پوریای ولی
پوریای ولی (نامهای دیگر: محمود خوارزمی، پریار) پهلوان نامدار، محبوب، مردمدار و شاعر ایرانی اهل سرزمین خوارزم است که در ورزشهای زورخانهای و پهلوانی پیشینهٔ زیادی داشته و در سادهزیستی، دستگیری از مستمندان و ستمدیدگان، و چشم بستن بر زرق و برق دنیای فانی، به معرفتی ناب رسیده بودهاست.
محمود خوارزمی (پوریای ولی) | |
---|---|
زادهٔ | ۶۵۳ (قمری) گرگانج، خوارزم |
درگذشت | ۷۲۲ (قمری)، ۱۳۲۲ (میلادی) (۶۹سال) خوی |
آرامگاه | خوی |
محل زندگی | ایران |
ملیت | ایرانی |
نژاد | ایرانی |
شناختهشده برای | پهلوانی |
آثار | کنز الحقایق |
عنوان | پوریای ولی |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه دوازده امامی |
نام و لقب
نام پوریای ولی از پهلوانان نامدار ایرانی آن چنان که دانسته شده، پهلوان محمود خوارزمی متخلص به قجالی است
زادگاه
نویسندگان دربارهٔ زادگاه او نیز اختلاف داشته اند. برخی او را از مردم گرگانج (از شهرهای خوارزم) دانستهاند و برخی او را از مردم گنجه و برخی دیگر، براساس طوماری قدیمی به جا مانده از دورهٔ صفوی، او را از مردم خوی، سلماس دانستهاند.[1]
زندگی
پوریای ولی در جوانی کشتی میگرفت و پیشه پوتیندوزی و کلاهدوزی داشت. در همان زمان جوانی، به شهرهای گوناگون آسیای میانه، ایران وهندوستان سفر کرد و همه جا کشتی گرفت و به پهلوانی نام یافت.[1] دربارهٔ دگرگونی روحی پوریای ولی روایتهای فراوان آوردهاند. بهطور کلی پوریای ولی یک اسطوره نامی است.
پوریای ولی در میان ورزشکاران ایران نمونهای از اخلاق، پایمردی و جوانمردی است و نه تنها در مقام یک پهلوان، بلکه در مقام یک قدیس در میان مردم جایگاهی والا و افسانهای دارد.
آرامگاه
مسئولین استانی میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی پس از انجام آزمایشات DNA بر روی جسد پوریای ولی و تایید مقبرهی او در شهر خوی، استان آذربایجان غربی آرامگاهی در خور این پهلوان ایرانی پدید آوردند.[2] [3]آرامگاه دیگری نیز منسوب به وی در شهر خیوه ازبکستان وجود دارد و آرامگاهی هم در فومن روستای کمامردخ وجود دارد.این مقبره خود یک مجموعهٔ فرهنگی - تاریخی است و در فاصلهٔ قرنهای هشتم تا چهاردهم هجری (۱۴ تا ۲۰ میلادی) برای بزرگداشت نام پهلوان محمود ساخته شدهاست. چنانکه در آن نواحی رسم بر این است که پس از مراسم ازدواج برای تبرک به زیارت آرامگاه او میروند.
طبق منابع موثق، پهلوان محمود قتالی فرزند پهلوان پوریای ولی بوده و با عنوان محمود قتالی بن پوریای ولی از وی نام برده شدهاست. برخی از منابع متاخر کلمه «ابن» که به معنی «فرزند» است، حذف نموده و منابع معاصر نیز هر دو شخصیت را یکی فرض نموده و پهلوان محمود قتالی را مشهور به پوریای ولی ذکر کردهاند. اما باید توجه داشت که پهلوان محمود قتالی هر چند که عارف و پهلوان نامداری بوده و آثاری هم با یادگار گذاشته، ولی هرگز در شهرت و نامآوری به پدرش پهلوان پوریای ولی نمیرسید.
