مستزاد

مُستَزاد قالبی از قالب‌های شعر فارسی است و در حقیقت غزلی است که کلمه یا جملهٔ موزون و هماهنگی به آخر تمامی مصراع‌ها اضافه شده‌است.[1]

مستزاد برای نخستین بار توسط مسعود سعد سلمان سروده شد. بعد از او شعرای زیادی به این قالب شعر گفتند.

وزن مستزاد نوعی وزن شعر است که پس از هر مصراع آن، مصراع کوتاهی (نیم‌مصراع) می‌آید.

در شعری که دارای وزن مستزاد است، همهٔ مصراع‌ها دارای وزن یکسان نیستند و تنوع در چیدمان واژه‌ها، منطبق با وزن‌های گوناگونی است که در شعر به کار می‌رود. مستزاد از قالب‌هایی است که آن را الهام‌بخش آغاز شعر نو و قالب نیمایی می‌دانند، اگرچه بعد از ظهور شعر نو استقبال از آن به کمترین حد ممکن رسید.

اولین مستزاد زبان فارسی

این مستزاد سروده مسعود سعد سلمان شاعر قرن پنجم هجری می باشد.

ای کامگار سلطان،انصاف تو به گیهانگشته عیان
مسعود شهریاری،خورشید نامداریاندر جهان
ای اوج چرخ جایت،گیتی ز روی و رایتچون بوستان
چون تیغ آسمان گون،گردد به خوردن خونهم داستان
باشد به دستت اندر،از گل بسی سبک ترگرز گران
بر تیز تگ هزبری،برقی که گردد ابریزیر عنان
کوهی که باد گردد،چون گردباد گردددر زیر ران
پیش رفیع تختت،از طوع و طبع بختتبسته میان
کس چون تو ناشنوده،عادل چو تو نبودهنوشین روان
در هیچ روزگاری،کس چون تو شهریاریندهد نشان
در شکر و مدحت تو،پاینده دولت توشد همزبان
آمد بهار خرم،شد عرصه های عالمپر گلستان
از دست هر نگاری،نیکوتر از بهاریباده ستان
در عز و ناز و شادی،بر تخت ملک بادیتا جاودان

نمونه هایی از مستزاد

از ملک الشعرا بهار با عنوان از ماست که بر ماست:

این دود سیه‌فام که از بامِ وطن خاستاز ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که برآمد ز چپ و راستاز ماست که ‌بر ماست
جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیمبا کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جانِ سخن اینجاستاز ماست که ‌بر ماست
یک‌تن چو موافق شد، یک دشت سپاه ‌استبا تاج و کلاهست
ملکی چو نفاق آورد او یکه و تنهااز ماست که ‌بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیمبر خاک ببالیم
لیکن چه کنیم‌ آتشِ ما در شکمِ ماستاز ماست که ‌بر ماست
اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف استزین قوم شریفست
نه جرم ز عیسی، نه تعدی ز کلیساستاز ماست که ‌بر ماست
ده سال به یک مدرسه گفتیم و شِنُفتیمتا روز نخفتیم
و امروز بدیدیم که آن جمله معماستاز ماست که ‌بر ماست
گوییم که بیدار شدیم‌! این چه خیالیست‌؟بیداری ما چیست‌؟
بیداری طفلی است که محتاج به‌ لالاستاز ماست که ‌بر ماست
از شیمی و جغرافی و تاریخ‌، نُفوریماز فلسفه دوریم
وز قالَ و اِنْ قُلْتْ‌، به هر مدرسه غوغاستاز ماست که ‌بر ماست
گویند «بهار» از دل و جان عاشقِ غربیستیا کافر حربی است
ما بحث نرانیم در آن نکته که پیداستاز ماست که‌ بر ماست


مستزاد مجلس چهارم (در رابطه با وقایع سیاسی مجلس چهارم مشروطیت) که توسط میرزاده عشقی سروده شده‌است از مستزادهای بسیار معروف است.

مطلع مستزاد عشقی:[2]

این مجلس چارم به خدا ننگِ بشر بوددیدی چه خبر بود؟!
هر کار که کردند، ضرر رویِ ضرر بوددیدی چه خبر بود؟!
این مجلسِ چارم، خودمانیم، ثمر داشت؟والله ضرر داشت
صد شکر که عمرش چو زمانه به گذر بوددیدی چه خبر بود؟!


از مهدی اخوان ثالث:[3]

هر که گدای در مشکوی توست پادشاست
شه که به همسایگی کوی توستچون گداست
باغ جهان موسم اردیـبهشـتیا بهشت
گر نه ثنا خوان گل روی توستبی صفاست
نرگس گلزار جنان هر که گفت یا شنفت
این که چو چشمان بی آهوی توست بی حیاست
سرو شنیدم که قد آراسته خاسته
مدعی قامت دلجوی توست بد اداست
رحم کن ای دیده رخ زرد من دردمن
گرنه امیدیش به داروی توست بی دواست

جستارهای وابسته

منابع

  1. آرایه‌های ادبی (قالب‌های شعر، بیان و بدیع). (ISBN 964-05-0036-4)
  2. کلیات مصور عشقی. علی‌اکبر سلیمی. تهران: مطبوعاتی امیرکبیر. ۱۳۳۱ خورشیدی.
  3. کتاب درسی آرایه های ادبی پایه سوم رشته ادبیات و علوم انسانی ص43
  • وزن شعر فارسی، نوشتهٔ پرویز ناتل خانلری، تهران: نشر توس، ۱۳۸۶.
  • فرهنگ کاربردی اوزان شعر فارسی، تألیف حسین مدرّسی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، ۱۳۸۴.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.