تساوی حقوق زن و مرد در دین بهائی
برابری زنان و مردان یکی از تعالیم اجتماعی آئین بهائی است.[1] این تعلیم برای اولین بار توسط عبدالبهاء، در سفرهایی که او به قاره آمریکا و اروپا داشتهاست، به وضوح بیان شد. در آثار بهاءالله نیز جملاتی وجود دارد که نشان میدهد یکی از اهداف او برقراری برابری زنان و مردان بودهاست. هر چند جامعه بهائی در مسیر به کار بستن این اصل، به صورت تدریجی عمل کردهاست. در نگاه بهائی، دستیابی به برابری میان زنان و مردان جزو پیش شرطهای برقراری صلح در نظر گرفته شدهاست.[2] از منظر آئین بهائی، ریشه کنی فقر نیز در سراسر جهان ممکن نمیشود مگر آنکه برابری کامل زنان و مردان محقق شود؛ به این دلیل که بسیاری از فقرا در دنیا زنان و کودکان هستند.[3]
بهائیان معتقدند زن و مرد هر دو برابرند و امتیازی بهطور ذاتی از نظر انسانی، اجتماعی و روحانی برهم ندارند، لذا زن و مرد باید در جمیع حقوق اجتماعی، سیاسی و مدنی برابر باشند. برای مثال در حقوق اجتماعی مانند تعلیم و تربیت هر دو باید از فرصتهای برابر برای تحصیل برخوردار باشند، در حقوق سیاسی، هر دو باید حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را در انتخاباتهای مختلف مدنی و سیاسی داشته باشند و در حقوق مدنی مانند ازدواج این تساوی باید برقرار باشد. هر فردی، چه زن و چه مرد، طبق اعتقادات بهائی میتواند یک همسر داشته باشد. حق طلاق را هم مرد و هم زن دارند، هر چند طلاق به هیچ وجه توصیه نمیشود مگر در مواردی استثنائی. تعالیم بهائی عنوان میکند که زنان در رده ای برابر با مردان هستند و هیچکدام از دیگری برتر نیست و هیچکدام نباید تحت انقیاد دیگری در حیات اجتماعی واقع شود.[4]
برابری زنان و مردان از نظر آئین بهائی، فقط شامل حقوق نمیشود. بلکه در بسیاری از مسئولیتها هم هر دو وظایف برابری دارند. یکی از مهمترین از مسئولیتها، مسئولیت مشارکت برای ایجاد جهانی بهتر و ساخت جوامعی پیشرو و مترقی است.[5] همانطور که هم زنان و مردان از حقوق مساوی برخوردار هستند، باید نقش و مسئولیت خود را نیز برای بهسازی اجتماع ایفا نمایند.[6]
مفهوم برابری زنان و مردان
متون بهائی بیان میکنند که زن و شوهر باید همچون دو بال یک پرنده باشند و همواره بین ایشان برابری وجود داشته باشند تا پرنده عالم انسانی بتواند پرواز کند. عبدالبهاء در یکی از نامههایش مینویسد:
«عالم انسانی را دو بال است. یک بال رجال یک بال نساء. تا دو بال متساوی نگردد، مرغ پرواز ننماید. اگر یک بال ضعیف باشد، پرواز ممکن نیست. تا عالم نساء متساوی با عالم رجال در تحصیل فضائل و کمالات نشود، فلاح و نجاح چنانکه باید و شاید ممتنع و محال.»[7]
عبدالبهاء در یکی از دعاهای بهائی دربارهٔ روابط بین زنان و مردان چنین مینویسد: «این زن و شوهر، پیوند زناشویی بستند، پس یاریشان کن که تا آخر زندگی، علامت و نشان وفاق و هماهنگی و وحدت و همبستگی باشند».[8] مثال دو بال یک پرنده در بسیاری از موارد برای بیان اهمیت برابری میان زنان و مردان مورد اشاره قرار گرفتهاست. بهاءالله، در لوح دنیا، بیان میکند که زنان همچون مردان باید در صورت امکان به کسب درآمد و روزی اشتغال داشته باشند. این امر در استقلال مالی زنان و همچنین در مشارکت روزافزون زنان در امور اجتماع میتواند مؤثر باشد. بهاءالله در یکی از الواح خود مینویسد: «جمیع رجال و نساء (مردان و زنان) آنچه را که از اقتراف و زراعت و امور دیگر تحصیل مینمایند، جزئی از آن را برای تربیت و تعلیم اطفال نزد امینی ودیعه گذارند.»[9] در مورد حقوق زن و مرد نیز نباید حقوق با وظایف اشتباه شوند. اعتقاد به تساوی حقوق، اعتقاد به تساوی وظایف نیست.[10]
مقام روحانی
بهاءالله معتقد است که تفاوتی در مقام روحانی بین زنان و مردان وجود ندارد.[11] بهاءالله در الواح خود بیان میکند که زنان و مردان در نزد خداوند با هم برابر هستند.[12] بهاءالله مینویسد: " قلم اعلی فرق مابین عباد و اما را از میان برداشته و کل را در صقع واحد به عنایت کامله و رحمت منبسطه مقر و مقام عطا فرمود "[13]
بهاءالله معتقد است که مقام روحانی هر فردی، فارغ از جنسیتی که او دارد، به واسطه معرفت خداوند و اعمال نیکی که انجام میدهد مشخص میشود.[14] عبدالبهاء، جانشین بهاءالله، نیز معتقد است که خداوند تفاوتی بین زن و مرد قرار ندادهاست و همه انسانها به صورت خداوند خلق شدهاند. او بعدها عنوان کردهاست که هم زن و هم مرد دارای ظرفیت یکسانی در هوش، استعداد و خصوصیات روحانی هستند.[15] عبدالبهاء که مدافع برابری زنان و مردان است بیان میکند که در نزد خداوند مرد بودن یا زن بودن مهم نیست بلکه آنچه مهم است داشتن قلب پاک است. خداوند انسانها را بر اساس اعمال شان قضاوت میکند و نه اینکه زن هستند یا مرد. در نظر عبدالبهاء، تفاوتهایی که بین زنان و مردان، در حال حاضر، وجود دارد ناشی از فقدان فرصتهای برابر و نیز مسئله تعلیم و تربیت بودهاست.[16]
حق رای زنان
در ساختار موسسات بهائی، زنان حق رای دادن را در تمامی سطوح محلی، ملی و بینالمللی دارند. عبدالبهاء در همین رابطه بیان میکند:
«حق رأی زنان درست و حتمی است… من به برابری حقوق زنان و مردان باور دارم… همه پیروان من تکهمسر هستند، ولی من باور دارم که دو نفر که در مییابند که نمیتوانند پیوند روحی میان خود برقرار کنند، بهتر است که از همدیگر جدا شوند. ناسازگاری بیشترین دلیل جدایی است. وقتی که ناسازگاری وجود دارد ازدواج واقعی نمیتواند وجود داشته باشد. من در ازدواج خوشبخت بودهام و چهار دختر دارم. آنها به زبان فرانسه و آلمانی صحبت میکنند و خیلی دختران موفقی هستند. آنها چادر به سر نمیکنند و مانند شما زنان آزاد هستند.»[17]
