کمالگرایی (فلسفه)
در فلسفهی اخلاق و نظریهی ارزش (en) کمالگرایی، پایداریِ اراده در به دست آوردنِ کیفیتِ مطلوبِ موجودیتِ معنوی، ذهنی، فیزیکی و مادی است. فیلسوف نو-ارسطوگرا (en) توماس هورکا (en) کمالگرایی را به این ترتیب توصیف میکند:
این نظریهی اخلاقی، از توصف یک زندگی خوب یا زندگی مطلوب آغاز میشود و زندگی در این دنیا را به روش متمایزی توصیف میکند. و میگوید، خصوصیات مشخصی، طبیعت بشری را تشکیل میدهند یا به عبارتی تعیین کنندهی انسانیت هستند - چیزهایی که انسان را انسان میکنند. این نظریه سپس میگوید، زندگی خوب این ویژگیها را تا حد زیادی توسعه میدهد و یا به عبارتی، به آنچه که در طبیعت بشر نقش محوری دارد، جامهی عمل میپوشاند. نسخههای مختلف نظریه، ممکن است در مورد اینکه کدام خصوصات به نظریه ارتباط دارند، با هم همنظر نباشند و بنابراین در مورد محتوای زندگی خوب نیز مخالف هم باشند. اما همهی آنها در این ایدهی پایه مشترک هستد که در نهایت، توسعه طبیعت بشر، خوب است.[1]
فرد کمالگرا، لزوماً اعتقاد ندارد که یک فرد، میتواند زندگی یا وضعیتِ زندگیِ بینقص را به دست آورد. در عوض، یک کمالگرا، در به دست آوردن بهترین زندگیِ ممکن یا بهترین شرایطِ زندگی، ثابت قدم و با پشتکار است.
تاریخچه
کمالگرایی، به عنوان یک نظریه اخلاقی، دارای یک تاریخچهی طولانی است و توسط فیلسوفان تاثیرگذار، مورد توجه قرار گرفته است. ارسطو تصور خود از زندگی خوب (اودایمونیا) را بیان کرده است. آموزههای او میگویند که سیاست و ساختارهای سیاسی باید زندگی خوب را در میان افراد، ارتقا دهند؛ از آنجا که پولیس (شهر) میتواند به بهترین نحو، زندگیِ خوب را پیشرفت دهد، باید به کارگیری آن نسبت به سایر اشکال ساختار اجتماعی ترجیح داده شود.
فیلسوف معاصر، استنلی کاول، به ایدهی کمالگرایی اخلاقی، به عنوان ایدهای میپردازد که بر اساس آن، یک خودِ دستنیافته اما قابل دستیابی وجود دارد که فرد باید تلاش کند تا به آن برسد. کمالگرایانِ اخلاقی، معتقدند که سؤالات باستانیای مانند "آیا من همانطوری زندگی میکنم که قرار بوده زندگی کنم؟" همهی تفاوتها را در جهان ایجاد میکنند و تعهدی را توصیف میکنند که ما باید نسبت به راههایی که به نظر محال میآید که مورد نیاز باشند، ولی در واقع مورد نیازند، داشته باشیم. ما چنین تعهدی را داریم، چونکه تنها با در ذهن نگه داشتن چنان ایدههای "غیر ممکن" است که یک شخص میتواند برای رسیدن به "خویشتنِ دست نیافته، ولی قابل دستیابی" تلاش کند.
استنلی کاول، از رالف والدو امرسون، فریدریش نیچه و جان استوارت میل به عنوان سرمشقهای این دیدگاه استفاده میکند و همچنین رگههایی از آن را در روسو و کانت نیز شناسایی میکند. هیلاری پاتنم نیز این ایده را تایید کرده و آن را به مارتین بوبر، امانوئل لویناس و فرانتس رزنتسوایگ نسبت داده است.
شادی
کمال، به معنای چیزی بیشتر، یا چیزی متفاوت با شادی یا لذت است و کمالگرایی با فایدهگرایی در تمام اشکال آن متفاوت است. جامعهای که به اصول کمالگرایی متوسل میشود، نمیتواند شهروندانی شاد در خود ایجاد کند - در واقع موضوع برعکس است. کانت چنین جامعهای را به مثابه یک جامعهی قیم مآبِ دولتی در نظر گرفته که به نفع یک حکومت "وطن پرست"، لزوم وجود آن را انکار می کند. (imperium non paternale, sed patrioticum). به نظر وی، در حالی که فرد، مسئولِ گذراندنِ یک زندگیِ با فضیلت است، دولت باید به تنظیم همزیستی انسانها محدود شود.[2]
آلفرد ناکی (en) در اینباره نوشته:
نقش واقعیِ وجودِ جمعی ... یادگیری، کشف، و شناختن است. خوردن، نوشیدن، خوابیدن و زندگی کردن، در یک کلمه، ملزوماتِ فرعیِ محض هستند. در این موارد، ما با حیوانات متفاوت نیستیم. دانش، هدف است. اگر من مجبور شوم که بین بشریتی که از لحاظ مادی خوشحال است و مانند گلهی گوسفندان در چراگاه به خوردن مشغول است، و بشریتی که در بدبختی به سر میبرد، ولی اینجا و آنجا برخی از حقایق ابدی در آن به نوعی تجلی یافته است، انتخابی کنم، انتخاب من جامعهی دوم خواهد بود.[3]
لازم است ذکر شود که هیچ معیار جهانشمولی از کمال وجود ندارد. افراد و فرهنگها، ارزشهایی را انتخاب میکنند که برای آنها، نمایندهی ایدهی کمال باشد. به عنوان مثال، یک فرد ممکن است تحصیلات عالی را به عنوان کمال برتر ببیند، در حالی که برای دیگری، رسیدن به کمال برتر از راه تلاش برای هرچه زیباتر شدن باشد.
ترابشریت
فیلسوف معاصر مارک اَلِن واکِر (en) استدلال می کند که کمال گرایی اخلاقی، ضرورتِ اخلاقیِ پشت ترابشریت هست یا باید باشد.
جستارهای وابسته
- کمال مسیحی (en)
- عملگرایی
- خردگرایی
- فایدهگرایی
منابع
- Hurka, Thomas (1993). Perfectionism. Oxford University Press, p. 3.
- Immanuel Kant: Über den Gemeinspruch: Das mag in der Theorie richtig sein, taugt aber nicht für die Praxis, AA VIII, 273-314, hier 291
- ناکی، آلفرد (en) (1904). L'Anarchie et le Collectivisme.
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به Moral perfectionism در ویکیگفتاورد موجود است. |