خیوه
خیوه (به ازبکی: Xiva / Хива)، (به روسی: Хива) نام شهری است با حدود نیم میلیون نفر جمعیت در استان خوارزم ازبکستان، واقع در ۲۵ کیلومتری جنوب گرگانج. شهر خیوه در حدود هزار کیلومتری شمال غرب تاشکند، پایتخت ازبکستان، و در ۶۰۰ کیلومتری شمال بخارا واقع شدهاست و اقتصاد آن برپایه کشاورزی است.[1]
خیوه | |
---|---|
دیوارهای ایچانقلعه | |
خیوه محل در ازبکستان | |
مختصات: ۴۱°۲۳′ شمالی ۶۰°۲۲′ شرقی | |
کشور | ازبکستان |
استان | استان خوارزم |
جمعیت | |
• کل | ۵۰۰ هزار نفر |
زمانی خیوه مرکز سرزمین خوارزم بود و امروز در کشور ازبکستان جای گرفتهاست و مرکز استان خوارزم در این کشور است. بازرگانان خاورمیانه در سده دهم میلادی از این شهر نام میبرند هر چند که باستانشناسان پیشینه آن را به سده شش میلادی میرسانند. تا پیش از چیرگی روسها بر خوارزم خانهایی بر این سرزمین با مرکزیت خیوه فرمان میراندند.
خیوه شهری است با مجموعهای از بناهای تاریخی که در حصاری از خشت و گل به نام «ایشانقلعه» یا «ایچانقلعه» قرار گرفتهاند. این بناها که به سبک معماری اسلامی و ایرانی ساخته شده، شامل دروازهها، مسجدها، مدرسهها، آرامگاهها، گرمابهها، کاخها و خانههای سنتی است و همواره مورد توجّه باستانشناسان و تاریخدانان بوده و جهانگردان بسیاری را به خود جذب کردهاست.[2]
آرامگاه پوریای ولی در میان این مجموعه فرهنگی - تاریخی قرار دارد. آرامگاه پوریای ولی خود یک مجموعه فرهنگی ـ تاریخی است و در فاصله سدههای هشتم تا چهاردهم هجری (۱۴ تا ۲۰ میلادی)، برای بزرگداشت نام «پهلوان محمود» پسر پوستیندوزی که علاوه بر پهلوانی، شاعر و جوانمرد نیز بود، ساخته شدهاست.[2]
خیوه دو بخش دارد، بخش بیرونی دیجانقلعه نام دارد. این بخش دارای باروی و دیواری بود که ۱۱ دروازه داشت. بخش درونی ایچانقلعه نام دارد. این بخش دیواری خشتی دارد که گرداگردش را فراگرفتهاست. برخی بر این باورند که پی این دیوار در سده ۱۰ میلادی ریخته شدهاست. دیوارهای کنگرهدار آن به بلندای ۱۰ متر به سده هفدهم میلادی باز میگردد.
این شهر ۵۰ اثر تاریخی و ۲۵۰ خانه کهن - که بیشترشان به سدههای هجدهم و نوزدهم بازمی گردند- دارد. برای نمونه مسجد آدینه این شهر در سده دهم میلادی راهاندازی شد و در سالهای ۱۷۸۸-۸۹ میلادی بازسازی گردید. همچنین سرسرای ستوندار شناخته شده این شهر که دارای ۱۱۲ ستون از مصالح ساختمانی کهن هنوز سرپاست.
نماهایی از خیوه
پیشینه
بسیاری از پژوهندگان، سرزمین خوارزم را همان مکانی میدانند که در اوستا از آن به عنوان ایرانویج، سرزمین اصلی آریاییان، یاد شدهاست.[3] خیوه در روزگاران باستان بخشی از قلمرو سکاهای تیزخود، از اقوام ایرانی منطقه بود و در دورههای بعد جزئی از شاهنشاهی ایران گشت.[3]
دودمان ایرانیتبار آفریغیان که از والیان ساسانیان بودند در سرزمین خوارزم فرمان میراندند و پس از اسلام تا سال ۴۰۸/۱۰۱۷ پایدار ماندند اما در آن سال از محمود غزنوی شکست خوردند. این رویداد پایان فرمانروایی ایرانیتباران بر خوارزم را رقم زد و ترکسازی منطقه به مرور زمان عنصر ایرانی را در اقلیت و عنصر ترک را در خوارزم به اکثریت رساند.[4]