قوانین و احکام مرتبط با برابری زنان و مردان
ارث
لیندا و جان والبریج، در مقالهای با عنوان قوانین بهائی به نفع مردان در نظم جهانی سال ۱۹۸۶، اولین مفسرانی بودند که مقالهای را به زبان انگلیسی در مورد قانون ارث منتشر کردند. آنها برخی از ویژگیهای جامعه شناختی جامعه بهائی، به ویژه یک الگوی پدرسالارانه را از نابرابریهای موجود در آن استنباط کردند و سعی کردند دلیل اینکه چرا چنین الگویی برای جامعه و برای زنان مطلوبتر است را بیایند؛ بنابراین اقدس ساختار و چهارچوب خانواده را کمی منحرف میکند تا آن را در مسیری مردانه رقم بزند. در قوانین ارث کتاب اقدس، خانه محل زیست خانواده و بخش عمدهای از داراییهای داخل خانه به پسر ارشد میرسد. سهم همسر بازمانده از از خانه هیچ و از داراییهای داخل خانه نیز نسبتاً اندک است.[18]
قوانین ارث اقدس با این فرض بیان شدهاند که متوفا یک مرد باشد؛ بنابراین بهاءالله به صراحت میگوید که محل اقامت و لباس شخصی شخص فوت شده به مردان میرسد و نه زنان یا فرزندان. عبدالبهاء اینگونه تفسیر میکند که محل اقامت و لباس شخصی مرد متوفی بین وراث ذکور باقی میماند. شوقی افندی در تفسیر این مطلب میگوید که محل اقامت و لباسهای پدر متوفی به فرزندان ذکور میرسد نه فرزندان اناث.[19] والبریج بهطور خاص به اثراتی اشاره میکند که اعمال این قانون در جامعه بهائی ممکن بود به وجود بیاورد. اما با این فرض که الگوی مالکیت در جامعه بهایی، به جوامع سنتی خاورمیانه شباهت دارد که در آنها اگر نیاز به مالکیت باشد، بهطور کلی مرد یا پدر مالک مطلق قانونی خانه و خانواده است. اینکه چرا این الگو باید برای یک جامعه بهائی طراحی شود مشخص نیست. در مقایسه، قوانین اسلامی صریحاً به زنان اجازه میدهد مالک درآمد خود باشند. بنا بر آیه ۳۲ نساء ” مردان را از آنچه به دست آوردهاند بهرهای است و زنان را نیز از آنچه به دست آوردهاند بهرهای است”.[19]
در تشریح شیوه تقسیم اموال یک زن، بیت العدل بیان میکند: “از نوشته گاردین چنین برمیآید که در جایی که بهاءالله میان یک زن و مرد قانونی وضع کردهاست، تغییرات لازم باید در قانون اعمال شود مگر آنکه زمینه و مفاد قانون این امر را ناممکن کند. ” بنابراین، اگر چه تغییر قوانین بر اساس تصمیمات بیت العدل اعظم است و میتواند تا حدی که تفسیر گاردین اجازه میدهد تغییر کند، ممکن است به عنوان یک اصل ثابت در حقوق بهائی محسوب شود. در جواب این سؤال که اگر متوفی زن باشد، سهم الارث او به چه کسی میرسد؟ پاسخ دادهاند که سهمالارث زن به شوهر میرسد.[19] در جایی که اسلام یک قانون کلی در مورد سهم مرد و زن دارد (چه متوفی مرد باشد چه زن)، بهائیت سهمی را که در صورت فوت مرد به زن میرسد، یا در صورت فوت شوهر به همسر او میرسد، تعیین میکند. این نشان دهندهٔ یک الگوی برابری نا متقارن میان دو جنس است. شاهد مثال دیگر، بیان بهاءالله در مورد به ارث رسیدن لباس مادر است. در اقدس آمدهاست که “لباس شخصی مادر باید بهطور برابر میان دختران تقسیم شود. “این برخلاف لباس مرد است، که به شرط حیات به پسر ارشد میرسد. اگر او قبل از پدرش فوت شده باشد ان اموال به فرزندان پسر ارشد نمیرسد، بلکه به پسر دوم میرسد، و همچنین است تا پسر چهارم. بهاءالله ادامه میدهد: لباس استفاده شدهٔ مادر باید بهطور برابر میان دختران تقسیم شود. اما ثروت باقیمانده او، از قبیل اموال، جواهرات و لباسهای نو، به شیوهای که در کتاب اقدس نازل شده، بین همه ورثه او تقسیم میشود. اگر شخص فوت شده دختر نداشته باشد، تمام ثروتش باید به شیوهٔ تعیین شده برای مردان در متن مقدس تقسیم شود. از قراین اینطور استنتاج میشود که وقتی یک زن از دنیا میرود، محل اصلی اقامت او یا سهم او از اثاث خانه به دختر ارشدش، سپس دختر دوم تا دختر چهارم میرسد.[19]
الگوی زنان بهائی
هر آیینی، الگوی خود را برای زنان دارد. در هندویسم، سیتا زن کاملی است که با پذیرش همه مخاطرات به همسر خود وفادار میماند. در مسیحیت، مریم مقدس زن برجسته و الگو و سمبل مادری است؛ و در اسلام، فاطمه، دختر محمد، همزمان الگو و سمبل مادر، همسر و دختران است. طاهره نیز یکی از زنان برجسته در تاریخ بابی-بهائی است.
از نظر الهیاتی، طاهره مهمترین زن بهائی نیست. از این نظر نواب همسر بهاءالله و بهیه دختر بزرگ او ارجحیت دارند. از نفر اول، مطالب اندکی به زبان فارسی و انگلیسی وجود دارد. بهیه شناخته شده تر است، زیرا او چند بار، بهطور عملی، رهبری جامعه بهائی را در دست گرفت. او همواره حامی عبد البها و شوقی افندی بودهاست ولی او به اندازه طاهره مورد توجه قرار نگرفتهاست. طاهره در یک کلمه، اسطوره و افسانه است، و از اینرو نقش مهمتری به عنوان سمبل زن برای بهائیان دارد. شاید در میان بهائیان ایران و آمریکا، بیشترین نام برای دختران، نام او است. در سال ۱۲۶۰ سید علی محمد باب، مخفیانه خود را قائم اسلام معرفی کرد. او هجده نفر از طرفداران خود را گزینش و به همراه خود، جمعاً نوزده نفر را حروف حّی نامگذاری کرد. در آن زمان، طاهره یکی از چهرههای سرشناس فرقه شیخیه بود. اگرچه طاهره هیچگاه باب را ملاقات نکرد، ولی خیلی زود عقیده و ادعای او را پذیرفت و به عنوان یکی از این حروف انتخاب شد.