پس میتوان گفت آرامگاه پهلوان محمود قتالی فرزند پوریای ولی است که در شهر خیوه در ۲۵ کیلومتری جنوب شهر اورنگ مرکز خوارزم ازبکستان میباشد.[4]
شهرت پوریای ولی تنها به دلیل پهلوانیهایش نیست؛ بلکه مردم منطقه او را به داشتن ویژگیهای نیکوی اخلاقیِ معلم، مرشد، صوفی و مرد خدا میشناسند. آرامگاه مشهور شده به نام او از پر رونقترین مکانها در منطقهاست که هر روز مردم کثیری از اطراف فرارود و به ویژه خوارزم برای زیارت و راز و نیاز با خدای خود به آنجا میروند. گفتنی است که در ایشان قلعه امیران و صاحب منصبان زیادی مدفونند ،اما امروزه از هیچیک از آنها نامی برده نمیشود و تنها نام پهلوان محمود بن پوریای ولی و آرامگاهش همچنان زندهاست.[5]
البته مقبرهای در شهر خوی وجود دارد که روی آن نام پوریای ولی نوشته شدهاست؛ و مردم شهر خوی آن را «پیر ولی» مینامند. در مورد اینکه پهلوان پوریای ولی در خوی زندگی کرده و در همین شهر و در گورستان مشهور به «پیرولی» دفن شدهاست به ۵ سند مهم تاریخی اشاره میشود:
۱-در یک طومار قدیمی که در عهد صفویه و حدود ۴۰۰ سال قبل بر روی پوست آهو نوشته شده، صراحتاً آمدهاست که پهلوان پوریای ولی از شهرستان خوی بود. متن کامل و تصویر این طومار در کتاب «ورزش باستانی ایران» نوشته پرویز ور جاوند آمدهاست. ۲-در کتاب «مرآت الشرق» (که اخیراً از سوی کتابخانه آیتالله مرعشی منتشر شده و شامل شرح حال ۶۸۴ تن از دانشمندان شیعه در قرنهای ۱۳و۱۴ هجری قمری میباشد.) زندگینامه پهلوان پوریای ولی و وجود مزارش در گورستان «پیرولی» خوی ذکر شدهاست.[6][7]
در این کتاب به سنگ قبر پوریای ولی هم اشاره شده و عین سنگ نوشته، قید شدهاست. در این سنگ قبر اسامی ۷ تن از اجداد پوریای ولی ذکر شده بود؛ که بر اساس آن نام پدر پوریای ولی، محمود بود و پسر وی نیز محمود نام داشتهاست. البته این رسم در بین مردم خوی و منطقه وجود داشته و هنوز هم ادامه دارد که افرادی برای زنده نگه داشتن نام پدرشان فرزند خود را به نام پدرشان نامگذاری میکنند.
بر اساس آن سنگ قبر، پوریای ولی سال ۸۲۰ هجری قمری، دار فانی را وداع گفتهاست.
محمّد امین امامی خویی در مورد مرقد ایشان در کتاب «مرآة الشرق» مینویسد:[8]
- قبر امیر ولی (پوریای ولی)، مشهور به پیر ولی،... فردی مرتاض، عابد و پسندیده سیرت، بااخلاق خوب، بزرگ مقام بود. در زندگی وی بعضی کرامات به او نسبت میدهند. شهرها و آبادیهای دور و بعید را قصد نموده، در شهر خوی مدفون است. بعد از دفن بر روی قبرش قبّه و بنائی ساخته و خانقاهی درست کردند. مردم بر مزارش برای قضای حاجات به خصوص شبهای جمعه جمع میشوند. مقبره آن بعد از گذشت زمان تخریب شده، لکن آثارش باقیمانده و اهالی آن را زیارت میکنند.
۳-[9] سند دیگر در این مورد داستانی است که در مورد پوریای ولی در بین مردم خوی از گذشتههای دور دربارهٔ قبر پوریای ولی سینه به سینه نقل شدهاست و ما نمیتوانیم از داستانهای که مردم به صورت سینه به سینه نقل میکنند؛ به سادگی بگذریم. به هر حال این داستان که در کتابهای تاریخی هم نقل شده، علت اسطوره شدن پوریای ولی را نشان میدهد. این داستان در بین مردم خوی چنین معروف است که:
جوانی از فقرای شهر خوی که از نعمت پدر محروم بود؛ عاشق دختر حاکم این شهر میشود. او که تنها فرزند مادرش بود، از شدت عشق بیمار و بستری میگردد. مداواهای پزشکان در علاج بیمار کارگر نمیافتد. چرا که بیماری عشق درمان جسمی ندارد.
بالاخره پسر زبان میگشاید و از عشقش به دختر حاکم میگوید. مادر و نزدیکانش وی را نکوهش میکنند. اما پسر بر عشق خویش پافشاری میکند و مادر به ناچار به خواستگاری دختر حاکم میرود. خبر به گوش دختر حاکم میرسد و وی ازدواج خود با آن پسر یتیم را مشروط به پیروزی وی بر پهلوان نامدار خوی، پوریای ولی میکند. از آنجا که عشق منطق دیگری دارد. پسر جوان با وجود اینکه میداند، توان غلبه بر پوریای ولی را ندارد، برای مبارزه و کشتی گرفتن اعلام آمادگی میکند. تاریخ مبارزه روز جمعه تعیین میشود.