خیوه که در زمان سرکردگان اُزبک بعد از دورهٔ امیر تیمور رفتهرفته ارگنج را تحتالشعاع خود قرار داد و کرسی خوارزم شد تدریجاً اسم آن بر تمام ایالت خوارزم اطلاق گردید. جغرافینویسان غرب در قرن چهارم چند بار آن را بهعنوان شهری کوچک اسم بردهاند. تلفظ قدیم آن «خیوق» بود که یاقوت نیز آن را خیوق مینامد و اضافه میکند که در قرن هفتم اهالی آن مذهب شافعی داشتند در صورتی که تمام شهرهای دیگر بر مذهب حَنَفی بودهاند. خیوه در آن تاریخ از این جهت شهرت داشت که محل تولد شیخ نجمالدین کبری بود که هنگام هجوم مغول در دفاع از ارگنج سهم بزرگی داشت و هم در آن واقعه مقتول گردید. بهطوریکه ابن بطوطه یک قرن بعد ذکر میکند تربت او در نزدیکی ارگنج زیارتگاه عموم مردم بود. [5]
خیوه در سده دهم میلادی به عنوان منزلگاهی در راه کاروانی میان گرگانج، مرکز خوارزم، به مرو در ایران آنزمان، اهمیت یافت.[1]
از اواخر سده دهم هجری (سده شانزدهم میلادی) به بعد خیوه مرکز خانات منطقه بود. در اوایل سده سیزدهم (بیستم میلادی) در تهاجم روسها به فرارود، این شهر نیز مورد حمله قرار گرفت و آسیب بسیار دید، اما بعدها ازنو بازسازی شد و به شهری در حکم موزه تبدیل گردید.[2]
خیوه در سال ۱۲۲۶ میلادی با حمله لشکر چنگیزخان مغول تقریباً با خاک یکسان شد. در خلال سدههای پانزدهم و شانزدهم و با نابودی شهر گرگانج بهدست تیمور لنگ، خیوه بهتدریج گرگانج را تحتالشعاع قرار داد و کرسی خوارزم گردید و نام خود را بهعنوان خانات خیوه به همه آن سرزمین داد.[6]
دودمان اول خانهای خیوه معروف به سلسله عربشاهیه است که بهوسیله ایلبارس از خاندان شیبانی از نوادگان جوجیخان بنیاد شد. پس از او فرزندان او حکومت کردند تا آنکه این حکومت برافتاد و فرمانروایی خوارزم بهدست ایناق، بزرگ خاندان قنقرات افتاد و اگر چه در ظاهر کسانی را از خاندان چنگیزخان به تخت خانی مینشانیدند ولی فرمانروایی آنها جز در موارد استثنائی اسمی بیش نبود.[6]
در سده ۱۷ م. پتر بزرگ با خانات خیوه روابطی برقرار کرد ولی با حمله نادرشاه افشار در سال۱۷۴۰ و از بین بردن ایلبارس دوم مدتی این حکومت بهدست گماشته نادر اداره میشد اما این تحتالحمایگی نادر طولی نکشید و باز خانی از خانات خیوه حاکم آنجا شد.[6]
پس از چندی در نتیجه تازشها و دستبردهای ترکمنهای یموت، خیوه ویران شد ولی در سال ۱۷۷۰ م. محمدامین بزرگ خاندان قنقرات بر ترکمانها چیره شد و رونق شهر و خانات خیوه را تجدید نمود. در سال ۱۲۱۹ قمری ایناق وقت بنام ایلتوزر که از نوادگان محمدامین بود خود را عنوان خان داد و دودمان ایناق را بنیاد کرد و آن دومین سلسله از خانهای خیوه است که تا سال ۱۸۷۳ م. که حکومت آنها تحتالحمایه روسیه شد دوام داشت و آنها بدینقرار است: ایلتوزر (۱۲۱۹ - ۱۲۲۱ هَ. ق.)، محمدرحیم خان (۱۲۲۱ - ۱۲۴۹ هَ. ق.)، اﷲ قلی خان (۱۲۴۹ - ۱۲۵۸ هَ. ق.)، رحیم قلیخان (۱۲۵۸ - ۱۲۶۱ هَ. ق.)، ابوالغازی محمدامین خان (۱۲۶۱ - ۱۲۷۱ هَ. ق.)، عبداﷲخان (۱۲۷۱ - ۱۲۷۲ هَ. ق.)، قتلغ محمدخان (۱۲۷۲ - ؟)، سیدمحمدخان (۱۲۷۲؟ - ۱۲۸۲ هَ. ق.)، سید محمدرحیم خان (۱۲۸۲ - ۱۲۹۰ هَ. ق.).[6]
در سال ۱۲۴۶ ق/۱۸۳۰ م. نزدیک به پانصد نفر در سرخس بودند که ایرانیان شیعهمذهب را که از سوی ترکمنها به اسارت درمیآمدند به بازارهای خیوه و بخارا برده و در آنجا این اسیران را خرید و فروش میکردند. در ۱۲۴۷ ق/۱۸۳۱ عباس میرزای ملکآرا، برادر ناصرالدینشاه، به سرخس رفته و اسیران را آزاد کرد و بساط بردهداران را برچید.[7]
در سال ۱۸۷۳ و در دوره سیدمحمدرحیم خان روسیه لشکر بزرگی به همراه ژنرال روس فون کاوفمن به خیوه فرستاد و بدون جنگ خان خیوه تسلیم شد و سید محمدرحیم خان تا سال ۱۹۱۰ م. حکومت کرد ولی دستنشانده روسها بود.[6]
فتح توسط روسها
روسها از ۱۲۵۶ ق/۱۸۴۰ م تا ۱۲۹۲ ق/۱۸۷۵ م در آغاز به تدریج اما از ۱۲۸۰ ق/۱۸۶۳ م با سرعت هرچه بیشتر به پیشروی خود در فرارود ادامه دادند و در ۱۲۹۲ ق/۱۸۷۵ م بهطور کامل بر فرارود چیره شدند و آن را جزئی از قلمرو خود به شمار آوردند.[7]