سرگذشت
طاهره نام اصلی اش فاطمه بیگم برغانی و دختر یکی از روحانیون سرشناس قزوین، ملا صالح برغانی، بود. او دروس اسلامی سنتی را فرا گرفت و میتوانست بسیاری از آثار و نوشتههای باب را از عربی به فارسی ترجمه کند. علیرغم این سابقه و پیشینه، نوشتههای طاهره بشدت مخالف روحانیون بود. او برای گفتههایش دلیل و سندی ارائه نمیکرد و همواره اساس ادعایش این بود که مطالبی از سوی خداوند به او الهام درونی میشود. او چند اقدام جدید و بدیع در جامعه بابی به وجود آورد. ادعا کرد که عمده قوانین اسلامی برای بابیان لازمالاجرا نیست و لذا از خواندن نمازهای روزانه خودداری کرد؛ ولی بی پرواترین اقدام او حضور بیحجاب در جمع بابیان بود. به نوشته عباس امانت، شاید این اولین باری بود که یک زن ایرانی، به اختیار خود حجاب را کنار گذاشت. شاید حلقه زنانی که در کربلا و سپس در قزوین، همدان، بغداد و تهران دور او جمع شدند، اولین دسته از زنان در آن مناطق بودند که از محرومیت زنانه خویش مطلع میشدند؛ ولی رفتارهای طاهره از جنس اقدامات جنبش آزادیخواهی زنان مدرن نبود. برای طاهره برداشتن حجاب نوعی نوگرایی دینی محسوب میشد. در آثار طاهره و باب مطلبی تحت عنوان حقوق زنان مشاهده نمیشود. طاهره آثار باب را برای خود آزادیبخش میدید، اعم از آنکه آن مطالب دربارهٔ زنان باشد یا نباشد.[22]
اقدامات طاهره باعث بروز اختلافات در میان جامعه بابی شد. بسیاری از بابیان همچنان خود را پایبند احکام اسلامی میدانستند و باور نداشتند که کلام و آثار باب مستلزم گسست و جدایی از گذشته یا احکام اسلامی باشد؛ لذا آنان اعمال و رفتار طاهره را شرمآور و وقیحانه میشمردند. به همین خاطر و برای دفاع از او، باب به او لقب طاهره داد. مخالفت روحانیون مسلمان شدیدتر بود. در ماه محرم سال ۱۲۲۶، طاهره برخلاف دیگران که لباس عزاداری برای شهادت حسین میپوشیدند، تعمداً برای تحریک روحانیون لباسهای بسیار روشن و پر رنگ پوشیده و به بابیان اصرار کرد تا در روز اول محرم، جشن تولد باب را برپا کنند. روحانیون هم مردم را برای حمله به منزل محل سکونت او دعوت کردند. سرانجام حاکم شهر دخالت کرد و مقرر داشت طاهره تا قبل از آنکه به بغداد تبعید شود در حبس خانگی قرار گیرد.[23]
اخلاق در خانواده
در ورود به قزوین، شوهرش ملا محمد، که طاهره بسیار از نظر فکری با او اختلاف داشت از او خواست تا به سر زندگی برگردد. طاهره به او گفت: ”تو اگر شوهر وفادار و خواهان من بودی در کربلا به دیدن من میامدی و پای پیاده مرا تا قزوین میاوردی؛ و من در طول سفر تو را از خواب غفلت بیدار میکردم و راه حقیقت را به تو مینمایاندم؛ ولی این اتفاق نیفتاد سه سال از جدایی ما گذشتهاست. من نه در این دنیا و نه در دنیای دیگر کنار تو نخواهم بود. من برای همیشه ترا از زندگی خود خارج کردهام. ”[24] یکی از شیخیان هوادار باب بنام ملا عبدالله، تصمیم به انتقام از ملا محمد تقی عمو و پدر شوهر طاهره گرفت. وقتی ملا تقی، سحرگاه برای ادای نماز صبح به مسجد محل رفت، ملا عبدالله ناگاه براو حمله کرد ضرباتی با کارد و دشنه به او زد و گریخت. این حادثه موجب بازداشت و آزار بسیاری از بابیان در قزوین شد. طاهره هم به اتهام دست داشتن در ماجرا، دستگیر شد. ملا عبدالله برای توقف خشونتها خود را تسلیم کرد. علیرغم این، بابیان آزاد نشدند و بسیاری از آنها مجازات شدند. طاهره با کمک و همدستی بهاءالله گریخت و در خانه بهاءالله پنهان شد. سپس بابیان بین خود فراخوانی دادند تا در خراسان گرد هم جمع شوند. بهاءالله و طاهره با هم به محلّی بنام بدشت سفر کردند. در آنجا ۸۱ تن از سران بابی اجتماع کردند و به مشورت پرداختند که چگونه میتوانند باب که در آن زمان زندانی بود را آزاد کنند و همچنین با ادامه آزارها، برنامه و راهبرد آینده جامعه بابی چه باید باشد؟ در آن مجمع بین طاهره که رهبری بابیان رادیکال را بر عهده داشت و طرفدار جدایی کامل از اسلام و دفاع مسلحانه از جامعه بابی بود وقدوس که محافظه کار و طرفدار اصلاحات و نوگرایی در احکام اسلامی و نیز مماشات با نیروهای دینی و سکولار بود اختلاف افتاد.
بدشت
عموم بابیان قدوس را به عنوان رئیس بابیان پذیرفتند ولی طاهره مکرراً دربارهٔ او میگفت: ” او طفل دبستانی است و باب مرا برای تربیت و تأدیب او فرستادهاست! او بیشتر از این نیست. ” و قدوس طاهره را مظهر کفر میدانست. یکبار هنگامیکه قدوس غرق مناجات و نماز بود طاهره با شمشیر برهنه از چادرش بیرون آمد و فریاد زد:” الان وقت نماز و عبادت نیست، بلکه هنگامه عشق و ایثار در میدان جهاد است.[25] مهیجترین اقدام طاهره، پدیدار شدنش در حضور بابیان بدون حجاب و پوشش است. شوقی افندی این صحنه را توصیف میکند:[26] طاهره راحت و صریح گفت:” من آن کلمهای هستم که قائم بر زبان جاری میکند: کلمهای که سران واشراف روی زمین را جابجا خواهد کرد. ”[26] طاهره در میان تعجب بسیاری از بابیان، سرانجام قدوس را با خود هم نظر ساخت. او پذیرفت که دوره احکام و قوانین اسلامی سرآمدهاست. با این تفاهم، آن دو به هنگام خروج از بدشت و مراجعت، درون یک هودج نشستند. وقتی آنها به دهکده نیالا نزدیک شدند، ملاّی محل از اینکه زنی بدون حجاب و روبند، کنار مردی نشسته و بلند شعر میخواند خشمگین شد و همراه جمعی از مردم قصد حمله به آنها را کردند. در اثر برخورد بین دو گروه چند تن از مردم کشته شدند و بابیان به اطراف گریختند. جنگهای سختی، طی سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰ در مازندران و شهرهای زنجان و تبریز، بین بابیان و نیروهای دولتی درگرفت. طاهره به مدت یکسال مخفیانه از روستایی به روستایی دیگر میرفت. در سال ۱۸۴۹ مسئولان طاهره را به اتهام همدستی در قتل عمویش بازداشت کردند. او را به طهران انتقال داده و در خانه کلانتر زندانی نمودند. همسر کلانتر خیلی زود به طاهره علاقهمند شده و دوباره زنان برای شنیدن سخنان طاهره گرد او جمع میشدند.
زنان در آثار بهاءالله
آثار و نوشتههای بهاءالله با این تعبیر که «الیوم دست جمال الهی هرگونه تبعیض را از میان برداشته»[27] بهطور واضح و صریحی، تساوی مردان و زنان را اعلام میکند. عباد الله و اماء الرحمن یکسان و برابر در نظر گرفته میشوند. در جای دیگری میگوید: «تفاوتهای بین دو جنس ،نتیجه توهمات پوچ و تخیلات بیاساس» است.[28] که با قدرت الهی از بین رفتهاست. او سپس بر تعلیم و آموزش دختران تأکید میکند.[29]
زنان از انجام زیارت و حج مستثنی شدهاند. آنها در ایام عادات ماهانه از ادای نماز و گرفتن روزه هم مستثنی شدهاند. در دوران بارداری و بیماری هم محدودیتهایی برای آنها در نظر گرفته شدهاست. اما مسئله دارترین موضوع به عبارت رجال بیت عدل بهاءالله بازمیگردد، که به نحوی تفسیر شده که زنان را از عضویت در بالاترین تشکیلات راهبری آیین بهائی کنار میگذارد.
عبد البهاء که بهائیان او را به عنوان مفسر و مبین مجاز متون بهائی میدانند بیان کرده که چون داشتن دو زن منوط به شرط رعایت عدالت بین آنها گردیده، که عملاً محال است، لذا تنها تک همسری مجاز میباشد. شوقی نیز اعلام کرده که زنان نیز میتوانند درخواست طلاق به دادگاه بدهند و نیز شرط باکره بودن را قطعاً میتوان برای دو طرف ازدواج قرار داد. تنها در مورد عضویت در بیت العدل جهانی زبان و ادبیات مردانه به قوت خود باقی ماندهاست.