در شب پنج شنبه در یکی از مساجد شهر خوی، مادر آن جوان حلوای نذری پخش میکند که از قضا پوریای ولی هم آنجا حضور داشت. پهلوان از مادر میپرسد: سبب نذرت چیست؟ و او جواب میدهد: پسرم برای ازدواج با دختر حاکم باید با پوریای ولی کشتی بگیرد و من این حلوا نذر کردهام تا پسرم پیروز گردد.
پوریا دچار تردید میشود. تردید در مورد حفظ موقعیت خود به عنوان پهلوان شهر یا اجابت نذر یک مادر و حرکت در جهت رساندن یک جوان به آرزوی خود. او در این تردید تصمیمی شجاعانه میگیرد که باعث اسطوره شدن پوریای ولی میگردد. روز موعود فرا میرسد. پوریا و جوان عاشق در میدان کشتی حاضر میشوند. جمعیت انبوهی به تماشا ایستادهاند. همه انتظار دارند. در چشم به هم زدنی، پهلوان نامدار شهرشان پیروز گردد. اما نتیجه چیز دیگری است. پهلوان خود را مغلوب جوان عاشق میکند.
خود پهلوان پوریای ولی در این مورد میگوید: وقتی پشتم به خاک رسید و آن جوان بر سینهام نشست. ناگهان حجاب از دیدگانم به کنار رفت و آن معرفتی را که سالها در جستجویش بودم، در مقابل دیدگانم یافتم.
مردم، جوان پیروز را بر دوش خود گرفتند و به سمت خانه حاکم حرکت کردند. پهلوان شهر مغلوب شد و در زیر دست و پای مردم نظاره گر شادی آن جوان و گریههای شوق مادرش بود. دیگر هیچکس پوریا را به چشم پهلوان نمینگریست.
سالها بدین منوال سپری شد و مردم زمانی متوجه قضیه شدند که پهلوان پوریا نقاب خاک بر سر کشیده بود. از آن زمان پوریا به پهلوان افسانهای و اسطورهای تبدیل شد.
ده فرمان مشهور جوانمردی که از پوریا به یادگار مانده، جزو اصول ورزش باستانی کشور است و این ده فرمان سالها سرلوحه پهلوانان خوی بوده و هنوز هم سینه به سینه نقل میگردد.
۴-امیر کمال الدّین حسین گازرگاهی در مجالس العشّاق /۹۶ داستان پهلوان محمود پوریا را شروع کرده:[8]
- تکیه دار دارالصفای اولی الأیدی والابصار (قسمتی از آیة ۴۵ سوره ص) در بررسی عناوین و القاب شهرهای ایران، به شهری غیر از خوی برنمیخوریم که لقب «دارالصّفا» داشته باشد.
۵-پرتو بیضایی در کتاب «تاریخ کشتی ایران» از صفحهٔ ۲۶ الی ۶۱ کتابش را به زندگی پهلوان پوریا اختصاص دادهاست. وی به نقل طوماری به عرض ۱۷ سانتیمتر و طول سه متر و نیم پرداخته، که از قراین پیداست، انشاکننده آن از قصهخوانان چند سده پیش، به احتمال قوی عصر صفویه میباشد. بیضایی این طومار را پس از تجسس و تحقیقات فراوان از آقای زرکشان به دست آوردهاست.
در این کتاب ضمن نقل روایاتی از زندگی پوریای ولی در خوی به کشتی پهلوان با پهلوانی به نام «شیردل» از تبریز در مقام کهنه سواری، اشاره دارد، که در میدان «خوی سرماس» اتفاق میافتد. چند سطر پایینتر مینویسد:[8]
- از طرف قبله ده دلیر پیدا شدند همه کلاههای اشریکی (نام محلّی) بر سر و نمدهای پا زهری در بر و زیر تنبانها (لباس کشتی) بر کتف در برابر پهلوان ایستادند و پاهای خود را جفت کردند و سلام دادند. پهلوان پرسید که کیستید و از کجا آئید و به چه کار آمدهاید، در جواب گفتند که از جانب فارس آمدهایم در خدمت شیخ روزبهان بودیم و ما به اشارت شیخ وارد اینجانب شدهایم و شیخ ما را گفت شما را به خدمت پهلوان محمود پوریای ولی باید رفت و ما دوازده سال بود که در خدمت شیخ بودیم و شیخ ما را گفت شما به خوی سرماس (خوی سلماس) میباید رفت و لباسی که در نظر است ما را پوشانید الحال به خدمت تو آمدهایم که تا حیات باشد، باشد در خدمت تو باشیم. پهلوانانی که از جانب حاجی بکتاش از غرب آمده بودند، پهلوانانی که از جانب صبا (به جای مشرق به کار رفته) از مشهد آمده بودند و… در خوی سرماس پیش پهلوان پوریا جمع میشوند
۶. طبق نوشته مدرس تبریزی در ریحانه الادب.