روسها در آغاز بیشترین فشار را به خان خوارزم آوردند و در ۱۲۷۰ ق/۱۸۵۵ م با توسعه و گسترش قلمرو خود در فرارود به خیوه حمله کردند و پس از فتح خیوه، خان خوارزم به بخارا گریخت، اما پس از چندی بازگشت و ظاهراً روسها خیوه را تخلیه کرده بودند.[7]
سال بعد یعنی در ۱۲۷۱ ق/۱۸۵۴ م خان خیوه به طرف خراسان لشکرکشی کرد و ضمن جنگ و ستیز با دولت ایران، محمد امین خان، خان خیوه کشته شد. سر او را بهعنوان پیروزی به تهران فرستادند. ناصرالدین شاه دستور داد که با احترام، سر او را غسل داده و به کفنودفن آن پردازند. عامل اصلی دستور خود را بزرگزادگی خان و پاس مراوده و خدمات اجداد او نسبت به دولت ایران اعلام کرد.[7]
پس از آنکه از شوکت و ابهت خان بخارا کاسته شد، روسها در پی فرصتی برای تصرف کامل فرارود بودند، هنگامی در ۱۲۹۰ ق/۱۸۷۳ م جمعی از سرشناسان قرقیز به سنپترزبورگ رفته و از ستمهای خان خیوه دادخواهی کردند، بلافاصله ژنرال کفمان با ۱۲۰۰۰ سپاهی به تنبیه خان خیوه مأمور شد در تابستان همان سال از دو نقطه وارد خیوه شدند و پس از تصرف مقر حکومت خان خوارزم، مصالحهنامهای با وی منعقد کردند که اولاً یک قسمت از سرزمین او به تصرف روسها و قسمت دیگری هم به تصرف امیر بخارا درآید و ثانیاً خود او مانند دیگر خانهای فرارود در تحت سلطه روسها باشد. انعقاد مصالحهنامه سبب شورش طایفهٔ یموت ساکن در خیوه شد و خان برای سرکوبی آنان ناگزیر از یاری گرفتن از سرداران روس شد.[7]
پیشروی روسها و تسلط بر خیوه، سبب اعتراض گروهی از سیاستمداران انگلیسی شد و دولت روسیه ناگزیر شد که ژنرال شوالف آجودان ویژه امپراتور را جهت اطمینان دولت انگلیس به لندن بفرستد و لرد گرانویل وزیر امور خارجه انگلیس در گشایش مجلس انگلیس به وکلای ملت اطمینان داد که دولت روس بههیچوجه در خیال نگاه داشتن خیوه نیست.[7]
شدت جنگ خیوه بازتاب جهانی داشت و خبرنگاران از اقصی نقاط دنیا به خیوه آمده بودند و برخی از آنان یادداشتهای مفصلی دربارهٔ فتح خیوه توسط روسها نگاشتند.[7]
پس از انقلاب روسیه در ۲۶ آوریل ۱۹۲۰ م. جمهوری خلق خوارزم تشکیل شد و خیوه جزء آن درآمد. پس از واژگونی تزارها سرانجام خیوه در تقسیمبندی تازه کشور در سال ۱۹۲۴ به ازبکستان پیوست.[6]
سراسرنما
جستارهای وابسته
منابع
- Wikipedia contributors, "Khiva," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?oldid=458192424 (accessed December ۱۶، ۲۰۱۱).
- Arch net: Digital Library بایگانیشده در ۵ مه ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine، بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
- کرمی، مجتبی، نگین خیوه. در: مجله «نامه انجمن» بهار ۱۳۸۱ - شماره ۵. (از ۱۲۴صفحه تا ۱۳۷).
- CHORASMIA i. Archeology and pre-Islamic history (Y. Rapaport): in: Encyclopaedia Iranica.
- C.E. Bosworth: CHORASMIA ii. In Islamic times. in: Encyclopaedia Iranica.
- لسترینج، گای (۱۳۹۳). جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. تهران: علمی و فرهنگی. ص. ۴۷۸. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۰۵-۸.
- مصاحب، غلامحسین، دائرةالمعارف فارسی، تهران: مؤسسه انتشارات فرانکلین، ۱۳۴۵ تا ۱۳۷۴ (۱۹۶۶-۱۹۹۵). در: لغتنامه دهخدا: مدخل: خیوه.
- کیانفر، جمشید: ماوراءالنهر در منابع ایرانی: ۲- تاریخ سیاسی نظامی. در: «فصلنامه کتاب» بهار ۱۳۷۹ - شماره ۴۱. (از صفحه ۸۶ تا ۹۵).