وقتی متن کتاب اقدس را با توجه به قواعد و چهار چوبهای قرن نوزدهم ایران میخوانیم، برخلاف روابط متعارف زن و مرد به نکات جالبی برمیخوریم. مثلاً کتاب اقدس خواندن نماز و گرفتن روزه را برای زنان در ایام قاعدگی اختیاری دانسته در حالیکه بنابر احکام اسلامی در ایام ماهانه زنان حق خواندن نماز و گرفتن روزه را ندارند، چرا که در آن اوقات آنها پاک تلقی نمیشوند. بسیاری از احکام اقدس، در پاسخ به سوالات افراد از بهاءالله صادر شده، و اکثر سؤال کنندگان نیز مرد بودهاند.[30] برای مثال بهاءالله رضایت والدین را از شروط ازدواج قرار دادهاست. حتی برای خانمی که قبلاً ازدواج کرده باز هم رضایت والدین مورد نیاز است.
دیدگاههای اقتصادی بهاءالله نسبت به زنان هم توأم با اشکالات است. نوشتن وصیتنامه یکی از احکام مهم کتاب اقدس بهائیان است. هر فرد باید وصیتنامهای تهیه کند و اموال خود را هر آنگونه که میخواهد مابین ورثه تقسیم کند. در صورت نبودن وصیتنامه خواهر متوفی کمتر از برادر متوفی و مادر متوفی کمتر از پدر متوفی ارث میبرد ولی فرزندان پسر و دختر متوفی به شکل مساوی ارث میبرند.[31] مردان سهم بیشتری در ارث دارند ولی مسئولیت اقتصادی بیشتری هم بر دوششان هست. چنین ترتیباتی برای تضمین مشارکت مردان در زندگی خانوادگی ضروری است. احکام اقدس همچنین غیر بهائیان را کاملاً از ارث محروم میکند. این حکم با توجه به شرایط درگیری و آزار بهائیان صادر شده، زیرا در آنزمان بهائیان نیز از سوی خویشاوندان غیر بهائی از ارث محروم میشدند. شوقی افندی بیان داشته که در شرایط و وضعیت عادی، بهتر است که بهائیان دربارهٔ سهم الارث بستگان غیر بهائی خود هم در وصیتنامه مطالبی ذکر کنند و اینرا به بهائیان تأکید میکند.
نکته دیگری که در بررسی آثار بهاءالله قابل ذکر است، استفاده از عنصر جنسیت در رابطه با خداوند میباشد. آثار و نوشتههای حقوقی بهاءالله به زبان عربی نوشته شده و در این زبان، هنگام اشاره به خداوند از ضمیر مذکر استفاده میشود. شوقی افندی بیان داشته که به منظور رعایت امانت و حفظ تمامیت متن، حتی در استفاده از متن نصوص به عنوان دعا هم باید ضمایر جنسی عیناً رعایت شوند. البته نوشتههای عرفانی بهاءالله بعضاً به فارسی است و لذا ضمایر آنها جنبه جنسیتی ندارند. حتی زبان عرفانی – تغزلی بکار رفته دربارهٔ خدا، که او را معشوق و محبوب خود میخواند، بنحوی است که خواننده ترجیح میدهد خدا را موجودی مؤنث تصور نماید. عرفان صوفیان غالباً خدا را به صورت زنی زیبا توصیف میکند و آثار فارسی بهاءالله نیز از این توصیفات و تصویر گرایی صوفیانه بهره گرفتهاست.[32]
کیفیت تساوی در تاریخ بهائیت
از شرق به غرب
پس از وفات بهاءالله در سال ۱۲۷۱، رهبری جامعه بهائی به پسر بزرگش عبدالبهاء رسید. سال بعد یک بهائی لبنانی الاصل که قبلاً مسیحی بوده به نام ابراهیم خیرالله، آیین بهائی را به غرب برد. همانگونه که در سایر گروههای دینی قرن ۱۹ (میلادی) آمریکا ملاحظه میشود، زنان در آن دوره، نقش مهمی در گروههای مذهبی داشتند. معمولاً تعداد زنانی که کیش خود را تغییر میدادند دو برابر مردان بود. در نشریه بهائی نیوز منتشره ذر تاریخ ۲۸ مرداد ۱۲۸۹ مطرح شدهاست که ۹۰ درصد نیروی فعال در کار امر در غرب را زنان تشکیل میدهند؛ و البته همه آقایان بهائی از این روند راضی و خوشحال نبودند؛ و در همان شماره بهائی نیوز مطلبی از چارلز میسن ریمی چاپ شده که گله و شکایت میکند اکثریت جلسات محلی بهائی را خانمها برنامهریزی میکنند؛ و وقت جلسات در بعد از ظهر است و عموماً آقایان نمیتوانند در این جلسات شرکت کنند. او عقیده داشت که خانمها فقط به تشکیل و برگزاری جلسات دلخوش هستند ولی آقایان به نتیجه کارو بهرهوری مطلوب توجه دارند.
این عقیده تقریباً در میان مردان آمریکایی بهائی حاکم بود که خانمها فقط باید به کار تبلیغی بپردازند و کارهای اداری و تشکیلاتی را به آقایان بسپارند. این طرز فکر آشکار مورد تأیید بسیاری از آقایان ایرانی مبلغ، که از سوی عبدالبهاء برای فعالیت تبلیغی به آمریکا اعزام شده بودند قرار داشت. در پاییز سال ۱۸۹۹ (میلادی) ادوارد گِتسینگر یک هیئت مشاوران (به انگلیسی: Board of counsels) برای بهائیان شمال نیوجرسی تشکیل داد. خانم ایزابلا برتینیگهام. به عنوان منشی آن هیئت، بدون حق رأی، منصوب شد. در مارس ۱۹۰۰ (میلادی) خانم تورنتون چیس گزارش داده که در شیکاگو یک هیئت مشاوران، متشکل از ۱۰ نفر آقا تشکیل شدهاست. متعاقباً عبد الکریم طهرانی آن هیئت را تجدید سازمان داده و تعداد اعضاء را به ۱۹ نفر رساند که زنان هم جزء آنها بودند. سال بعد میرزا اسدالله اصفهانی دوباره دست به بازسازی آن هیئت زد و اصرار و تأکید داشت که فقط آقایان میتوانند به عضویت هیئت مشاوران در آیند. در آن زمان، این هیئت نام بیت العدل را برای خود انتخاب کرد. برخی از خانمهای بهائی از ترتیبات و روشهای صورت گرفته ابراز عدم رضایت و گله و شکایت کردند که میرزا اسدالله ما را نادیده گرفته و اگر چه ما را دعوت کردند ولی بیت العدلی صرفاً مردانه برپاکردهاند. شاید ناراضیترین فرد از این برنامهها و عملکردها خانم کورین ترو بود که شکوائیهای به عبد البها نوشت تا دستورالعمل مربوط به انحصار حضور مردان در بیت العدل را لغو کند. او پاسخی در ژوئن ۱۹۰۲ (میلادی) از عبد البها دریافت نمود، ولی تا قبل از پاییز آن سال با مردم شیکاگو در میان نگذاشت. جوابیه چنین است:
- بدان ای امة الله، که نظر بهاءالله چنان است که زنان عیناً مردانند، و خداوند همه انسانها را شبیه خودش خلق کردهاست. یعنی مردان و زنان، به یکسان مظهر اسماء و صفات اویند و از نظر معنوی فرقی و تفاوتی میان آنها نیست … در عین حال، بیت العدل، بنابر تصریح حکم خدا، منحصر به مردان است و این بنابر حکمت الهی است که آنهم بزودی دلیلش همچون آفتاب وسط روز روشن و واضح خواهد شد. واما تو ای امة الله که شیفته جمال الهی هستی، مساعی خود را بکار ببر و محافل روحانیه را بر پا کن، چرا که این محافل اساس نشر و گسترش شهد شیرین الهی، و برپایی چراغ و نور جمال الهی و ترویج دین او و تبلیغ تعالیم او میباشند و چیزی بالاتر از این زیبایی نیست.
