جنگ پروان
جنگ پروان جنگی بود که در سال ۱۲۲۱ میلادی (۶۱۸ ه ق ) مابین جلالالدین خوارزمشاه آخرین شاه خوارزمشاهیان و سپاه مغول در روستای پروان در نزدیکی شهر غزنین درگرفت.[1]
جنگ پروان | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از حمله مغول به ایران | |||||||
| |||||||
طرفین درگیر | |||||||
امپراتوری مغول | خوارزمشاهیان | ||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||
قوتوقو نویان | جلالالدین خوارزمشاه | ||||||
قوا | |||||||
۳۰۰۰۰ تا ۴۵۰۰۰ | ۶۰٬۰۰۰ | ||||||
تلفات | |||||||
نامشخص | نامشخص |
جنگ پروان
سلطان جلالالدین در اواخر سال ۶۱۷ ه.ق پس از زد و خورد با مغولان در حدود نیشابور به طرف هرات حرکت کرد. او در میان راه شمس الملک را از اسارات و بند نجات داد و به غزنه فرستاد. خود او نیز پس از آن عازم غزنه شد. جلالالدین در آغاز سال ۶۱۸ ه.ق به غزنین رفت و به محض ورود به این شهر، دو نفر از سرداران خوارزمشاه، با ۶۰ هزار سپاهی به کمک وی آمدند. جلالالدین که با رسیدن سرداران مزبور خود را آمادهٔ پیکار با سپاه چنگیز دید. جلالالدین در این شهر سپاهی از اقوام مختلف ترک، افغانی، غوری، هزاره و تاجیک فراهم کرد و در ده پروان از آبادیهای میان غزنین و بامیان نزدیک غزنین اردو زد و چون خبر پیدا کرد که قشونی از مغول در طخارستان مشغول محاصرهٔ قلعهٔ والیان هستند به قشون چنگیز حمله کرد و نزدیک به ۱٬۰۰۰ نفر از مغولان را کشت. چنگیزیان از جیحون گذشته و داستان شکست را به چنگیز بازگفتند. چنگیز برای دفع جلالالدین قوتوقو نویان را با قشونی که تعداد آن ۳۰٬۰۰۰ تا ۴۵٬۰۰۰ در منابع آمده را روانهٔ قصبهٔ پروان کرد. جنگ میان جلالالدین و قشون قوتوقو نویان در یک فرسخی قصبهٔ پروان درگرفت و جلالالدین خود در قلب لشکر ایستاد و با مغولان پیکار کرد. این جنگ دو روز ادامه داشت؛ روز اول نتیجهای برای هر دو طرف نداشت و روز دوم جلالالدین سپاهیان خود را قوت قلب بخشید و لشکر قوتوقو را شکست داد و فراری داد و سپاهیانش به تعقیب مغولان تاختند تا اینکه قوتوتو شکست خورده به پیش چنگیز برگشت.[2]
نتیجه
این پیروزی باعث شادی و قوت قلب مسلمانان گردید و پس از آنکه خبر این پیروزی به شهرهای خراسان و جنوب فرارود رسید، مردم بسیاری از این نواحی اشغال شده شورش و قیام کردند و حاکمان مغولی را که توسط مهاجمان تعیین شده بود به قتل رساندند و از نتایج مهم این پیروزی این بود که چنگیزیانی که قلعهٔ ولخ طخارستان را در محاصره داشتند قلعه را رها کرده از محل گریختند.[3] اما سپاهیان جلالالدین پس از این گشایش به جمعآوری غنائم مشغول شدند و میان دو نفر از بزرگان لشکرش بر سر تصاحب اسبی نزاع درگرفت در نتیجه سپاهش متفرق شد و او از این فتح نتوانست بهرهٔ چندانی برگیرد.[4]
پانویس
منابع
- اقبال آشتیانی، عباس (۱۳۸۹)، تاریخ مغول، تهران: موسسه انتشارات نگاه، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۵۱-۴۵۲-۵
- انصافی، بابک (۱۳۸۶). «حمله مغول به ایران». مجله گزارش (۱۸۷).
- ستوده، حسینقلی (۱۳۵۳). «نقش مردم ایران در مدافعه از تهاجم مغولان». مجموعه خطابههای نخستین کنگره تحقیقات ایرانی. ۲. به کوشش غلامرضا ستوده. تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.