۷طبق نوشتههای ذهبیون خوی (البته نام پوریا جزو اقطاب ذهبیّه در کوثر نامه ذکر نشدهاست.)
زایش و مرگ
سال دقیق ولادت او و مدّت عمرش معلوم نیست، امّا در کتابهای مختلف مرگ او را سال ۷۲۲ه. ق ذکر کردهاند؛ ولی با توجّه به اینکه زمان سرودن کنز الحقایق را ۷۰۳ هجری یاد کردهاند و بنا به اظهار خودش:
چه خفتی عمر بر پنجاه آمد | کنون بیدار شو گرگاه آمد |
میتوان گفت که سال تولد او باید ۶۵۳ هجری بوده باشد.
علاوه بر رباعیاتی که از وی باقیماندهاست، برخی معتقدند مثنوی کنز الحقایق نیز از آنِ اوست. این مثنوی در سال ۷۰۳ سروده شدهاست.
پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است | از همت داوود نبی بخت بلند است | |
افتادگی آموز اگر طالب فیضی | هرگز نخورد آب زمینی که بلند است |
آثار
- مثنوی کنز الحقایق با آنکه در پارهای فهرستهای کتب خطی، این مثنوی به عطار نیشابوری نسبت داده شده، و نیز نسخهای از آن به نام شیخ محمود شبستری به چاپ رسیدهاست؛ اما با توجه به ذکر سال ۷۰۹ ه.ق که در طی مثنوی آمده، و قید نام محمود در بعضی ابیات، و نیز با توجه به اینکه از قدیمترین تذکرههایی که نام پهلوان محمود در آنها آمده تا تذکرههای مربوط به سدههای ۱۲ و ۱۳ ق. همه به اتفاق مثنوی کنز الحقایق را به او نسبت دادهاند، میتوان این مثنوی را از او دانست. این مثنوی در پنج مقاله و ۱۳۲۰ بیت سروده شده؛ که نخست موضوعاتی چون معانی اسلام و ایمان، شهادت، طهارت، جهاد نفس، زکات، روزه، عشق و معنای نام حجت بن الحسن و پس از آن مطالب عرفانی در ضمن حکایاتی چند بیان شدهاست.[10]
علاوه بر این مثنوی در فهرستهای کتب خطی از دو اثر دیگر نیز نام برده شدهاست:
- دیوان پوریای ولی
- مجموعه رباعیات پهلوان محمود[11]
شعر پوریای ولی ساده و به دور از پیچ و تابهای مرسوم است. برخی محققان با بررسی این رباعیات، پهلوان محمود را ادامه دهنده سنت خیام نیشابوری و متأثر از مضامین فلسفی اشعار او دانستهاند.[12]
برنامه تلویزیونی
انیمیشن تلویزیونی پهلوانان بر اساس داستان زندگی پوریای ولی و شاگردانش ساخته شدهاست.
جستارهای وابسته
منابع
- انوشه، حسن (به سرپرستی) (۱۳۸۰)، دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شابک ۹۶۴-۴۲۲-۴۱۷-۵
- مجتبی، کرمی (۱۳۸۵)، «نگین خیوه». مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز ۵۴، تهران: مؤسسهٔ چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه
- پوریای ولی در شهر خوی/ نویسنده:حسین کرلو؛ مشخصات نشر: تهران: اندیشه نو، ۱۳۹۰
پانویس
- انوشه، ۲۳۲
- «آرامگاه پوریای ولی». گردشگری 724. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۵-۱۲.
- «آرامگاه پوریای ولی». گردشگری 724. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۵-۱۴.
- «خوی آنلاین». بایگانیشده از اصلی در ۱۵ فوریه ۲۰۱۳. دریافتشده در ۹ ژانویه ۲۰۱۲.
- خوی سئون - شمس به خوی برگشت کی نوبت پوریای ولی است؟
- «خوی آنلاین». بایگانیشده از اصلی در ۱۵ فوریه ۲۰۱۳. دریافتشده در ۹ ژانویه ۲۰۱۲.
- «روزنامه خراسان-تعجب نکنید! این مخروبه، مقبره پوریای ولی پهلوان نامی ایران است». بایگانیشده از اصلی در ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۳. دریافتشده در ۹ ژانویه ۲۰۱۲.
- «پوریای ولی تکیه دار دارالصفا». بایگانیشده از اصلی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۳. دریافتشده در ۹ ژانویه ۲۰۱۲.
- هفته نامه خوی - مزار پوریای ولی در شان آن جوانمرد عارف نیست
- این کتاب در تهران و در سال ۱۳۵۲ به چاپ رسیده است.
- در سال ۱۹۶۱ در تاشکند به چاپ رسیدهاست.
- دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد 13، مدخل پوریای ولی