پیش از این کورین ترو به همراه الا ناش یک هیئت بانوان تشکیل داده بود که پس از این نامه، بنام محفل تبلیغی بانوان معروف شد. در عمل این محفل کاری مشابه بیت شیکاگو انجام میداد. ظاهراً این محفل بخش عمدهای از امور مالی جامعه بهائی شیکاگو را در دست خود داشت. شاید بدان خاطر که عمده تبرعات از سوی خانمها انجام میشد. به تدریج بیت شیکاگو خود را فاقد پشتوانه مالی کافی دید. ارتباط این دو مؤسسه هم محدود به جلسات هماهنگی بود.
آقای تورنتون چیس، به عنوان اولین آمریکایی بهائی، شدیداً با مشارکت زنان در موسسات تشکیلاتی بهائی، در شرایطی که آقایان برای انجام آن امور وجود داشتند، مخالف بود. او عقیده داشت که زنان بیش از اندازه عاطفی و احساسی هستند و بهاءالله صراحتاً آنها را از مشارکت در ” امور تجاری” کنار گذاشتهاست؛ ولی ظاهراً بنظر میرسید که عبد البها با توانایی برنامهریزی و تشکیلاتی زنان مخالفتی نداشت. در سال ۱۹۰۳ (میلادی) ” بیت روحانی شیکاگو” تصمیم گرفت تا مشرق الاذکاری شبیه آنچه بهائیان عشق آباد – روسیه- شروع به ساخت کرده بودند، بنا کند. خانم کورین ترو در سال ۱۹۰۶ (میلادی) عبد البها را در فلسطین ملاقات کرد. در آنجا عبد البها دستورهای خاصی به او دربارهٔ ساخت معبد شیکاگو ابلاغ کرد. کمی بعد، تورنتون چیس هم برای زیارت وارد فلسطین شد. در پاسخ به سوالهای چیس دربارهٔ معبد، عبد البها پاسخ داد که دستورهای لازم را به خانم ترو داده و چیس باید با او مشورت کند. وقتی مشخص شد که ساخت مشرق الاذکار فراتر از توان و مسولیت آنروز جامعه بهائی شیکاگو بود، خانم کورین ترو پیشنهاد کرد که یک مجمع ملی بهائی برای آن منظور تشکیل شود. در سال ۱۹۰۲ (میلادی) عبد البها از بیت عدل شیکاگو خواست تا نامش را به بیت روحانی تغییر دهد تا اطمینان حاصل کند که هیچکس گمان فعالیت سیاسی از آن نخواهد داشت. پس از مدتی موسسات رهبری محلّی و ملّی بهائی بنام محفل روحانی محلی و ملّی شناخته شدند و عبارت بیت العدل برای مؤسسه رهبری جهانی بهائی اختصاص یافت؛ ولی در اوائل قرن بیستم، همه عناوین و اصطلاحات به صورت شناور استفاده میشد. با تأیید عبد البها، در سال ۱۹۰۹ (میلادی) نمایندگان جوامع بهائی سراسر آمریکای شمالی جمع شدند و اعضای هیئت اجرایی معبد بهائی را انتخاب کردند. از ۹ نفر فرد منتخب ۳ نفر زن بودند و کروین ترو هم به عنوان مسئول امور مالی مشغول به کار شد. برخی از مردان بهائی به این سرقت آشکار مناصب در موسسات مختلف امری توسط خانمها…. اعتراض کردند.[33] ”
برخی دیگر به دفاع از آن وضعیت پرداخته و استدلال کردند که جامعه بهائی در آن موقعیت احتیاج به توجه «مادرانه» دارد و تنها زنان قادر به ایفای آن مسئولیت میباشند. به تدریج و تا سال ۱۹۲۵ (میلادی)، نام هیئت اجرایی به محفل ملی روحانی بهائیان آمریکا و کانادا تغییر یافت. در سال ۱۹۰۹ (میلادی) کورین ترو، پس از چند بار سؤال و اصرار دربارهٔ موضوع خدمت زنان در بیت عدل، نامهای از عبد البها، با این مضمون دریافت کرد:
- به موجب احکام آیین الهی، زنان و مردان، به جز در مورد عضویت در بیت العدل جهانی در همه حقوق با یکدیگر برابر و مساوی هستند و همانطور که در متن کتاب بیان شده، هم ریاست و هم عضویت در بیت عدل اختصاص به مردان دارد؛ بنابراین در سایر نهادها و موسسات، همچون کمیته ساخت معبد، کمیته تبلیغات، محفل روحانی و موسسات خیریه و علمی، زنان حقوق مساوی و یکسان با مردان دارند.[34]
برخلاف مکاتبه قبلی عبد البها، بنظر میرسد این نامه زنان را تنها از عضویت در یک نهاد بینالمللی تشکیل نشده بهائی کنار میگذارد و نه عضویت در بیوت عدل محلّی و ملّی. حداقل این برداشت خانم کورین ترو بود؛ و بر این اساس برای عضویت و انتخاب زنان در بیت روحانی شیکاگو تلاش و تقلا کرد. البته تورنتون چیس، با عصبانیت از فعالیتهای ترو، در سال ۱۹۱۰ (میلادی) نوشت: چند سال قبل، بلافاصله پس از تشکیل بیت عدل، خانم ترو نامهای به عبد البها نوشت و پرسید آیا زنان نباید عضو بیت شوند؟ او پاسخ داد که اعضای بیت منحصراً از مردان باشند و گفت که حکمتی در این کار است.[35]
از آن تاریخ تا کنون، این خانم نوعی حس منفی و مخالفت با بیت روحانی دارد که آن را به انحاء مختلف بروز میدهد…. حال خانم ترو لوحی در پاسخ به سوالش دریافت کرده که بیان میدارد این حق خانمها است که در همه «مجامع روحانی» به جز «بیت العدل جهانی» عضو شوند؛ و حالا ایشان به یکباره نتیجهگیری میکند که خانمها میتوانند عضو بیت روحانی و هیئتهای مشورتی (به انگلیسی: House of spirituality counsel Boards) بشوند. در برخی از الواح عبد البها آن را «محفل روحانی» یا «مجمع روحانی» خطاب کرده، ولی بیت روحانی، با تفسیر خانم ترو از عبارت عبدالبهاء موافق نیست.
