرکزی و حکام ولایات و نواحی، که تدبیر و اقدامِ مؤثری برای اصلاح وضع در کار نیاوردند، در این بلیه سزاوار نکوهش اند. به سخن دیگر، حرص و بی کفایتی دولت مردان به همان اندازه مسبب گرسنگی و رنج مردم بود که خشکسالی و بخلِ طبیعت.»[33]
در کنار منفعت طلبی عدهای از ملاکان و بزرگان نمونهای از کمکهایهای مردمی نیز مشاهده میشود. چنانچه میرزا حسین خان مشیرالدوله صدر اعظم ناصرالدین شاه انبارهای غله شخصی خود را به روی مردم گشود و تمام تلاش خود را معطوف متقاعد نمودن مقامات حکومت برای تنزل قیمتها از طریق پرداخت یارانه به نان نمود.[34] علاوه بر آن میرزا حسین خان به فقرا کمک بسیاری نمود که مقدار آن را تا روزی پنج هزار تومان نوشتهاند.[35][36] مشیرالدوله فقرای تهران و نواحی اطراف که از گرسنگی به تهران مهاجرت کرده بودند را در قلعه نصرت آباد اسکان داد و برای ایشان قوت روزانه معین کرد و عده زیادی را از مرگ حتمی نجات داد.[37] میرزا عبدالله شیخ الاسلام به مردم فقیر و مستمند اصفهان کمک نمود.[38][39] همچنین آقا محمد قمشهای تمام آنچه را که به ارث برده بود فروخت و صرف نیازهای مردم به ویژه طلاب نمود.[40]
جستارهای وابسته
پانویس
- آوری، پیتر، کاویل همیلی و چارلز ملویل، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تاریخ ایران به روایت کمبریج (دوره افشار، زند و قاجار)، انتشارات جامی، ۱۳۸۸، صص ۲۳۷ و ۲۳۸
- افشار، ایرج، چهل سال تاریخ ایران، ج۲، نشر اساطیر، ۱۳۷۴، ص۷۱۹
- صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، ج۱، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل، ۱۳۷۰، ص۳۹۵
- دیوان بیگی، حسین بن رضاعلی، خاطرات دیوان بیگی: (میرزا حسین خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (کردستان و طهران)، ج۱، به کوشش ایرج افشار و محمد رسول دریاگشت، نشر اساطیر، ۱۳۸۲، صص ۶۸ و ۷۱
- سالور، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج۱۰، محقق ایرج افشار و مسعود سالور، نشر اساطیر، ۱۳۷۴، ص۷۹۰۰
- شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۱۷۱
- راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص۱۴
- همان، صص ۹۱ و ۲۴۲
- همان، ۱۳۵۴، ص ۱۹۹
- کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ،1390، ص170
- صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، ج۱، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل، 1370، ص395
- شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، صص ۳۴۰ و ۴۷۴
- سالور، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج۱۰، محقق ایرج افشار و مسعود سالور، نشر اساطیر، ۱۳۷۴ُ ص۵۱۱۱
- راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص۷
- گرنی، جان و منصور صفت گل، قم در قحطی بزرگ، ۱۳۸۷، ص۱۸۸
- کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰، ص۱۷۰
- راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص ۲۷۹
- مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۱، نشر زوار، ۱۳۸۴، ص۱۱۰
- راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص۱۷۵
- شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ا، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۴۸۴
- کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ،۱۳۹۰، ص۱۷۲
- ارباب، محمد تقی، کتاب عدد نفوس اهالی دارالایمان قم، قم نامه،۱۳۶۴، ص۶۰
- کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰، صص۱۷۲ و ۱۷۳
- راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴، ص۲۴۲
- شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، صص ۱۷۸ و ۴۷۴
- افشار، ایرج، چهل سال تاریخ ایران، ج۲، نشر اساطیر، ۱۳۷۴، ص۶۸۸
- همان، ص۶۸۸
- شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۴۷۴
- کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ،۱۳۹۰، ص۱۷۸
- شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۱۷۸
- کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰، ص۱۸۱
- شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۴۸۵
- اوکازاکی، شوکو، قحطی بزرگسال ۱۲۸۸ در ایران، ۱۳۶۵، ص۴۱
- آوری، پیتر، کاویل همیلی و چارلز ملویل، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تاریخ ایران به روایت کمبریج (دوره افشار، زند و قاجار، انتشارات جامی، ۱۳۸۸، ص ۲۳۸
- افشار، ایرج، چهل سال تاریخ ایران، ج۲، نشر اساطیر، ۱۳۷۴، ص۴۶۰
- شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳، ص۴۸۴
- همان، ص۳۴۰
- محمدعلی معلم حبیب آبادی مکارم الآثار (جلد۴ ) - در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری ص ۱۳۴۴
- مهدوی، سید مصلح الدین (۱۳۷۱)، خاندان شیخ الاسلام اصفهان، گل بهار اصفهان، ص۱۳۶
- قمشهای، محمد رضا، حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، مجموعه آثار حکیم صهبا به همراه زندگینامه عارف الهی آقا محد رضا قمشهای، کانون پژوهش، ۱۳۷۸، ص۲۹
منابع
- آوری، پیتر، کاویل همیلی و چارلز ملویل، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تاریخ ایران به روایت کمبریج (دوره افشار، زند و قاجار)، انتشارات جامی، ۱۳۸۸
- ارباب، محمد تقی، کتاب عدد نفوس اهالی دارالایمان قم، قم نامه، ۱۳۶۴
- افشار، ایرج، چهل سال تاریخ ایران، ج۲، نشر اساطیر، ۱۳۷۴
- اوکازاکی، شوکو، قحطی بزرگسال ۱۲۸۸در ایران، ۱۳۶۵
- دیوان بیگی، حسین بن رضاعلی، خاطرات دیوان بیگی: (میرزا حسین خان) از سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۳۱۷ قمری (کردستان و طهران)، ج۱، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، نشر اساطیر، ۱۳۸۲
- راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۳، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴
- سالور، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج۱۰، محقق ایرج افشار و مسعود سالور، نشر اساطیر، ۱۳۷۴
- شهیدی، حسین، سرگذشت تهران، جلد ۱، نشر راه مانا، ۱۳۸۳
- صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، ج۱، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل، ۱۳۷۰
- قمشهای، محمد رضا، حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، مجموعه آثار حکیم صهبا به همراه زندگینامه عارف الهی آقا محد رضا قمشهای، کانون پژوهش، ۱۳۷۸
- کتابی، احمد، درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ،۱۳۹۰
- گرنی، جان و منصور صفت گل، قم در قحطی بزرگ، ۱۳۸۷
- مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج۱، نشر زوار، ۱۳۸۴