تحقیقات بیشتری از سوی محفل روحانی شیکاگو نشان داد که در سایر مناطق آمریکا، عبدالبهاء اجازه عضویت زنان و مردان را در موسسات و تشکیلات محلی داده بود؛ لذا آنها چنین برداشت کردند که بنظر میرسد اکنون تشکیل محافل روحانی شور و مشورت متشکل از زنان و مردان از سوی عبد البها مجاز میباشد. اعضای این مجموعهها انتظار داشتند که پس از رسمیت یافتن محافل محلی و ملّی و تبدیل آنها به ” بیوت عدل”، زنان از عضویت آنها کنار گذاشته شوند، ولی تا آن زمان مردان میباید با شرایط کنار بیایند. سرانجام با سفر عبدالبهاء به آمریکا در سال ۱۹۱۲، کلیه نهادها و موسساتی که همه اعضای آنها منحصراً آقایان بودند، منحل گردیدند. شوقی افندی و بیت العدل جهانی برای عضویت در بیت العدل از ضمایر مردانه و مذکر استفاده کردهاند که هرگز آن ضمایر را برای محافل محلی و ملّی بکار نگرفتهاند. ظاهراً بیت العدل بر این عقیده است که عبد البها در نامه ۱۹۰۹ خود، صرفاً به توضیح نظراتش در نامه سال ۱۹۰۲ پرداخته و لذا هیچ تغییر سیاستی در کار نبودهاست. بیت العدل جهانی عقیده دارد که احکام راجع به عضویت (آقایان) در نصوص موجود بود و تنها از سوی مفسر و مبین منصوب الهی، مجدداً بازگویی شدهاست؛ لذا نه قابل اصلاح و تغییر است و نه قابل بررسی برای تغییر در آینده. آنها تا آنجا مطلب را ادامه میدهند که ” عدم اجازه عضویت و خدمت زنان در بیت العدل، دلیل و شاهدی بر برتری مردان نسبت به زنان نیست. ” (پیام ۳۱ مه ۱۹۸۸)
کنار گذاشتن خانمها از بیت العدل اعظم ظاهراً مبتنی بر قاعده مورد مناقشه حقوق مساوی زن و مرد، ولی در حوزههای متفاوت استوار است.[36] در عین حال، آمال و اهداف بهائی برای نظم نوین جهانی، بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی، به نحوی که خانمها در آن نقش رهبری و پیشتاز داشته باشند تحقق پذیر نیست.
مژان مؤمن مینویسد زنان مجازند به عضویت تمام موسسات بهائی جز بیت العدل منصوب یا انتخاب شوند. این محرومیت در دینی که طرفداری از برابری زن و مرد از تعلیمات اصلی آن است، امری ناهنجار تلقی میشود. این مهم باعث بروز «بحران عقیده» برای بعضی گردیدهاست. مخصوصاً که در کتب مقدس بهایی هیچ دلیلی فراتر از دلگرمی به این که دلیلش در زمان خودش روشن خواهد شد داده نشدهاست.[37][38]
از غرب به شرق
حضور آیین بهائی در آمریکا تأثیر عمیقی بر جایگاه زنان بهائی در ایران داشتهاست. بهائیان غربی به ایران مسافرت کرده و در اجتماعات بهائی سخنرانی میکردند. حتی در سالهای اولیه قرن بیستم هنوز زنان بهائی ایران از مشارکت در نهادهای اداری بهائی محروم بوده، و دسترسی اندکی به آموزش و پرورش داشته و در اکثر موارد هنوز از حجاب و روبنده استفاده میکردند.
چارلز میسن رمی که در سال ۱۹۰۸ (میلادی) مقالهای منتشر و تجربه سفر خود را به ایران در آن نوشته، مشاهده کرده که بسیاری از زنان بهائی از شرایط و اوضاع در جامعه بهائی ایران ناخرسند و خواستار تغییرات بودند. او شرح میدهد که در یک مجلس بهائی سخنرانی میکرده که در آن خانمها و آقایان با پرده از یکدیگر جدا بودند. خانم میزبان از رمی میخواهد تا دربارهٔ فعالیتهای زنان بهائی آمریکایی صحبت کند. با صحبتهای رمی، آن خانم دچار هیجان شد و بالاخره پرده را کنار زد و به خانمها گفت که حجاب خود را بردارند و کنار آقایان بنشینند. آقایان کمی جا خوردند و با ناراحتی خود را عقب کشیدند و جا برای خانمها باز کردند؛ ولی کمکم به خود آمدند و سعی کردند جای بیشتری برای خود ایجاد کنند لذا کمکم به سمت خانمها رفتند و اینبار خانمها دستپاچه شدند و خود را عقب کشیدند؛ ولی ناگهان همه آنها برخاستند و مثل دسته پرندگان از اتاق خارج شدند. رمی در پایان این شرح خود پیشنهاد میکند که زنان بهائی غربی با خواهران شرقی خود مکاتبه و نامه نگاری کنند. او امیدوار بود که چند تن از زنان غربی بتوانند به عنوان معلم و پزشک به ایران رفته و در آنجا ساکن شوند.[39]
سال بعد سوزان مودی از شیکاگو به تهران رفت تا به همراه چند تن از پزشکان بهائی ایرانی بیمارستانی در تهران تأسیس کنند. طی سالهای بعد، پرستار الیزابت استورات، سارا کلاک و معلم لیلیان کیپز به او ملحق شدند. تا آن زمان چند مدرسه دخترانه، بهطور غیررسمی، توسط زنان بهائی اداره میشد. از آنجا که با همکاری بهائیان آمریکایی، جامعه بهائی ایران صاحب یک مدرسه پسرانه معتبر شده بود، مودی کمیته اجرایی آن مدرسه را متقاعد کرد تا یکی از این مدارس دخترانه را به عنوان بخش مستقلی از مدرسه خود در نظر بگیرند. نهایتاً آن مدرسه به یکی از بهترین مدارس سال چهارم دبیرستان در ایران تبدیل شدهاست.[40]
در سال ۱۹۱۱ (میلادی)، قدسیه اشرف اولین زن بهائی ایرانی بود که برای اخذ مدرک دانشگاهی در رشته روانشناسی آموزش به آمریکا رفت. او سپس به ایران بازگشت و در مدارس بهائی به تدریس پرداخت. طی سفر عبدالبهاء به غرب، در سالهای ۱۲–۱۹۱۱ (میلادی)، او بر ضرورت آموزش زنان تأکید کرد و فقدان آن را یکی از دلایل عقب ماندگی زنان دانست. او آموزش زنان را به منظور تربیت فرزندان ضروری توصیف، ولذا آموزش دختران را مقدم بر آموزش پسران قلمداد کرد.[41]
البته عبدالبهاء فعالیت اجتماعی زنان را محدود نکرد خواستار پیشرفت زنان در حوزه هنر و علم شد و همزمان خواستار مشارکت زنان، همپای مردان، در حوزه سیاست گردید. او اعلام کرد که حضور و مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی، پیش شرط تحقق صلح است. حضور بهائیان آمریکایی ساکن در ایران موجب شد تا زنان بهائی ایرانی هشیار شوند و تواناییهایی را که قبلاً به آن فکر نکرده بودند کشف کنند. آنها بلافاصله از موضوع کشف حجاب و مشارکت زنان در فعالیت تشکیلات اداری طرفداری کردند.
عبدالبهاء به هیچ وجه از این اقدامات توسعهای خرسند نبود زیرا علاوه بر آنکه این مباحث موجب اختلاف و عدم وحدت جامعه بهائی شده بود، اقداماتی همچون مخالفت با حجاب را، در جامعه ایران، اسباب منازعات بیشتر و موجب آزار و اذیت جامعه بهائی ارزیابی کرد. عبد البها مصرانه از زنان بهائی ایرانی خواست تا اقدامی” خلاف حکمت”(تقیه در بهائیت) انجام ندهند به عقیده او، اقدامات و فعالیتهای زنان بهائی میباید محدود به امور آموزشی شود تا آنکه به تدریج اختلافات و تفاوتهای بین زنان و مردان زائل شود، در غیر اینصورت جدال و اختلاف بین زنان و مردان اتفاق خواهد افتاد. تلاش و فعالیت زنان باید در زمینههای روحانی باشد نه در بخش سیاسی. عبد البها تأکید میکرد که زنان در همه زمینهها و حوزهها به تساوی با مردان نائل شدهاند؛ لذا بههیچ وجه نباید به تبلیغات و رقابت تخریبی برای کسب حقوق مساوی با مردان و تغییرات دست بزنند. او با گفتن این عبارت که آنان انتظار دارند این طفل، یک شبه ره صد ساله را برود، از تعجیل و بی صبری زنان بهائی ایران انتقاد میکرد. اگرچه به زنان جامعه بهائی ایران حق رأی اعطا شد، ولی تنها از سال ۱۳۳۳ به بعد بود که به زنان اجازه مشارکت و خدمت در موسسات بهائی اعطاء شد؛ و تنها در دهه ۱۳۵۰ بود که در میان یکصد نفر عضو کانونشن ملی بهائیان ایران فقط دو نفر زن مشاهده میشد.
موسسات بهائی و برابری زنان و مردان
قاره | ۱۹۵۳ | ۱۹۶۳ | ۱۹۷۳ | ۱۹۷۹ | ۱۹۸۵ |
آفریقا | ۰ | ۴ | ۵۸ | ۵۳ | ۱۰۳ |
امریکا | ۱۸ | ۸۲ | ۸۶ | ۱۰۶ | ۱۳۱ |
آسیا | ۰ | ۱۱ | ۳۵ | ۳۳ | ۳۹ |
استرالیا | ۵ | ۸ | ۲۶ | ۲۴ | ۳۳ |
اروپا | ۱۱ | ۴۴ | ۴۰ | ۴۴ | ۴۸ |
جهان | ۳۴ | ۱۴۹ | ۲۴۵ | ۲۶۰ | ۳۵۴ |
در تاریخ بهائی در بعضی برهههای زمانی، زنان نقش محوری ایفا کردهاند. بهیّه (ورقهعلیا) چند بار در طول عمرش، به عنوان رهبر عملی بهائیان اقدام کند. برای مثال زمانیکه عبدالبهاء ارض اقدس را به سوی غرب ترک کرد، او تصمیم گرفت زمام امور امر را به دست خواهرش بسپرد. در این مدت سه ساله بهیه رهبری جامعه بهائی را در سراسر دنیا بر عهده داشت.[44] به همین نحو، پس از عبدالبهاء، و پیش از آنکه شوقی افندی، رهبری جامعه بهائی را بدست گیرد، ورقهعلیا رهبری جامعه کوچک پیروان را مجدداً به دست گرفت. بهائیان ساکنان ارض اقدس به سوی او متمایل شدند. مجدداً در دورههایی که شوقی افندی در سالهای اولیه مسئولیت خود، از انظار عمومی غایب میشد او مکرراً امور بهائیان را به ورقه علیا واگذار میکرد. پس از فوت شوقی افندی، دیگر بار زنان بهائی فرصت یافتند تا در بالاترین سطح جامعه بهائی، نقش رهبری جامعه بهائی را بر عهده داشته باشند؛ این نقش در این زمان توسط ایادیان امر صورت گرفت که تعدادی از زنان و مردان که در زمان زندگی شوقی افندی به عنوان ایادیان امرالله انتخاب شده بودند به عنوان رهبران موقت جامعه بهائی، تا انتخاب بیت العدل اعظم، درآمدند.[45][46][47][48][49]
بیت العدل در سال ۱۹۸۴ بیان کردهاست که در جامعه همچنان تساوی زنان و مردان در سطح جهانی محقق نشدهاست و برای دستیابی به آن باید تلاش کرد و افکار و عادتهای رفتاری نادرست را در این زمینه اصلاح نمود تا به سمت برابری جنسیتی بتوان نزدیک تر شد.[50]
تعداد زنان | ۰ | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
آفریقا | ۴ | ۹ | ۱۳ | ۶ | ۶ | ۴ | ۱ | ۰ | ۰ | ۰ |
آمریکا | ۱ | ۴ | ۸ | ۱۰ | ۱۲ | ۴ | ۱ | ۱ | ۰ | ۰ |
آسیا | ۵ | ۱۴ | ۳ | ۳ | ۰ | ۲ | ۰ | ۰ | ۰ | ۰ |
استرالیا | ۲ | ۶ | ۴ | ۲ | ۲ | ۱ | ۰ | ۰ | ۰ | ۰ |
اروپا | ۱ | ۴ | ۶ | ۷ | ۱ | ۰ | ۰ | ۱ | ۰ | ۰ |
جهان | ۱۳ | ۳۷ | ۳۴ | ۲۸ | ۲۱ | ۱۱ | ۲ | ۲ | ۰ | ۰ |
شرکت زنان در امور سیاسی
اگر چه بهائیت طرفدار پیشرفت زنان است ولی در مقابل با شرکت زنان در جنبشهای سکولار مخالف است.[51] ترور فینچ و سوزان مانک در دو مقاله جداگانه بحثهای مطرح شده توسط بهائیت در مورد مسائل تبعیض جنسیت را در مقایسه با جنبشهای فمینیسم بسیار ابتدایی ارزیابی کردهاند.[52][53] به نظر او فاحشترین تضاد بین اصل اعتقادی تساوی حقوق زن و مرد در بهائیت و اصل عملی عدم اجازه شرکت زنان در بالاترین نهاد اداری بهائیت یعنی بیت العدل میباشد. اعضای بیت العدل هر پنج سال انتخاب میشوند و محل آن در حیفا اسرائیل است. اگر چه زنان در تمام ردههای اداری بهائیت حضور دارند، ولی برای نامزد شدن برای عضویت در بیت العدل صلاحیت ندارند.[51] از دهه ۱۹۹۰ میلادی تاکنون بحثهای فراوانی بین بهائیان لیبرال و بهائیان اصول گرا در رابطه با این موضع انجام شدهاست که برای مثال میتوان به پروژه اچبهائی اشاره کرد. بیشتر بهائیان نظر نظام اداری بهائی مبنی عدم جواز شرکت زنان در بیت العدل را پذیرفتند و در مقابل لیبرالها سعی کردند تا این دو جانب را به هم نزدیک کنند. افرادی که با عدم جواز به شدت مخالفت کردند یا از بهائیت طرد شدند یا تهدید به طرد شدهاند.[51]
دفتر جامعه جهانی بهائی و گفتمان برابری زنان و مردان
در حال حاضر نیز جوامع بهائی در بیش از ۱۸۰ کشور در زمینه برابری زنان و مردان، به عنوان یکی از زمینههای فعالیتهای اجتماعیشان، تلاش میکنند به توان افزایی افراد و جوامع بپردازند؛ به صورتی که افراد بتوانند نقش خود را در ساخت تمدنی جدید به عهده بگیرند و همزمان جوامعی ایجاد نمایند که در آن زنان و مردان به صورتی برابر به ایفای نقش بپردازند. جامعه بهائی در سطح بینالمللی نیز از زمان ایجاد جامعه ملل، و بعد از تبدیل شدن آن به سازمان ملل متحد تا هنگامیکه کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد تشکیل شد، در فعالیتهای مرتبط با برابری جنسیتی فعال بودهاست. اقدامات جامعه بهائی تا به امروز ادامهدار بودهاست.[54]
پانویس
- Buck, Christopher (1999). Paradise and Paradigm: Key Symbols in Persian Christianity and the Baha'i Faith. State University of New York Press. ISBN 978-0-7914-4061-2. Page: 296.
- Smith, Peter (2000). "Promise of World Peace – The peace statement". A Concise Encyclopedia of the Bahá'í Faith. Oxford: Oneworld Publications. p. 277. ISBN 978-1-85168-184-6.
- 4. Hartz P. World Religion, Baha'i Faith. 3rd ed. New York: Chelsea House Publishers; 2012.Page: 123.
- Hatcher, W.S. ; Martin, J.D. (1998). The Bahá'í Faith: The Emerging Global Religion. San Francisco: Harper & Row. ISBN 978-0-87743-264-7. Pages 90-91.
- 4. Hartz P. World Religion, Baha'i Faith. 3rd ed. New York: Chelsea House Publishers; 2012.Page: 123.
- 4. Hartz P. World Religion, Baha'i Faith. 3rd ed. New York: Chelsea House Publishers; 2012.Page: 65.
- منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، 1:291.
- مجموعه ادعیه بهائی، (۱۹۸۲)، صفحه ۱۰۷.
- مجموعه الواح مبارکه، ص ۲۹۲.
- آموزههای نظم نوین جهانی بهائی.
- Smith, Peter (2008). An Introduction to the Baha'i Faith. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-86251-6. Page: 143.
- Smith, Peter (2008). An Introduction to the Baha'i Faith. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-86251-6. Page 144.
- Smith, Peter (2008). An Introduction to the Baha'i Faith. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-86251-6.Page: 296.
- Smith, Peter (2008). An Introduction to the Baha'i Faith. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-86251-6. Page: 144.
- Smith, Peter (2008). An Introduction to the Baha'i Faith. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-86251-6. Page: 144.
- 4. Hartz P. World Religion, Baha'i Faith. 3rd ed. New York: Chelsea House Publishers; 2012.Page: 65.
- Nixola Greeley-Smith, "Abdu’l-Bahá Abbas, Head of New Religion, Believes in Woman Suffrage and Divorce," The Evening World, New York, April 12, 1912.
- Walbridge 1984, p. 28
- McGlinn 1993
- نصرتالله محمدحسینی. قاموس اقدس. ص. ۴۰۴.
- اشراق خاوری. گنجینه حدود و احکام. ص. ۱۶۸.
- Amanat 1989, p. 306
- Zarandi 1932, p. 273
- حسین نقبایی، ص ۱۵، تهران، ۱۹۷۲، ص۶۰
- Zarandi 1932, p. 2017
- Effendi 1970, p. 32
- Effendi 1970, p. 75
- Smith 1987, pp. 92-93
- Research 1986
- جکسون آرمسترانگ اینگرام، دیا لوگ، سال ۲، شماره ۱، صص ۲۵–۱۹
- Walbridge 1984, pp. 25-36
- سوزان مانک، زنان در دیانت بهائی، نشریه دین و زنان، انتشارات سانی، ۱۹۹۴ (میلادی)، نیویورک آمریکا
- Lee 1988
- منتخبی از آثار عبد البها، حیفا :مرکز جهانی بهائی، ۱۹۷۶ (میلادی)، صص ۸۰–۷۹
- بروس وایت مور، جایگاه صبحگاهی، ویلمیت،انتشارت بهائی، ۱۹۸۴ (میلادی)، ص 23
- نصرتالله محمدحسینی. قاموس اقدس. ص. ۴۹۲.
- Momen 2007
- مجموعهای از مطالب دیانت بهایی، صفحهٔ ۲۹
- یادداشتهای یک مسافر بهائی، ۱۹۰۸(میلادی)، ص ۷۶
- Armstrong-Ingram 1986, pp. 181-210
- مصابیح هدایت، جلد 9، صفحهٔ 408.
- دارالاحصاء، بیت العدل
- Journal Dialogue, volume 1, no. 3 (1986), p 31.
- Janet Khan, The Prophet’s Daughter, pp. 78-79.
- Azam 1932, pp. 80-81
- Azam 1932, pp. 270-71
- Rabbani 1969, pp. 39-42
- Rabbani 1969, pp. 57-58
- Baha'i Administration 1928, pp. 25-26
- پیام بیت العدل - رضوان 1984 میلادی
- Bacquet 2006
- Finch 1994
- Maneck 1994
- Smith P. An introduction to the Baha'i faith. Cambridge: Cambridge University Press; 2008. Page: 77.
منابع
منابع فارسی
منابع انگلیسی
- Amanat, Abbas (1989). Resurrection and Renewal. Ithaca, NY: Cornell University.
- Armstrong-Ingram, R. Jackson (1986). "American Baha'i Women and the Education of Girls in Tehran, 1909-1934". In Smith, Peter. Studies in Babi and Baha'i History. III: In Iran. Los Angeles: Kalimat Press.
- Azam, Nabil (1932). The Dawn-Breakers. Wilmette, IL: Baha'i Publishing Trust.
- Bacquet, Karen (2006). "When principle and authority collide: Baha'i responses to the exclusion of women from the Universal House of Justice". Nova Religio: The Journal of Alternative and Emergent Religions. 9 (4): 34–52.
- Baha'i Administration. Wilmette, IL: Baha'i Publishing Trust. 1928.*Cole, Juan R.I. (March 2002). "Fundamentalism in the Contemporary U.S. Baha'i Community". Religious Studies Review (43): 195–217.
- Effendi, Shoghi (1970). God Passes By. Wilmette, Ill: Bahá'í Publishing Trust.
- Finch, Trevor R.J. (1994). "Unclipping the Wings: A Survey of Secondary Literature in English on Baha'i Perspectives on Women". Baha’i Studies Review. 4 (1): 34–52.
- Lee, Anthony A.; Caton, Peggy; Hollinger, Richard; Nirou, Marjan; Saiedi, Nader; Carrigan, Shahin; Armstong-Ingram, Jackson; Cole, Juan R. I. (1988). "The Service of Women on the Institutions of the Baha'i Faith". the New Zealand Baha'i Studies Association Conference. Christchurch, New Zealand: Documents on the Shaykhi, Babi and Baha'i Movements. pp. Vol. 3, No. 2.
- Maneck, Susan S. (1994). "Women and the Baha'i Faith". In Sharma, Arvind. Religion and Women. Albany, NY: SUNY press. p. 211-227. Archived from the original on 3 March 2016. Retrieved 10 April 2020.
- MacEoin, Denis (1986). "Review of Emergence: Dimensions of a New World Order". Religion (16): 57–84.
- McGlinn, Sen (1993). "Review of Emergence: Dimensions of a New World Order". The Bahá'í Studies Review. 3 (1): 87–92.
- Momen, Moojan (1992). "Fundamentalism and Liberalism: Towards an Understanding of the Dichotomy". Baha’i Studies Review. 2 (1).
- Momen, Moojan (2007). "Marginality and apostasy in the Baha'i community". Religion. Elsevier. 37 (3): 187–209. doi:10.1016/j.religion.2007.06.008.
- Rabbani, Ruhiyyih (1969). The Dawn-Breakers. London: Baha'i Publishing Trust.
- Smith, Peter (1987). The Bábí and Bahá'í Religions: From Messianic Shí'ism to a World Religion. Cambridge: Cambridge Univ. Press.
- Research Department of the Universal House of Justice (1986). Women: Extracts from the Writings of Bahá'u'lláh, 'Abdu'l-Bahá, Shoghi Effendi, and the Universal House of Justice. Thornhill, Ont: Bahá'í Canada Publications.
- Walbridge, Linda; Walbridge, John (1984). "Bahá'í Laws on the Status of Men". World Order. 19 (1/2): 25–36.
- Zarandi, Nabil (1932). Effendi, Shoghi, ed. The Dawn-Breakers: Nabíl's Narrative of the Early Days of the Bahá'í Revelation. Wilmette, Ill: Bahá'í Publishing Trust.
مطالب مرتبط با آئین بهائی ![]() |
شخصیتهای اصلی | نوشتهها | شخصیتهای بارز | تعالیم | بیشتر | |||||
سید علیمحمد باب بهاءالله عبدالبهاء شوقی افندی |
کتاب اقدس کتاب ایقان کلمات مبارکه مکنونه کتاب عهدی کتاب بیان الواح وصایا هفت وادی رساله سوال و جواب |
مارثاروت · طاهره بدیع · حروف حی ایادیان امرالله |
تعالیم بهائی وحدت عالم انسانی تحری حقیقت تساوی حقوق رجال و نساء تطابق علم و دین وحدت لسان و خط |
نشانهها · ادبیات آموزهها · احکام تاریخچه سفرهای عبدالبهاء به غرب مؤسسات گاهشماری · زیارت فهرست مقالات بهائی |